جمادی الثانی۱۴۴۰
ترجمه
پس اگر تو را تکذیب کردند، قطعا تکذیب شدند پیامبران پیش از تو، معجزات و زبورها و کتاب روشنگر آوردند.
توجه
این آیه بسیار شبیه است به آیه ۳۵ سوره فاطر (وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنيرِ) که قبلا در جلسه ۷۲۵ http://yekaye.ir/al-fater-35-25/ مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
از این رو، نکاتی که در این آیه قابل ذکر است و در آنجا بیان شد مجددا تکرار نمیشود.
اختلاف قرائت[۱]
الزُّبُرِ
این کلمه هم در اینجا و هم در سوره فاطر در قرائت اهل شام (ابن عامر) به صورت «بِالزُّبُرِ» قرائت شده؛ و در مصحف شام هم به همین صورت ثبت شده؛ اما در بقیه قرائات و مصاحف (یعنی مصحف مدینه و مکه و کوفه و بصره) به صورت «الزُّبُرِ» (بدون حرف باء) قرائت و ثبت شده است.
(درباره اختلاف مصاحف قبلا در جلسه ۷۸۳ توضیح داده شد: http://yekaye.ir/ya-seen-36-35/)
مجمع البيان، ج۲، ص۹۰۰[۲]؛ البحر المحيط، ج۳، ص۴۵۹
نکات ادبی
بِالْبَيِّناتِ
حرف «ب» میتواند باء تعدی باشد (بینات را آوردند) و می تواند باء حال باشد (آمدند همراه با بینات) (البحر المحيط، ج۳، ص۴۵۹)
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است:
خداوند عهدی بسته است بر مومن که سخنش تصدیق نشود و از دشمنش انتقام نگیرد و هیچ مومنی نیست که تشفی خاطر پیدا کند مگر اینکه رسوایی به بار آوَرَد؛ زیرا مومن عنان دارد [= مطلق العنان نیست]
توضیح: میخواهد بفرماید خداوند مومن را در سختیها قرار داده و او را در دنیا مطلق العنان قرار نداده؛ بلکه زمامش به دست خودش نیست؛ و خداوند دائما او را در معرض امتحان قرار میدهد؛ و او هم کار خود را به خدا واگذار کرده و هرچه خدا بخواهد او راضی است. (الوافی (فیض کاشانی)، ج۵، ص۷۵۷)
الكافي، ج۲، ص۲۴۹
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَنْ لَا تُصَدَّقَ مَقَالَتُهُ وَ لَا يَنْتَصِفَ مِنْ عَدُوِّهِ، وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَشْفِي نَفْسَهُ إِلَّا بِفَضِيحَتِهَا؛ لِأَنَّ كُلَّ مُؤْمِنٍ مُلْجَمٌ!
۲) علقمه میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: مردم گناهان بزرگی را [به دروغ] به ما نسبت میدهند و سینهمان به خاطر این تنگ آمده است!
فرمود: علقمه! همانا نه مردم را میشود راضی کرد و نه دهان مردم را میتوان بست؛ و چگونه انتظار دارید که سالم بمانید از چیزی که انبیاء و رسولان و حجتهای خدا از آن سالم نماندند؟!
آیا به حضرت یوسف ع نسبت ندادند که او قصد زنا کرد؟!
آیا به حضرت ایوب ع نسبت ندادند که به خاطر گناهانش به آن بلاها مبتلا شد؟!
آیا به حضرت داوود ع نسبت ندادند که دنبال پرندهای راه افتاد تا اینکه چشمش به زنِ اوریا افتاد و هوای او در دلش افتاد و همسرش را پیش روی تابوت مقدس [که در جنگها حمل میکردند] قرار داد تا کُشته شود و با آن زن ازدواج کرد؟!
آیا به حضرت موسی ع نسبت ندادند که عنین [= ناتوان جنسی] است و او را اذیت کردند تا جایی که «خداوند او را از آنچه میگفتند تبرئه کرد و او نزد خداوند آبرودار بود» (احزاب/۶۹) ؟!
آیا به همه پیامبران نسبت ندادند که آنان جادوگرانی دنیاطلباند؟!
آیا به حضرت مریم ع نسبت ندادند که حضرت عیسی ع را از مرد نجاری به نام یوسف باردار شده است؟!
آیا به پیامبرمان حضرت محمد ع نسبت ندادند که «شاعری دیوانه است» (صافات/۳۶)؟! آیا به او نسبت ندادند که هوس کرد با همسر زید ازدواج کرد و بقدری به پر و پای آنها پیچید تا او را برای خود از شوهرش رها کرد؟!
آیا به ایشان در جنگ بدر نسبت ندادند که او جامه سرخ گرانبهایی از غنایم را برای خودش برداشته است تا اینکه خداوند عز و جل آن جامه را آشکار فرمود و پیامبرش را از این خیانت تبرئه کرد و این آیه را نازل فرمود: « و هيچ پيامبرى را نَسِزَد كه خيانت ورزد، و هر كس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد» (آلعمران/۱۶۱) آیا به حضرت ص نسبت ندادند که در مورد پسرعمویش حضرت علی ع از روی هوای نفس سخن میگوید؛ تا اینکه خداوند عز و جل آنان را تکذیب کرد و فرمود «و او از روی هوای نفس سخن نگوید؛ آن نیست جز وحیای که به او وحی شده است» (نجم/۳-۴)؟!
آیا به او نسبت دروغگویی ندادند در این ادعایش که میفرمود من پیامبری از جانب خداوند به سوی آنان هستم، تا اینکه خداوند عز و جل نازل فرمود: «و قطعا پیامبران پیش از تو تکذیب شدند پس بر آن نسبت دروغ صبر رکدند و اذیت شدند تا اینکه نصرت ما برایشان آمد» (انعام/۳۴)؟! و یا اینکه وقتی یک روز فرمود که امروز سپیده دم مرا به آسمانها به معراج بردند، آیا نگفتند به خدا سوگند که در کل شب از بسترش برنخاسته است؟
و آنچه در مورد اوصیاء گفتند از این هم بیشتر بود! آیا به سید الاوصیاء (امیرالمومنین ع) نسبت ندادند که دنبال دنیا و پادشاهی است و فتنه را بر آرامش ترجیح می دهد و خون مسلمانان را بناحق میریزد و اگر خیری در او بود به خالد بن ولید دستور نمیدادند که گردنش را بزند؟!
آیا به او نسبت ندادند که میخواهد دختر ابوجهل را به عنوان هووی فاطمه بیاورد و اینکه پیامبر خدا ص بر سر منبر از او شکایت کرد و گفت که علی ع میخواهد دختر دشمن خدا را بر سر دختر پیامبر خدا ص بیاورد؛ بدانید که فاطمه پاره تن من است، پس هر که او را بیازاد مرا آذیت کرده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است و کسی که او را عصبانی کند مرا عصبانی کرده است؟!
سپس امام صادق ع فرمود: علقمه! چقدر سخنان مردم درباره حضرت علی ع عجیب است؟! چه فاصلهای است بین کسی که میگوید او پروردگار و شایسته پرستیدن است، و کسی که میگوید او بنده گناهکاری برای خداوند بوده؟! و سخن کسی که به او نسبت گناه میدهد سهلتر است از سخن کسی که به او نسبت خداوندگاری میدهد!
علقمه! آیا نگفتند خداوند عز و جل یکی از سه تاست؟ آیا او را به مخلوقاتش شبیه ندانستند؟! آیا نگفتند او همان دهر و طبیعت است؟ [= نگفتند خدایی غیر از طبیعت نیست؟!] آیا نگفتند خدا همان فلک است؟! آیا نگفتند او جسم است؟! آیا نگفتند صورت است؟! در حالی که خداوند متعالی است از آنچه گفتند چه تعالی بزرگی!
علقمه! زبانهایی که از گفتن سخنانی درباره ذات خداوند متعال که سزاوار او نیست خودداری نمی کنند، چگونه انتظار داری که از گفتن اموری که شما ناخوش می دارید خود را نگه دارند؟! پس «از خدا یاری جویید و صبر پیشه کنید؛ همانا زمین از آن خداوند است آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد به ارث رساند و عاقبت از آنِ تقواپیشگان است» (اعراف/۱۲۸) پس همانا بنیاسرائیل به حضرت موسی ع گفتند: «ما قبل از اینکه بیایی مورد آزار بودیم و نیز بعد از اینکه آمدهای» (اعراف/۱۲۹) پس خداوند عز و جل فرمود ای موسی! بدانها بگو امید است که پروردگارتان دشمنتان را به هلاکت رساند و شما را جانشین آنان در زمین سازد تا ببیند شما چه میکنید!» (اعراف/۱۲۹)
الأمالي( للصدوق)، ص۱۰۳-۱۰۵
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ …[۳]
فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ يَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِكَ صُدُورُنَا.
فَقَالَ ع يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ ع؟
أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ ع إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ ع إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَاءَ فَهَوِيَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّينٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى «بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً»؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ ع إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا محمد [مُحَمَّداً] ص إِلَى «أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ»؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِيَ امْرَأَةَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ ص مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ «وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ»؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ص «يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى» فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ ع حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»؟ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى الْكَذِبِ فِي قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا»؟ وَ لَقَدْ قَالَ يَوْماً عُرِجَ بِيَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَيْلَتِه!
وَ مَا قَالُوا فِي الْأَوْصِيَاءِ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ؛ أَ لَمْ يَنْسُبُوا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ ع إِلَى أَنَّهُ كَانَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمُلْكَ وَ أَنَّهُ كَانَ يُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّكُونِ وَ أَنَّهُ يَسْفِكُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِغَيْرِ حِلِّهَا وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ فِيهِ خَيْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ؟
أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ع أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي؟!
ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ ع: يَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِيلَ النَّاسِ فِي عَلِيٍّ ع! كَمْ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ؟! وَ لَقَدْ كَانَ قَوْلُ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلَى الْعِصْيَانِ أَهْوَنَ عَلَيْهِ مِنْ قَوْلِ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلَى الرُّبُوبِيَّةِ.
يَا عَلْقَمَةُ! أَ لَمْ يَقُولُوا اللَّهُ [لِلَّهِ] عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَةٍ؟ أَ لَمْ يُشَبِّهُوهُ بِخَلْقِهِ؟ أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ الدَّهْرُ؟ أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ الْفَلَكُ؟ أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ جِسْمٌ؟ أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ صُورَةٌ؟ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً.
يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ الْأَلْسِنَةَ الَّتِي تَتَنَاوَلُ ذَاتَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِمَا لَا يَلِيقُ بِذَاتِهِ، كَيْفَ تُحْبَسُ عَنْ تَنَاوُلِكُمْ بِمَا تَكْرَهُونَهُ؟! فَـ«اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» فَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالُوا لِمُوسَى ع «أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا» فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ لَهُمْ يَا مُوسَى «عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ».
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا خداوند عز و جل ولیّ خود را در دنیا در معرض و هدف دشمنانش قرار داده است.
الكافي، ج۲، ص۲۵۰
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ وَلِيَّهُ فِي الدُّنْيَا غَرَضاً لِعَدُوِّه.
تدبر
۱) «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ»
پیامبران الهی، که برحقترین انسانها بودند، و مستقیما مطلب را از خدا میگرفتند، و خداوند به آنان آموخته بود که چگونه تبلیغ کنند، برترین و راستترین سخن را – که سخن خداوند است – با دلایل آشکار (بینات) و کتابهایی روشنگر آوردند؛ اما باز هم مورد تکذیب قرار گرفتند!
میدانیم هیچکس و هیچ سخنی در حق بودن به گَردِ پیامبران و پیام آنان نمیرسد!
پس اگر انسان خوبی حقترین سخنان را با بهترین روشها گفت و عدهای زیر بار آن نرفتند و بلکه آن را دروغ شمردند، سریعاً او را به کمکاری و ناتوانی و اشتباه بودن روشها و … متهم نکنیم!
۲) «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ»
آشنايى با مشكلات ديگران، مايهى تسلّى انسان است. (تفسير نور، ج۹، ص۴۹۳)
۳) «جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ»
بینات به معنای دلایل است؛ کتاب هم به معنای نوشته است. «زبر» (جمع «زبور») چه تفاوتی با این دو دارد؟
الف. «زبر» هم به معنای نوشتن و هم به معنای خواندن است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۵). چهبسا در اینجا وقتی عطف به کتاب شده، منظور خواندنها باشد: یعنی پیامبران هم معجزه (بینات) میآوردند، هم دلایل مکتوب، و هم دلایلی که بر مردم میخواندن.
ب. گفتهاند «زبر» برای هر نوشتن یا نوشتهای به کار برده نمیشود، بلکه به نوشته یا نوشتنی که با غلظت و شدت همراه باشد؛ و در واقع، هر نوشته و کتابی از کتب آسمانی است که وقوف بر آن دشوار باشد (وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ؛ شعراء/۱۹۶) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۷۷)؛ اما کتاب اعم است. یعنی میخواهد بفرماید هم مطالب سخت و پیچیده که فهمش نیازمند ذهنهای قوی است آوردند و هم مطالب ساده.
ج. گفتهاند «زبور» آن کتابی است که فقط مشتمل بر احکام عقلی (مثلا مواعظ و …) و نه احکام شرعی باشد در حالی که «کتاب» هم شامل احکام عقلی و هم شامل احکام شرعی میشود، بویژه که این کلمه برای خاص کتاب حضرت داوود به کار رفته (وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً، نساء/۱۶۳؛ وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ، أنبياء/۱۰۵) و معروف است که کتاب وی شامل بر احکام شرعی نبوده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۷۷) هرچند شاید تعبیر «أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ» (قمر/۴۳) شاهدی علیه این مدعا باشد.
د. «زبور» کتابتی بوده که روی سنگ انجام میشده (سنگنبشته) و تدریجا در مورد عموم کتابها و کتابتها به کار رفته، اما در مجموع معنای غلظت و سختی را در خود حفظ کرده است (الفروق في اللغة، ص۲۸۶) و برخی هم به همین مناسبت گفتهاند «زبور» در کتابت و کتاب بودن ثابتتر از «کتاب» است، چرا که نوشتهای بوده که بر روی سنگ حک میشده است. (مجمعالبیان، ج۸، ص۶۳۴)
ه. با اینکه معنای هر دو ثابت است و به معنای نوشته است؛ اما دو حیثیت مد نظر بوده: در کتاب، ضمیمه کردن حروف و کلمات به هم مد نظر است؛ اما «زبور به معنای احکام بازدارنده است و از این جهت که احکام آن کتابها بازدارنده از باطل بوده است، به آنها زبر گفتهاند (مجمع البيان، ج۲، ص۹۰۰) یعنی هم با همین کلمات عادیای که به هم ضمیمه شوند فهم جدید برای انسان پدید میآورند؛ با این تکذیبکنندگان سخن گفتند؛ و هم احکام برحذردارندهای را برای آنان بیان کردند.
و. گفته شده منظور از کتاب، تورات و انجیل و مانند آنهاست؛ اما منظور از زبر آن نهیها و هشدارهایی است که خودشان شخصا میدادند. (البحر المحيط، ج۳، ص۴۵۹)
۴) «جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ»
چرا بینات و زبر را جمع آورد و کتاب را مفرد؟
االف. شاید اشاره است که معجزات و سخنان بازدارنده و اکام شرع متکثر است اما اصل کتاب آسمانی واحد است.
ب. …
[۱] . قرأ هشام بخلاف عنه «و بالكتاب». و قرأ الجمهور: «و الكتاب». و إعادة حرف الجر في العطف هو على سبيل التأكيد. و كان ذكر الكتاب مفردا و إنّ كان مجموعا من حيث المعنى لتناسب الفواصل، و لم يلحظ فيه أن يجمع كالمعطوف عليهما لذلك. (البحر المحيط، ج۳، ص۴۵۹)
[۲] . قرأ ابن عامر وحده و بالزبر بالباء و كذلك هي في مصاحف الشام كما في فاطر و الباقون بغير باء.
الحجة: من حذف فلأن واو العطف أغنت عن تكرار العامل و من أثبتها فإنما كرر العامل تأكيدا و كلاهما حسن.
[۳] . قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ كُلُّ مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ لِلذُّنُوبِ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِينَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَيْنِكَ يَرْتَكِبُ ذَنْباً أَوْ لَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهِ بِذَلِكَ شَاهِدَانِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ وَ السَّتْرِ وَ شَهَادَتُهُ مَقْبُولَةٌ وَ إِنْ كَانَ فِي نَفْسِهِ مُذْنِباً وَ مَنِ اغْتَابَهُ بِمَا فِيهِ فَهُوَ خَارِجٌ عَنْ وَلَايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دَاخِلٌ فِي وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا فِيهِ لَمْ يَجْمَعِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا فِي الْجَنَّةِ أَبَداً وَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا لَيْسَ فِيهِ انْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ بَيْنَهُمَا وَ كَانَ الْمُغْتَابُ فِي النَّارِ خالِداً فِيها وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. قَالَ عَلْقَمَةُ
بازدیدها: ۲۲
خدا خیرتون بده خیلی کار عالی و درجه یکی در حال انجامه
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۷-۳) وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ (احادی