۱۱۱۲) ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا

  ۲۹ ربیع‌الثانی ۱۴۴۵

ترجمه

سپس زمین را شکافتیم، [چه] شکافتنی؛

اختلاف قرائت

الْأَرْضَ شَقًّا[۱]

نکات ادبی

شَقَقْنَا / شَقًّا

قبلا بیان شد که ماده «شقق» در اصل دلالت دارد بر شکافی در چیزی و بتدریج برای خود شکاف هم به کار رفته است. در واقع به مطلق شکافتن گفته می‌شود، خواه بر اثر این شکاف جدایی و تفرقه بین اجزاء ‌حاصل شود یا نشود؛ و «شَقّ» که مصدر ثلاثی مجرد است: «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا» (عبس/۲۶) گاه به خود شکافی که در چیزی افتاده نیز گفته می‌شود.

به همین مناسبت، «شِقّ» و «شِقّة» به «نیمی از چیزی»‌، یا به عبارت دیگر، به جزء‌ جدا شده‌ای از چیزی اطلاق می‌گردد؛ و البته «شِقّ» به معنای «مشقت» هم به کار می‌رود: «لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ‏» (نحل/۷)، گویی بر اثر آن انسان دو نیم می‌شود و شکستگی و انکساری است که در نفس یا بدن حاصل می‌شود. و از آن نه‌تنها افعل تفضیل ساخته شده: «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ» (رعد/۳۴) بلکه به همین مناسبت فعل «شَقَ یَشُقُّ» به معنای مشقتی را بر کسی تحمیل کردن به کار رفته است: «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» (قصص/۲۷)

فعل ثلاثی مجرد این ماده «شَقَ یَشُقُّ» متعدی است: «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا» (عبس/۲۶) (همانند فعل «شکافتن» در فارسی) و برای دلالت بر معنای لازم (در فارسی: شکافته شدن) به باب انفعال و تفعل می‌رود …

جلسه ۹۶۳ https://yekaye.ir/an-nesa-4-35/

الْأَرْضَ

قبلا بیان شد که ماده «أرض» در زبان عربی در معانی متعددی به کار رفته است که برخی اینها را به سه معنا برمی‌گردانند که دوتای آنها در قرآن کریم به کار نرفته است (یکی در معنای زکام و سرماخوردگی؛ دیگری در معنای «رعشه و تزلزل»). اما معنایی که با آن سر و کار داریم به هر چیزی که در موقعیت پست و پایین قرار گرفته، نقطه مقابل سماء و عُلُو باشد.

برخی معتقدند که اصل معنای آن، همین کره زمین در مقابل آسمان بوده و به تَبَعِ آن بر هر چیز پست و پایینی در مقابل بالا اطلاق شده؛ و برخی هم توضیح داده‌اند که هرگاه این کلمه در کنار «سماء» قرار بگیرد کاملا بر همین معنای مقابل «سماء» به کار می‌رود و شامل جمیع موجودات زمینی هم می‌شود؛ اما وقتی که به صورت مطلق به کار می‌رود (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ، حجر/۱۹؛ أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً، مرسلات/۲۵) غالبا خود کره زمین مورد نظر است؛ هرچند که گاه به قسمت و منطقه معینی از زمین هم اطلاق می‌شود (يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ، مائده/۲۱؛ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ‏، لقمان/۳۴).

البته برخی هم بر این باورند که اصل این ماده دلالت دارد بر جرم متراکمی که درونش با امر لطیفی پر شده که اشیاء به آن و بر آن قائم‌اند؛ یعنی فقط دلالت بر پایین بودن، و اینکه چیزی بر روی باشد ندارد؛ بلکه هم بر تراکم آن جرم و در عین حال اینکه درونش امر لطیفی باشد دلالت دارد، و هم بر اینکه اموری نه فقط بر روی آن‌اند، بلکه بدان قائم‌اند؛ چنانکه گیاهان، نه فقط روی زمین‌اند بلکه به زمین قائم‌اند؛ و یا به پاهای اسب، در مقایسه با قسمت بالای آن «قوائمه» گویند که فقط نسبت بالا و پایین نیست، بلکه قیام اسب هم بر آن است. همچنین اینکه این ماده بر یک امر متراکم و البته با درونی لطیف دلالت دارد نیز از بسیاری از کاربردهای این ماده قابل استنباط است؛ چنانکه به زمین نرم و طیب «أرض أریضة» گویند؛ ویا «إرَاض» به معنای بساط ضخیمی است که از پشم یا بز یا پشم شتر درست شده باشد و یا «تَأَرَّضَ النَّبْت‏» یعنی گیاهی که امکان برکندن آن از زمین وجود دارد.

این کلمه، مونث مجازی است (صفات آن مونث می‌شود مانند همین تعبیر «الأرض المیتة» (یس/۳۳) یا «الأرض المقدّسه» (مائده/۲۱) هرچند جمع آن، علاوه بر «أراضی» به صورت «أَرَضُون‏» و «أرَضین»‌ هم به کار رفته که تبیین آن معرکه آراء شده است.

به نظر می‌رسد که همین در مقابل «سماء» ‌بودن ظرفیتی را در این کلمه قرار داده که استعمال آن در قرآن لزوما منحصر به اشاره به زمین جسمانی نباشد؛ چنانکه حتی برخی در توضیح آیه «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ» (طلاق/۱۲) و نیز روایاتی که از هفت زمین در قبال هفت آسمان سخن می‌گوید این احتمال را مطرح کرده‌اند که مقصود از هر زمینی، آسمانِ تحت آسمان بالاتر است؛ و بدین ترتیب، هفت آسمان و یک زمین داریم که شش آسمانِ آن، هریک زمینی برای آسمان بالاتر از خود است.

در احادیث، این توسعه معنایی «أرض» جدی گرفته شده و تعابیر زمین دل، زمین جان و … – دست کم به طور استعاری – رایج است؛ و برخی روایات، برخی از تعابیر «أرض» در قرآن را بر همین معانی توسعه‌یافته نیز اطلاق کرده‌اند.

جلسه ۷۸۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-33/

حدیث

۱) از امام حسن عسکری از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که در مورد این سخن خداوند عز و جل «همان خدايى كه زمين را براى شما گستراند» (بقره/۲۲) فرمودند:

آن را ملايم براى سرشتهاى شما و موافق تن‌هاى شما قرار داد.آن را نه بسیار گرم و باحرارت شدید كرد، كه شما را بسوزاند؛ ونه شدیدا سرد، كه شما را منجمد كند؛ نه بشدت خوشبو، كه سرهایتان را به درد آورد و نه چنان بدبو كه شما را به هلاكت اندازد؛ نه شدیدا نرم همچون آب، كه شما را در خود فروبرد؛ و نه چنان سفت و سخت كه مانع شما از کشت و ساختن خانه بر روی آن شود و نتوانید مردگانتان را در آن دفن كنيد. و ليكن خداوند را به اندازه‌اى از استوارى در آن قرار داد تا از آن بهره ببريد و خود را نگاهداريد و بدن‌ها و بنيادهاى شما بر روى آن قرار گيرد و در عین حال به لحاظ نرمی آن را به گونه‌اى قرار داد كه برای زراعت و خانه‌سازی و حفر قبرها و بسيارى از منفعت‌هاى دیگر به کارتان آید؛ و بدین ترتیب بود که زمين را فرشى گسترده براى شما گردانيد…

التوحيد (للصدوق)، ص۴۰۴؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۱۳۷؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۱۴۲[۲]؛ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۲، ص۴۵۶

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع:

فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» قَالَ: جَعَلَهَا مُلَائِمَةً لِطَبَائِعِكُمْ، مُوَافِقَةً لِأَجْسَادِكُمْ، لَمْ يَجْعَلْهَا شَدِيدَةَ الْحُمَّى وَ الْحَرَارَةِ فَتُحْرِقَكُمْ، وَ لَا شَدِيدَةَ الْبَرْدِ [/الْبُرُودَةِ] فَتُجْمِدَكُمْ، وَ لَا شَدِيدَةَ طِيبِ الرِّيحِ فَتُصَدَّعَ هَامَاتُكُمْ، وَ لَا شَدِيدَةَ النَّتْنِ فَتُعْطِبَكُمْ، وَ لَا شَدِيدَةَ اللِّينِ كَالْمَاءِ فَتُغْرِقَكُمْ، وَ لَا شَدِيدَةَ الصَّلَابَةِ فَتَمْتَنِعَ عَلَيْكُمْ فِي دُورِكُمْ [/حَرْثِكُمْ] وَ أَبْنِيَتِكُمْ، وَ قُبُورِ [/ دَفْنِ] مَوْتَاكُمْ، وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ فِيهَا مِنَ الْمَتَانَةِ مَا تَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ تَتَمَاسَكُونَ، وَ تَتَمَاسَكُ عَلَيْهَا أَبْدَانُكُمْ وَ بُنْيَانُكُمْ، وَ جَعَلَ فِيهَا [مِنَ اللِّينِ] مَا تَنْقَادُ بِهِ لِدُورِكُمْ [لِحَرْثِكُمْ] وَ قُبُورِكُمْ وَ كَثِيرٍ مِنْ مَنَافِعِكُمْ. فَلِذَلِكَ جَعَلَ الْأَرْضَ فِرَاشاً لَكُمْ… .

 

۲) قبلا فرازهای متعددی از حدیث معروف توحید مفضل که از امام صادق ع روایت شده تقدیم شد.[۳] در فراز دیگری از این حدیث آمده است:

سپس زمين از حیث آن طبیعتی که خداوند در او قرار داده سرد و خشك است، سنگ نيز اين گونه است؛ ولی فرق بین زمين و سنگ، خشكى بيشتر سنگ است. براستى اگر این خشکی مقداری در خصوص زمین زیادتر می‌شد که زمین مانند سنگی سخت مى‌گشت، آيا این گیاهانی که غذای حیوانات هستند بر روی آن مى‌روييد و آيا شخم زدن و بنا کردن خانه در آن ممكن مى‌گشت‌؟؟ آيا نمى‌بينى كه از خشكى و سختى سنگ، كاسته شده و جاى جاى زمين [به صورت خاك] سست و نرم گشته تا بتوان با آن تکیه کرد و از آن بهره برد؟

توحيد المفضل، ص۱۴۴؛ بحار الأنوار، ج‏۵۷، ص۸۷

قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏:

… ثُمَّ إِنَّ الْأَرْضَ فِي طِبَاعِهَا الَّذِي طَبَعَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ بَارِدَةٌ يَابِسَةٌ وَ كَذَلِكَ الْحِجَارَةُ وَ إِنَّمَا الْفَرْقُ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ الْحِجَارَةِ فَضْلُ يُبْسٍ فِي الْحِجَارَةِ. أَ فَرَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الْيُبْسَ أَفْرَطَ عَلَى الْأَرْضِ قَلِيلًا حَتَّى تَكُونَ حَجَراً صَلْداً أَ كَانَتْ تُنْبِتُ هَذَا النَّبَاتَ الَّذِي بِهِ حَيَاةُ الْحَيَوَانِ وَ كَانَ يُمْكِنُ بِهَا حَرْثٌ أَوْ بِنَاءٌ؟ أَ فَلَا تَرَى كَيْفَ نَقَصَتْ عَنْ يُبْسِ الْحِجَارَةِ وَ جُعِلَتْ عَلَى مَا هِيَ عَلَيْهِ مِنَ اللِّينِ وَ الرَّخَاوَةِ وَ لِيَتَهَيَّأَ لِلِاعْتِمَادِ.

تدبر

درباره «زمین» در قرآن کریم، با توجه به تمامی کاربردهای این کلمه در قرآن در جلسه ۹۷۱ تدبر ۲ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-4/ توضیحاتی گذشت؛ که در اینجا دیگر تکرار نمی‌شود.

۱) «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا»

تعبیر «شق أرض»[۴] در قرآن در موارد دیگر تنها در مورد قیامت آمده است: «تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» (مریم/۹۰) «يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسيرٌ» (ق/۴۴)؛ اما در اینجا درباره زندگی دنیوی است؛ آنگاه در خصوص مقصود از آن:

الف. برداشت اغلب مفسران این بوده است که مقصود از آن شكافتن زمين به وسيله جوانه گياهان است كه براى سربرآوردن از خاك، آن را مى‏شكافند و به رشد خود ادامه مى‏دهند (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۶۶۸[۵]؛ مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج‏۳۱، ص۵۹[۶]؛ تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۸۸)؛ و برخی همین عطف این آیه با «ثم» به آیه قبل (أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا)، و سپس عطف آیه بعد (فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا) با حرف «ف» بدین آيه را شاهدی بر این برداشت گرفته‌اند (الميزان، ج‏۲۰، ص۲۰۹[۷]).

البته اقوال دیگری در اینجا نیز مطرح است از جمله:

ب. مقصود شکافته شدن زمین توسط کشاورزان است که زمین را برای کشت گیاهان آماده می‌کند (البحر المحيط، ج‏۱۰، ص۴۱۰[۸])؛ و چه‌بسا بتوان گفت تعبیر «ف» در آيه بعد، احتمال این قول را بیش از قول قبل می‌گرداند، زیرا روییدن گیاه را متفرع بر این شکافتن کرد، در حالی که اگر مقصود شکافتن توسط خود گیاه بود، مناسب بود یا آیه بعد، قبل از این آیه بیاید ویا لااقل با حرف «و» آیه بعد به این آيه عطف شود.

ج. بر اساس اینکه مقصود از «طعام» در آیه ۲۴، علم باشد (جلسه ۱۱۱۰، حدیث۱)، آنگاه مقصود از زمین:

ج.۱. قلب و روح آدمی است (بحار الأنوار، ج‏۲، ص۹۶[۹])، که بذر علم در آن کاشته می‌شود.

ج.۲. بدن انسان، و مقصود از شکافته شدن آن، احتمالا قبول علم در روح است که در عمق وجودیِ بدن جای دارد؛ به تعبیر دیگر، شکافته شدن زمینِ بدن است که عرصه را برای قبول علم به عنوان یک حقیقت مجرد توسط نفس آدمی میسر می‌کند.

ج.۳. زمینِ علم است که قرار است با شکافته شدن آن، عرصه‌های جدید معرفتی برای انسان رقم بخورد، چنانکه امام پنجم شیعیان را به همین مناسبت باقرالعلوم (شکافنده دانشها) می‌خوانند.

د. …

 

۲) ‌«ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا»

چرا در این آیه و به گفتن «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ» بسنده نکرد، مفعول مطلق (شَقًّا) آورد؟ و با آوردن آن بر چه نکته‌ای می‌خواهد تأکید کند؟

مترجمان و مفسران با توجه به ذهنیتی که در برابر این پرسش داشته‌اند، ترجمه‌های مختلفی از آیه ارائه داده‌اند. بسیاری فقط به این اشاره کرده‌اند که می‌خواهد بر نحوه خاص بودن آن تأکید کند؛ ولی برخی سعی کرده‌اند این خاص بودن را هم توضیح دهند؛ و آن را عبارت دانسته‌اند از:

الف. به صورتى سودمند (ترجمه انصاریان) و به نيكى (ترجمه انصاری، ترجمه بيان السعادة، ج‏۱۴، ص۴۴۰)

ب. شكافتنى لازم (ترجمه فولادوند) که می‌تواند همان «به حدّ لازم» (ترجمه برزی) ویا «كاملاً» (ترجمه رضایی) باشد.

ج. و شايسته (ترجمه فیض الاسلام) و به‌درستى (ترجمه گرمارودی؛ تفسير عاملي، ج‏۸، ص۴۸۰) و به اندازه (ترجمه یاسری)

و متناسب حال گياهان و درختان و چشمه‏ها (ترجمه مشکینی)

ه. شكافتنى ديدنى‏ (ترجمه پاینده)

و. به كيفيتى ناگفتنى و به وسيله دانه‏ها (ترجمه المیزان، ج۲۰، ص۳۳۵)

ز. بشدت (حجة التفاسير، ج‏۷، ص۱۷۴[۱۰])

ح. به گونه‏اى شگفت‌انگيز (ترجمه طاهری)؛ یعنی شكافتنى عجيب و بديع (بوسيله گياه) (تفسير خسروي، ج‏۸، ص۴۸۹)

ط. …

 

 


[۱] . جاء في النشر: «انفرد القاضي أبو العلاء عن ابن حبش عن السوسي بإدغامه وتابعه الأدمي عن صاحبيه فخالفا سائر الرواة والعمل ماعليه الجمهور والله أعلم». وفي الإتحاف: «وأما إدغام الأرض شقاً فغير مقروء به لانفراد القاضي أبي العلاء به عن ابن حبش (انظر: النشر، ٢٩٣/١، والاتحاف، ٢٤) (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۱۱-۳۱۲).

[۲] . در این تفسیر مطلب مستقیما از قول خود امام حسن عسکری نقل شده است. (قَالَ الْإِمَامُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:  «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» …) همچنین مواردی که داخل گیومه است بر اساس متن تفسیر الامام است که البته تقریبا در همه موارد نسخه بدلی دارد که شبیه متن توحید صدوق و … است.

[۳] . درباره نطق و کتابت در جلسه ۴۳، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-alaq-96-4/

درباره درخت خرما در جلسه ۴۶، حدیث۱ http://yekaye.ir/32-42-ash-shura/

درباره قوای نفس در جلسه ۱۳۴ http://yekaye.ir/ash-shams-091-07/

درباره ماه در جلسه ۱۷۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-08/

درباره آلات صوت و کلام در جلسه۳۳۸ پاورقی۹  http://yekaye.ir/al-balad-90-9/

درباره مراحل رشد جنین در جلسه ۳۵۱، پاورقی۱ http://yekaye.ir/al-alaq-96-2/

جمع‌بندی نهایی روایت در جلسه ۶۵۱ پاورقی ۱۰ http://yekaye.ir/al-kahf-18-70/

درباره خورشید و ماه و شب و روز، در جلسه ۷۱۳، حدیث۱ http://yekaye.ir/ash-shams-091-07/

درباره کوه‌ها در جلسه ۷۲۷،‌حدیث۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-27/

درباره مقادیر شب و روز در پاورقی۳ جلسه ۷۸۸  http://yekaye.ir/ya-seen-36-40/

درباره «حیا» به عنوان مابه الامتیاز انسان از حیوان در جلسه ۸۶۶، حدیث۳ https://yekaye.ir/hood-11-79/

درباره رویش دانه‌ها و گیاهان در زمین در جلسه ۱۰۳۲، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-65/

درباره آتش در جلسه ۱۰۳۷، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-71/

و جلسه ۱۰۴۰، حدیث۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-73/

درباره رشد جنین و نوزاد تا دوسه سالگی در جلسه ۱۱۰۵، پاورقی ۱۴ https://yekaye.ir/ababsa-80-19/

[۴] . البته برای شکافتن زیمن تعابیر دیگری مانند «خرق الارض» به کار رفته است: «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا» (اسراء/۳۷) و بحث فوق دقیقا ناظر به عبارت شق الأرض است.

[۵] . «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا» بالنبات.

[۶] . قوله تعالى: ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا: و المراد شق الأرض بالنبات.

[۷] . و قوله: «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا» ظاهره شق الأرض بالنبات الخارج منها و لذا عطف على صب الماء بثم و عطف عليه إنبات الحب بالفاء.

[۸] . و أسند تعالى الصب و الشق إلى نفسه إسناد الفعل إلى السبب، و صب الماء هو المطر. و الظاهر أن الشق كناية عن شق الفلاح بما جرت العادة أن يشق به. و قيل: شق الأرض هو بالنبات.

[۹] . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ. بيان هذا أحد بطون الآية الكريمة و على هذا التأويل المراد بالماء العلوم الفائضة منه تعالى فإنها سبب لحياة القلوب و عمارتها و بالأرض القلوب و الأرواح و بتلك الثمرات ثمرات تلك العلوم.

[۱۰] . سپس، (با تحولاتى كه در باره آن دانه انجام داديم، آن دانه مرده را زنده ساختيم و) زمين را (كه قبر آن دانه بود) بشدت شكافتيم (تا جوانه دانه و نهال اشجار از زير خاك و داخل قبر سر بيرون بياورد).

بازدیدها: ۴۴

One Reply to “۱۱۱۲) ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*