۲۱ رجب۱۴۴۰
ترجمه
پروردگارا ! و به ما بده آنچه را به وسیله فرستادگانت به ما وعده دادهای و روز قیامت ما را خوار مگردان؛ که تو هیچگاه خلف وعده نمیکنی.
نکات ادبی
وَعَدْتَنا ؛ الْميعادَ[۱]
ماده «وعد» را در اصل به معنای امید دادن با کلام (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۱۲۵) ویا هرگونه تعهد برای انجام امری (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۳، ص۱۴۳) دانستهاند؛ و از این ماده، کلمه «وعده» به معنی «قرار گذاشتن» در زبان فارسی نیز رایج است.
کلمه «وعید» را فقط در مورد «وعده تهدیدآمیز و ناخوشایند» به کار میبرند؛ اما «وعد» را در مورد هرگونه وعده (چه خوب و چه بد) به کار میبرند (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۱۲۵؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷۵)؛ هرچند وقتی «وعد» را در کنار کلمه «وعید» میآورند به معنای وعده خوشایند (در مقابل وعده ناخوشایند) میباشد.
دو کلمه «موعد» و «میعاد» را هم مصدر و هم اسم [اسم مکان و اسم زمان] دانستهاند (كتاب العين، ج۲، ص۲۲۲؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷۵)، چنانکه با قرائن به طور خاص گاه به معنای اسم مکان (مکان وعده، محل ملاقات) (مثلا: فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ؛ هود/۱۷)، ویا به معنای اسم زمان (زمان وعده، قرار ملاقات) (مثلا: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْح؛ هود/۸۱) میآید، همان طور که در زبان فارسی نیز پسوند «گاه» هم برای مکان (قرارگاه) و هم برای زمان (صبحگاه) به کار میرود. البته برخی بر این باورند که چون وزن «مِفعال» برای اسم آلت است، معنای اصلی میعاد آن چیزی است که به وسیله آن، وعده محقق میشود؛ و از این جهت که این وسیله، زمان خاص یا مکان خاص است به عنوان اسم زمان و اسم مکان به کار میرود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۳، ص۱۴۳)
این ماده وقتی به طور ثلاثی مجرد (رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ، آل عمران/۱۹۴؛ فَأْتِنا بِما تَعِدُنا، اعراف/۷۹؛ ِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً، اسراء/۶۴؛ إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآت، انعام/۱۳۴؛ هذا يَوْمُكُمُ الَّذي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، انبیاء/۱۰۳) و یا در باب افعال (وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّه؛ اعراف/۸۶) به کار میرود عمدتا برای وعده دادن یکسویه است؛ اما وقتی به باب تفاعل (وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْميعادِ؛ انفال/۴۲) میرود، به معنای قرار گذاشتن و وعده دادنِ طرفینی است؛ و وقتی به باب مفاعله میرود، اگرچه گفتهاند اقتضایش آن است که هریک به دیگری وعده دهد (الطراز الأول، ج۶، ص۳۲۷) و در قرآن هم شواهدی دارد: «وَ لكِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا» (بقرة/۲۳۵)؛ اما ظاهرا برای مواردی که وعده یکسویه است نیز به کار میرود؛ مثلا: «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً» (أعراف/۱۴۲) وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَن» (طه/۸۰).
«موعود» اسم مفعول از این ماده، و به معنای «وعده داده شده» است: «وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» (بروج/۲)
ماده «وعد» به ماده «عهد» بسیار نزدیک است و در تفاوت این دو گفتهاند «عهد» در جایی است که وعده مشروط به چیزی میشود؛ مثلا اگر چنین کردی چنان میکنم؛ یا مادام که چنین باشی من چنان خواهم بود؛ اما وعده لزوما چنین نیست؛ همچنین برای انجام وعده، از تعبیر «ایجاز الوعد» [روا کردن] استفاده میشود در حالی که برای انجام عهد از تعبیر «وفاء به عهد». همچنین زیر پا گذاشتن وعده را «خُلفِ وعده» گویند [لا تُخْلِفُ الْميعادَ؛ آل عمران/۱۹۴]؛ اما زیر پا گذاشتن عهد را «نقض عهد» [الَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ؛ انفال/۵۶]. (الفروق في اللغة، ص۴۸)
ماده «وعد» و مشتقات آن جمعاً ۱۵۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
لا تُخْزِنا
درباره ماده «خزی» در آیه ۱۹۲ توضیحات لازم گذشت.
شأن نزول
شأن نزول این آیه همان است که در بحث از آیه ۱۹۱ گذشت؛ جلسه ۹۱۴: http://yekaye.ir/ale-imran-3-191/
حدیث
۱) در جلسه قبل (حدیث۲) نمازی برای روز عید غدیر روایت شده؛ در روایتی دیگر، که در بسیاری از کتب روایی ما نقل شده، امام صادق ع بعد از اینکه سفارشهای فراوان به روزه روز هیجدهم ذیالحجه دارند و در اهمیت این روز، که واقعه غدیر خم در آن روی داده، توضیحاتی میدهند، نمازی را برای این روز تعلیم میدهند که دو رکعت دارد و در هر رکعت صد بار سوره حمد، ده بار سوره توحید، ده بار آیهالکرسی و ده بار سوره قدر بخواند و بعد از آن دعاهایی بخواند، و فرمود:
و از زمره دعاهایی که بعد از این دو رکعت میخوانی این باشد که بگویی:
«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعاد»
پروردگارا ! قطعاً ما دعوتگری را شنیدیم که به ایمان فرامیخواند که: به پروردگار خود ایمان آورید؛ پس ایمان آوردیم؛ پس گناهانمان را بر ما ببخش و بدیهایمان را از ما بزدای و ما را در زمره نیکان دریاب! پروردگارا ! و به ما بده آنچه را به وسیله فرستادگانت به ما وعده دادهای و روز قیامت ما را خوار مگردان؛ که تو هیچگاه خلف وعده نمیکنی.
تهذيب الأحكام، ج۳، ص۱۴۳؛ كتاب المزار (للمفيد)، ص۹۰؛ مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۴۸؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۲۸۶؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۷۶
الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ:
صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا لَوْ عَاشَ إِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْيَا لَكَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِكَ وَ صِيَامُهُ يَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ عَامٍ مِائَةَ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ مَنْ صَلَّى فِيهِ رَكْعَتَيْنِ يَغْتَسِلُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَزُولَ مِقْدَارَ نِصْفِ سَاعَةٍ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ سُورَةَ الْحَمْدِ مَرَّةً وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْناهُ عَدَلَتْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ مَا سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ حَوَائِجِ الْآخِرَةِ إِلَّا قُضِيَتْ كَائِنَةً مَا كَانَتِ الْحَاجَةُ وَ إِنْ فَاتَتْكَ الرَّكْعَتَانِ وَ الدُّعَاءُ قَضَيْتَهُمَا بَعْدَ ذَلِكَ …
ثم قَالَ: وَ لْيَكُنْ مِنْ دُعَائِكَ فِي دُبُرِ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ أَنْ تَقُولَ «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعاد» ثُمَّ تَقُولُ بَعْدَ ذَلِك …
۲) از امام باقر ع روایت شده است:
حضرت فاطمه س را در مقابل درب جهنم درنگی است: هنگامی که روز قیامت شود بین دو چشم هر مومن یا کافری ثبت میشود [که مومن است یا کافر] پس در خصوص کسی که دوستدار وی بوده ولی گناهانش فراوان است، دستور داده میشود که او را به سوی آتش ببرند. حضرت فاطمه بین دو چشم او مُحِبّ بودنِ او را میخواند و میگوید: الهی و سیدی! مرا فاطمه نامیدی و به واسطه من هرکه ولایت مار و ولایت ذریه مرا پذیرفت از آتش فطم کردی [آتش را از او قطع نمودی]؛ و وعده تو حق است «و تو هیچگاه خلف وعده نکنی»!
خداوند عز و جل میفرماید: راست گفتی ای فاطمه! من تو را فاطمه نامیدم و به واسطه تو هر که تو را دوست بردارد و تولای تو را داشته باشد و ذریهات را دوست بردارد و تولای آنها را داشته باشد از آتش فطم میکنم؛ و وعده من حق است و من هرگز خلف وعده نکنم؛ و همانا من دستور دادم که این بنده را سوی آتش برند تا تو در مورد او شفاعت کنی و من شفاتت تو را بپذیرم تا بر فرشتگان و انبیاء و رسولانم و بر تمامی اهل موقف، جایگاه و منزلت تو نزد من آشکار گرددد؛ پس هرکس را که بین دو چشمش خواندی که مومن است دستش را بگیر و به بهشت وارد کن!
علل الشرائع، ج۱، ص۱۷۹
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
لِفَاطِمَةَ ع وَقْفَةٌ عَلَى بَابِ جَهَنَّمَ؛ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ فَيُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَى النَّارِ.
فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُحِبّاً؛ فَتَقُولُ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي سَمَّيْتَنِي فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِي مَنْ تَوَلَّانِي وَ تَوَلَّى ذُرِّيَّتِي مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ.
فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ إِنِّي سَمَّيْتُكِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبَّكِ وَ تَوَلَّاكِ وَ أَحَبَّ ذُرِّيَّتَكِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِيَ الْحَقُّ وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ؛ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِي هَذَا إِلَى النَّارِ لِتَشْفَعِي فِيهِ فَأُشَفِّعَكِ وَ لِيَتَبَيَّنَ لِمَلَائِكَتِي وَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُكِ مِنِّي وَ مَكَانَتُكِ عِنْدِي فَمَنْ قَرَأْتِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِناً فَخُذِي بِيَدِهِ وَ أَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ.
۳) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری میکند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۲] در فرازی از آن می فرمایند:
فرمود «و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند؛ سلام برشما بدانچه صبر کردید پس چه نیکوست سرای فرجامین» (رعد/۲۳-۲۴)
و آنان در این حالاند که صوتی از پایین عرش میشنوند که: ای اهل بهشت؟ چگونه بازگشتگاه خود را دیدید؟
میگویند: بهترین بازگشتگاه است این بازگشتگاه و بهترین ثواب است؛ ما صدای را شنیدیم و دلمان میخواهد که به انوار جلالت نظری افکنیم که آن عظیمترین پاداش است و تو به آن را وعده کرده بودی و «تو خلف وعده نکنی».
پس خداوند به حجابها دستور میدهد و هفتاد هزار حجاب برمیخیزند و آنان بر مرکبهای مجلل بهشتی سوار شوند و در سایه آن درخت [ظاهرا شجره طوبی] سیر کنند تا به دار السلام برساند که آن سرا، سرای خداست، سرای بهاء و نور و سرور و کرامت؛ پس آن صدا را بشنوند و بگویند: سرور ما! لذت سخن گفتن با تو را چشیدیم پس نور وجهت را به ما بنمایان!
پس خداوند سبحان و متعال بر آنان تجلیای کند که به نور وجه او تبارک و تعالی، که از چشم هر بینندهای مخفی است، بنگرند؛ به طوری که دیگر بیقرار شوند به نحوی که به سجده افتند و بگویند «منزهی تو؛ ما حق بندگیات را بجا نیاوردیم از عظیم».
پس خطاب آید سر بلند کنید که اینجا دیگر سرای عمل نیست؛ اینجا سرای کرامت و درخواست و نعمت است؛ سختیها و ناخوشایندها از شما مرتفع گردیده است (فاطر/۳۵).
پس چون سر بردارند و در حالی سربردارند که صورتهایشان از نور وجه او هفتاد بربار نورانیتر شده است. سپس خداوند تبارک و تعالی فرماید: ای فرشتگانم! آنان را اطعام و سیراب کنید! پس برایشان غذاهای رنگارنگی بیاورند که از شیرینی و سفیدی و نرمی مانندش را ندیده باشند؛ و به همیدگر گویند: آن غذایی که در بهشت پشت سر گذاشتیم در قبال این مانند خواب و خیال بوده!.
سپس خداوند جبار تبارک و تعالی فرماید: فرشتگانم: آنان را سیراب کنید. پس نوشیدنیهایی برای ولیّ خدا بیاورند که مانندش را هرگز ننوشیده باشد. سپس سپس فرماید: فرشتگانم! آنان را طیّب سازید. پس برایشان از زیر عرش مُشکی بیاورند سفیدتر از برف، که رخسارشان و پیشانی و پهلویشان را تغییر دهد، به نام «مُثَیرة» [= زیر و رو کننده] و بدین سان امکان بهره بردن از نظر به نور وجه او را مییابند.
پس گویند: سرور ما ! برای ما لذت همسخنی با تو و نظر به نور وجه تو کافی است؛ نه جایگزینی برایش میخواهیم و نه تغییر و تحولی از این وضعیت. …
توجه
واضح است که چون مقام، مقام لقاء الله است، مقصود از خوردنی و نوشیدنی و …، بهرههای معنوی متناسب با آن مقام است، نه صرف یک غذا و شراب مادی؛ و شاهد این مدعا، تاکیداتی است که این روزیها از زیر عرش میآید؛ و واضح است که کلمه عرش در ادبیات قرآن و حدیث، به بالاترین مرتبهای که از آنجا تدبیر آفرینش انجام میشود دلالت دارد؛ و در واقع، روزیای به تناسب آن مقام بدانها داده میشود.
الإختصاص، ص۳۵۳
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِن …
… قَالَ «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ يَسْمَعُونَ صَوْتاً مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ كَيْفَ تَرَوْنَ مُنْقَلَبَكُمْ فَيَقُولُونَ خَيْرُ الْمُنْقَلَبِ مُنْقَلَبُنَا وَ خَيْرُ الثَّوَابِ ثَوَابُنَا قَدْ سَمِعْنَا الصَّوْتَ وَ اشْتَهَيْنَا النَّظَرَ إِلَى أَنْوَارِ جَلَالِكَ وَ هُوَ أَعْظَمُ ثَوَابِنَا وَ قَدْ وَعَدْتَهُ وَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْحُجُبَ فَيَقُومُ سَبْعُونَ أَلْفَ حِجَابٍ فَيَرْكَبُونَ عَلَى النُّوقِ وَ الْبَرَاذِينِ عَلَيْهِمُ الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ فَيَسِيرُونَ فِي ظِلِّ الشَّجَرِ حَتَّى يَنْتَهُوا إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَ هِيَ دَارُ اللَّهِ دَارُ الْبَهَاءِ وَ النُّورِ وَ السُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ. فَيَسْمَعُونَ الصَّوْتَ فَيَقُولُونَ يَا سَيِّدَنَا سَمِعْنَا لَذَاذَةَ مَنْطِقِكَ فَأَرِنَا نُورَ وَجْهِكَ فَيَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى حَتَّى يَنْظُرُونَ إِلَى نُورِ وَجْهِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْمَكْنُونِ مِنْ عَيْنِ كُلِّ نَاظِرٍ فَلَا يَتَمَالَكُونَ حَتَّى يَخِرُّوا عَلَى وُجُوهِهِمْ سُجَّداً فَيَقُولُونَ «سُبْحَانَكَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ يَا عَظِيمُ»
قَالَ فَيَقُولُ عِبَادِي ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ لَيْسَ هَذِهِ بِدَارِ عَمَلٍ إِنَّمَا هِيَ دَارُ كَرَامَةٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ نَعِيمٍ قَدْ ذَهَبَتْ عَنْكُمُ اللُّغُوبُ وَ النُّصُبُ.
فَإِذَا رَفَعُوهَا رَفَعُوهَا وَ قَدْ أَشْرَقَتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ سَبْعِينَ ضِعْفاً ثُمَّ يَقُولُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا مَلَائِكَتِي أَطْعِمُوهُمْ وَ اسْقُوهُمْ فَيُؤْتَوْنَ بِأَلْوَانِ الْأَطْعِمَةِ لَمْ يَرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ فِي طَعْمِ الشَّهْدِ وَ بَيَاضِ الثَّلْجِ وَ لِينِ الزُّبْدِ فَإِذَا أَكَلُوهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ كَانَ طَعَامُنَا الَّذِي خَلَّفْنَاهُ فِي الْجَنَّةِ عِنْدَ هَذَا حُلُماً قَالَ ثُمَّ يَقُولُ الْجَبَّارُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا مَلَائِكَتِي اسْقُوهُمْ قَالَ فَيُؤْتَوْنَ بِأَشْرِبَةٍ فَيَقْبِضُها وَلِيُّ اللَّهِ فَيَشْرَبُ شَرْبَةً لَمْ يَشْرَبْ مِثْلَهَا قَطُّ قَالَ ثُمَّ يَقُولُ يَا مَلَائِكَتِي طَيِّبُوهُمْ فَتَأْتِيهِمْ رِيحٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ بِمِسْكٍ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الثَّلْجِ تُغَيِّرُ وُجُوهَهُمْ وَ جِبَاهَهُمْ وَ جُنُوبَهُمْ يُسَمَّى الْمُثِيرَةَ فَيَسْتَمْكِنُونَ مِنَ النَّظَرِ إِلَى نُورِ وَجْهِه.
فَيَقُولُونَ يَا سَيِّدَنَا حَسْبُنَا لَذَاذَةُ مَنْطِقِكَ وَ النَّظَرُ إِلَى نُورِ وَجْهِكَ لَا نُرِيدُ بِهِ بَدَلًا وَ لَا نَبْتَغِي بِهِ حِوَلًا.[۳]
۴) این آیه، بویژه جمله پایانی آن، در بسیاری از ادعیه به کار رفته است. از باب نمونه دعایی از پیامبر اکرم ص روایت شده است بدین عبارات:
خدایا ! مرا از کسانی قرار بده که به امر تو اشتغال دارند و به وعده تو ایمان آورده و از مخلوقاتت ناامید گشته [یعنی امیدشان تنها به توست، نه به مخلوقاتت] و به تو انس گرفته و از غیر تو وحشت دارند؛ راضی به قضاء و قَدَرِ تو و صابر در بلاهای تو و شکرگزار نعمتهایت و لذتبرنده از یاد تو، و خوشحال به کتاب تویند؛ تنها با تو مناجات میکنند در لحظات شب و اوقات روز؛ آماده مرگ و مشتاق دیدار تو و متنفر از دنیا و دوستدار آخرتند: «و به ما بده آنچه را به وسیله فرستادگانت به ما وعده دادهای و روز قیامت ما را خوار مگردان؛ که تو هیچگاه خلف وعده نمیکنی» (آل عمران/۱۹۴)
جامع الأخبار(للشعيري)، ص۱۳۲
دُعَاءٌ مَرْوِيٌّ عَنِ النَّبِيِّ ص:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مَشْغُولِينَ بِأَمْرِكَ آمِنِينَ بِوَعْدِكَ آيِسِينَ مِنْ خَلْقِكَ آنِسِينَ بِكَ مُسْتَوْحِشِينَ مِنْ غَيْرِكَ رَاضِينَ بِقَضَائِكَ صَابِرِينَ عَلَى بَلَائِكَ شَاكِرِينَ عَلَى نَعْمَائِكَ مُتَلَذِّذِينَ بِذِكْرِكَ فَرِحِينَ بِكِتَابِكَ مُنَاجِينَ إِيَّاكَ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ مُسْتَعِدِّينَ لِلْمَوْتِ مُشْتَاقِينَ إِلَى لِقَائِكَ مُتَبَغِّضِينَ لِلدُّنْيَا مُحِبِّينَ لِلْآخِرَةِ- وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ.
تدبر
۱) «أُولِي الْأَلْبابِ … يَتَفَكَّرُونَ … فَآمَنَّا … رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ»
این خردمندان که در پی تفکر، ایمان واقعی آوردند، در آیه قبل نجات از آتش را خواستند، اما در این آیه که پاداشهای خود را میخواهند بطلبند، خودشان چیزی را تعیین نمیکنند؛ نمیگویند حور و قصر و … به ما بده؛ بلکه میگویند «آنچه از طریق پیامبرانت به ما وعده دادی».
با توجه به اولوالالباب بودنِ آنان، این گونه درخواست، نهایتِ زیرکی و خردمندیِ آنان را میرساند:
خداوند درباره بهشت نهتنها فرموده بود که هرچه دلتان بخواهد در آنجا مهیاست: «فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُن» (زخرف/۷۱) بلکه وعده داده که در آنجا فوق آن چیزهایی که اینان میخواهند خداوند چیزهایی آماده کرده: «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد» (ق/۳۵) که اصلا کسی از آنها خبر ندارد و اگر ببیند چشمش بدان روشن شود: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون» (سجده/۱۷)؛
و اینان میدانند هرچه بخواهند صرفا در حدی است که در مخیلهشان میتواند خطور کند؛
از این رو،
درخواست پاداش خود را صرفاً به وعده خدا، و اینکه او خلف وعده نمی کند واگذار کردند، تا به چیزهایی برساند بسیار برتر از آنچه که در مخیلهشان خطور میکند.
تاملی با خویش
کسی که با ادبیات قرآن آشنا باشد میفهمد که چه اندازه کوتهبین و ناداناند کسانی که میگویند تمام وعدههای بهشت حور و قصور است؛ و ما چرا نقدش را رها کنیم و به نسیه دلخوش داریم!
۲) «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ»
نگفتند «ربنا آتنا …» بلکه گفتند «ربنا و آتنا» یعنی این درخواست ما، ادامه و علاوه بر درخواست قبلی است:
در واقع، خردمندانی که ایمان آوردهاند و از خداوند بخشش گناهان و پاک شدن بدیهایشان را طلب میکنند، به همین مقدار بسنده نمیکنند؛ بلکه علاوه بر اینها، از خدا آنچه خداوند از طریق فرستادگانش وعدهاش را داده، میخواهند؛
و در ادامه نیز از خدا میخواهند که در قیامت خوار و سرافکندهمان نکن؛ گویی اگر خدا آنچه را وعده داده به آنها ندهد اینان خوار و سرافکنده میشوند.
نکته تخصصی انسانشناسی
انسانی که زندگیاش را بر اساس ایمان تنظیم میکند، دائماً در معرض امتحانات عظیم قرار میگیرد تا مراتب انسانیت را یکی پس از دیگری طی کند و بالاتر رود؛ چنانکه فرمودند: البلاءُ للولاء:
هر که در این دار مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
طبیعی است که چنین انسانی دائما از سوی دنیاپرستان مورد مذمت و ملامت قرار گیرد؛ که: «ببین تو که چنین برای خدایت کار میکنی، چه زندگیای داری؛ و دیگران که از خدا رویگردانند چه زندگیای دارند!»
چنین کسی، تنها و تنها به امید وعدههای الهی – با توجه به اینکه خداوند اهل خلف وعده نیست – این سختیها را تحمل میکند؛ و طبیعی است که اگر در قیامت مقامات آنچنانی به او ارزانی نشود، همین مایه سرافکندگیاش خواهد بود.
تاملی با خویش
بکوشیم افق نگاهمان در زندگی را بالا ببریم: اگر ما انسانیم، به کمتر از بهشت، آن هم بهشتِ لقاء الله، نباید رضایت دهیم.
۳) «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ»
خوار و زبون و سرافکنده، کسی نیست که در دنیا کمبودی در مال و مقام و حامی و … داشته باشد؛
خواری و سرافکندگی در این است که انسان به عالم آخرت وارد شود و از آنچه خداوند به خوبان وعده داده، بیبهره بماند.
۴) «أُولِي الْأَلْبابِ … فَآمَنَّا … رَبَّنا … إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ»
آدم خردمند به پروردگارش ایمان میآورد و میداند که پروردگارش هیچگاه خلف وعده نمیکند.
نکته تخصصی انسانشناسی
انسان موجودی است که زندگیاش اجتماعی است؛ و یکی از تفاوتهای مهم انسان با حیواناتی (مانند زنبور، مورچه و …) که زندگی اجتماعی دارند این است که زندگی اجتماعی انسانها روی قراردادهای اعتباری بنا شده است؛ به تعبیر دیگر، انسان نمیتواند زندگی معمولی داشته باشد مگر اینکه روی وعدههای دیگران حساب کند.
پس اینکه میگویند «سرکه نقد، به از حلوای نسیه» سخنی نیست که کسی بتواند کل زندگیاش را بر این پایه بنا کند؛ یعنی مفاد این ضربالمثل حداکثر این است که تا حد امکان کمتر مدار زندگیام را بر وعدههای دیگران استوار کنم؛ اما انسان نمیتواند بدون اعتماد به وعدههای دیگران زندگی کند.
از سوی دیگر، همه ما میدانیم که انسانها، چون اختیار و اراده دارند، و چون توان دروغ گفتن دارند، ممکن است از ابتدا وعده دروغ بدهند؛ ویا اینکه در ابتدا راست بگویند، اما بعداً به دلایل مختلف (از ناتوانی گرفته تا منفعتطلبی و …) از انجام وعدهشان سر باز زنند و عملاً خلف وعده کنند.
تنها کسی که انسان میتواند کاملا مطمئن باشد که اگر وعده داد حتما عمل خواهد کرد، خداوند است؛ که نه دروغ میگوید؛ نه منفعتی برایش مطرح است؛ و نه هیچ چیزی میتواند مانع انجام وعدهاش شود.
تاملی با خویش
اگر یک فرد میلیاردر به ما وعده دهد که تو کارهایت را قانوناً درست انجام بده، اگر ضرر کردی، من نهتنها ضرر تو، بلکه تمام هزینههای زندگی خودت و کسانی که خرجیشان را میدهی در حد یک زندگی خوب و آبرومندانه تأمین میکنم؛ آیا اعتماد نمیکنیم؟ (با اینکه میدانیم او ممکن است یکدفعه ورشکست شود، ویا به دلیلی خلف وعده کند)
میدانیم که خداوند به ما وعده داده که روزیِ ما ضمانت شده است (به قول سعدی، «دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم»)، و تنها کسی است که اگر وعدهای بدهد هیچکس و هیچ چیز مانع تحقق وعده او نمیتواند بشود؛
با این حال، برخی از ما به او اعتماد نمیکنیم (مثلا به بهانه هزینههای زندگی، ازدواج (خود یا فرزندانمان) را به تاخیر میاندازیم، یا از موقعیت خود و بحرانهای جامعه سوءاستفادهها میکنیم، یا …).
طبق این آیه: در این صورت، ما
– یا خردمند و صاحب عاقل نیستیم!
– ویا واقعا خدا را باور نداریم!
– ویا میدانیم خدا هست، اما او را پروردگار خود نمیدانیم!
– ویا به او اعتماد نداریم و میپنداریم ممکن است پروردگارشان خلف وعده کند!
۵) «أُولِي الْأَلْبابِ … أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا … وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ»
خردمندان هم به پروردگارشان ایمان دارند؛ هم به نبوت و هم به معاد. (اقتباس از تفسير نور، ج۲، ص۲۲۶)
۶) «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا»
وفاى به وعده، از شئون ربوبيّت الهى است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۲۷)
۷) «أُولِي الْأَلْبابِ … رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ»
این صاحبان عقل ناباند به همه انبيا و همه وعدههاى الهى ايمان دارند. (اقتباس از تفسير نور، ج۲، ص۲۲۷)
۸) «أُولِي الْأَلْبابِ … رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ»
نهايت آرزوى خردمندان، رسيدن به الطاف الهى و نجات از دوزخ و رسوايى در قيامت است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۲۷)
۹) «آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا»
بيم و اميد بايد در كنار هم باشد. (تفسير نور، ج۲، ص۲۲۷)
۱۰) «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ»
با اینکه شکی نیست که خداوند به وعدهاش عمل میکند، چرا اینان از خدا میخواهند که به وعدهاش عمل کند؟!
الف. این سخن از باب انقطاع الی الله و در مقام تضرع به پیشگاه خداست؛ شبیه آنجا که پیامبرش فرمود «قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ» (انبیاء/۱۱۲) (علي بن عيسى و جبائي، به نقل از مجمعالبیان، ج۲، ص۹۱۲)
ب. این عبارت ظاهرش درخواست است اما واقعش خبر است؛ یعنی ما را در زمره نیکان بمیران تا آنچه را به فرستادگانت وعده داده بودی به ما بدهی و ما را در قیامت خوار و رسوا نکنی. (به نقل از مجمعالبیان، ج۲، ص۹۱۲)
ج. با توجه به اینکه مومنان واقعی کسانی نیستند که خود را کاملا در قبال خداوند محق ببینند و اصطلاحا خود را تزکیه و از بدیها پاک قلمداد کنند (نجم/۳۲)[۴] این درخواست، نه بیان استحقاق خود، بلکه درخواست این است که خدایا ما را جزء کسانی قرار بده که مشمول وعدههای خودت به پیامبرانت میشوند. (به نقل از مجمعالبیان، ج۲، ص۹۱۲)
د. مقصودشان تعجیل در دریافت نصرت الهی در دنیاست؛ یعنی خداوند به آنان وعده نصرت داده بود و اکنون از خدا میخواهند این وعدهات را هرچه زودتر برای ما محقق فرما؛ و مویدش هم این است که در ادامه فرمود «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ …» (ابوالقاسم بلخی، به نقل از مجمعالبیان، ج۲، ص۹۱۲)
ه. گرچه خداوند به وعدههاى خود وفا مىكند، لكن ما نيز بايد دعا كنيم. (تفسير نور، ج۲، ص۲۲۷) یعنی دانستن اینکه خداوند چه میکند تکلیف را از دوش ما ساقط نمیگرداند.
و. …
[۱] . این ماده قبلا در جلسه ۲۸۲ http://yekaye.ir/al-hegr-15-43/ بحث شده بود و اینک تکمیل شد.
[۲] . جلسه ۳۲۸ حدیث۱ http://yekaye.ir/al-hajj-22-23/
و ادامه آنچه در متن آمده تا پایان حدیث، در پاورقی ۴ جلسه ۷۳۴ http://yekaye.ir/al-fater-35-34/
[۳] . فَيَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنِّي أَعْلَمُ أَنَّكُمْ إِلَى أَزْوَاجِكُمْ مُشْتَاقُونَ وَ أَنَّ أَزْوَاجَكُمْ إِلَيْكُمْ مُشْتَاقَاتٌ.
فَيَقُولُونَ يَا سَيِّدَنَا مَا أَعْلَمَكَ بِمَا فِي نُفُوسِ عِبَادِكَ.
فَيَقُولُ كَيْفَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنَا خَلَقْتُكُمْ وَ أَسْكَنْتُ أَرْوَاحَكُمْ فِي أَبْدَانِكُمْ ثُمَّ رَدَدْتُهَا عَلَيْكُمْ بَعْدَ الْوَفَاةِ فَقُلْتُ اسْكُنِي فِي عِبَادِي خَيْرَ مَسْكَنٍ ارْجِعُوا إِلَى أَزْوَاجِكُمْ.
قَالَ فَيَقُولُونَ يَا سَيِّدَنَا اجْعَلْ لَنَا شَرْطاً.
قَالَ فَإِنَّ لَكُمْ كُلَّ جُمُعَةٍ زَوْرَةً مَا بَيْنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ سَبْعَةُ آلَافِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ.
قَالَ فَيَنْصَرِفُونَ فَيُعْطَى كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ رُمَّانَةً خَضْرَاءَ فِي كُلِّ رُمَّانَةٍ سَبْعُونَ حُلَّةً لَمْ يَرَهَا النَّاظِرُونَ الْمَخْلُوقُونَ فَيَسِيرُونَ فَيَتَقَدَّمُهُمْ بَعْضُ الْوِلْدَانِ حَتَّى يُبَشِّرُوا أَزْوَاجَهُمْ وَ هُنَّ قِيَامٌ عَلَى أَبْوَابِ الْجِنَان.
ادامه این حدیث در پاورقی ۴ جلسه ۷۳۴ http://yekaye.ir/al-fater-35-34/ آمده است.
[۴] . فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى.
بازدیدها: ۱۱۴
بازتاب: ۱۱۰۹) كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ | یک آیه در روز