۱۱۵۱) خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ

۱۷-۲۰ رمضان ۱۴۴۶

ترجمه

از آبی جهنده آفریده شد.

اختلاف قرائت

دَافِقٍ

در عموم قراءات مشهور به همین صورت «دافق» (اسم فاعل) ‌قرائت شده است؛

اما در قرائتی غیرمشهور (زید بن علی) به صورت «مَدْفُوق» (اسم مفعول) ‌قرائت شده است.

المغني في القراءات، ص۱۹۰۹[۱]؛ معجم القراءات، ج۱۰ ، ص۳۷۹[۲]

نکات ادبی

دافِقٍ

درباره مقصود از ماده «دفق» تفریبا یک اتفاق نظری بین اهل لغت وجود دارد. ابن فارس بر این باور است که اصل این ماده به معنای دفع کردن و راندن چیزی از سمت جلو است (معجم المقاييس اللغة، ج‏۲، ص۲۸۶[۳]) و مرحوم طبرسی و مصطفوی بر این باورند که «دفق» ریختن آب فراوان با شدت است که شبیه ماده «دفع» است و گویی دفع کردنی رخ می‌دهد (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۳[۴]) و مرحوم مصطفوی این حالت شبیه دفع را وجه تمایز این ماده با ماده‌های «صبب» و «رهق» (ارهاق) که هر دو به معنای ریختن آب است، می دانند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۳، ص۲۲۸-۲۲۹[۵])؛ و حسن جبل هم معنای محوری این ماده را با قوت بیرون ریختن محتوای درونی یک چیز توخالی می‌داند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۶۶۴[۶]).

راغب هم با تایید ضمنی این نکات، نظرش این است که تعبیر «ماءٍ دافِقٍ‏» در این آیه به معنای آبی است که بسرعت جاری می‌شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۱۶[۷]). لازم به ذکر است که نقل شده که برخی گفته‌اند که کلمه «دافق» در اینجا به معنای اسم مفعول است (یعنی بشدت بیرون ریخته شده) و این در زبان عربی نمونه‌های دیگری دارد که وزن اسم فاعل برای اسم مفعول به کار می‌رود، همانند «سِرّ کاتم» یا «عیشة راضیة» (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۳[۸]). اما مرحوم مصطفوی این را قبول ندارد و می‌گوید: وقتی صفت دافق به عنوان لازمه چیزی می‌آید بدین معناست که گویی برخی از اجزای آن برخی دیگر را «دفق» می‌کنند و او دافق خویش است و این تعبیر برای مبالغه و ثبوت است نه معنای اسم مفعولی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۳، ص۲۲۹[۹]).

ماده «دفق» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.

شأن نزول

احتمالا شأن نزولی که برای آیه ۵ مطرح شده، برای این آیه هم باشد. جلسه ۱۱۵۰ https://yekaye.ir/at-taariq-68-05/

نکته:

مضمون این آیه (هشدار دادن به پیدایش انسان از نطفه‌ای ناچیز برای پرهیز دادن وی از سرکشی و غفلت از برانگیخته شدن) در آیات متعددی مطرح شده است که برخی از آنها قبلا بحث شده که می‌توانید احادیث و تدبرهای آن را هم ملاحظه کنید که آنها را اینجا تکرار نخواهیم کرد. توضیح بیشتر درباره ارتباط آیاتی که می‌تواند با آیه محل بحث مرتبط باشد در تدبر ۱ خواهد آمد.

قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا (کهف/۳۷) جلسه ۶۱۸، https://yekaye.ir/al-kahf-18-37/

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيج‏ (حج/۵) جلسه ۳۱۰ https://yekaye.ir/al-hajj-22-5/

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير (فاطر/۱۱) جلسه ۷۱۱ https://yekaye.ir/al-fater-35-11/

أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين‏ (یس/۷۷) جلسه ۸۲۸ https://yekaye.ir/ya-seen-36-77/

آیات ۵۸-۵۹ سوره واقعه أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ‌ أم نَحْنُ الْخالِقُونَ جلسات ۱۰۲۵ و ۱۰۲۶ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-58/ و  https://yekaye.ir/al-waqiah-56-59/

آیات ۳۶-۴۰ سوره قیامت، به طور خاص: أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏ (قیامت/۳۷) جلسه ۳۹۵ https://yekaye.ir/al-qiyamah-75-37  ؛ و در پاورقی آیه ۳۹، به مناسبت، متن (بدون ترجمه) احادیثی که در ادامه خواهد آمد ذکر شده است: جلسه ۳۹۷ https://yekaye.ir/al-qiyamah-75-39/

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا (انسان/۲)

آیات ۱۷-۲۲ سوره عبس، به طور خاص، آیه مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَه (عبس/۱۹) جلسه ۱۱۰۵ https://yekaye.ir/ababsa-80-19/

 

حدیث[۱۰]

۱) در تفسیر آیات مربوط به زنده کردن مرده بنی‌اسرائیل توسط زدن لاشه گاو، امام حسن عسکری ع گفتگویی بین بنی‌اسرائیل با حضرت موسی ع را نقل کرده که تناسب فراوانی با این آیه دارد.[۱۱] ایشان فرمودند:

بعد از اینکه بنی‌اسرائیل ابراز تعجب کردند که چگونه ممکن است با این کار مرده زنده شود. حضرت موسی ع به آنها گفت:

آیا آبی که از مرد بیرون می‌آید یک نطفه مرده [= بی‌جان و بی‌روح] نیست؛ و نیز آبی که در زن است همین‌طور. و این دو شیء مرده با هم برخورد می‌کنند و خداوند متعال از برخورد این دو مرده، بشر زنده با سر و سامانی پدید می‌آورد. آیا این بذرهایی که شما در زمین‌هایتان می‌کارید چنین نیست که تباه و متلاشی و متعفن می‌گردد و مرده است سپس خداوند از آن این سنبله‌های زیبا و بهجت‌آور و این درختان بلند اعجاب‌برانگیز را بیرون می‌آورد؟!

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۲۷۶

قَالَ الْإِمَامُ: … ثُمَّ قَالَ مُوسَى ع: أَ وَ لَيْسَ مَاءُ الرَّجُلِ نُطْفَةً مَيِّتَةً، وَ مَاءُ الْمَرْأَةِ كَذَلِكَ، مَيِّتَانِ يَلْتَقِيَانِ فَيُحْدِثُ اللَّهُ تَعَالِي مِنِ الْتِقَاءِ الْمَيِّتَيْنِ بَشَراً حَيّاً سَوِيّاً أَ وَ لَيْسَ بُذُورُكُمُ الَّتِي تَزْرَعُونَهَا فِي أَرَضِيكُمْ تَتَفَسَّخُ وَ تَتَعَفَّنُ وَ هِيَ مَيْتَةٌ، ثُمَّ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْهَا هَذِهِ السَّنَابِلَ الْحَسَنَةَ الْبَهِيجَةَ وَ هَذِهِ الْأَشْجَارَ الْبَاسِقَةَ الْمُونِقَةَ.

 

۲) الف. روایت شده که یهودی‌ای خدمت امیرالمومنین ع آمد و گفت من سوالاتی دارم که اگر جوابشان را بدهی اسلام می‌آورم و فرازی از آن ذیل آیه اول همین سوره گذشت.[۱۲] در فراز دیگری آمده است:

یهودی گفت: به من خبر دهید از شباهت فرزند با عموها و دایی‌هایش و اینکه مو و خون و گوشت و استخوان و عصب از کدام دو نطفه [مرد یا زن] است؟

فرمودند: و اما شباهت فرزند با عموها و دایی‌هایش؛ اگر نطفه مرد بر نطفه زن در رفتن به سوی رَحِم سبقت جوید فرزند شبیه عموهایش می‌شود؛ و استخوان و عصب از نطفه مرد است؛ و اگر آب زن* بر آب مرد در رفتن به سوی رَحِم سبقت جوید فرزند شبیه دایی‌هایش می‌شود؛ و مو و پوست و گوشت از نطفه زن* است؛ زیرا آب زن زرد و رقیق است…

علل الشرائع، ج‏۱، ص۱-۲

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ قَالَ: أَتَى عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَهُودِيٌّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ أَنْتَ أَخْبَرْتَنِي بِهَا أَسْلَمْتُ.

قَالَ عَلِيٌّ ع سَلْنِي يَا يَهُودِيُّ عَمَّا بَدَا لَكَ فَإِنَّكَ لَا تُصِيبُ أَحَداً أَعْلَمَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ.

فَقَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ: أَخْبِرْنِي …[۱۳] وَ عَنْ شَبَهِ الْوَلَدِ أَعْمَامَهُ وَ أَخْوَالَهُ وَ عَنْ أَيِّ النُّطْفَتَيْنِ يَكُونُ الشَّعْرُ وَ الدَّمُ وَ اللَّحْمُ وَ الْعَظْمُ وَ الْعَصَبُ …[۱۴]

فَقَالَ ع: …[۱۵] وَ أَمَّا شَبَهُ الْوَلَدِ أَعْمَامَهُ وَ أَخْوَالَهُ فَإِذَا سَبَقَ نُطْفَةُ الرَّجُلِ نُطْفَةَ الْمَرْأَةِ إِلَى الرَّحِمِ خَرَجَ شَبَهُ الْوَلَدِ إِلَى أَعْمَامِهِ وَ مِنْ نُطْفَةِ الرَّجُلِ يَكُونُ الْعَظْمُ وَ الْعَصَبُ وَ إِذَا سَبَقَ نُطْفَةُ الْمَرْأَةِ نُطْفَةَ الرَّجُلِ إِلَى الرَّحِمِ خَرَجَ شَبَهُ الْوَلَدِ إِلَى أَخْوَالِهِ وَ مِنْ نُطْفَتِهَا يَكُونُ الشَّعْرُ وَ الْجِلْدُ وَ اللَّحْمُ لِأَنَّهَا صَفْرَاءُ رَقِيقَة …[۱۶]

ب. روایت شده است که وقتی رسول الله ص به مدینه آمد جمعی از یهود خدمت ایشان رسیدند و گفتند از چهار مطلب سوال می‌کنیم و اگر پاسخ درست به ما دادی تو را تصدیق می‌کنیم. یکی از سوالاتشان این بود:

گفتند: چگونه گاه بچه شبیه زن [و خانواده زن] می‌شود در حالی که نطفه از مرد است؟

فرمودند: آیا نمی‌دانید که آب مرد سفید و غلیظ است و آب زن* سرخ‌رنگ و رقیق؛ پس هرکدام از این دو بر دیگری غلبه کند شبیه وی می‌شود.

گفتند: بله.

قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۲۹۶

عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنِ حَامِدٍ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْدَوَيْهِ المطرعي حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ حَدَّثَنَا وَهْبٍ بْنِ جَرِيرٍ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ إِسْحَاقَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ:

لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَدِينَةِ أَتَاهُ رَهْطٍ مِنْ الْيَهُودِ فَقَالُوا إِنَّا سائلوك عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ فَإِنْ أَخْبَرْتَنَا عَنْهَا صَدَّقْنَاكَ وَ آمِناً بِكَ. فَقَالَ: عَلَيْكُمْ بِذَلِكَ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ. قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: سَلُوا عَمَّا بَدَا لَكُمْ.

قَالُوا عَنْ الشَّبَهِ كَيْفَ يَكُونُ مِنَ الْمَرْأَةِ وَ إِنَّمَا النُّطْفَةِ لِلرَّجُلِ.

فَقَالَ: أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنْ نُطْفَةً الرَّجُلِ بَيْضَاءَ غَلِيظَةً وَ أَنْ نُطْفَةً الْمَرْأَةِ حَمْرَاءَ رَقِيقَةٌ فَأَيَّتُهُمَا غَلَبَتْ صَاحِبَتَهَا كَانَتْ لَهَا الشَّبَهِ.

قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ‏.

*پی‌نوشت:

گاه سوال می‌شود که با اینکه در بحث زناشویی اسپرم مرد (که درون مایع منی است) با تخمک زن لقاح پیدا می‌کند، پس مقصود از «ماء المرأة» و «نطفة المرأة» و تعابیر نظیر آن (که گاه در ادبیات فقهی از آن به «منی زن» یاد می‌شود) چیست؟

با توجه به یافته‌های علمی جدید، در واقع، زنان هم همانند مردان «انزال» دارند؛ که اصطلاح علمی خاص خود را دارد. در ویکی‌پدیا این مطلب این گونه توضیح داده شده است:

انزال زنان یا برون‌ریزش زنانه (female ejaculation) به خروج مایع از غدد شبه پروستاتی زنانه به‌وسیله مجاری ادراری در هنگام ارگاسم گفته می‌شود. این ماده از دیواره‌های واژن ترشح میشود و حالت شیری رنگ و لزج و چسبنده دارد…. شواهد مشخصی وجود دارد که غدد شبه‌پروستاتی زنانه در زنان عامل انزال هستند. در یک نظرسنجی، ۳۵ الی ۵۰ درصد از زنان اذعان داشتند که به هنگام ارگاسم، برون‌ریزش مایع (انزال) را تجربه کرده‌اند.

در صفحه انگلیسی ویکی‌پدیا در باره این مطلب توضیحات بسیار مفصل‌تری آمده و ظاهرا تحقیقات علمی درباره این پدیده هنوز بسیار ناقص است.

ج. درباره این مطلب که چرا فرزند شبیه پدر (و خانواده پدری) یا مادر (و خانواده مادری) می‌شود روایات فراوانی هست که ان شاء الله ذیل آیه بعد خواهد آمد.

تدبر

۱) «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ»

این آیه به همراه آیات بعد هشدار می دهد به پیدایش انسان از نطفه‌ای ناچیز تا وی را از سرکشی و غفلتی که در دنیا بدان گرفتار است بیرون آورد.

درباره شروع آفرینش انسان در قرآن کریم با دو تعبیر مواجهیم:

یکی تعبیر آفرینش از خاک (تراب) و گِل (طین) و تعابیر دیگری همچون صلصال و … که نهایتا به آفرینش اولیه اولین انسان برمی‌گردد؛

و دیگری آفرینشی که در سیر طبیعی‌ای که از آمیزش پدر و مادر حاصل می‌شود. در خصوص این دومی، برای آن نقطه شروع، در ۱۲ مورد از تعبیر «نطفه» استفاده شده است که آیاتش عبارتند از:

  1. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين‏ (نحل/۴)
  2. قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا (کهف/۳۷)
  3. يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيج‏ (حج/۵)
  4. آیات ۱۲-۱۶ مومنون، و به طور خاص: ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في‏ قَرارٍ مَكين‏؛ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين (مومنون/۱۳-۱۴)
  5. وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير (فاطر/۱۱)
  6. أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين‏ (یس/۷۷)
  7. هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏ (غافر/۶۷)
  8. آیات ۴۰-۴۷ سوره نجم، و به طور خاص: مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏ (نجم/۴۶)
  9. آیات ۵۸-۵۹ سوره واقعه: أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ‌ أم نَحْنُ الْخالِقُونَ (واقعه/۵۸)
  10. آیات ۳۶-۴۰ سوره قیامت، و به طور خاص: أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏ (قیامت/۳۷)
  11. إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا (انسان/۲)
  12. آیات ۱۷-۲۲ سوره عبس، به طور خاص، آیه مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَه (عبس/۱۹)

و در ۴ آیه هم از تعبیر «ماء» استفاده شده است:

  1. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهينٍ (سجده/۸)
  2. وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَديراً (فرقان/۵۴)
  3. أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ (مرسلات/۲۰)
  4. خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ؛ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ (طارق/۶-۷)

در تمام این موارد، این آیه تنها آیه‌ای است که این مایع با وصف «دافق» (جهنده) معرفی شده است. اشاره شد که برخی بر این باورند که اینجا این کلمه در معنای اسم مفعولی به کار رفته [به معنای «جهیده شده] است و البته برخی هم با این مخالفت کرده و مدعی بودند که همان معنای اسم فاعل کافی است؛ و البته بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا هر دو می‌تواند مد نظر بوده باشد. در هر صورت، مقصود از این توصیف به جهنده بودن این مایع چه بوده است؟

الف. چون با حالت ریخته شدنی با سرعت انجام می‌شود از تعبیر «جهیدن» برای آن استفاده شده است (مثلا: الميزان، ج‏۲۰، ص۲۶۰[۱۷]).

ب. در نکات ادبی اشاره شد که وقتی صفت دافق به عنوان لازمه چیزی می‌آید بدین معناست که گویی برخی از اجزای آن برخی دیگر را «دفق» می‌کنند و او دافق خویش است و این تعبیر برای مبالغه و ثبوت است نه معنای اسم مفعولی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۳، ص۲۲۹[۱۸]). امروزه هم می گویند ماده منی حاوی میلیونها اسپرم است که با حالت جهشی حرکت می‌کنند و همدیگر را به مقدار اندکی می‌رانند و با راندن هریک نسبت به دیگری است که عملا این جهیدن کلی رخ می‌دهد. و در واقع، در این آیه به پدیده‌ای در خصوص منی اشاره کرده است که تا قبل از اختراع میکروسکوب و امکان مشاهداتی میکروسکوپی کسی از آن اطلاع نداشته است.

ج. تعبیر «ماء» در قرآن کریم گاه در خصوص یک حقیقت متعالی و ماورایی به کار رفته است که اساسا عرش الهی بر آن قرار دارد: « وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» (هود/۷). برخی آبی را که سرچشمه همه موجودات زنده است همین آب فیزیکی می‌دانند؛ در حالی که سیاق آیات این احتمال را تقویت می‌کند که آن آب صرفا ناظر به موجودات دنیوی نیست بلکه ناظر به همه آسمانها و زمین است و از این رو، چه‌بسا هر موجود زنده‌ای در آسمانها همچون فرشتگان را شامل می‌شود: «أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُون‏» (انبیاء/۳۰) که در این صورت تناسبی پیدا می‌کند با «ماء»ای که در سوره هود بدان اشاره شد. اکنون آیا این احتمال وجود ندارد که این «ماء»ای که انسان از او آفریده شده باشد از جنس «ماء» مذکور در این آیات باشد؟ البته در دو آیه «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهينٍ» (سجده/۸) و «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ» (مرسلات/۲۰) به قرینه نکره آوردن «ماء» و ضمیمه شدن آن به «مهین» این احتمال منتفی است؛ اما در آیه «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَديراً» (فرقان/۵۴) این احتمال چندان بعید نیست خصوصا که هم از تعبیر «الماء» استفاده کرده و هم اینکه سیاق آیه اصلا لحن تحقیرآمیز ندارد. در این صورت، چه‌بسا تعبیر «ماء دافق» هم یک وجه ماورایی و نسبتی با این «ماء» داشته باشد که در این صورت «دافق» بودن آن هم چه‌بسا ربط و نسبتی با تفسیر انفسی‌ای که در آیات قبل گذشت پیدا کند. آیا اگر طارق، سالکی است که سلوکش در آسمانهای معنوی همچون نجم ثاقب است، تناسب ندارد که از «ماء»ای آفریده شده باشد که آن منشا آفرینشش هم نیز یک حرکت کردن سریع را در اصل ذات او رقم می‌زده است؟

تبصره:

ممکن است بر این برداشت خدشه شود که همان طور که کلمه «مهین» در دو آیه مذکور قرینه بود بر دور بودن آن دو آیه از چنین معنایی، آیا تعبیر «خروج از صلب و ترائب» قرینه نیست؟

پاسخ این است که لزوما خیر؛ البته اگر این آیه را بدین صورت معنا کردیم، علی القاعده باید دو کلمه «صلب» و «ترائب» را نیز متناسب با همین معنا در نظر بگیریم؛ و خود همین تعبیر (به جای تعابیری که دلالت بر ادامهای جنسی زن و مرد داشته باشد) آیا قرینه‌ای نیست که چه‌بسا چنین معنایی هم در آیه لحاظ شده باشد؟

د. …

 

 


[۱] . القراءة المعروفة: «مِنْ ماءٍ دافِقٍ»؛ زيد بن علي: «من ماءٍ مَدْفُوق»، مكان «دافق».

[۲] . قراءة الجماعة «دافق» اسم فاعل من «دَفَقَ»، وهو بمعنى المفعول. وقرأ زيد بن علي «مدفوق» على وزن مفعول، اسم مفعول من «دُفِق».

[۳] . الدال و الفاء و القاف أصلٌ واحد مطَّردٌ قياسُه، و هو دفْع الشَّى‏ء قُدُما. من ذلك: دَفَقَ الماء، و هو ماءٌ دافق. و هذه دُفْقَةٌ مِن ماء. و يُحمَل قولُهم: جاءوا دُفْقَةً واحدة، أى مرَّةً واحدة. و بعيرٌ أدفَقُ، إذا بانَ مِرْفَقاه عن جَنبَيه. و ذلك أنَّهما إذا بانا عنه فقد اندفعا عنه و اندفَقا و الدِّفَقُّ، على فِعَلٍّ، من الإبل: السريع. و مشى فلان الدّفِقّى، و ذلك إذا أسرَعَ. قال أبو عبيدة: الدِّفِقَّى أقْصَى العَنَق. و منه‏ حديث الزّبرقان: «تمشى الدّفِقَّى، و تجلسُ الهَبَنْقَعَة». و يقال سيلٌ دُفَاقٌ: يملأ الوَادِى. و دَفَقَ اللَّهُ رُوحَه، إذا دُعِى عليه بالموت.

[۴] . و الدفق صب الماء الكثير باعتماد قوي و مثله الدفع فالماء الذي يكون منه الولد يكون دافقا و هو القاطر المصب و هي النطفة التي يخلق الله منها الولد

[۵] . انّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الانصباب بشدّة بحيث يتراءى منه الدفع، أى الاراقة بدفع. و يؤيّد هذا المعنى كلمات- الدفع، الدفّ، و الدفأ، و الدفر- فانّ بين هذه الكلمات اشتقاق اكبر، و يجمعها مفهوم الدفع.

و يدلّ على هذا الأصل أيضا: مفهوم الكلمة في اللغة العبريّة: قاموس عبرى- (دافق)- دقّ، طرق، ضرب، قرع.

و هكذا سائر مشتقات الكلمة. فهذا القيد هو الفارق بينها و بين مادّة- الانصباب، الإهراق و غيرها.

و أمّا مفهوم الإسراع في المشي، و دفق اللّه الروح، و تدفيق الكفّ الندى، و سيل دفاق، و غيرها: فبلحاظ الحركة المشبهة بالانصباب مع دفع، فكأنّ الجريان و المشي و الحركة، انصباب بالدفع، و لا بدّ أن يلاحظ هذا القيد في جميع المصاديق، و ليست تلك المفاهيم بإطلاقها بحقيقة.

[۶] . اندفاع المحتوی فی جوف الی خارجه بقوة

[۷] . قال تعالى: ماءٍ دافِقٍ‏ [الطارق/ ۶]: سائل بسرعة. و منه استعير: جاءوا دُفْقَةً، و بعير أَدْفَقُ: سريع، و مَشَى الدِّفِقَّى، أي: يتصبّب في عدوه كتصبّب الماء الْمُتَدَفِّقُ، و مشوا دَفْقاً.

[۸] . و قيل ماء دافق معناه مدفوق و مثله سر كاتم و عيشة راضية.

[۹] . و أمّا كلمة الدَّافِقِ: فانّ صفة الدفق إذا كانت لازمة لشي‏ء، فكأنّ بعض اجزائه يدفق بعضا آخر، فهو دافق في نفسه، و ليس لفظ الفاعل بمعنى المفعول، و هذا التعبير للمبالغة و الثبوت.

[۱۰] . برخی از احادیثی که در متن آمده قبلا همگی در پاورقی ۱ جلسه ۳۹۷ بدون ترجمه آمده بود: https://yekaye.ir/al-qiyamah-75-39/

بحث مایعی که می‌جهد با تعبیر «ماء الرجل» در احادیث متعددی مورد توجه قرار گرفته است که برخی از آن احادیث قبلا ارائه شد در:

جلسه ۹۲۸، پاورقی ۲۴ https://yekaye.ir/an-nesa-4-3/

جلسه ۹۴۸، حدیث۳ https://yekaye.ir/an-nesa-4-21/

جلسه ۹۵۱، حدیث۱۰.ب و پاورقی ۷۴ https://yekaye.ir/an-nesa-4-24/

جلسه ۱۰۲۶، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-59/

جلسه ۱۰۳۰، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-63/

[۱۱] .  فرازی از این حدیث قبلا در جلسه ۱۰۲۶، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-59/ و فراز دیگری از آن در جلسه ۱۰۳۰، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-63/ گذشت.

[۱۲] . جلسه ۱۱۴۶، حدیث۱ https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/ همانجا سایر موارد نقل این حدیث اشاره شد.

[۱۳] . عَنْ قَرَارِ هَذِهِ الْأَرْضِ عَلَى مَا هُوَ

[۱۴] . وَ لِمَ سُمِّيَتِ السَّمَاءُ سَمَاءً وَ لِمَ سُمِّيَتِ الدُّنْيَا دُنْيَا وَ لِمَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً وَ لِمَ سُمِّيَ آدَمُ آدَمَ وَ لِمَ سُمِّيَتْ حَوَّاءُ حَوَّاءَ وَ لِمَ سُمِّيَ الدِّرْهَمُ دِرْهَماً وَ لِمَ سُمِّيَ الدِّينَارُ دِينَاراً وَ لِمَ قِيلَ لِلْفَرَسِ‏ إِجِدْ وَ لِمَ قِيلَ لِلْبَغْلِ عَدْ وَ لِمَ قِيلَ لِلْحِمَارِ حَرِّ

[۱۵] . أَمَّا قَرَارُ هَذِهِ الْأَرْضِ لَا يَكُونُ إِلَّا عَلَى عَاتِقِ مَلَكٍ وَ قَدَمَا ذَلِكَ الْمَلَكِ عَلَى صَخْرَةٍ وَ الصَّخْرَةُ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ وَ الثَّوْرُ قَوَائِمُهُ عَلَى ظَهْرِ الْحُوتِ فِي الْيَمِّ الْأَسْفَلِ وَ الْيَمُّ عَلَى الظُّلْمَةِ وَ الظُّلْمَةُ عَلَى الْعَقِيمِ وَ الْعَقِيمُ عَلَى الثَّرَى وَ مَا يَعْلَمُ تَحْتَ الثَّرَى إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

[۱۶] . ٌ وَ سُمِّيَتِ السَّمَاءُ سَمَاءً لِأَنَّهَا وَسْمُ الْمَاءِ يَعْنِي مَعْدِنَ الْمَاءِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الدُّنْيَا دُنْيَا لِأَنَّهَا أَدْنَى مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً لِأَنَّ فِيهَا الْجَزَاءَ وَ الثَّوَابَ وَ سُمِّيَ آدَمُ آدَمَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ جَبْرَئِيلَ ع وَ أَمَرَهُ أَنْ يَأْتِيَهُ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ بِأَرْبَعِ طِينَاتٍ طِينَةٍ بَيْضَاءَ وَ طِينَةٍ حَمْرَاءَ وَ طِينَةٍ غَبْرَاءَ وَ طِينَةٍ سَوْدَاءَ وَ ذَلِكَ مِنْ سَهْلِهَا وَ حَزْنِهَا ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يَأْتِيَهُ بِأَرْبَعِ مِيَاهٍ مَاءٍ عَذْبٍ وَ مَاءٍ مِلْحٍ وَ مَاءٍ مُرٍّ وَ مَاءٍ مُنْتِنٍ ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يُفْرِغَ الْمَاءَ فِي الطِّينِ وَ أَدَمَهُ اللَّهُ بِيَدِهِ فَلَمْ يَفْضُلْ شَيْ‏ءٌ مِنَ الطِّينِ يَحْتَاجُ إِلَى الْمَاءِ وَ لَا مِنَ الْمَاءِ شَيْ‏ءٌ يَحْتَاجُ إِلَى الطِّينِ فَجَعَلَ الْمَاءَ الْعَذْبَ فِي حَلْقِهِ وَ جَعَلَ الْمَاءَ الْمَالِحَ فِي عَيْنَيْهِ وَ جَعَلَ الْمَاءَ الْمُرَّ فِي أُذُنَيْهِ وَ جَعَلَ الْمَاءَ الْمُنْتِنَ فِي أَنْفِهِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ حَوَّاءُ حَوَّاءَ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الْحَيَوَانِ وَ إِنَّمَا قِيلَ لِلْفَرَسِ إِجِدْ لِأَنَّ أَوَّلَ مَنْ رَكِبَ الْخَيْلَ قَابِيلُ يَوْمَ قَتَلَ أَخَاهُ هَابِيلَ وَ أَنْشَأَ يَقُولُ‏ «إِجِدِ الْيَوْمَ وَ مَا / تَرَكَ النَّاسُ دَماً» فَقِيلَ لِلْفَرَسِ إِجِدْ لِذَلِكَ وَ إِنَّمَا قِيلَ لِلْبَغْلِ عَدْ لِأَنَّ أَوَّلَ مَنْ رَكِبَ الْبَغْلَ آدَمُ ع وَ ذَلِكَ كَانَ لَهُ ابْنٌ يُقَالُ لَهُ مَعَدٌ وَ كَانَ عَشُوقاً لِلدَّوَابِّ وَ كَانَ يَسُوقُ بِآدَمَ ع فَإِذَا تَقَاعَسَ الْبَغْلُ نَادَى يَا مَعَدُ سُقْهَا فَأَلِفَتِ الْبَغْلَةُ اسْمَ مَعَدٍ فَتَرَكَ النَّاسُ مِيمَ مَعَدٍ وَ قَالُوا عَدْ وَ إِنَّمَا قِيلَ لِلْحِمَارِ حَرِّ لِأَنَّ أَوَّلَ مَنْ رَكِبَ الْحِمَارَ حَوَّاءُ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ كَانَ لَهَا حِمَارَةٌ وَ كَانَتْ تَرْكَبُهَا لِزِيَارَةِ قَبْرِ وَلَدِهَا هَابِيلَ فَكَانَتْ تَقُولُ فِي مَسِيرِهَا وَا حَرَّاهْ فَإِذَا قَالَتْ هَذِهِ الْكَلِمَاتِ سَارَتِ الْحِمَارَةُ وَ إِذَا سَكَتَتْ تَقَاعَسَتْ فَتَرَكَ النَّاسُ ذَلِكَ وَ قَالُوا حَرِّ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الدِّرْهَمُ دِرْهَماً لِأَنَّهُ دَارُ هَمٍّ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ يُنْفِقْهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فأَوْرَثَهُ النَّارَ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الدِّينَارُ دِينَاراً لِأَنَّهُ دَارُ النَّارِ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ يُنْفِقْهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَأَوْرَثَهُ النَّارَ فَقَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّا لَنَجِدُ جَمِيعَ مَا وَصَفْتَ فِي التَّوْرَاةِ فَأَسْلَمَ عَلَى يَدِهِ وَ لَازَمَهُ حَتَّى قُتِلَ يَوْمَ صَفَّيْنِ.

[۱۷] . قوله تعالى: «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ» الدفق تصبب الماء و سيلانه بدفع و سرعة و الماء الدافق هو المني و الجملة جواب عن استفهام مقدر يهدي إليه قوله: «مِمَّ خُلِقَ»

[۱۸] . و أمّا كلمة الدَّافِقِ: فانّ صفة الدفق إذا كانت لازمة لشي‏ء، فكأنّ بعض اجزائه يدفق بعضا آخر، فهو دافق في نفسه، و ليس لفظ الفاعل بمعنى المفعول، و هذا التعبير للمبالغة و الثبوت.

بازدیدها: ۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*