۱۰۰۲) إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً

۲۲-۲۴ شوال ۱۴۴۱

ترجمه

همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛

اختلاف قرائت

أَنْشَأْناهُنَّ / أَنْشاناهُنَّ[۱]

نکات ادبی

أَنْشَأْنا /إِنْشاءً

درباره ماده «نشأ» قبلا بیان شد که برخی بر این باورند که در اصل به معنای چیز جدیدی پدید آوردن و تربیت کردن آن است؛ به تعبیر دیگر، احداث امری مستمر؛ ویا حدوثی همراه با استمرار و بقا؛ و به تعبیر سوم، چیزی را از جنس خودش ابتداءا و از کوچکی پدید آوردن تدریجا آن را بزرگ کردن چنانکه به شتر کوچک «نشء» و به فرد جوان «ناشئ» و به هر گیاهی که تازه روییده و هنوز محکم نشده «نشیئة و نشأة» گویند؛  هرچند که برخی اصل این ماده را همان بالا بردن و رفعت بخشیدن معرفی کرده‌اند و گفته‌اند وجه تسمیه جوان به «ناشئ» این است که رفعتی می‌يابد (در حال رشد است] و وقتی ابر بالا بیاید تعبیر «نَشَأَ السَّحابُ» به کار می‌رود؛ اما حق این است که در اینجا هم بر معنای حدوث و پدید آمدن دلالت دارد؛ یعنی برای دلالت بر آن حالتی است که ابر کم کم در آسمان شکل می‌گیرد و پدید می‌آید؛ و در زبان فارسی برخی از مشتقات این ماده مانند «نشو و نما» (= رشد کردن و بالا آمدن)، «نشأت گرفتن» (سرچشمه گرفتن در پیدایش)، انشاء (نگارش مطلبی جدید و بدون سابقه) رایج است.

این ماده وقتی به باب افعال و تفعیل برود متعدی می‌شود و در تفاوت این دو گفته‌اند در باب افعال جهت صدور این عمل از فاعلش مد نظر است؛ اما در باب تفعیل جهت وقوع و تعلق به مفعول؛ چنانکه «نَشَّأ» (أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبينٍ؛ زخرف/۱۸) نیز به معنای تربیت کردن [تدریجا رشد دادن] دانسته‌اند؛ چرا که آنچه نشو در او رخ می‌دهد مورد توجه است؛ و نیز شاید به همین جهت است که «إنشاء» (إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً؛ واقعه/۳۵؛ أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ؛ واقعه/۷۲) را به معنای «ایجاد کردن» دانسته‌اند؛ آن هم ایجاد کردن حالی پس از حال دیگر (ایجاد مستمر) که بدون سابقه و الگوگیری از روی چیز دیگر باشد چنانکه درباره پدید آمدن تدریجی ابرها فرموده است: «وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ‏» (رعد/۱۲) هر چند که این احتمال هم مطرح شده که ویژگی مهم «انشاء» [در مقابل «ایجاد»] آن است پدید آوردنی است که به صورت ابتدایی و بدون هرگونه سابقه قبلی باشد.

جلسه ۸۲۹ http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/

حدیث

۱) الف. ام سلمه از تفسیر آیه « همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را باکره قرار دادیم» از رسول الله سوال کرد. ایشان فرمودند:

آنان زنانی اند که در دنیا به صورت پیرزنانی با مویی سفید و چهره‌ای آفتاب‌سوخته از دنیا رفتند؛ پس خداوند آنان را پس از این پیری به صورت جوانانی جذاب و شوهردوست که بر همان سنشان باقی می‌مانند درمی‌آورد … [ادامه حدیث در ذیل آیه بعد خواهد آمد.]

تفسير جوامع الجامع، ج‏۴، ص۲۳۴: الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏۹، ص۲۱۰[۲]

عن النّبىّ- صلّى اللّه عليه و آله- أنّه قال لأمّ سلمة: هنّ اللّواتى قبضن فى دار الدّنيا عجائز شمطاء رمصاء جعلهنّ اللّه بعد الكبر أترابا على ميلاد واحد فى الاستواء…

در کتب اهل سنت احادیث دیگری هم آمده که به این مضمون نزدیک است:

ب. از انس روایت شده که رسول الله درباره این سخن خداوند که می‌فرماید «همانا ما آنان را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم» (واقعه/۳۵) فرمودند: همانا ز زمره این ایجادشدگان، زنانی‌اند که وضعیت قبلی‌شان در دنیا پیرزنانی سفیدمو و آفتاب سوخته که ‌بینایی‌شان ضعیف شده بود.

ج. زید بن جعفی می‌گوید: شنیدم که رسول الله درباره آیه «همانا ما آنان را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم» (واقعه/۳۵) فرمودند: همانا اینان زنان باکره و ازدواج‌کرده‌ای هستند که قبلا در دنیا بوده‌اند [و اکنون در این وضعیت زیبا درمی‌آیند]

د. از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله  روایت شده است که «همانا ما آنان را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم» (واقعه/۳۵) [یعنی] رویاندیم!

الدر المنثور، ج‏۶، ص۱۵۸

ب. أخرج الفريابي و عبد بن حميد و هناد و الترمذي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردويه و البيهقي في البعث عن أنس قال قال رسول الله ص في قوله إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً قال ان من المنشآت اللاتي كن في الدنيا عجائز شمطاء عمشا رمصا.

ج. أخرج الطيالسي و ابن جرير و ابن أبى الدنيا و الطبراني و ابن مردويه و ابن قانع و البيهقي في البعث عن سلمة بن زيد الجعفي سمعت النبي ص يقول في قوله إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً قال الثيب و الأبكار اللاتي كن في الدنيا.

د. أخرج ابن مردويه عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جده قال قال رسول الله ص إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً قال أنبتناهن.

 

۲) رسول اکرم روحیه شوخ‌طبعی داشتند؛ از جمله شوخی‌های ایشان که ناظر به این آیه رخ داده این دو حکایت است:

الف. پیرزنی از انصار به پیامبر ص عرض کرد:‌ دعا کنید که مرا به بهشت ببرند!

پیامبر ص فرمود: در بهشت هیچ پیرزنی جایی ندارد!

اشک وی داشت درمی‌آمد که رسول الله ص خندید و فرمود: مگر نشنیده‌ای این سخن خداوند متعال را که «همانا ما آنان را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را باکره قرار دادیم» (واقعه/۳۵)

ب. روایت شده که رسول الله ص به پیرزن اشجعیه [ظاهرا نام قبیله‌اش باشد] فرمود: ای اشجعیه! پیزنی به بهشت وارد نشود.

بلال وی را گریان دید مطلب را به پیامبر ص گفت. پیامبر ص فرمود: و سیاهان هم همچنین!

هر دو به گریه افتادند. عباس آن دو را دید و مطب را به پیامبر گفت. حضرت فرمود: و پیرمرد هم همچنین!

سپس همه را خواست و آرامشان کرد و فرمود: چون خداوند آنان را بر بهترین وجهی که باشند ایجاد می‌کند و توضیح داد که آنان جوان و نورانی به بهشت وارد می‌شوند و فرمود: همانا اهل بهشت همگی جوانانی زیبارو در حدی که محاسن هنوز نروییده، با مژگانی بلند و زیبا [یا: سرمه به چشم] اند.

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏۱، ص۱۴۸

وَ قَالَتْ عَجُوزٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِلنَّبِيِّ ع ادْعُ لِي بِالْجَنَّةِ فَقَالَ إِنَّ الْجَنَّةَ لَا يَدْخُلُهَا الْعُجُزُ فَبَكَتِ المَرْأَةُ فَضَحِكَ النَّبِيُّ ع وَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً.

وَ قَالَ ع لِلْعَجُوزِ الْأَشْجَعِيَّةِ يَا أَشْجَعِيَّةُ لَا تَدْخُلُ الْعَجُوزُ الْجَنَّةَ فَرَآهَا بِلَالٌ بَاكِيَةً فَوَصَفَهَا لِلنَّبِيِّ ع فَقَالَ وَ الْأَسْوَدُ كَذَلِكَ فَجَلَسَا يَبْكِيَانِ فَرَآهُمَا الْعَبَّاسُ فَذَكَرَهُمَا لَهُ فَقَالَ وَ الشَّيْخُ كَذَلِكَ ثُمَّ دَعَاهُمْ وَ طَيَّبَ قُلُوبَهُمْ وَ قَالَ يُنْشِئُهُمُ اللَّهُ كَأَحْسَنِ مَا كَانُوا وَ ذَكَرَ أَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ شَبَاباً مُنَوَّرِينَ وَ قَالَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ مُكَحَّلُونَ.

در خصوص چنین شوخی‌ای از جانب رسول الله ص در کتب اهل سنت هم روایاتی وارد شده است از جمله در:

الدر المنثور، ج‏۶، ص۱۵۸[۳]؛ الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏۹، ص۲۱۰[۴]

 

۳)  ابوبصیر از امام صادق ع سوالاتی درباره بهشت می‌پرسد.

در فرازی از این پرس و جو می‌گوید: گفتم فدایت شوم! حور العین از چه چیزی آفریده شده‌اند؟

فرمود: از تربت نورانی بهشت.

تفسير القمي، ج‏۲، ص۸۲

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع … قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خُلِقْنَ الْحُورُ الْعِينُ؟

قَالَ: مِنْ تُرْبَةِ الْجَنَّةِ النُّورَانِيَّةِ …[۵]

 

۴) الف. از امام باقر ع روایت شده است که:

پروردگار تبارک و تعالی می‌فرماید: با رحمت من به بهشت وارد شوید و با عفو من از آتش رهایی یابید! و با اعمال خودتان سهمتان از بهشت را بردارید. که به عزتم سوگند که شما را وارد سرای جاودانگی  و سرای کرامت می‌گردانم؛ که چون در آن وارد شوند قامتی به بلندقامتی حضرت آدم؛ و سنی به جوانی سن حضرت عیسی ع که ۳۳ ساله بود؛ و زبان حضرت محمد یعنی عربی؛ و صورتی به زیبایی صورت حضرت یوسف ع که نور هم صورتشان را فراگرفته؛ و قلبی همچون قلب حضرت ایوب که سالم از هر گونه غل و غشی است خواهند داشت.

الإختصاص، (للمفید) ص۳۵۶

حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِي‏ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ انْجُوا مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ تَقْسِمُوا الْجَنَّةَ بِأَعْمَالِكُمْ فَوَ عِزَّتِي لَأُنْزِلَنَّكُمْ دَارَ الْخُلُودِ وَ دَارَ الْكَرَامَةِ فَإِذَا دَخَلُوهَا صَارُوا عَلَى طُولِ آدَمَ سِتِّينَ ذِرَاعاً وَ عَلَى مَلَدِ مِيلَادِ عِيسَى ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ الْعَرَبِيَّةِ وَ عَلَى صُورَةِ يُوسُفَ فِي الْحُسْنِ ثُمَّ يَعْلُو وُجُوهَهُمُ النُّورُ وَ عَلَى قَلْبِ أَيُّوبَ فِي السَّلَامَةِ مِنَ الْغِلِّ

ب. و باز از امام باقر ع روایت شده است:

همانا بهشتیان جوانانی‌اند زیبارو در حدی که محاسن هنوز نروییده، با مژگانی بلند و زیبا [یا: سرمه به چشم]، برخوردار از گردنبندها و دستبندها و انگشترها، در ناز و نعمت، شادمان و گرامی داشته شده؛ … خداوند چهره‌شان را نورانی کرده و بدنشان را با حریری سفید با زیورهای زرد و پیراهنی سبز پوشانده است.

الإختصاص، (للمفید) ص۳۵۸

حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِي‏ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ مُكَحَّلِينَ مُكَلَّلِينَ مُطَوَّقِينَ مُسَوَّرِينَ مُخَتَّمِينَ نَاعِمِينَ مَحْبُورِينَ مُكَرَّمِينَ …[۶] قَدْ أَلْبَسَ اللَّهُ وُجُوهَهُمُ النُّورَ وَ أَجْسَادَهُمُ الْحَرِيرَ بِيضَ الْأَلْوَانِ صُفْرَ الْحُلِيِّ خُضْرَ الثِّيَابِ.

تدبر

۱) «إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»

این آیه ناظر به آفرینشی خاص است در مورد زنان در بهشت؛ که ظهور در این دارد که این آفرینش از جنس ولادت و رشد کردن (که روند رایج پدید آمدن انسانها در دنیاست) نیست (تفسير جوامع الجامع، ج‏۴، ص۲۳۴[۷])؛ اما اینکه اینان کدام زنان‌اند دو دیدگاه مطرح است:

الف. اینان زنانی‌اند که در دنیا می‌زیستند و اکنون به بهشت وارد می‌شوند و با ورود به بهشت همه آنچه باعث کاهش زیبایی و طراوت زنان می‌شود (مانند پیری و سفیدی مو و چروک صورت و …) از آنان زایل می‌شود ودر آفرینشی زیبا و کاملا متفاوت که هیچگاه غبار نقص و پیری و فرسودگی بر دامنشان نمی‌نشیند خواهند زیست. (این مضمون در بسیاری از احادیث آمده و مفسران معروفی همچون ابن عباس هم بر این باور بوده‌اند؛ به نقل از مجمع البيان، ج‏۹، ص۳۳۰[۸]) در واقع اینان به گونه‌ای متفاوت با آفرینش اولیه دنیوی‌شان (که از طرفی زیبایی‌اش لزوما در حد کمال نبوده و از طرف دیگر حتی اگر کامل هم بوده در معرض نقص بوده) /افریده می‌شوند. (ابن‌عباس، به نقل از الدر المنثور، ج‏۶، ص۱۵۸[۹])

ب. اینان زنان بهشتی‌ای مانند حور العین و … هستند که اساسا در بهشت و برای مومنان آفریده شده‌اند و این آفرینش آنها آفرینش خاصی است؛ از جمله اینکه برخلاف انسانهای دنیوی چنان آفریده شده‌اند که گذر زمان هیچ تغییر و فرسودگی در آنان ایجاد نمی کند. (به نقل از مجمع البيان، ج‏۹، ص۳۳۰[۱۰])

تبصره

با اینکه در بسیاری از احادیث و نیز اقوال قدما قول اول بیشتر رایج بوده، اما با توجه به سه آیه بعد که اینان را برای اصحاب یمین معرفی می‌کند این احتمال ضعیف، و احتمال قول دوم بسیار تقویت می‌شود؛ مگر اینکه بگوییم اینان زنان دنیوی‌ای هستند که به تبع و به شفاعت مردانشان به بهشت وارد می‌شوند؛ آنگاه همسران آنها اصالتا جزء اصحاب یمین‌اند و که قرآن اینان را برای همسرانشان به بهشت وارد کرده و البته آنان را بسیار زیبا و جذاب‌تر نموده است.

 

۲) «وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ؛ إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»

با توجه به آیات بعد، ضمیر «هن» قطعا ناظر به زنانی باکره در بهشت است؛ اکنون اگر «فرش» در آیه قبل را به معنای «همخوابگان» بگیریم مرجع ضمیر «هن» کاملا آشکار است؛ اما اگر «فرش» به معنای «بساط‌ها» باشد مرجع ضمیر «هن» چه خواهد بود؟

الف. یک احتمال این است که مرجعش «حور عین» باشد که در آیه ۲۲ گذشت؛ اما این احتمال با توجه به فاصله بین آیات بسیار بعید است.

ب. احتمال دیگر این است که اینان زنانی بهشتی باشند که بر آن بسترها آرمیده و منتظ شوهران مومن خویش اند؛ یعنی همان گونه که در جای دیگر از تعبیر «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيام‏» (الرحمن/۷۲) یاد کرد اینجا هم می‌فرماید برای آنان بساط‌ها و بسترهایی برافراشته مهیا شده و بر آن بساط‌ها و بسترها حور العین‌هایی هستند که آنان را خداوند به نحوی خاص ایجاد کرده است. (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏۲۹، ص۴۰۷[۱۱])

ج. …

 

۳) «إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»

با توجه به آیات و روایات متعدد می‌توان دریافت که اساسا نشئه‌ی آخرت نشئه‌ای متفاوت است و همگان با انشائی متفاوت در آنجا احضار می‌شوند (مثلا حدیث۴)؛ پس چرا در این آیه از انشاء خاص این زنان بهشتی سخن گفت؟

الف. اثبات شیء، نفی ما عدا نمی‌کند؛‌ یعنی اینجا در مقام نفی انشائی خاص در مورد بقیه بهشتیان نیست؛‌ بلکه به خاطر اینکه آفرینش اینان اهمیت خاصی در نوع نعمتی است که برای اصحاب یمین خواهد داشت بر این تاکید کرد.

ب. چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند که این زنان بهشتی را صرفا از افق مساله شهوت تحلیل نکنید؛ ما اینها را به نحوی خیلی خاص ایجاد کرده‌ایم که آن آفرینش خاص است که موجب این می گردد که آنان مصداق نعمتی بسیار خاص و ویژه محسوب شوند. اگر این مطلب را ضمیمه کنیم به اینکه در آیات قبل حور العین را نعمت ویژه مقربان خواند و در ذیل همان آیه ۲۲ احادیثی گذشت که به نحوی مذمت می‌کرد مومنانی را که بعد از مهترین رابطه شان با معبود (یعنی بعد از نماز) از او حورالیعن طلب نمی کنند؛ بسیار بعید است که مساله فقط در افق یک لذت جنسی متعارف فهم شود؛ ویا احادیثی که برای این زنان خاص خدمه‌های زن فراوانی نیز برشمرده شده است نیز نشان می‌دهد که اینان مظهر حقیقتی عظیم هستند فراتر از یک لذت جنسی.

ج. با توجه به آیه بعد که می‌فرماید «فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً» ( بویژه به حرف «فاء» که علامت تفریع است توجه شود)‌ چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند که اتفاقا همان مساله رابطه جنسی در این زنان بهشتی مهم است؛ اما مساله رابطه جنسی را این اندازه دنیوی و در حد یک لذت گذرا تحلیل نکنید؛ یعنی می‌فرماید توجه کنید که ما اینها را به نحوی خیلی خاص ایجاد کرده‌ایم که آن آفرینش خاص (که در نتیجه آن، باکره بودن آنان همیشه حفظ می‌شود) است که موجب این می گردد که رابطه جنسی با آنان اساسا ماهیتی بسیار ممتاز با این دنیا داشته باشد؛ ویا حقیقت ملکوتی و ماورایی رابطه جنسی، که در این دنیا تنها ظهور و بروز دنیوی آن (= اطفای شهوت و آوردن فرزند) برای شما معلوم است، در آنجا حاصل گردد؛ و چون آن حقیقت مد نظر بوده به شما تاکید می‌کنیم که ما اینان را به نحوی بسیار خاص آفریده‌ایم نه آن گونه که شما در دنیا می‌فهمید.

د. …

 


[۱] . قرأ أبو عمرو بخلاف عنه وأبو جعفر والأزرق وورش والأصبهاني ومحمد بن حبيب الشموني عن الأعشى عن أبي بكر عن عاصم «أنشاناهنّ» بإبدال الهمزة ألفا. وكذا قرأ حمزة في الوقف. . وقراءة الجماعة بالهمز «أنشأناهنّ». وقرأ يعقوب في الوقف بهاء السكت «أنشأناهنّة»” . (معجم القراءات ج۹، ص۲۹۹)

[۲] . أخبرني الحسين، حدّثنا أبو زرعة أحمد بن الحسين بن علي الرازي، حدّثنا أبو علي الحسين بن إسماعيل الفارسي نزيل بخارى، حدّثنا عيسى بن عمرو بن [ميمون‏] البخاري حدّثنا المسيب بن إسحاق، حدّثنا عيسى بن موسى غنجار، حدّثنا إسماعيل بن أبي زياد عن يونس بن عبيد عن الحسن عن أم سلمة زوج النبي ص إنها قالت: سألت النبي ص عن قوله تعالى إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً عُرُباً أَتْراباً. فقال: «يا أم سلمة، هن اللواتي قبضن في دار الدنيا عجائز شمطا عمشا رمصا جعلهن الله عزّ و جل بعد الكبر أَتْراباً على ميلاد واحد في الاستواء»

[۳] . و أخرج عبد بن حميد و الترمذي في الشمائل و ابن المنذر و البيهقي في البعث عن الحسن قال أتت عجوز فقالت يا رسول الله ادع الله أن يدخلني الجنة فقال يا أم فلان ان الجنة لا يدخلها عجوز فولت تبكى قال أخبروها انها لا تدخلها و هي عجوز ان الله يقول إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً

و أخرج البيهقي في الشعب عن عائشة قالت دخل النبي ص على و عندي عجوز فقال من هذه قلت احدى خالاتي قال اما انه لا يدخل الجنة العجوز فدخل العجوز من ذلك ما شاء الله فقال النبي ص إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ خلقا آخر

و أخرج الطبراني في الأوسط عن عائشة ان النبي ص أتته عجوز زمن الأنصار فقالت يا رسول الله ادع الله أن يدخلني الجنة فقال ان الجنة لا يدخلها عجوز فذهب يصلى ثم رجع فقالت عائشة لقد لقيت من كلمتك مشقة فقال ان ذلك كذلك ان الله إذا أدخلهن الجنة حولهن أبكارا

[۴] . أخبرني الحسين، محمد بن الحسن الثقفي، حدّثنا محمد بن الحسن بن علي اليقطيني، حدّثنا أحمد بن عبد الله بن يزيد العقيلي، حدّثنا صفوان بن صالح، حدّثنا الوليد بن مسلم، حدّثنا عبد العزيز بن الحصين عن ابن أبي نجيح عن مجاهد قال: دخل رسول الله ص على عائشة و عندها عجوز من بني عامر فقال: «من هذه العجوز عندك يا عائشة؟» قالت: إحدى خالاتي يا رسول الله فقال: «إن الجنة لا تدخلها عجوز» فبلغ ذلك من العجوز كل مبلغ، فلما رجع النبي ص ذكرت له عائشة ما لقيت العجوز فقال: «إنها إذا دخلت الجنة أنشئت خلقا آخر»

أخبرني الحسين، حدّثنا محمد بن علي بن الحسن الصوفي أبو مسلم الكجيّ، حدّثنا حجاج، حدّثنا مبارك، حدّثنا الحسن بن أبي الحسن إن امرأة عجوزا [كبيرة] أتت النبي ص فقالت: يا رسول الله ادع الله أن يدخلني الجنة. قال: «يا أم فلان إن الجنة لا تدخلها العجائز» فولت و هي تبكي. فقال رسول الله ص: «أخبروها ليست يومئذ بعجوز فإن الله عزّ و جل قال إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً عُرُباً أَتْراباً»

[۵] . وَ يُرَى مُخُّ سَاقَيْهَا مِنْ وَرَاءِ سَبْعِينَ حُلَّةً كَبِدُهَا مِرْآتُهُ وَ كَبِدُهُ مِرْآتُهَا.

[۶] . يُعْطَى أَحَدُهُمْ قُوَّةَ مِائَةِ رَجُلٍ فِي الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الْجِمَاعِ قُوَّةُ غِذَائِهِ قُوَّةُ مِائَةِ رَجُلٍ فِي الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ يَجِدُ لَذَّةَ غِذَائِهِ مِقْدَارَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ لَذَّةَ عَشَائِهِ مِقْدَارَ أَرْبَعِينَ سَنَةً

[۷] . «أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً» ابتدأنا خلقهنّ ابتداء جديدا من غير ولادة، فإمّا أن يراد اللّاتى ابتدئ إنشاؤهنّ أو اللاتي أعيد إنشاؤهنّ.

[۸] . «إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً» أي خلقناهن خلقا جديدا قال ابن عباس يعني النساء الآدميات و العجز الشمط يقول خلقتهن بعد الكبر و الهرم في الدنيا خلقا آخر.

[۹] . و أخرج ابن المنذر عن ابن عباس إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً نخلقهن غير خلقهن الأول.

[۱۰] . و قيل معناه أنشأنا الحور العين كما هن عليه على هيئاتهن لم ينتقلن من حال إلى حال كما يكون في الدنيا.

[۱۱] . الضمير في: أَنْشَأْناهُنَّ عائد إلى من؟ فيه ثلاثة أوجه أحدها: إلى حُورٌ عِينٌ [الواقعة/۲۲] و هو بعيد لبعدهن و وقوعهن في قصة أخرى ثانيها: أن المراد من الفرش النساء و الضمير عائد إليهن لقوله تعالى: هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ [البقرة/۱۸۷]، و يقال للجارية صارت فراشا و إذا صارت فراشا رفع قدرها بالنسبة إلى جارية لم تصر فراشا، و هو أقرب من الأول لكن يبعد ظاهرا لأن وصفها بالمرفوعة ينبئ عن خلاف ذلك و ثالثها: أنه عائد إلى معلوم دل عليه فرش لأنه قد علم في الدنيا و في مواضع من ذكر الآخرة، أن في الفرش حظايا تقديره و في فرش مرفوعة حظايا منشآت و هو مثل ما ذكر في قوله تعالى: قاصِراتُ الطَّرْفِ [الرحمن/۵۶] و مَقْصُوراتٌ [الرحمن/۷۲] فهو تعالى أقام الصفة مقام الموصوف و لم يذكر نساء الآخرة بلفظ حقيقي أصلا و إنما عرفهن بأوصافهن و لباسهن إشارة إلى صونهن و تخدرهن.

بازدیدها: ۷۷۶

2 Replies to “۱۰۰۲) إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً”

  1. سلام.تو یکی از احادیثتون پیامبر درباره مردان بهشتی گفته جرد مرد
    میخواستم بدونم این کلمه ی جرد مرد فقط به معنی جوان بی ریش است و معانی دیگری ندارد؟معانی همچون جوانی با ریش سبک و کوتاه و مرتب؟
    این سوال رو به این خاطر از شما پرسیدم چون ریش به بعضی مردان خیلی میاد.
    همچنین تو این حدیث گفته شده بهشتیان سرمه کشیده اند!!!مگه سرمه کشیدن کار زنانه نیست؟!!!!

    • سلام علیکم

      ۱) جرد مرد را من ترجمه کرده ام
      جوانانی زیبارو در حدی که محاسن هنوز نروییده
      برداشت من این بود که تاکید روی زیبارو بودن چهره است. چه بسا اگر کسی طور دیگری زیباروتر شود همان طور بیاید
      ضمنا بسیاری از این احادیث این گونه نیست که اثبات شیء نفی ما عدا کند. یعنی این ناظر به برخی بهشتیان است و می تواند بهشتیانی با چهره دیگر هم باشد اما هرچه هست حتما زیبارویند

      ۲) سرمه کشیدن مایه زیبایی چشم می شود و دلیل ندارد که مختص خانمها باشد. بله خانمها بیشتر اهل این کارها هستند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*