ترجمه
و کسانی که کفر ورزیدند، گفتند: آیا هنگامی که خاک شدیم، و [همچنین] پدرانمان؛ آیا واقعا ما حتما بیرون آورده میشویم؟
حدیث
۱) وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ كَثِيرَة:
… وَ أَنَّى لَهُ بِالْبَعْثِ وَ الْبَدَنُ قَدْ بَلِيَ وَ الْأَعْضَاءُ قَدْ تَفَرَّقَتْ فَعُضْوٌ بِبَلْدَةٍ يَأْكُلُهَا سِبَاعُهَا وَ عُضْوٌ بِأُخْرَى تُمَزِّقُهُ هَوَامُّهَا وَ عُضْوٌ صَارَ تُرَاباً بُنِيَ بِهِ مَعَ الطِّينِ حَائِطٌ؟
قَالَ ع إِنَّ الَّذِي أَنْشَأَهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ وَ صَوَّرَهُ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ كَانَ سَبَقَ إِلَيْهِ قَادِرٌ أَنْ يُعِيدَهُ كَمَا بَدَأَهُ[۱]
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۲، ص۳۵۱
از امام صادق ع سوال میشود:
… چگونه برانگیختن انسان ممکن است در حالی که بدن پوسیده و اعضای آن پراکنده شدهاند؛ عضوی را در جایی درندگان خوردهاند و عضو دیگر را حشرات فاسد کردهاند و عضوی به خاک تبدیل شده و در ساختن دیوار از آن استفاده شده است؟
امام ع فرمود:
کسی که آن را ایجاد کرد بدون اینکه قبلا چیزی باشد و صورتی که از روی آن طراحی کند داشته باشد ، میتواند دوباره آن را برگرداند همان گونه که در ابتدا آفرید. (سپس درباره روح که با مرگ از بدن جدا میشود توضیحاتی دادند …)
۲) عَنْ ابْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنِ عَبْدِ اللَّه عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ النَّخَعِيِّ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ع ابْنِهِ أَنْ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنْ تَكُ فِي شَكٍّ مِنْ الْمَوْتِ فَارْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ النَّوْمِ وَ لَنْ تَسْتَطِيعُ ذَلِكَ وَ إِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِنْ الْبَعْثَ فَادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ الِانْتِبَاهِ وَ لَنْ تَسْتَطِيعُ ذَلِكَ فَإِنَّكَ إِذَا فَكَّرْتَ عَلِمْتَ أَنْ نَفْسِكَ بِيَدِ غَيْرُكَ وَ إِنَّمَا النَّوْمِ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا الْيَقَظَةِ بَعْدَ النَّوْمِ بِمَنْزِلَةِ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْت …
قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۱۹۱
امام باقر ع فرمود:
از حمله نصایح لقمان به پسرش، این بود که: فرزندم! اگر در مورد مرگ شک داری، خواب را از خودت بردار [که بتوانی اصلا نخوابی] در حالی که هرگز نخواهی توانست؛ و اگر در برانگیخته شدن شک داری، بیدار شدن را از خودت بردار [که بعد از خوب، بیدار نشوی] در حالی که این را هم نخواهی توانست؛ پس اگر بیندیشی، خواهی دانست که نفس تو در دست دیگری است، و خواب به منزله مرگ، و بیدار شدن به منزله برانگیخته شدن بعد از مرگ است …
تدبر
۱) «کفروا + أ + إنّ + لَـ »: همیشه پرسشهای انسان ریشه در حقیقتجویی ندارد؛ «گاهی» بالعکس است، چون میخواهد زیر بار حقیقت نرود، اهل پرسش و تحقیق میشود؟! «آیا واقعا؟ حتما؟»
۲) کسی که منکر حقیقت میشود حقیقت «خود» را هم بیش از «خاک» نمیبیند؛ لذا «مردن» را صرفا «تبدیل شدن به خاک» میشمرد؛ افق نگاه و آرزوهایش کوچک میشود و امیدی به حیاتی برتر از این زندگیِ پر از رنج ندارد.
۳) نظریه داروین شاید درباره بُعد مادی ما درست باشد، اما مشکلش این است که بُعد دمیده شدن روح را کاملا ندیده میگیرد و در نتیجه حقیقت انسان در حد خاک (فقط عناصر مادی) میبیند؛ و کسی که انسان را این گونه دید، مرگ را پایان کار میشمرد.
۴) انبیاء همواره با تعابیری مانند برانگیخته شدن (بعث، بعثر) و محشور شدن (حشر) از قبر درباره قیامت سخن گفته اند، اما کافران، چون حقیقت انسان را کاملا فیزیکی میدانستهاند، آن را بیرون آمدن از خاک قلمداد کردهاند (تعبیر «اخراج» در قرآن فقط از قول مخالفان آمده است: این آیه و نیز مومنون/۳۵)
این موارد بعدا (مرداد ۱۴۰۰) اضافه شد:
۵) این آیه تبیین میکند که چرا در مورد آخرت علمشان کم آمد و شک پروراندند و کور شدند (آیه قبل)؛ چون اساسا سطح تحلیلشان از آخرت این بود که از خاک خارج میشوند یعنی یک نگاه مادی و فیزیکی زمانمند به حقیقت خود داشتند و آيات بعد را با این نکته باید فهمید.
[۱] . ادامه روایت توضیح مطلب است لذا در پاورقی آوردم: قَالَ أَوْضِحْ لِي ذَلِكَ قَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُقِيمَةٌ فِي مَكَانِهَا رُوحُ الْمُحْسِنِ فِي ضِيَاءٍ وَ فُسْحَةٍ وَ رُوحُ الْمُسِيءِ فِي ضِيقٍ وَ ظُلْمَةٍ وَ الْبَدَنُ يَصِيرُ تُرَاباً كَمَا مِنْهُ خُلِقَ وَ مَا تَقْذِفُ بِهِ السِّبَاعُ وَ الْهَوَامُّ مِنْ أَجْوَافِهَا مِمَّا أَكَلَتْهُ وَ مَزَّقَتْهُ كُلُّ ذَلِكَ فِي التُّرَابِ مَحْفُوظٌ عِنْدَ مَنْ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ عَدَدَ الْأَشْيَاءِ وَ وَزْنَهَا وَ إِنَّ تُرَابَ الرُّوحَانِيِّينَ بِمَنْزِلَةِ الذَّهَبِ فِي التُّرَابِ فَإِذَا كَانَ حِينُ الْبَعْثِ مُطِرَتِ الْأَرْضُ مَطَرَ النُّشُورِ فَتَرْبُو الْأَرْضُ ثُمَّ تمخضوا [تُمْخَضُ] مَخْضَ السِّقَاءِ فَيَصِيرُ تُرَابُ الْبَشَرِ كَمَصِيرِ الذَّهَبِ مِنَ التُّرَابِ إِذَا غُسِلَ بِالْمَاءِ- وَ الزُّبْدِ مِنَ اللَّبَنِ إِذَا مُخِضَ فَيَجْتَمِعُ تُرَابُ كُلِّ قَالَبٍ إِلَى قَالَبِهِ فَيَنْتَقِلُ بِإِذْنِ اللَّهِ الْقَادِرِ إِلَى حَيْثُ الرُّوحِ فَتَعُودُ الصُّوَرُ بِإِذْنِ الْمُصَوِّرِ كَهَيْئَتِهَا وَ تَلِجُ الرُّوحُ فِيهَا فَإِذَا قَدِ اسْتَوَى لَا يُنْكِرُ مِنْ نَفْسِهِ شَيْئاً
بازدیدها: ۴