۲۶-۲۹ ربیعالثانی ۱۴۴۲
ترجمه
و اما اگر از آن مقربان بود،
نکات ادبی
الْمُقَرَّبینَ
درباره این کلمه به تفصیل در ذیل آیه ۱۱ بحث شد؛ جلسه ۹۷۸ https: //yekaye.ir/al-waqiah-56-11/
شأن نزول
از ابن عباس ع روایت شده است که این آیه دربارهی حضرت علی (علیه السلام) و یارانش نازل شده است.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص۲۳۱
السُّدِّيُّ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ أَصْحَابِهِ.
حدیث
۱) محمد بن زید میگوید: پدرم از امام باقر (علیه السلام) دربارهی آیات: «فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ المقرّبینَ؛ فَرَوحٌ و رَیْحَانٌ و جَنَّةُ نَعِیمٍ: و اما اگر از مقربان بود، پس روح و ریحان است و بهشتِ سراسرنعمت» سوال کرد.
فرمودند: «این دربارهی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و امامانی است که پس از او میآیند؛ که صلوات خداوند بر همگی آنان».
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۶۲۹
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْحُسَيْنِ [الْحَسَنِ] عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ».
فَقَالَ: هَذَا فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
۲) محمّدبنحمران گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی آیه: «فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ المقرّبینَ: و اما اگر از مقربان بود» پرسیدم.
حضرت (علیه السلام) فرمود: «او کسی است که منزلش در کنار امام ع باشد» [یا: منزلتی نزد امام ع دارد].
تأويل الآيات الظاهرة، ص۶۳۰
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ«؟
قَالَ: ذَاكَ مَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ [له منزلةٌ] عِنْدَ الْإِمَامِ …
در این حدیث امام ع این سه گروه معرفی شده در این آیات را توضیح می دهند که ادامه روایت ان شاء الله ذیل آیات ۹۰ و ۹۲ خواهد آمد.
۳) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
این دو آیه (آیات ۸۸ و ۹۲] دربارهی دوستان و دشمنان ما نازل شده است:
«و اما اگر از مقربان بود، پس روح و ریحان است» یعنی در قبرش، « و بهشتِ سراسرنعمت» یعنی در آخرت.
«و اگر از تکذیبکنندگان گمراه باشد؛ پس جایگاهی در حمیم» یعنی در قبرش؛ «و چشیدنِ [وارد شدن به] جهنم» یعنی در آخرت.
الأمالي( للصدوق)، ص۴۷۴؛ روضة الواعظين، ج۲، ص۲۷۳؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص۲۰۰؛ تأويل الآيات الظاهرة، ص۶۲۹-۶۳۰
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعَيْبٍ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْحِمْيَرِيُّ [الْحِيرِيُ] بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ:
قَالَ الصَّادِقُ ع جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: نَزَلَتْ هَاتَانِ الْآيَتَانِ فِي أَهْلِ وَلَايَتِنَا وَ أَهْلِ عَدَاوَتِنَا «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ؛ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ.
فراز آخر این روایت (که از عبارت «فاما …» شروع میشود) به طور مستقل نیز روایت شده؛ که آن روایت ذیل آیات ۸۹ و ۹۳ خواهد آمد.
۴) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری میکند، که فرازهایی از آن قبلا در جلسه ۳۲۸ حدیث۱ https://yekaye.ir/al-hajj-22-23/ ) گذشت؛ و با توجه به اینکه خطابی که در آیه بعد است به این مومن بیان میشود به نظر رسید که میتواند توصیفگر این مومنی باشد که در این آیه به عنوان مقرب در حال قبض روح خوانده شده است؛ از این رو متن کامل آن از ابتدایش تقدیم میشود:
هنگامی که خداوند تبارک و تعالی میخواهد روح مومن قبض شود، به ملکالموت دستور میدهد که با همراهیانت به جانب بنده من برو که مدتهاست خودش را برای من آماده کرده است و روحش را قبض کن تا نزد من آرام گیرد.
ملکالموت با رویی گشاده و لباسی پاک و بویی خوش به سراغ او میرود و به دم درب [منزل] او میرسد. پس نه از دربان اجازه میگیرد و نه پردهای را میدرد و دری را میشکند؛ و همراه او پانصد فرشته از یارانش هستند که با خود ریحان خوشبو و حریر سفید و مُشک آهو همراه دارند و میگویند: ای ولیّ خدا! بشارت باد که خدایت بر تو سلام میرساند و از تو راضی و خشنود است و بشارت باد بر تو «روح و ریحان و بهشت پرنعمت» (واقعه/۸۹)
فرمود: اما «روح» راحتی از دنیا و بلاهای آن است؛ و «ریحان» از هر امر پاکی در بهشت است که بر گلویش گذاشته میشود و نسیمش به روح او میرسد و در راحتی کامل است تا جانش بیرون آید؛ سپس رضوان، خزانهدار بهشت، به او شربتی از بهشت مینوشاند که دیگر نه در قبرش و نه در قیامت هرگز تشنه نگردد و سیراب به بهشت وارد شود.
پس وی گوید: ای ملک الموت! روحم را به جسدم برگردان تا او را ثنا گوید و جسدم هم روحم را ثنا گوید.
ملک الموت گوید: هردوی آنها باید صاحبشان را ثنا گویند:
پس روح گوید: ای جسد خدا تو را جزای خیر دهد که در طاعت او شتابان، و در معصیت او سست و بیاهتمام بودی؛ و خداوند از جانب من به این جسد بهترین جزا بدهد، سلام بر تو باد تا روز قیامت؛ و جسد هم به روح همین را گوید.
فرمود: آنگاه ملک الموت خطاب به روح فریاد زند: ای روح پاک! بیرون شود از دنیا در حالی که مومن و مورد رحمت و غبطه هستی! پس فرشتگان نسبت به او رقتی نشان دهند و شداید را از او دور سازند و ورود را بر او آسان گردانند و به حیات جاودان وارد شود.
فرمود: سپس خداوند دو صف از فرشتگان – غیر از فرشتگانی که برای قبض روحش آمده بودند – را به سوی او مبعوث دارد که به صورت دو صف منظم ما بین منزل او تا قبرش بایستند و برایش استغفار و شفاعت کنند؛ پس ملک الموت او را به حرکت درآورد و دائما از جانب خداوند وی را وعده و بشارت خیر و کرامت – آن گونه که مادری بچهاش را با دادن نقل و نبات آرام میکند – و بقای جان و نجات وی و والدینش میدهد.
فرمود: پس «آنگاه که به حلقوم رسید [= جان به لب آمد]» (واقعه/۸۳) آن دو [فرشته] حافظ او که همراهش بودند بگویند: ای ملک الموت با صاحب ما مهربان باش و با او مدارا کن که خوب برادر و خوب همنشینی بود؛ هیچگاه چیزی را که مایه سخط خداوند باشد بر ما املا نکرد. پس چون روحش بیرون آید بیرون آمدنش همچون نخلهای سفید است که در مشکی سفید گذاشته شده باشد و از هر گلی در بهشت [کنارش باشد]؛ پس نردبانی برایش قرار داده شود و قبض روحکنندگان او را به آسمان دنیا بالا برند.
فرمود: پس درهای آسمان بر او باز شود و دربانان به او گویند: تحیت خدا بر آن جسدی که این روح در آن بود؛ از جانب او چهبسیار عمل صالحی که بر ما گذر کرد و شیرینی صدای او به خواندن قرآن را میشنیدیم.
فرمود: پس درهای آسمان و دربانان آن به خاطر فقد وی به گریه افتند و بگویند: پروردگارا! این بنده صالحت همواره عمل صالح میفرستاد و ما از شنیدن تلاوت قرآن او کاممان شیرین میشد؛ و میگویند: خدایا! به جای او بندهای را برانگیز که آنچه او به گوش ما میرساند به گوش ما برساند؛ و البته خداوند آنچه بخواهد انجام می دهد. پس او را به سوی معیشتی بالا میبرند که فرشتگان آسمان همگی به او مرحبا گویند و برایش شفاعت و استغفار کنند؛ و خداوند تبارک و تعالی فرماید: رحمتی من بر این روح باد!
و ارواح مومنان به سراغش آیند و دور و برش جمع شوند همان گونه که وقتی شخصی نبوده و در جمعی حاضر شود دورش را فراگیرند؛ و برخی به همدیگر گویند این روح را فعلا واگذارید تا خوب هوشیار شود چرا که از سختی عظیمی بیرون آمده است؛ و هنگامی که او در حال استراحت است به نزد او آیند و از او سوال پرسند و بگویند؛ فلانی چه کرد؟ پس اگر مرده باشد برایش گریه سردهند و کلمه استرجاع [= انا لله و انا الیه راجعون] بر زبان آورند و بگویند: «مادرش هاویه» (قارعه/۹) او را برد؛ پس «ما از خداییم و به سوی خدا بازمیگردیم» (بقره/۱۵۶)
فرمود: پس خداوند فرماید: او [= جسد او] را به آن [= خاک] برگردانید که «آنها را از آن آفریدم و بدان برگردانم و بار دیگر از آن بیرون آورم» (اشاره به آیه: مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى؛ طه/۵۵)
فرمود: پس وقتی تابوت وی را بر دوش کشند فرشتگان پیگر وی را بردارند و آن را در حفاظت خویش گیرند در حالی که شیاطین در دو صف منظم ایستاده و از دور مینگرند «در حالی که بر او ندارند هیچ سلطهای» (اشاره به آیه: وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطان؛ ابراهیم/۲۲) و هیچ راهی. پس چون به قبر برسند بقعههای زمین خود را همچون بوستانی سرسبز برای وی بگسترانند و هر بقعهای بگوید: خدایا او را در دل من قرار بده.
فرمود: پس وی را همچنان بیاورند تا به حفرهای که خداوند برایش مقدر فرموده بگذارند؛ پس چون وی را در لحدش بگذارند پدر و مادر و همسر و فرزندان و خواهر و برادرانش زند وی متمثل شوند.
فرمود: پس به همسرش بگوید: چرا گریه میکنی؟ میگوید به خاطر اینکه ما را عائلهوار [= محتاج و نیازمند دیگران] به حال خود رها کردی و رفتی.
فرمود: آنگاه صورتی زیبا بیاید. وی بگوید: تو کیستی؟ می گوید: من عمل صالح توام؛ امروز من به امرخداوند برای تو دژی محکم و سپر و سلاح تو هستم.
فرمود: پس بگوید: اما به خدا سوگند اگر می دانستم تو در اینجا سراغم میآیی خود را همواره وقف تو میکردم و [لحظهایّ مال و فرزندانم مرا نمیفریفت. فرمود: پس بگوید: ای ولیّ خدا! تو را بشارت به خیر میدهم.
پس به خدا سوگند وی صدای کفش پای مردمان را هنگامی که بر میگردند و اینکه دستشان را [بعد از خواندن فاتحه] از خاک بر می دارند میشنود درحالی که روحش به آنجا برگشته و آنان نمیداند.
فرمود: وقتی بدنش را در قبر میگذارند، زمین به او میگوید: آفرین بر تو ای ولیّ خدا ! به خدا سوگند که همواره وقتی روی من راه میرفتی، دوستت داشتم، و اکنون که درون من جای گرفتی محبتی شدیدتر به تو خواهم داشت؛ به خدا سوگند که حق همسایگی را برایت ادا کنم و بسترت را خوش و خرم گردانم و جایگاهت را وسیع سازم که همانا من باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای دوزخم.
آنگاه خداوند فرشتهای را بفرستد و او با بال خود بر چپ و راست و جلو و عقب وی زند و برایش از هر طرف به وسعت چهل نور گسترش یابد و قبرش سراسر نورانی شود.
فرمود: سپس نکیر و منکر بر او وارد شوند و آن هم آن دو فرشته سیاه سیاهی هستند که قبر را با دندانهای خود میشکافند و بر روی موهای خود قدم میگذارند حدقه چشمشان همانند کاسه مسین است و صدای ایشان همچون رعده کوبنده و چشم هایشان همچون برق لامع؛ پس بر او هجوم آورند و فریاد کشند و بگویند پروردگار از کیست و پیامبر کیست و دین چیست و امامت کیست؟
پس مومن آنگاه به خشم در آید از شوقی که به خداوند دارد و به خدا توکل کند بدون اینکه خویشاوندی یا قرابتی [با خدا] داشته باشد. بگوید پروردگار من و پروردگار شما و پروردگار همه چیز الله است و پیامبر من و پیامبر شما حضرت محمد خاتم پیامبران است و دین من اسلام است که خداوند در حالی که آن هست، دین دیگری را قبول نکند و امام من قرآن است که بر همه کتابهای آسمانی هیمنه دارد و همان قرآن عظیم است.
پس آنان گویند راست گفتی و خداوند توفیقت داد و هدایتت کرد. بنگر آنچه زیر پایت است پس نگاه میکند دری از درهای جهنم است می گوید انا لله و انا الیه راجعون؛ من به خداوند چنین گمانی نداشتم.
آن دو میگویند: ای ولیّ خدا! غمگین نباش و نترس و تو را بشارت که این برای تو نیست و تو برای او نیستی. همانا خداوند تبارک و تعالی خواست که به تو نشان دهد که از چه چیزی نجات یافتی و خنکی افزایش را به توپ کشاند باب این بر تو الان بسته می شود و هرگز در آتش وارد نخواهی شد. بنگر بالای سرت چه میبینی؟ او منزل هایش از بهشت و همسرانش از حورالعین را ببیند.
فرمود: پس برای در آغوش گرفتن حوز العینی که همسری از همسرانش است از جا برخیزد؛ اما آن دو [= نکیر و منکر] به او گویند: ای ولی خدا همانا برای تو برادران و خواهرانی است که هنوز به تو ملحق نشدهاند. [ظاهرا اشاره است به اینکه باید قیامت برپا شود تا به این بهشت وارد شوی] پس در حالی که به چشم روشنی رسیدهای بخواب – همانند عاشقی که در حجله عروسیاش به خواب رود – تا روز جزا.
فرمود: سپس برای او ([قبرش] مفروش گردد و گسترده شود و سنگ لحد نهاده شود.
فرمود: به خدا سوگند خوابش سنگینتر خواهد بود از خواب هر طفلی که در آغوش پدر و مادرش ناز کند و به خواب رود.
فرمود: و هنگامی که روز قیامت شود [این عبارت احتمالا اشتباه ناسخ است؛ زیرا ادامه روایت معلوم میشود که اینها درباره وضعیت او در قبر است] فرازی از آتش به سراغش آید و دور اوطواف کند؛ پس اگر وی کسی بود که بر سوره سجده و «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر» مداومت داشت [سوره] تبارک نزد او بایستد و سوره سجده به راه افتد و بگوید من شفاعت رب العالمین را برای تو آوردم.
فرمود: پس فرازی از عذاب از سمت راستش آید؛ اما نماز گوید از ولی خدا دور شو که تو را از سمت من به سوی او راهی نیست. پس از سمت چپ به سراغش آید؛ اما از زکات گوید از ولی خدا دور شو که تو را از سمت من به سوی او راهی نیست. پس از جانب سرش به سراغ وی آید؛ قرآن گوید از ولی خدا دور باش که تو را از سمت من به سوی او راهی نیست که همانا در دلش و در زبانش که با آن توحید خداوند را می گفت مرا جای داده است پس تو را از سمت من به سوی او راهی نیست. پس آن فراز از آتش با عصبانیت بیرون رود و بگوید این ولی خدا و ولیتان برای خودتان!
فرمود: آنگاه صبر هم که در گوشه ای از قبر ایستاده بگوید: به خدا سوگند چیزی مرا باز نداشته که برای دفاع از ولی خدا پا پیش نهم جز اینکه دیدم که شما چه می کنید؛ اکنون که شما عذاب قبر و سختیاش را از ولی خدا دور کردید من برای ولی خدا ذخیره و دژی هستم هنگامه برپا شدن ترازوها و بر سر پل صراط و عرضه شدن نزد خداوند.
و امیرالمومنین علی علیه السلام فرماید: برای ولی خدا از منزلش در بهشت ۹۹ در به سوی قبرش باز شود که از جانب آنها روح و ریحان و پاکی و لذت و نور آن تا روز قیامت به وی رسد به نحوی که چیزی از لقاءالله برای وی محبوب تر نماند.
فرمود: پس او بگوید پروردگارا برپا شدن قیامت را برای من تعجیل فرما تا به خانواده و دارایی هم برسم.
پس هنگامی که قیامت صیحه برکشد از قبرش بیرون آید با شرمگاهی پوشیده، و دلی آرام، در حالی که به وی امن و امان داده شده و به رضوان و روح و ریحان و خیرات حسان بشارت داده شده است. پس آن دو فرشته ای که همراه او در زندگی دنیا بودند به استقبالش آیند و خاک را از صورت و سرش کنار زنند و از او جدا نشوند و به او بشارت دهند و امیدوارش کنند و برایش گشایش حاصل کنند و هرگاه چیزی از امور ترسناک قیامت به سراغش آید به او بگویند: ای ولیّ خدا! امروز نه ترسی برای تو باشد و نه غم و اندوهی؛ ما همان کسانی هستیم که ولایت و سرپرستی عمل تو را در زندگی دنیا برعهده داشتیم و امروز اولیای تو درآخرت هستیم؛ (اشاره به آیات: إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون؛ نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون؛ فصلت/۳۰-۳۱) بنگر که این «آن بهشتی است که شما به خاطر آن که انجام دادهاید به ارث می برید» (زخرف/۷۲)
پس در سایه عرش قرار میگیرد و خداوند او را نزدیک میکند تا بین او و خدایش حجابی از نور بماند؛ پس به او میفرماید: مرحبا! و از این سخن چهرهاش درخشان گردد و دلش شادمان شود و از فرش شادی هفتاد زراع گسترش یابد؛ پس رخش همچون ماه و قامتش همچون قامت حضرت آدم (بلندبالا]، و صورتش همچون صورت حضرت یوسف [زیبارو]، و زبانش همچون زبان حضرت محمد [در اوج سلالت بیان] و قلبش همچون قلب حضرت ایوب [صبور و بردبار] گردد؛ هر گناهی که از وی بخشیده شود به سجده درافتد.
آنگاه فرماید: بندهام! کتابت را بخوان! (اسراء/۱۴) پس اعضای بدنش از ترس و اظطراب به رعشه میافتد.
خداوند میفرماید: آیا بر بدیهایت چیزی افزوده یا از خوبیهایت چیزی فروگذار کردهایم؟!
میگوید: خیر سرورم! تو برپا کننده قسط و تو «بهترین جداکننده [حق از باطل] هستی» (انعام/۵۷).
خداوند می گوید: بندهام! آیا از من حیا نکردی و مراقبم نبودی و از من خشیت نداشتی؟!
می گوید: سرورم! بد کردم؛ رسوایم مکن، که خلایق مرا مینگرند!
خداوند جبار میفرماید: ای بدکار! تو را امروز رسوا نخواهم کرد.
فرمود: پس بدیهایش بین خود و خدایش مخفی میماند و خوبیهایش در معرض دید خلائق قرار میگیرد.
فرمود: پس هر گناهی را که به خاطرش او را سرزنش می کند، می گوید: سرورم! مرا به آتش بفرستی بهتر از این است که مرا سرزنش کنی [= در پیشگاهت شرمنده شوم] !
پس خداوند جبار، تبارک و تعالی، روی خوشی به وی نشان دهد تا چشم او روشن شود و میفرماید: آیا یادت هست در فلان روز گرسنهای را سیر کردی، حق برادر مومنی را ادا کردی، لباسی بر او پوشاندی، سعیای [سعی بین صفا و مروه] بجا آوری، در صحراها حج را بپا داشتی و در حالی که مُحرِم بودی مرا خواندی، چشمانت از خوف من گریان بود و شبها را به عبادت برخاستی، به خاطر من چشم از حرام فروخواباندی؟! این به آن در! اما کارهای خوبی که کردی همگی مورد سپاس واقع خواهد شد و اما بدیهایی که کردی مورد مغفرت قرار میگیرد. پس روی برگردان! و چون روی برمیگردان به خداوند جبار رو می کند پس رو سفید و دل مسرور گردد؛ و تاجی بر سرش مینهند و دستهایش را با زیور و زینتها میآرایند.
سپس خداوند میفرماید: جبرئیل بندهام را با خود ببر و کرامت مرا به وی نشان بده! پس از پیشگاه خداوند بیرون میآید در حالی که نامه عملش را به دست راستش گرفته و تا جایی که دیدگانش میبیند عرصه بر وی باز میشود؛پس نامهاش را برای مردان و زنان مومن میگشاید در حالی که ندا میدهد: «آهای؛ بياييد و كتابم را بخوانيد. من گمان داشتم كه به حساب خود مىرسم. پس او در يك زندگىای راضی و خوش است» (حاقه/۱۹-۲۱)
فراز بعدی این حدیث در ذیل آیه ۳۰ همین سوره (جلسه ۹۹۷، حدیث۴ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-30/) گذشت؛ و البته این حدیث همچنان ادامه دارد که در پاورقی همان آیه متن کامل حدیث و قسمتهای دیگری از آن که در جلسات دیگر آمده اشاره شده است.
الإختصاص، ص۳۴۵-۳۴۹
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِنِ قَالَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ انْطَلِقْ أَنْتَ وَ أَعْوَانُكَ إِلَى عَبْدِي، فَطَالَ مَا نَصَبَ نَفْسَهُ مِنْ أَجْلِي؛ فَأْتِنِي بِرُوحِهِ لِأُرِيحَهُ عِنْدِي.
فَيَأْتِيهِ مَلَكُ الْمَوْتِ بِوَجْهٍ حَسَنٍ وَ ثِيَابٍ طَاهِرَةٍ وَ رِيحٍ طَيِّبَةٍ. فَيَقُومُ بِالْبَابِ فَلَا يَسْتَأْذِنُ بَوَّاباً وَ لَا يَهْتِكُ حِجَاباً وَ لَا يَكْسِرُ بَاباً مَعَهُ خَمْسُمِائَةِ مَلَكٍ أَعْوَانٌ مَعَهُمْ طِنَانُ الرَّيْحَانِ وَ الْحَرِيرِ الْأَبْيَضِ وَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ؛ فَيَقُولُونَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ! أَبْشِرْ فَإِنَّ الرَّبَّ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ أَمَا إِنَّهُ عَنْكَ رَاضٍ غَيْرُ غَضْبَانَ وَ أَبْشِرْ بِ«رَوْحٍ وَ رَيْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِيمٍ».
قَالَ أَمَّا الرُّوحُ فَرَاحَةٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ بَلَائِهَا وَ الرَّيْحَانُ مِنْ كُلِّ طِيبٍ فِي الْجَنَّةِ فَيُوضَعُ عَلَى ذَقَنِهِ فَيَصِلُ رِيحُهُ إِلَى رُوحِهِ فَلَا يَزَالُ فِي رَاحَةٍ حَتَّى يَخْرُجَ نَفْسُهُ ثُمَّ يَأْتِيهِ رِضْوَانُ خَازِنُ الْجَنَّةِ فَيَسْقِيهِ شَرْبَةً مِنَ الْجَنَّةِ لَا يَعْطَشُ فِي قَبْرِهِ وَ لَا فِي الْقِيَامَةِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ رَيَّاناً.
فَيَقُولُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ رُدَّ رُوحِي حَتَّى يَثْنِيَ عَلَى جَسَدِي وَ جَسَدِي عَلَى رُوحِي قَالَ فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَثْنِ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمَا عَلَى صَاحِبِهِ فَيَقُولُ الرُّوحُ جَزَاكَ اللَّهُ مِنْ جَسَدٍ خَيْرَ الْجَزَاءِ لَقَدْ كُنْتَ فِي طَاعَتِهِ مُسْرِعاً وَ عَنْ مَعَاصِيهِ مُبْطِئاً فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنِّي مِنْ جَسَدٍ خَيْرَ الْجَزَاءِ فَعَلَيْكَ السَّلَامُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَقُولُ الْجَسَدُ لِلرُّوحِ مِثْلَ ذَلِكَ
قَالَ فَيَصِيحُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالرُّوحِ أَيَّتُهَا الرُّوحُ الطَّيِّبَةُ اخْرُجِي مِنَ الدُّنْيَا مُؤْمِنَةً مَرْحُومَةً مُغْتَبَطَةً قَالَ فَرَقَّتْ بِهِ الْمَلَائِكَةُ وَ فَرَّجَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدَ وَ سَهَّلَتْ لَهُ الْمَوَارِدَ وَ صَارَ لِحَيَوَانِ الْخُلْدِ.
قَالَ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ لَهُ صَفَّيْنِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ غَيْرَ الْقَابِضَيْنِ لِرُوحِهِ فَيَقُومُونَ سِمَاطَيْنِ مَا بَيْنَ مَنْزِلِهِ إِلَى قَبْرِهِ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ يَشْفَعُونَ لَهُ.
قَالَ فَيُعَلِّلُهُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ يُمَنِّيهِ وَ يُبَشِّرُهُ عَنِ اللَّهِ بِالْكَرَامَةِ وَ الْخَيْرِ كَمَا تُخَادِعُ الصَّبِيَّ أُمُّهُ تَمْرَخُهُ بِالدُّهْنِ وَ الرَّيْحَانِ وَ بَقَاءِ النَّفْسِ وَ تَفْدِيهِ بِالنَّفْسِ وَ الْوَالِدَيْنِ.
قَالَ فَ«إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» قَالَ الْحَافِظَانِ اللَّذَانِ مَعَهُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ ارْأَفْ بِصَاحِبِنَا وَ ارْفُقْ فَنِعْمَ الْأَخُ كَانَ وَ نِعْمَ الْجَلِيسُ لَمْ يُمْلِ عَلَيْنَا مَا يُسْخِطُ اللَّهَ قَطُّ. فَإِذَا خَرَجَتْ رُوحُهُ خَرَجَتْ كَنَخْلَةٍ بَيْضَاءَ وَضَعَتْ فِي مِسْكَةٍ بَيْضَاءَ وَ مِنْ كُلِّ رَيْحَانٍ فِي الْجَنَّةِ فَأُدْرِجَتْ إِدْرَاجاً وَ عَرَجَ بِهَا الْقَابِضُونَ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا.
قَالَ فَيُفْتَحُ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ يَقُولُ لَهَا الْبَوَّابُونَ حَيَّاهَا اللَّهُ مِنْ جَسَدٍ كَانَتْ فِيهِ لَقَدْ كَانَ يَمُرُّ لَهُ عَلَيْنَا عَمَلٌ صَالِحٌ وَ نَسْمَعُ حَلَاوَةَ صَوْتِهِ بِالْقُرْآنِ.
قَالَ: فَبَكَى لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ الْبَوَّابُونَ لِفَقْدِهَا وَ يَقُولُ: يَا رَبِّ قَدْ كَانَ لِعَبْدِكَ هَذَا عَمَلٌ صَالِحٌ وَ كُنَّا نَسْمَعُ حَلَاوَةَ صَوْتِهِ بِالذِّكْرِ لِلْقُرْآنِ؛ وَ يَقُولُونَ: اللَّهُمَّ ابْعَثْ لَنَا مَكَانَهُ عَبْداً يُسْمِعُنَا مَا كَانَ يُسْمِعُنَا وَ يَصْنَعُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ. فَيَصْعَدُ بِهِ إِلَى عَيْشٍ رَحَّبَتْ بِهِ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ وَ يَشْفَعُونَ لَهُ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَحْمَتِي عَلَيْهِ مِنْ رُوحٍ!
وَ يَتَلَقَّاهُ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ كَمَا يَتَلَقَّى الْغَائِبُ غَائِبَهُ فَيَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ذَرُوا هَذِهِ الرُّوحَ حَتَّى تُفِيقَ فَقَدْ خَرَجَتْ مِنْ كَرْبٍ عَظِيمٍ وَ إِذَا هُوَ اسْتَرَاحَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِ يُسَائِلُونَهُ وَ يَقُولُونَ مَا فَعَلَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَإِنْ كَانَ قَدْ مَاتَ بَكَوْا وَ اسْتَرْجَعُوا وَ يَقُولُونَ ذَهَبَتْ بِهِ «أُمُّهُ الْهَاوِيَةُ» فَ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».
قَالَ فَيَقُولُ اللَّهُ رُدُّوهَا عَلَيْهِ فَ«مِنْهَا خَلَقْتُهُمْ وَ فِيهَا أُعِيدُهُمْ وَ مِنْهَا أُخْرِجُهُمْ تَارَةً أُخْرَى»
قَالَ فَإِذَا حُمِلَ سَرِيرُهُ حَمَلَتْ نَعْشَهُ الْمَلَائِكَةُ وَ انْدَفَعُوا بِهِ انْدِفَاعاً وَ الشَّيَاطِينُ سِمَاطَيْنِ يَنْظُرُونَ مِنْ بَعِيدٍ «لَيْسَ لَهُمْ عَلَيْهِ سُلْطَانٌ» وَ لَا سَبِيلٌ. فَإِذَا بَلَغُوا بِهِ الْقَبْرَ تَوَثَّبَتْ إِلَيْهِ بِقَاعُ الْأَرْضِ كَالرِّيَاضِ الْخُضْرِ فَقَالَتْ كُلُّ بُقْعَةٍ مِنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ فِي بَطْنِي.
قَالَ فَيُجَاءُ بِهِ حَتَّى يُوضَعَ فِي الْحُفْرَةِ الَّتِي قَضَاهَا اللَّهُ لَهُ. فَإِذَا وُضِعَ فِي لَحْدِهِ مُثِّلَ لَهُ أَبُوهُ وَ أُمُّهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ وُلْدُهُ وَ إِخْوَانُهُ.
قَالَ فَيَقُولُ لِزَوْجَتِهِ مَا يُبْكِيكِ؟ قَالَ فَتَقُولُ لِفَقْدِكِ تَرَكْتَنَا مُعْوِلِينَ.
قَالَ فَتَجِيءُ صُورَةٌ حَسَنَةٌ قَالَ فَيَقُولُ مَا أَنْتَ فَيَقُولُ أَنَا عَمَلُكَ الصَّالِحُ أَنَا لَكَ الْيَوْمَ حِصْنٌ حَصِينٌ وَ جُنَّةٌ وَ سِلَاحٌ بِأَمْرِ اللَّهِ.
قَالَ فَيَقُولُ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّكَ فِي هَذَا الْمَكَانِ لَنَصَبْتُ نَفْسِي لَكَ وَ مَا غَرَّنِي مَالِي وَ وُلْدِي. قَالَ فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ بِالْخَيْرِ.
فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِ الْقَوْمِ إِذَا رَجَعُوا وَ نَفْضَهُمْ أَيْدِيَهُمْ مِنَ التُّرَابِ إِذَا فَرَغُوا قَدْ رُدَّ عَلَيْهِ رُوحُهُ وَ مَا عَلِمُوا.
قَالَ فَيَقُولُ لَهُ الْأَرْضُ: مَرْحَباً يَا وَلِيَّ اللَّهِ مَرْحَباً بِكَ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أُحِبُّكَ وَ أَنْتَ عَلَى مَتْنِي فَأَنَا لَكَ الْيَوْمَ أَشَدُّ حُبّاً إِذَا أَنْتَ فِي بَطْنِي أَمَا وَ عِزَّةِ رَبِّي لَأُحْسِنَنَّ جِوَارَكَ وَ لَأُبَرِّدَنَّ مَضْجَعَكَ وَ لَأُوَسِّعَنَّ مَدْخَلَكَ إِنَّمَا أَنَا رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ.
قَالَ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً فَيَضْرِبُ بِجَنَاحَيْهِ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ فَيُوَسِّعُ لَهُ مِنْ كُلِّ طَرِيقَةٍ أَرْبَعِينَ نُوراً فَإِذَا قَبْرُهُ مُسْتَدِيرٌ بِالنُّورِ.
قَالَ ثُمَّ يَدْخُلُ عَلَيْهِ مُنْكِرٌ وَ نَكِيرٌ وَ هُمَا مَلَكَانِ أَسْوَدَانِ يَبْحَثَانِ الْقَبْرَ بِأَنْيَابِهِمَا وَ يَطَئَانِ فِي شُعُورِهِمَا حَدَقَتَاهُمَا مِثْلُ قِدْرِ النُّحَاسِ وَ أَصْوَاتُهُمَا كَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا مِثْلُ الْبَرْقِ اللَّامِعِ فَيَنْتَهِرَانِهِ وَ يَصِيحَانِ بِهِ وَ يَقُولَانِ: مَنْ رَبُّكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ إِمَامُكَ؟
فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَغْضَبُ حَتَّى يَنْتَقِضَ مِنَ الْإِدْلَالِ تَوَكُّلًا عَلَى اللَّهِ مِنْ غَيْرِ قَرَابَةٍ وَ لَا نَسَبٍ. فَيَقُولُ: رَبِّي وَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ اللَّهُ وَ نَبِيِّي وَ نَبِيُّكُمْ مُحَمَّدٌ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ دِينِيَ الْإِسْلَامُ الَّذِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مَعَهُ دِيناً وَ إِمَامِي الْقُرْآنُ مُهَيْمِناً عَلَى الْكُتُبِ وَ هُوَ الْقُرْآنُ الْعَظِيمُ.
فَيَقُولَانِ: صَدَقْتَ وَ وُفِّقْتَ وَفَّقَكَ اللَّهُ وَ هَدَاكَ! انْظُرْ مَا تَرَى عِنْدَ رِجْلَيْكَ؟
فَإِذَا هُوَ بِبَابٍ مِنْ نَارٍ فَيَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَا كَانَ هَذَا ظَنِّي بِرَبِّ الْعَالَمِينَ!
قَالَ فَيَقُولَانِ لَهُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ لَا تَحْزَنْ وَ لَا تَخْشَ وَ أَبْشِرْ وَ اسْتَبْشِرْ فَلَيْسَ هَذَا لَكَ وَ لَا أَنْتَ لَهُ؛ إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُرِيَكَ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ نَجَّاكَ وَ يُذِيقَكَ بَرْدَ عَفْوِهِ. قَدْ أَغْلَقَ هَذَا الْبَابَ عَنْكَ وَ لَا تَدْخُلُ النَّارَ أَبَداً. انْظُرْ مَا تَرَى عِنْدَ رَأْسِكَ؟ فَإِذَا هُوَ بِمَنَازِلِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ أَزْوَاجِهِ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ.
قَالَ فَيَثِبُ وَثْبَةً لِمُعَانَقَةِ الْحُورِ الْعِينِ الزَّوْجَةِ مِنْ أَزْوَاجِهِ. فَيَقُولَانِ لَهُ: يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ لَكَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لَمْ يَلْحَقُوا؛ فَنَمْ قَرِيرَ الْعَيْنِ كَعَاشِقٍ فِي حَجَلَتِهِ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ.
قَالَ فَيُفْرَشُ لَهُ وَ يُبْسَطُ وَ يُلْحَدُ قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا صَبِيٌّ قَدْ نَامَ مُدَلَّلًا بَيْنَ يَدَيِ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ بِأَثْقَلِ نَوْمَةٍ مِنْهُ.
قَالَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَجِيئُهُ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ فَتُطِيفُ بِهِ فَإِذَا كَانَ مُدْمِناً عَلَى تَنْزِيلِ السَّجْدَةِ وَ «تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»، وَقَفَتْ عِنْدَهُ تَبَارَكَ وَ انْطَلَقَتْ تَنْزِيلُ السَّجْدَةُ؛ فَقَالَتْ أَنَا آتٍ بِشَفَاعَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
قَالَ فَتَجِيئُ عُنُقٌ مِنَ الْعَذَابِ مِنْ قَبْلِ يَمِينِهِ فَتَقُولُ الصَّلَاةُ إِلَيْكَ عَنْ وَلِيِّ اللَّهِ فَلَيْسَ لَكَ إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ فَيَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ يَسَارِهِ فَتَقُولُ الزَّكَاةُ إِلَيْكَ عَنْ وَلِيِّ اللَّهِ فَلَيْسَ لَكَ إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ فَيَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ رَأْسِهِ فَيَقُولُ الْقُرْآنُ إِلَيْكَ عَنْ وَلِيِّ اللَّهِ فَلَيْسَ لَكَ إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ فَقَدْ وَعَانِي فِي قَلْبِهِ وَ فِي اللِّسَانِ الَّذِي كَانَ يُوَحِّدُ بِهِ رَبَّهُ فَلَيْسَ لَكَ إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ فَتَخْرُجُ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ مُغْضَباً فَيَقُولُ دُونَكُمَا وَلِيَّ اللَّهِ وَلِيَّكُمَا قَالَ فَيَقُولُ الصَّبْرُ وَ هُوَ فِي نَاحِيَةِ الْقَبْرِ أَمَا وَ اللَّهِ مَا مَنَعَنِي أَنْ أَلِيَ مِنْ وَلِيِّ اللَّهِ الْيَوْمَ إِلَّا أَنِّي نَظَرْتُ مَا عِنْدَكُمْ فَلَمَّا أَنْ جُزْتُمْ عَنْ وَلِيِّ اللَّهِ عَذَابَ الْقَبْرِ وَ مَئُونَتَهُ فَأَنَا لِوَلِيِّ اللَّهِ ذُخْرٌ وَ حِصْنٌ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ جِسْرِ جَهَنَّمَ وَ الْعَرْضِ عِنْدَ اللَّهِ.
فَقَالَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: يُفْتَحُ لِوَلِيِّ اللَّهِ مِنْ مَنْزِلِهِ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَى قَبْرِهِ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ بَاباً يَدْخُلُ عَلَيْهَا رَوْحُهَا وَ رَيْحَانُهَا وَ طِيبُهَا وَ لَذَّتُهَا وَ نُورُهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ لِقَاءِ اللَّهِ.
قَالَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ عَجِّلْ عَلَى قِيَامِ السَّاعَةِ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَى أَهْلِي وَ مَالِي؛ فَإِذَا كَانَتْ صَيْحَةُ الْقِيَامَةِ خَرَجَ مِنْ قَبْرِه مَسْتُورَةً عَوْرَتُهُ مُسَكَّنَةً رَوْعَتُهُ قَدْ أُعْطِيَ الْأَمْنَ وَ الْأَمَانَ وَ بُشِّرَ بِالرِّضْوَانِ وَ الرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ وَ الْخَيْرَاتِ الْحِسَانِ؛ فَيَسْتَقْبِلُهُ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ كَانَا مَعَهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؛ فَيُنَفِّضَانِ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ عَنْ رَأْسِهِ وَ لَا يُفَارِقَانِهِ وَ يُبَشِّرَانِهِ وَ يُمَنِّيَانِهِ وَ يُفَرِّجَانِهِ؛ كُلَّمَا رَاعَهُ شَيْءٌ مِنْ أَهْوَالِ الْقِيَامَةِ قَالا لَهُ: يَا وَلِيَّ اللَّهِ «لَا خَوْفٌ عَلَيْكَ الْيَوْمَ وَ لَا حُزْنٌ نَحْنُ الَّذِينَ وُلِّينَا عَمَلَكَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكَ الْيَوْمَ فِي الْآخِرَةِ» انْظُرْ «تِلْكُمُ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
قَالَ: فَيُقَامُ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ؛ فَيُدْنِيهِ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَتَّى يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ حِجَابٌ مِنْ نُورٍ فَيَقُولُ لَهُ مَرْحَباً! فَمِنْهَا يَبْيَضُّ وَجْهُهُ وَ يُسَرُّ قَلْبُهُ وَ يَطُولُ سَبْعُونَ ذِرَاعاً مِنْ فَرْحَتِهِ فَوَجْهُهُ كَالْقَمَرِ وَ طُولُهُ طُولُ آدَمَ وَ صُورَتُهُ صُورَةُ يُوسُفَ وَ لِسَانُهُ لِسَانُ مُحَمَّدٍ ص وَ قَلْبُهُ قَلْبُ أَيُّوبَ كُلَّمَا غُفِرَ لَهُ ذَنْبٌ سَجَدَ.
فَيَقُولُ: عَبْدِي اقْرَأْ كِتابَكَ! فَيَصْطَكُّ فَرَائِصُهُ شَفَقاً وَ فَرَقاً.
قَالَ فَيَقُولُ الْجَبَّارُ هَلْ زِدْنَا عَلَيْكَ سَيِّئَاتِكَ وَ نَقَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ حَسَنَاتِكَ؟
قَالَ فَيَقُولُ يَا سَيِّدِي بَلْ أَنْتَ قَائِمٌ بِالْقِسْطِ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ.
قَالَ فَيَقُولُ عَبْدِي أَ مَا اسْتَحْيَيْتَ وَ لَا رَاقَبْتَنِي وَ لَا خَشِيتَنِي؟
قَالَ فَيَقُولُ يَا سَيِّدِي قَدْ أَسَأْتُ فَلَا تَفْضَحْنِي فَإِنَّ الْخَلَائِقَ يَنْظُرُونَ إِلَيَّ.
قَالَ فَيَقُولُ الْجَبَّارُ وَ عِزَّتِي يَا مُسِيءُ! لَا أَفْضَحُكَ الْيَوْمَ.
قَالَ فَالسَّيِّئَاتُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ مَسْتُورَةٌ وَ الْحَسَنَاتُ بَارِزَةٌ لِلْخَلَائِقِ.
قَالَ فَكُلَّمَا كَانَ عَيَّرَهُ بِذَنْبٍ قَالَ سَيِّدِي لَتَبْعَثُنِي إِلَى النَّارِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تُعَيِّرَنِي.
قَالَ فَيَضْحَكُ الْجَبَّارُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا شَرِيكَ لَهُ لِيُقِرَّ بِعَيْنِهِ. قَالَ فَيَقُولُ أَ تَذْكُرُ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا أَطْعَمْتَ جَائِعاً وَ وَصَلْتَ أَخاً مُؤْمِناً كَسَوْتَ يَوْماً أَعْطَيْتَ سَعْياً حَجَجْتَ فِي الصَّحَارِي تَدْعُونِي مُحْرِماً أَرْسَلْتَ عَيْنَيْكَ فَرَقاً سَهِرْتَ لَيْلَةً شَفَقاً غَضَضْتَ طَرْفَكَ مِنِّي فَرَقاً؟ فَذَا بِذَا وَ أَمَّا مَا أَحْسَنْتَ فَمَشْكُورٌ وَ أَمَّا مَا أَسَأْتَ فَمَغْفُورٌ؛ حَوِّلْ بِوَجْهِكَ! فَإِذَا حَوَّلَهُ رَأَى الْجَبَّارَ فَعِنْدَ ذَلِكَ ابْيَضَّ وَجْهُهُ وَ سُرَّ قَلْبُهُ وَ وُضِعَ التَّاجُ عَلَى رَأْسِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ.
ثُمَّ يَقُولُ يَا جَبْرَئِيلُ انْطَلِقْ بِعَبْدِي فَأَرِهِ كَرَامَتِي!
فَيَخْرُجُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَدْ أَخَذَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَدْحُو بِهِ مَدَّ الْبَصَرِ فَيَبْسُطُ صَحِيفَتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ هُوَ يُنَادِي «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
این حدیث قابل مقایسه است با حدیثی که امام ع وضع کافر را را شرح می دهد که ان شاء الله در ذیل آیه ۵۹ خواهد آمد
۵) جابر بن یزید جعفی میگوید: در مکه دیدم سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب برای امام باقر ع تعریف میکرد که از پدرم (عبدالله بن عمر) شنیدم که گفته بود از رسول الله ص شنیدم که فرمود:
همانا خداى عزّ و جلّ در آن شب كه به معراج برده شدم به من وحى فرمود: اى محمّد! چه كسى را در زمين ميان امّتت به جاى خود گذاشتى؟-در حالى كه خدا خود بدان آگاهتر بود-.
عرض كردم: پروردگارا برادرم را.
فرمود: اى محمّد! علىّ ابن ابي طالب را؟
عرض كردم: بلى پروردگارا!
فرمود: اى محمّد! من نظرى بر زمين افكندم و تو را از آن اختيار كردم؛ هيچ گاه يادى از من نمىشود مگر اينكه تو نيز با من ياد كرده شوى؛ من خود محمودم و تو محمّد. سپس نظرى ديگر بر زمين افكندم و از آن علىّ بن أبى طالب را برگزيدم و او را وصىّ تو قرار دادم. پس تو سرور پيامبران و علىّ سرور جانشينان است. سپس از اسماء خويش نامى مشتقّ ساخته بر او نهادم. پس من «أعلىهستم و او «علىّ» است. اى محمّد! من علىّ و فاطمه و حسن و حسين و امامان را از نور واحدی آفريدم سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت از مقرّبين گرديد و هر كه آن را ردّ نمود به كافران پيوست.* اى محمّد! اگر بندهاى از بندگانم مرا چندان پرستش كند تا رشته حياتش از هم بگسلد و پس از آن در حالى كه منكر ولايت آنان است با من روبرو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افكند.
سپس فرمود: اى محمّد آيا مايلى آنان را ببينى؟
عرض كردم: بلى.
فرمود: قدمى پيش گذار، من قدمى جلو نهادم. ناگاه ديدم علىّ بن أبى طالب و حسن و حسين و علىّ بن الحسين و محمّد بن علىّ و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّد بن علىّ و علىّ بن محمّد و حسن بن علىّ آنجا بودند و حجّت قائم همانند ستارهاى درخشان در ميان آنان بود.
پس عرض كردم: پروردگار من اينان چه كسانىاند؟
فرمود: اينان امامان هستند و اين يك نيز قائم است كه حلالكننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت، اى محمّد او را دوست بدار كه من او را دوست مىدارم و هر كس را كه او را دوست بدارد نيز دوست مىدارم.
جابر میگوید وقتی سالم از کنار کعبه رفت دنبالش رفتم به او گفتم: تو را به خدا سوگند میدهم؛ آیا عیر از پدرت کس دیگری هم تو را از این اسمها خبری داده است؟
گفت: به عنوان حدیث از رسول الله ص خیر؛ اما یکبار با پدرم کنار کعب الاحبار [عالم معروف یهود] بودیم و از او شنیدم که میگفت: همانا امامان این امت بعد از پیامبرشان به تعداد نقیبان بنیاسرائل است؛
همان موقع علی بن ابیطالب ع آمد و کعب گفت: این شخصیت ممتاز اولینشان است و سپس یازده نفر از فرزندانش؛ آنگاه کعب آنها را با نامهایشان در تورات چنین اسم برد: تقوبيث [تقوبيت]، قيذوا، دبيرا، مفسورا، مسموعا، دوموه، مشيو [مثبو/ مشبوا]، هذار، يثمو [یثموا]، بطور، نوقس؛ قيذمو [قيدمو/ قیدموا].
* پینوشت:
اینکه ولایتم را به فرشتگان عرضه کردم و هرکس از آنان نپذیرفت از کافران گشت (با توجه به روایاتی که بیان میکند حقیقت سجده بر آدم از باب مقام نورانیت اهل بیت ع بود که در صلب اویند) احتمالا ناظر به همان است که در قرآن فرمود فرشتگان را مامور به سجده کردیم ولی ابلیس سجده نکرد و از کافران شد.
مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر (جوهری بصری، م۴۰۱)، ص۲۶-۲۷
حَدَّثَنِي أَبُو الْخَيْرِ ثَوَابَةُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَوْصِلِيُّ الْحَافِظُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَرُوبَةَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي مَعْشَرٍ الْحَرَّانِىُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْإِفْرِيقِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الدَّسْتُوَائِيُّ أَبُو عَامِرٍ قَالَ: حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ:
سَمِعْتُ سَالِمَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ يُحَدِّثُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِمَكَّةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبِي عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيَّ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي يَا مُحَمَّدُ! مَنْ خَلَّفْتَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أُمَّتِكَ- وَ هُوَ أَعْلَمُ بِذَلِكَ-؟
قُلْتُ: يَا رَبِّ أَخِي.
قَالَ: يَا مُحَمَّدُ! عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ؟
قُلْتُ: نَعَمْ يَا رَبِّ!
قَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا، فَلَا أُذْكَرُ حَتَّى تُذْكَرَ مَعِي، أَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ طِّلَاعَةً أُخْرَى فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَجَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ، فَأَنْتَ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ، ثُمَّ اشْتَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ، يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (ع) وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ، ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ؛ فَمَنْ قَبِلَهَا كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كانَ مِنَ الْكافِرِينَ؛ يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِي عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهِمْ أَدْخَلْتُهُ نَارِي.
ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ؟
قُلْتُ: نَعَمْ.
قَالَ: تَقَدَّمْ أَمَامَكَ. فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ، وَ الْحُسَيْنُ، وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ، وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فِي وَسَطِهِمْ.
فَقُلْتُ: يَا رَبِّ! مَنْ هَؤُلَاءِ؟
فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ، وَ هَذَا الْقَائِمُ يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ يَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي، يَا مُحَمَّدُ! أَحْبِبْهُ فَإِنِّي أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُ،
قَالَ جَابِرٌ: فَلَمَّا انْصَرَفَ سَالِمٌ مِنَ الْكَعْبَةِ تَبِعْتُهُ، فَقُلْتُ: يَا أَبَا عُمَرَ وَ أَنْشُدُكَ اللَّهَ هَلْ أَخْبَرَكَ أَحَدٌ غَيْرَ أَبِيكَ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ؟ قَالَ: اللَّهُمَّ أَمَّا الْحَدِيثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَا، وَ لَكِنِّي كُنْتُ مَعَ أَبِي عِنْدَ كَعْبِ الْأَحْبَارِ؛ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ نَبِيِّهَا عَلَى عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ، وَ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ كَعْبٌ: هَذَا الْمُقَفِّي أَوَّلُهُمْ وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ، وَ سَمَّاهُ كَعْبٌ بِأَسْمَائِهِمْ فِي التَّوْرَاةِ تقوبيث [تقوبيت]، قيذوا، دبيرا، مفسورا، مسموعا، دوموه، مشيو [مثبو/ مشبوا]، هذار، يثمو [یثموا]، بطور، نوقس؛ قيذمو [قيدمو/ قیدموا]
متن حدیث نبوی فوق به نقل از ابن عمر عینا در الغيبة للنعماني، ص۹۳[۱] نیز آمده است؛ و به نقل از انس بن مالک (با اندک تفاوتی در عبارات) در كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص۷۰-۷۳[۲]؛ و با سندی دیگر به نقل مستقیم از خود امام باقر ع (که در این نقل فقط تا نام امام حسین ع ذکر شده) در تفسير فرات الكوفي، ص۷۳-۷۴[۳] آمده است.
نکته: ابوعامر دستوانی که یکی از راویان در سلسله سند فوق است؛ بعد از اینکه این روایت را با سند خود روایت کرده حکایتی را نقل میکند که در قسمت تدبر خواهد آمد.
تدبر
۱) «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ»
در آیات قبل درباره وضعیت شخصی که جانش به لب رسیده و در شرف مرگ قرار گرفته بود سخن میگفت و اینکه شما هیچ کاری برای او نمی توانید بکنید. از این آیه به بعد، به تبع تقسیمبندیای که در ابتدای سوره انجام شد، بحث ناظر به این میشود که این شخص محتضر مربوط به کدام دسته باشد و در کدام جایگاه قرار خواهد گرفت.
جالب اینجاست که برخلاف ابتدای سوره، که اول از اصحاب یمین و اصحاب شمال سخن به میان آمد؛ و سپس اشارهای به مقربان شد (و البته شبیه آنکه تفصیل حال و روز مقربان را بر بقیه مقدم داشت)، در این فراز پایانی سوره، بحث را از همان مقربان آغاز میکند.
شاید یکی از وجوه آن این باشد که این آیات به نحوی ناظر است به شخص محتضر، و ناراحتیای که اطرافیان محتضر از رفتن او احساس میکنند. بسیاری از ما گمان میکنیم که این ناراحتی فراق فقط مخصوص ما آدمهای عادی است؛ و در خصوص اولیاء الله چنین ناراحتیای نیست؛ آنگاه شروع دستهبندی افراد محتضر با مقربان، جای هیچ تردیدی نمیگذارد که اطرافیان مقربان هم از فراق آنان ناراحت میشوند و دلشان میخواهد که ای کاش مانع رفتن آنها میشدند و آنها را نزد خود برمیگرداندند.
تاملی درباره گریههای حضرت زهرا س در فراق پیامبر اکرم ص
اگر کسی بگوید با توجه به مقامات بالای اهل بیت، و اینکه عملا مرده و زنده برایشان تفاوتی نداشته و براحتی در حالی که در دنیا بودند میتوانستند در عوالم مافوق حضور پیدا کنند این بیتابیها و گریههای حضرت زهرا س در فراق پیامبر ص چه توجیهی دارد، به نظر میرسد توضیح فوق شاید بتواند تا حدودی اصل غم فراق پیامبر ص را در افق تحلیل اذهان عادی توجیه کند. یعنی نشان دهد که این ناراحتی، برای فراق مقربان هم امری طبیعی است.
اما به نظر میرسد این گریهها توجیه دیگری هم داشته باشد؛ و آن همان درکی که حضرت زهرا س از انحراف شدیدی داشتند که با شهادت پیامبر اکرم دامنگیر جهان اسلام شد. در واقع، این گریهها صرفا اشک فراق نبود چرا که در یک افق بالاتر –یعنی در ساحت حقیقت نورانی آنان که «کلهم نور واحد»- فراقی بین آنها و پیامبر اکرم حاصل نشده بود؛ بلکه بیش از هر چیز غم و اندوه گمراهیای بود که بعد از شهادت پیامبر اکرم فراگیر شد و ظلمتی بود که با شهادت ایشان بر جهان مستولی گردید؛ و آنوقت این گریهها بیش از آنکه ابراز ناراحتی شخصی از فراق پدر باشد، فریادی بود در سکوت و خفقان بعد از شهادت پیامبر ص که نمیگذاشت مردم مدینه – و بلکه مردمی که در جریان سقیفه سکوت کرده بودند – راحت بخوابند. در واقع، این گریهها فریادی بود که نور حقیقت در ظلمات بعد از شهادت رسول الله گم نشود ونوری بیفکند برای روشن کردن مسیر حقیقت برای آیندگانی که میخواهند درباره آنچه بعد از پیامبر ص گذشت تحقیق منصفانهای انجام دهند. این مطلب را قبلا در جایی به تفصیل شرح دادهام: https://www.souzanchi.ir/fatemeh/
۲) «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ»
حکایت
اگر به سند حدیث ۵ نگاه کنیم میبینیم که جابر این حدیث را برای عمرو بن شمر، و وی این را برای ابوعامر دستوانی نقل کرده است؛ و از طریق ابوعامر این حدیث به دست ما رسیده است. خود ابوعامر با مشاهده این حدیث پیگیر مطلبی شده و حکایتی دارد که ارزش خواندن دارد. وی میگوید:
در منطقه حیره به یهودیای برخوردم به نام عتو بن اوسوا، که عالم و بزرگ یهودیان بود؛ و از او در مورد این اسمها سوال کردم. وی گفت: این اوصاف را از کجا شناختهای؟
گفتم: اینها وصف نیست؛ اسم است.
گفت: اینها اسم نیست؛ وصف است؛ اگر اسم بود زینت اسمها قرار می گرفت*؛ لیکن اینها اوصاف یک گروهی است و اینها وصفهایی درست به زبان عبری است که ما این را در تورات یافتهایم؛ و اگر از غیرمن این را میپرسیدی از شناخت آن یا نابینا بود ویا خود را به کوری میزد!
گفتم: چرا؟
گفت: نابینایی از این جهت که بدان آگاه نبوده؛ ما به کوری زدن از این بابت که علیه دین وی میبود در حالی که او بدان آگاه بوده؛ و همانا علت اینکه من به این اوصاف نزد تو اقرار کردم این است که مم مردی از فرزندان حضرت هارون بن عمران هستم که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان دارم؛ اما این را از نزدیکان یهودیم که اسلام را برایشان آشکار نکردهام مخفی میدارم و بعد از تو هم هرگز هم تا زمانی که بمیرم این را آشکار نخواهم کرد.
گفتم: چرا؟
گفت: برای اینکه من در کتابهای پدران درگذشتهام که از فرزندان هارون بودهاند خواندهام که به این پیامبری که اسمش محمد است در ظاهر ایمان نیاوریم ولی در باطن به او ایمان آوریم تا اینکه مهدیِ قائم که از فرزندان اوست ظهور کند؛ پس هرکس از ما که او را درک کرد باید به وی ایمان آورد؛ و به همین مطلب آخرین اسم توصیف شده است؟
گفتم:به چه چیزی توصیف شده؟
گفت: به اینکه او بر هر دینی غلبه میکند؛ و مسیح هم نزد او به نزد او بیرون آید و به دین او متدین گردد و همراه وی باشد.
گفتم: پس این اوصاف را برایم بیان کن تا من هم بدانها آگاه شوم.
گفت: باشد این را از من فراگیر ولی آن را جز برای کسی که اهل آن و جایگاه [مناسبی برای] آن است ان شاء الله تعالی حفظ کن! اما تقومیث او اولین جانشین و وصی آخرین پیامبر است؛ اما قیذوا او دومین جانشین و اولین فرد از عترت برگزیده است و ما دبیرا پس از دومین عترت و سیدالشهداست؛ و اما مفسورا سرور همه کسانی است که بندگی خدا را در میان بندگانش به جا آورند؛ و اما مسموعا پس وارث علم اولین و آخرین است؛ اما دوموه زبان صادق و ناطق از جانب خداست؛ اما مشیو او برترین زندانیشدگان در زندان ظالمان است؛ اما هذار او رانده شده از حقش و دور داشته شده و منع شده از وطنش است؛ اما یثمو او کسی است که عمری کوتاه ولی اثری جاودان دارد؛ اما بطور پس او کسی است که اسمش چهارمین است [ظاهرا اشاره است به اینکه چهارمین «علی» است]؛ اما نوقا پس او همنام عمویش است [ظاهرا اشاره به امام حسن مجتبی است که عموی همه امامان بعد از امام حسین ع است]؛ اما قیذمو او کسی است که پدر و مادرش هم او را نمییابند؛ همان که به امر خداوند و به علم او غایب گردیده و به حکم او قیام کند.
مولف کتاب (احمد بن عبدالعزیز جوهری بصری؛ م۴۰۱) گفته است که این مطلبی است که اهل سنت هم این را از حسن بن ابوالحسن بصری نقل کردهاند.
* پینوشت: ظاهرا مقصودش این است که در این صورت افراد بچههای خود را با این نامها مینامیدند و از زیباترین و معروفترین اسمها در مقام اسمگذاری قرار میگرفت.
مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص۲۸-۲۹
قَالَ أَبُو عَامِرٍ هِشَامٌ الدَّسْتُوَانِيُّ: لَقِيتُ يَهُودِيّاً بِالْحِيرَةِ يُقَالُ لَهُ عتو بن اوسوا، وَ كَانَ حِبْرَ الْيَهُودِ وَ عَالِمَهُمْ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ تَلَوْتُهَا عَلَيْهِ؛ فَقَالَ لِي: مِنْ أَيْنَ عَرَفْتَ هَذِهِ النُّعُوتَ؟
قُلْتُ: هِيَ أَسْمَاءٌ.
قَالَ: لَيْسَتْ أَسْمَاءً لَوْ كَانَتْ أَسْمَاءً لَتَطَرَّزَتْ فِي تَوَاطِي الْأَسْمَاءِ، وَ لَكِنَّهَا نُعُوتٌ لِأَقْوَامٍ وَ أَوْصَافٌ بِالْعِبْرَانِيَّةِ صَحِيحَةٌ نَجِدُهَا عِنْدَنَا فِي التَّوْرَاةِ، وَ لَوْ سَأَلْتَ عَنْهَا غَيْرِي لَعَمِيَ عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْ تَعَامَى.
قُلْتُ: وَ لِمَ ذَلِكَ؟
قَالَ: أَمَّا الْعَمَى فَلِلْجَهْلِ بِهَا، وَ أَمَّا التَّعَامِي لِئَلَّا تَكُونَ عَلَى دِينِهِ ظَهِيراً وَ بِهِ خَبِيراً، وَ إِنَّمَا أَقْرَرْتُ لَكَ بِهَذِهِ النُّعُوتِ لِأَنِّي رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ هَارُونَ بْنِ عِمْرَانَ مُؤْمِنٌ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، أُسِرَّ ذَلِكَ عَنْ بِطَانَتِي مِنَ الْيَهُودِ الَّذِينَ لَمْ أُظْهِرْ لَهُمُ الْإِسْلَامَ وَ لَنْ أُظْهِرَهُ بَعْدَكَ لِأَحَدٍ حَتَّى أَمُوتَ.
قُلْتُ: وَ لِمَ ذَاكَ؟
قَالَ: لِأَنِّي أَجِدُ فِي كُتُبِ آبَائِيَ الْمَاضِينَ مِنْ وُلْدِ هَارُونَ أَلَّا نُؤْمِنَ لِهَذَا النَّبِيِّ الَّذِي اسْمُهُ مُحَمَّدٌ ظَاهِراً، وَ نُؤْمِنُ بِهِ بَاطِناً حَتَّى يَظْهَرَ الْمَهْدِيُّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِهِ؛ فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنَّا فَلْيُؤْمِنْ بِهِ، وَ بِهِ نُعِتَ الْأَخِيرِ مِنَ الْأَسْمَاءِ.
قُلْتُ: وَ بِمَا نُعِتَ بِهِ؟
قَالَ: بِأَنَّهُ ي«َظْهَرُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» وَ يَخْرُجُ إِلَيْهِ الْمَسِيحُ فَيَدِينُ بِهِ وَ يَكُونُ لَهُ صَاحِباً.
قُلْتُ: فَانْعَتْ لِي هَذِهِ النُّعُوتَ لِأَعْلَمَ عِلْمَهَا.
قَالَ: نَعَمْ فَعِهِ عَنِّي وَ صُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ وَ مَوْضِعِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. أَمَّا تقوميث فَهُوَ أَوَّلُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ آخِرِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ أَمَّا قيذوا فَهُوَ ثَانِي الْأَوْصِيَاءِ وَ أَوَّلُ الْعِتْرَةِ الْأَصْفِيَاءِ، وَ أَمَّا دبيرا فَهُوَ ثَانِي الْعِتْرَةِ وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ، وَ أَمَّا مفسورا فَهُوَ سَيِّدُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ، وَ أَمَّا مسموعا فَهُوَ وَارِثُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ أَمَّا دوموه فَهُوَ الْمِدْرَةُ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ الصَّادِقُ، وَ أَمَّا مشيو فَهُوَ خَيْرُ الْمَسْجُونِينَ فِي سِجْنِ الظَّالِمِينَ، وَ أَمَّا هذار فَهُوَ الْمَنْخُوعُ بِحَقِّهِ النَّازِحُ الْأَوْطَانِ الْمَمْنُوعُ وَ أَمَّا يثمو فَهُوَ الْقَصِيرُ الْعُمُرِ الطَّوِيلُ الْأَثَرِ، وَ أَمَّا بطور فَهُوَ رَابِعٌ اسْمُهُ؛ وَ أَمَّا نوقس فَهُوَ سَمِيُ عَمِّهِ، وَ أَمَّا قيذمو فَهُوَ الْمَفْقُودُ مِنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ، الْغَائِبُ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ عِلْمِهِ وَ الْقَائِمُ بِحُكْمِهِ.
(قال و مما روته العامة عن الحسن بن أبى الحسن البصرى فى ذلك.)
[۱] . شروع سندش چنین است: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَارِثِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ سَهْلٍ الطَّبَرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّقِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَن…
[۲] . حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي شُعَيْبٍ الْحَرَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مِسْكِينُ بْنُ بُكَيْرٍ أَبُو بِسْطَامَ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ هَارُونُ وَ حَدَّثَنَا حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَعِيمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو النَّصْرِ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ يُوسُفَ بْنِ المشحت [السُّخْتِ] الْبَصْرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْبَشَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ هِشَامِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ زَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ وَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ عِنْدَ النَّبِيِّ ص إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع فَقَبَّلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَامَ أَبُو ذَرٍّ فَانْكَبَّ عَلَيْهِمَا وَ قَبَّلَ أَيْدِيَهُمَا ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ مَعَنَا فَقُلْنَا لَهُ سِرّاً رَأَيْتَ رَجُلًا شَيْخاً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَقُومُ إِلَى صَبِيَّيْنِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَيَنْكَبُّ عَلَيْهِمَا وَ يُقَبِّلُ أَيْدِيَهُمَا فَقَالَ نَعَمْ لَوْ سَمِعْتُمْ مَا سَمِعْتُ فِيهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَفَعَلْتُمْ بِهِمَا أَكْثَرَ مِمَّا فَعَلْتُ قُلْنَا وَ مَا ذَا سَمِعْتَ يَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِعَلِيٍّ وَ لَهُمَا يَا عَلِيُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّى وَ صَامَ حَتَّى يَصِيرَ كَالشِّنِ الْبَالِي إِذًا مَا نَفَعَ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ إِلَّا بِحُبِّكُمْ يَا عَلِيُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ فَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَرُدَّهُ يَا عَلِيُّ مَنْ أَحَبَّكُمْ وَ تَمَسَّكَ بِكُمْ فَقَدْ تَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى قَالَ ثُمَّ قَامَ أَبُو ذَرٍّ وَ خَرَجَ وَ تَقَدَّمْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبَرَنَا أَبُو ذَرٍّ عَنْكَ بِكَيْتَ وَ كَيْتَ قَالَ صَدَقَ أَبُو ذَرٍّ صَدَقَ وَ اللَّهِ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَى ذِي لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ ثُمَّ قَالَ ع خَلَقَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَيْتِي مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ نَقَلَنَا إِلَى صُلْبِ آدَمَ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ فِي أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَيْنَ كُنْتُمْ وَ عَلَى أَيِّ مِثَالٍ كُنْتُمْ قَالَ كُنَّا أَشْبَاحاً مِنْ نُورٍ تَحْتَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى وَ نُمَجِّدُهُ ثُمَّ قَالَ ع لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ بَلَغَتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى وَدَّعَنِي جَبْرَئِيلُ ع فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ أَ فِي هَذَا الْمَقَامِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي لَا أَجُوزُ هَذَا الْمَوْضِعَ فَتَحْتَرِقَ أَجْنِحَتِي ثُمَّ زُجَّ [زُخَ] بِي فِي النُّورِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَجَعَلْتُكَ نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعْتُ ثَانِياً فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً فَجَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ وَ وَارِثَ عِلْمِكَ وَ الْإِمَامَ بَعْدَكَ وَ أُخْرِجُ مِنْ أَصْلَابِكُمَا الذُّرِّيَّةَ الطَّاهِرَةَ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِينَ خُزَّانَ عِلْمِي فَلَوْلَاكُمْ مَا خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ لَا الْآخِرَةَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ فَنُودِيَتُ يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ هَذَا قَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ الْمُطَهَّرُونَ مِنْ صُلْبِكَ وَ هُوَ الْحُجَّةُ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يَشْفِي صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ قُلْنَا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ قُلْتَ عَجَباً فَقَالَ ع وَ أَعْجَبُ مِنْ هَذَا أَنَّ قَوْماً يَسْمَعُونَ مِنِّي هَذَا ثُمَّ يَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْذُونَنِي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.
[۳] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْجُنَيْدِ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى عَنْ إِسْرَائِيلَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ قَالَ لِيَ الْعَزِيزُ آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ قُلْتُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ عَلَيْكَ السَّلَامُ مَنْ خَلَّفْتَ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ قُلْتُ خَيْرَهَا لِأَهْلِهَا قَالَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا وَ اشْتَقَقْتُ لَكَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي لَا أُذْكَرُ فِي مَكَانٍ إِلَّا ذُكِرْتَ مَعِي فَأَنَا الْمَحْمُودُ [مَحْمُودٌ] وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِيَةَ [اطِّلَاعَةً] فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً وَ اشْتَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا [أَنَا] الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ يَا مُحَمَّدُ خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ أَشْبَاحَ نُورٍ مِنْ نُورِي وَ عَرَضْتُ وَلَايَتَكُمْ [وَلَايَتَكَ] عَلَى السَّمَاوَاتِ [السَّمَاءِ] وَ أَهْلِهَا وَ عَلَى الْأَرَضِينَ وَ مَنْ فِيهِنَّ فَمَنْ قَبِلَ وَلَايَتَكُمْ كَانَ عِنْدِي مِنَ الْأَظْفَرِينَ [الْمُؤْمِنِينَ الْمُقَرَّبِينَ] وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْكُفَّارِ [الضَّالِّينَ] يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ أَوْ يَصِيرَ كَالشَّنِّ الْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلَايَتِكُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ حَتَّى [يُقِرَّ] بِوَلَايَتِكُمْ.
بازدیدها: ۵۵۶