۲۶ شوال ۱۴۳۹
ترجمه
جز [اینکه] رحمتی از جانب ما [شامل حالشان شود] ، و [مهلتی برای] کامیابی تا مدتی [به آنان دهیم].
نکات ادبی
رَحْمَةً
در آیه ۱۵ همین سوره توضیح داده شد که ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانیای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت)؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» میکند که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار میرود) و یا «رقت قلب بتنهایی». درواقع، رحمت، تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ میشود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض.
جلسه ۷۶۲ http://yekaye.ir/ya-seen-36-15/
این کلمه منصوب است و درباره دلیل منصوب بودن آن به لحاظ نحوی، این دیدگاهها مطرح شده است:
الف. از باب استثناء، که:
الف.۱. برخی آن را استثنای منقطع دانستهاند (یعنی یک جمله به لحاظ معنایی مستقل از جمله مستثنی منه: آنها به هیچ عنوان راه نجاتی ندارند؛ اما رحمتی از جانب ما [آن هم نه به عنوان راهی از جانب خودشان] میتواند آنها را نجات دهد)
الف.۲. برخی آن را استثنای مفرغ دانستهاند. (یعنی آنها راه نجاتی ندارند مگر با اسبابی، که یکی از مهمترین آن اسباب، رحمتی از جانب ماست)
ب. مفعول لاجله (آنها راه نجاتی ندارند مگر به خاطر اینکه رحمت ما شامل حالشان بشود)
ج. مفعول مطلق است برای فعل محذوف (آنان راه نجاتی نمییابند مگر اینکه بر آنان از جانب ما رحمتی شود، چه رحمتی!)
د. منصوب است به نزع خافض (یعنی حرف «ب» در تقدیر بوده است و در اصل چنین بوده: إلا برحمة منا؛ آنان راه نجاتی نمییابند مگر به سبب رحمتی از جانب ما.)
(نکته: برخی مانند نحاس، استثناء بودن را یک جایگاه نحوی در عرض سایر تحلیلهای نحوی مانند مفعول لاجله بودنش دانستهاند (إعراب القرآن، ج۳، ص۲۶۸)[۱] اما دیگران آن را یک جایگاه نحوی مستقل ندانستهاند و مثلا جایگاه نحوی را مفعول لاجله ویا منصوب به نزع خافض دانستهاند و سپس توضیح دادهاند که این در مقام استثناء است (إعراب القرآن و بيانه، ج۸، ص۲۰۶)[۲]
مَتاعاً
قبلا بیان شد که ماده «متع» در اصل بر منفعت و بهرهوری دلالت دارد؛ و در تفاوتش با نفع، برخی گفتهاند نفعی است که مدتی ادامه داشته باشد و برخی گفتهاند نفع و منفعتی است که همراه با لذت و رفع حاجت باشد، مخصوصا اگر انسان لذتش را زود درک کند، مانند لذت پولدار شدن؛ در حالی که «نفع» در جایی که برای رسیدن به لذت باید صبر کرد نیز به کار میرود.
«متاع»، هم به معنای مصدری به کار میرود (به معنای بهرهمند شدن و نفع بردن)، و هم به معنای آن چیزی که مورد بهرهوری قرار میگیرد، و به هر چیزی که به نحوی از آن بتوان استفاده کرد اطلاق میشود و در بسیاری از آیات قرآن هر دو میتواند مد نظر بوده باشد: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ؛ نساء/۷۷) و جمع آن «أَمْتِعَة» (أَمْتِعَتِكُمْ؛ نساء/۱۰۲) میباشد.
«مُتْعَة» نیز به معنای چیزی است که برای رفع نیاز استفاده میشود و به نحو اصطلاحی، با دو تعبیر «متعه نکاح» (= ازدواج موقت) و «متعه حج» مواجهیم؛ و همچنین به طور اصطلاحی، دو کلمه «متعه» و «متاع» هم به صورت اسم (مثلا: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ؛ بقرة/۲۴۱) وهم به صورت فعل (مثلا: وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ؛ بقرة/۲۳۶) در مورد چیزی که به زن مطلقه میدهند تا در ایامی که عده نگه میدارد مخارجش تامین باشد نیز گفته میشود.
جلسه ۵۱۸ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-28/
حدیث
۱) از امام کاظم ع روایت شده است:
همانا خداوند عز و جل را منادیای است که هر روز و شب ندا می دهد:
ای بندگان خدا ! بازایستید! بازایستید از معاصی خداوند؛ و اگر نبود چارپایانی که میچَرَند و نوزادانی که شیرخوارند و پیرمردانی که در رکوعاند، عذاب چنان بر شما فرومیبارید که شما را کاملا خرد می کرد.
الكافي، ج۲، ص۲۷۶
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ عَرَفَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ:
إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مُنَادِياً يُنَادِي مَهْلًا مَهْلًا عِبَادَ اللَّهِ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَلَوْ لَا بَهَائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْيَةٌ رُضَّعٌ وَ شُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّا.
۲) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:
آیا به شما خبر دهم از کسی که فقیه است در نهایت فقاهت؟!
کسی که مردم را نه از رحمت خداوند ناامید سازد، و نه از عذاب خداوند ایمن؛ آنان را در انجام معصیت مُجاز نشمرد، و قرآن را، به خاطر ترجیح چیز دیگری بر آن، رها نکند؛ …
الكافي، ج۱، ص۳۶
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْقَمَّاطِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقِّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَ لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى غَيْرِه …
تدبر
۱) «فَلا صَریخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ ینْقَذُونَ؛ إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا»
تنها چیزی که میتواند بر مشیت خداوند در مورد عذاب انسانها فائق آید، رحمت خود اوست.
۲) «فَلا صَریخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ ینْقَذُونَ؛ إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا»
هرگز نجات خود را در سايهى عوامل مادّى نپنداريم. (تفسير نور، ج۹، ص۵۴۴)
۳) «إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حینٍ»
برای اینکه آنها مشمول عذاب نشوند، صرفا به رحمتی از جانب خود اشاره نکرد، بلکه فرمود «و متاعا الی حین». چرا؟
الف. رحمت خداوند همواره با حکمت او همراه است؛ اگر مهلت بدانان میدهد، هدفی دارد.
ب. رحمت او با فضل او همراه است: اگر مهلت میدهد میخواهد بهره بیشتری بدانان برسد.
ج. اشاره به دو وجه مختلف برای نجات دادن است: آن را که خدا میداند نجاتش میدهد تا مشمول رحمت او شود؛ و آن را که میداند ایمان نمیآورد نجاتش میدهد تا زمان بیشتری برای فرو رفتن در گناهان پیدا کند (مفاتیح الغیب (فخر رازی) ج۲۶، ص۲۸۶) و اصطلاحا از باب اینکه به سنت استدراج مبتلایش کند.
د. …
۴) «مَتاعاً إِلی حینٍ»
اینکه «متاع» و بهرهوری را به «الی حینٍ: تا مدتی» محدود کرد، میخواهد نشان دهد که:
الف. اگرچه رحمت خدا نامحدود است، اما بهرهوری انسان در دنیا حتما محدود است.
ب. اگر خداوند مهلت می دهد مغرور نشویم؛ چرا که این مهلت حتما محدود است و به سر خواهد آمد.
ج. اساساً هرکسی اجلی دارد و زندگی محدود است. (تفسير نور، ج۹، ص۵۴۴)
د. …
[۱] . إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا قال الكسائي: هو نصب على الاستثناء، و قال أبو إسحاق: نصب لأنه مفعول له أي للرحم
[۲] . إلا أداة حصر و رحمة مفعول لأجله فهو استثناء مفرغ من أعم العلل و قيل هو استثناء منقطع و قيل هو مفعول مطلق لفعل محذوف و قيل منصوب بنزع الخافض
بازدیدها: ۸۹