۱۵ ذیالقعده ۱۴۳۹
ترجمه
آیا به شما، ای فرزندان آدم، سفارش نکردم که شیطان را نپرستید، بیتردید او شما را دشمنی آشکار است؟!
اختلاف قرائت[۱]
نکات ادبی
أَعْهَدْ
قبلا بیان شد که ماده «عهد» در اصل به معنای حفظ و مراعات چیزی است و کلمه «عهد» وقتی با حرف «الی» متعدی شود به معنای «وصیت» (سفارش؛ برعهده گذاشتن) میشود و وقتی از عهد «بین دو نفر» سخن به میان آید به معنای «میثاق» (پیمان؛ برعهده گرفتن) میباشد؛ که البته در تفاوت «عهد» و «میثاق» گفتهاند میثاق محکمتر از عهد است و نیز گفته شده وقتی «میثاق» گفته میشود از جانب یکی از طرفین مدنظر است اما وقتی «عهد» گفته میشود از جانب هردو طرف مد نظر است.
جلسه ۹۴ http://yekaye.ir/ta-ha-020-115/
تَعْبُدُوا
قبلا بیان شد که ماده «عبد» دلالت بر رام و ذلیل بودن میکند؛ و لذا [در قدیم که غلطتک و آسفالت نبوده] به جادهای که سنگی در آن نباشد و بر اثر کثرت عبور و مرور هموار شده باشد، راه «معَبَّد» گفته میشد.
برخی از اهل لغت توضیح دادهاند که استعمال این ماده در مورد بندگان خدا و بردههای بشر تفاوت مهمی دارد [در فارسی هم ما دو تعبیر «بنده» و «برده» داریم]؛ وقتی در مورد «بردگان بشری» به کار میرود، در زبان عربی، فعلی از آن مشتق نشده است؛ و اگر فعلی بخواهد بیاید، بر وزن «عَبُدَ» خواهد بود که به معنای «برده شد، به بردگیاش اقرار کرد» میشود؛ اما وزن «عَبَدَ» به معنای پرستش به کار میرود که در رابطه انسان و خدا [یا هر پرستش دیگری] مطرح میشود؛ لذا در مورد بردهها گفته نمیشود که «فلانٌ عَبَدَ مولاه؛ فلانی اربابش را پرستید!» البته در مورد رابطه بین انسانها، تعبیر «تعبَّد فلانٌ فلاناً؛ فلانی با فلانی (که آزاد است) مانند برده رفتار کرد» یا «عَبَّد / أعْبَدَ فلانٌ فلاناً؛ فلانی فلانی را به بردگی گرفت» به کار میرود؛ و در قرآن نیز همواره از تعبیر «عَبَدَ یَعبُدُ» استفاده شده است، فقط یکبار از تعبیر «عَبَّدَ» استفاده شده و آن در جایی است که حضرت موسی ع به فرعون اعتراض میکند که چرا بنیاسرائیل را به بردگی گرفتی: «وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ» (شعراء/۲۲)
کلمه «عَبْد» را هم برای بنده (إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْه؛ زخرف/۵۹) و هم برای برده (لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ؛ بقره/۲۲۱) استفاده کردهاند؛ اما به نظر میرسد اسم فاعل آن در حالت ثلاثی مجرد (عابد)، عموما ناظر به معنای مربوط به «بنده» (از صیغه «عَبَد») است (وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ؛ کافرون/۴)؛ با این حال برخی «عَبْد» را بلیغتر از «عابد» دانستهاند.
کلمه «عبودیّة» را به معنای اظهار تذلل دانستهاند و گفتهاند که کلمه «عبادت» (لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ؛ اعراف/۲۰۶ و انبیاء/۱۹) در رساندن این معنا بلیغتر است؛ چرا که نشاندهنده غایت تذلل است؛ و در مجموع، عبودیت را به معنای تسلیم بودن و نهایت خضوع، که منجر به اطاعت میشود، دانستهاند.
جلسه ۱۲۵ http://yekaye.ir/ad-dhariyat-051-56/
«عَدُوّ»
قبلا بیان شد که ماده «عدو» [یا «عدی] در اصل دلالت دارد بر تجاوز کردن (گذر کردن) از حد خود و پیشی گرفتن در جایی که سزاوار است بدانجا بسنده شود؛ و «عادیّ» کسی است که ظالمانه از حق خودش تجاوز میکند. و تفاوتش با «تجاوز» در این است که تجاوز، به صرفِ گذر کردن از نقطه معین (خروج از حق خود) گفته میشود؛ اما «تعدی»، تجاوزی است که ورود نابجا به حقوق دیگران هم در آن لحاظ شده است. برخی اصل این ماده را از کلمه «عُدوَة» (أنفال/۴۲) دانستهاند («عدوة الوادی» لبه و حاشیه یک سرزمین) دانستهاند، گویی کسی که تعدی میکند، به سمت لبه حق خود میرود و از آن گذر میکند.
این ماده هم در مورد امور قلبی و درونی (مانند «عداوت»: دشمنی، «عَدُوّ»: دشمن، جمع آن: اعداء)، و هم در مورد امور ظاهری و مادی (مانند «عَدْو» به معنای تندتر از معمول راه رفتن، دویدن) به کار میرود.
جلسه ۳۰۲ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-31/
«مُبين»
قبلا بیان شد که «مبین» از ریشه «بین» است. کلمه «بین» (که در زبان فارسی هم رایج است) از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار میرود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن). و «بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان میگویند که آشکارکننده مافیالضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفتهاند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان میگویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند. و «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد.
جلسه ۱۱۴ http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است:
عبادت صرفا سجده و رکوع گذاشتن برای کسی نیست؛ بلکه همان اطاعت کردن از افراد است؛ کسی که از مخلوقی در کاری که معصیت خالق است اطاعت کند، او را عبادت کرده است.
الف. تفسير القمي، ج۲، ص۵۵[۲]
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ [عَبْدُ اللَّهِ] بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع …[۳] ثُمَّ قَالَ:
لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ هِيَ السُّجُودَ وَ لَا الرُّكُوعَ وَ إِنَّمَا هِيَ طَاعَةُ الرِّجَالِ، مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَه.
ب. ابوبصیر از امام صادق ع روایت کرده که امام باقر ع فرمودند:
شما کسانی هستید که از اینکه طاغوت را بپرستید خودداری کردید؛ و کسی که جبار و ستمگری را اطاعت کند، او را پرستیده است.
تأويل الآيات الظاهرة، ص۵۰۲
رُوِيَ بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ:
أَنْتُمْ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ.
ج. از امام باقر ع در ضمن روایت مفصلی در شرح برخی از آیات قرآن کریم آمده است:
«و آنان هستند که رستگاراناند» (اعراف/۱۵۷) یعنی کسانی که خودداری کردند از اینکه «جبت» و «طاغوت» را بپرستند (زمر/۱۷) و جبت و طاغوت، فلانی و فلانی و فلانی است؛ و عبادت هم اطاعت مردم است از ایشان؛ …
الكافي، ج۱، ص۴۲۹
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ [عن أَبَی جَعْفَرٍ ع] قَالَ:
…[۴] «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ «وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها» وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ…
۲) ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل که میفرماید «احبار و راهبان خود را اربابی به جای خدا قرار دادند» (توبه/۳۱) پرسیدم؛ فرمودند:
به خدا سوگند [آن احبار و راهبان] آنان را به پرستش خویش دعوت نکردند؛ که اگر به این دعوت میکردند آنان اجابتشان نمی کردند؛ ولیکن آنان حرامی را بر ایشان حلال کردند و حلالی را بر ایشان حرام کردند؛ پس از آن حیثی که احساس نکردند، آنان را پرستیدند.
الكافي، ج۲، ص۳۹۸؛ المحاسن، ج۱، ص۲۴۶
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»
فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ لَمَا أَجَابُوهُمْ وَ لَكِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ.[۵]
۳) از امام باقر ع روایت شده است:
اگر کسی به سخنگویی [با تمام وجود] گوش بسپارد، او را پرستیده است؛ پس اگر آن سخنگو از [جانب] خداوند عز و جل مطلبی ادا کند، خدا را پرستیده است؛ و اگر آن سخنگو از [جانب] شیطان مطلبی ادا کند، شیطان را پرستیده است.
الكافي، ج۶، ص۴۳۴
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَرْمَنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ.
۴) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل که «اکثر آنان به خداوند ایمان نمیآورند مگر در حالی که مشرکند» (یوسف/۱۰۶) روایت شده است که فرمودند:
شیطان از آن حیثی که مورد توجه نیست اطاعت میشود و به این ترتیب، به او شرک ورزیده میشود.
الكافي، ج۲، ص۳۹۷
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» قَالَ:
يُطِيعُ الشَّيْطَانَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ فَيُشْرِكُ.
۵) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
ای مردم! همانا مطلب این است که [راه] خدا است و [راه] شیطان، حق و باطل، هدایت و ضلالت، راه رشد و راه انحرافی، زودرس و دیرپا و عاقبت، و نیکیها و بدیها؛ پس آنچه از نیکیهاست از آن خداوند است، و آنچه از بدیهاست به شیطان – که لعنت خدا بر او باد – مربوط میشود.
الكافي، ج۲، ص۱۶
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ اللَّهُ وَ الشَّيْطَانُ وَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ وَ الْهُدَى وَ الضَّلَالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَيُّ وَ الْعَاجِلَةُ وَ الْآجِلَةُ وَ الْعَاقِبَةُ وَ الْحَسَنَاتُ وَ السَّيِّئَاتُ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنَاتٍ فَلِلَّهِ وَ مَا كَانَ مِنْ سَيِّئَاتٍ فَلِلشَّيْطَانِ لَعَنَهُ اللَّهُ.
۶) امیرالمومنین ع در منطقه ذی قار [ظاهرا در مسیر جنگ جمل] خطبهای خواندند که بعد از حمد و ثنای الهی، شروعش چنین بود:
اما بعد؛ همانا خداوند تبارک و تعالی حضرت محمد ص را بحق مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بندگان به عبادت خویش، و از زیر عهد و پیمانهای بندگان به زیر عهد و پیمانهای خویش، و از طاعت بندگان به طاعت خویش، و از ولایت بندگان به ولایت خویش درآوَرَد …
الكافي، ج۸، ص۳۸۶
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع [وَ رَوَاهَا غَيْرُهُ بِغَيْرِ هَذَا الْإِسْنَادِ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ خَطَبَ بِذِي قَارٍ] فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَايَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَايَتِه …
توجه:
در جلسه ۷۰۶ (آیه إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا؛ فاطر/۶) نیز احادیث و نکات متعددی مطرح شده که اغلب در اینجا نیز قابل ارائه است و مجددا تکرار نمیشود: http://yekaye.ir/al-fater-35-6/
تدبر
۱) «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»
خداوند با ما انسانها عهد بسته که شیطان را نپرستیمِ چرا که او دشمن آشکار ماست.
این کدام عهد است؟
الف. همان عهدی است که از زبان انبیاء با بنی آدم در میان نهاد (حدیث۶) و در آیات مختلف قرآن هم بدان اشاره فرمود، مثلا: «يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» (أعراف/۲۷) یا «وَ لا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (زخرف/۶۲). (الميزان، ج۱۷، ص۱۰۲)
ب. عهدی است که با انسان در عالم ذر بسته شده است؛ آنجا که فرمود «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى». (که این عهد، از حیثی همان عهدی است که در دنیا متوجه آنان کرد) (الميزان، ج۱۷، ص۱۰۲)
ج. چه بسا اشاره ای باشد به همان عقلی، که حجتی است که خداوند در نهاد هرکس قرار داده و حسن و قبح امور را میفهمد؛ و می داند که نباید مسیر گناه را در پیش گیرد. موید این معنا، آن است که در ادامه شیطان را «دشمن آشکار» خواند.
د. …
۲) «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ»
خداوند با ما انسانها عهد بسته که شیطان را نپرستیم.
مقصود از اینکه شیطان را نپرستیم، چیست؟
الف. عبادت در ادبیات اسلامی، صرفاً «خضوع همراه با تقدیس و کرنش» نیست، بلکه
الف.۱. هر گونه اطاعت بیچون و چرا از کسی عبادتِ آن شخص قلمداد میشود (حدیث۱؛ توضیح بیشتر در تدبر۳) ؛
الف.۲ گوش جان سپردن به هر سخنی، مصداق عبادتِ جهتگیریی است که در آن سخن نهفته است (حدیث۳).
تاملی با خویش
آیا این که هر سخنی که با آراء شخصی و جناحی ما سازگار است، و یا به هر نحوی به مذاق ما خوش میآید، را چندان پیگیر صحت و سقماش نمیشویم، بلکه با جان و دل گوش میدهیم، نشان نمیدهد که … ؟!
الف.۳. پیروی از عالمان دین هم کاملا منوط است به اینکه آنان در مسیر دین حرکت کنند؛ اگر هرجا بفهمیم که آنان حلالی را حرام ویا حرامی را حلال کردند (حدیث۳) و یا هرگونه در مسیر گناه گام برداشتند، و با این حال پیریشان کردیم، غیر خدا – و در حقیقت، «شیطان» به معنای عامش – را عبادت کردهایم. (تفصیل بحث در: ده گفتار (مطهری)، مقاله اصل اجتهاد در اسلام، ص۱۱۲-۱۱۴)
الف.۴. …
ب. عبادت خدایان دروغین و بتها، از این جهت که با فریب شیطان انجام شده، عبادت خود شیطان محسوب شده است.
ج. خود «شیطانپرستی» هم از واضح ترین مصادیق این نهی است. (توضیح در تدبر۴)
۳) «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ»
هر گونه اطاعت بیچون و چرا از کسی (حدیث۱) عبادتِ آن شخص قلمداد میشود؛ و از این جهت، هرگونه اطاعت از شیطان (حدیث۴) مصداق این که او را شریک خداوند قرار دادهایم، محسوب میشود.[۶]
تاملی در شیطانپرستیهای در لفافه مدرنیته و اومانیسم
اگر توجه کنیم که:
اولاً «شیطان» فقط شخص ابلیس نیست، بلکه هرکسی که خارج از وجود ماست و در مسیر الهیِ ما اخلال میکند، «شیطان» است (طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، (آیت الله خامنهای)، ص۲۲۳-۲۲۴)؛ و
ثانیا هر گونه اطاعت بیچون و چرایی، در منطق اسلام، مصداق عبادت است؛ و چنین اطاعتی تنها سزاوار خداست،
آنگاه در یک تحلیل عمیقتر میتوان نشان داد که:
هرگونه اطاعتی که به اطاعت از خدا برنگردد، مصداق پرستش شیطان است؛ حتی «پیروی از اکثریت»، «اطاعت از قانون»، «اطاعت از نظم اجتماعی»، «پیروی از هر آداب و رسوم جامعه»، و …، هریک از اینها – اگر مبتنی بر اطاعت خدا و با مجوز الهی نباشد – مصداقی از عبادت شیطان است. (تفصیل بحث در: طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۲۴۳-۲۴۶)
۴) «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ»
خداوند ما را از «شیطانپرستی» برحذر داشته است، پدیدهای که از قدیم بوده و متاسفانه هنوز هم هست: عده ای – به خیال خود – برای دستیابی به نیروهای اهریمنی، و یا برای در امان ماندن از آسیب شیطان، به پرستش شیطان رو میآورند!
شیطانپرستی صریح در دوره مدرن!
در یکی دو قرن اخیر، دو موج شیطانپرستی صریح در اروپا پیدا شده است. یک موج، واقعا شیطان را قبول ندارد و منظورش از شیطانپرستی مخالفت با خداپرستی و جایز شمردن هرگونه گناه و شهوترانی است؛ اما موج دیگر، کسانیاند که شیطان را به عنوان یک نیروی ماورای طبیعی باور دارند و سعی میکنند با انجام اعمال شیطانی خود را به او نزدیک کنند و از نیروهای اهریمنی بهرهمند شوند.
۵) «أَیُّهَا الْمُجْرِمُون؛ أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»
چرا این مجرمان را با عنوان «بنی آدم» مورد خطاب قرار داد؟
الف. چون دشمنی شیطان، در مواجهه اش با حضرت آدم پدید آمد و همان موقع وعده داد که من فرزندان این آدم را گمراه می کنم «أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا» (إسراء/۶۲) (المیزان، ج۱۷، ص۱۰۲) و خداوند با این بیان می خواهد به این واقعه اشاره کند که شما همان فرزندان آدم هستید که شیطان دشمن شما بود و فریبش را خوردید.
ب. …
۶) «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»
جمله «بیتردید او دشمنی آشکار برای شماست»:
الف. می تواند فرازی از عهد خداوند باشد؛ یعنی عهد ما این بود که «شیطان را نپرستید چون او دشمن آشکار شماست»
ب. می تواند تعلیل خود عهد باشد؛ یعنی علت اینکه چنین عهدی را با شما بستیم این بود که شیطان دشمن آشکار شماست.
۷) «لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»
با اینکه ما شیطان را نمی بینیم، اما شیطان را دشمن «آشکار» خواند؛ چرا؟
الف. با توجه به عقلی که خداوند به انسان داده، و راهنمایی که توسط انبیاء کرده، دشمنی شیطان کاملا آشکار است؛ و اگر کسی او را نمی بیند، تقصیر خودش است.
ب. …
[۱] . َقَرَأَ الْجُمْهُورُ: أَعْهَدْ، بِفَتْحِ الْهَمْزَةِ وَالْهَاءِ.
وَ قَرَأَ طَلْحَةُ، وَالْهُذَيْلُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الْكُوفِيُّ: بِكَسْرِ الْهَمْزَةِ، قَالَهُ صَاحِبُ اللَّوَامِحِ، وَقَالَ لُغَةُ تَمِيمٍ، وَهَذَا الْكَسْرُ فِي النُّونِ وَالتَّاءِ أَكْثَرُ مِنْ بَيْنِ حُرُوفِ الْمُضَارَعَةِ، يَعْنِي: نِعْهَدْ وَتِعْهَدْ.
وَقَالَ ابْنُ خَالَوَيْهِ: أَلَمْ أَعْهَدْ يَحْيَى بْنُ وَثَّابٍ: أَلَمْ أَحَدْ، لُغَةُ تَمِيمٍ.
وَقَالَ ابْنُ عَطِيَّةَ: وَقَرَأَ الْهُذَيْلُ بْنُ وثاب: ألم إعهد، بكسر الْمِيمِ وَالْهَمْزَةِ وَفَتْحِ الْهَاءِ، وَهِيَ عَلَى لُغَةِ مَنْ كَسَرَ أَوَّلَ الْمُضَارِعِ سِوَى الْيَاءِ.
وَرُوِيَ عَنِ ابْنِ وثاب: ألم إعهِد، بكسر الْهَاءِ، يُقَالُ: عَهِدَ يَعْهِدُ. انْتَهَى.
وَقَوْلُهُ: بِكَسْرِ الْمِيمِ وَالْهَمْزَةِ يَعْنِي أَنَّ كَسْرَ الْمِيمِ يَدُلُّ عَلَى كَسْرِ الْهَمْزَةِ، لِأَنَّ الْحَرَكَةَ الَّتِي فِي الْمِيمِ هِيَ حَرَكَةُ نَقْلِ الْهَمْزَةِ الْمَكْسُورَةِ، وَحُذِفَتِ الْهَمْزَةُ حِينَ نُقِلَتْ حَرَكَتُهَا إِلَى السَّاكِنِ قَبْلَهَا وَهُوَ الْمِيمُ. أَعْهَدْ بِالْهَمْزَةِ الْمَقْطُوعَةِ الْمَكْسُورَةِ لَفْظًا، لِأَنَّ هَذَا لَا يَجُوزُ.
وَقَالَ الزَّمَخْشَرِيُّ: وقرىء إِعْهَدْ بِكَسْرِ الْهَمْزَةِ، وَبَابُ فَعِلَ كُلُّهُ يَجُوزُ فِي حُرُوفِ مُضَارَعَتِهِ الْكَسْرُ إِلَّا فِي الْيَاءِ وَأَعْهِدُ بِكَسْرِ الْهَاءِ.
وَقَدْ جَوَّزَ الزَّجَّاجُ أَنْ يَكُونَ مِنْ بَابِ نَعَمَ يَنْعِمُ، وَضَرَبَ يَضْرِبُ، وَأَحْهَدُ بِالْحَاءِ وَأَحَدُ، وَهِيَ لُغَةُ تَمِيمٍ، وَمِنْهُ قَوْلُهُمْ: دَحَّا مَحَّا. انْتَهَى.
وَقَوْلُهُ: إِلَّا فِي الْيَاءِ، لُغَةٌ لِبَعْضِ كَلْبٍ أَنَّهُمْ يَكْسِرُونَ أَيْضًا فِي الْيَاءِ، يَقُولُونَ: هَلْ يِعْلَمُ؟ وَقَوْلُهُ: دَحَّا مَحَّا، يُرِيدُونَ دَعْهَا مَعَهَا، أَدْغَمُوا الْعَيْنَ فِي الْحَاءِ، وَالْإِشَارَةُ بِهَذَا إِلَى مَا عَهِدَ إِلَيْهِمْ مِنْ مَعْصِيَةِ الشَّيْطَانِ وَطَاعَةِ الرَّحْمَنِ. (البحر المحيط، ج۹، ص۷۸)
[۲] . در الكافي، ج۲، ص۳۹۸ چنین آمده است:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِي مَعْصِيَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ.
[۳] . فِي قَوْلِهِ: وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَيْ يَكُونُونَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ اتَّخَذُوهُمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ضِدّاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَتَبَرَّءُونَ مِنْهُمْ وَ مِنْ عِبَادَتِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
[۴] . سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَعْنِي النَّبِيَّ ص وَ الْوَصِيَّ وَ الْقَائِمَ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا قَامَ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْمُنْكَرُ مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ- وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ- وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ- وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ- وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ يَعْنِي بِالْإِمَامِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ
[۵] . این روایات هم در همین مضمون است:
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا وَ لَكِنْ أَطَاعُوهُمْ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ. (المحاسن، ج۱، ص۲۴۶)
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا وَ لَكِنَّهُمْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَاتَّبَعُوهُمْ (المحاسن، ج۱، ص۲۴۶)
[۶] . به تعبیر دیگر، چون اطاعت مخصوص خداست، هر اطاعت از غیرخدا، که به دستور خدا نباشد، مصداق عبادت غیرخداست (المیزان، ج۱۷، ص۱۰۲)
بازدیدها: ۶۸۳