ترجمه
و گفتند: پروردگارا ! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند؛
اختلاف قرائات[۱]
حدیث
۱) محمد بن عمر طرسوسی میگوید که یکبار روز عید غدیر محضر امام رضا ع مشرف شده بودم و مردمی جمع شده بودند و همه را برای افطاری نگه داشت و به همه هدایایی داد که منزل ببرند واز فضیلت این روز سخن گفت از جمله فرمود که پدرم از پدرشان امام صادق ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع روایت کردهاند که در زمان حکومت امیرالمومنین ع روزی عید غدیر با روز جمعه مصادف گردید، حدود ۵ ساعت از طلوع روز گذشته بود که حضرت منبر رفتند و خطبهای خواندند بدین بیان که …
[در فرازی از آن خطبه شروع کردند به معرفی این روز و اینکه چه اتفاقاتی در آن افتاده و چه فضیلتهایی دارد]
و همین طور میفرمود: این روز چنین است و این روز چنان است؛ پس خود را در محضر خدای عز و جل ببینید، و تقوای الهی در پیش گیرید، و به او گوش دهید، و از او اطاعت کنید، و از مکر برحذر باشید، و به او خدعه نزنید، و باطن خویش را تفتیش کنید، و با دو پهلو سخن گفتن حقیقت را مخفی نکنید، و به خداوند با اذغان به وحدت او و اطاعت از کسانی که به شما دستور پیروی از آنها را داده تقرب جویید، و «به پيوندهاى كافران متمسّك نشويد» (ممتحنه/۱۰)، و گمراهی، شما را از مسیر اصلی منحرف نکند که از راه رشد بازمانید با پیروی از کسانی که گمراه شدند و گمراه کردند، که خداوند متعال از قول گروهی که از آنان با مذمت یاد کرده، فرموده است «ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند» (احزاب/۶۷) و نیز فرمود «و هنگامى كه آنها در ميان آتش با هم به محاجّه و ستيز برمىخيزند، ضعيفان به كسانى كه استكبار ورزيدهاند گويند: همانا ما دنبالهرو شما بوديم، پس آيا شما دفعكننده بخشى از آتش از ما توانيد بود. گویند اگر خدا ما را هدایت میکرد حتما شما را هدایت میکردیم…»
سپس به توضیح حقیقت استکبار میپردازد (که این توضیح در جلسه۲۵۶ حدیث۱ گذشت http://yekaye.ir/al-aaraf-7-36/ ) و خطبه ادامه مییابد.
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۷۵۶
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِيُّ الْحَاجِبُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ هَارُونَ أَبُو عُمَرَ الْمَرْوَزِيُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِينَ سَنَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْفَيَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِيُّ ِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِينَ أَنَّهُ شَهِدَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلَاتِ وَ الْكِسْوَةَ حَتَّى الْخَوَاتِيمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَيَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِيَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَيْرُ الْآلَةِ الَّتِي جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ يَوْمِهِ وَ هُوَ يَذْكُرُ فَضْلَ الْيَوْمِ وَ قِدَمَهُ فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِ ع حَدَّثَنِي الْهَادِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِي الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ قَالَ اتَّفَقَ فِي بَعْضِ سِنِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِيرُ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِكَ الْيَوْمِ فَحَمِدَ اللَّه …
فَلَمْ يَزَلْ ع يَقُولُ هَذَا يَوْمُ هَذَا يَوْمُ فَرَاقِبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتَّقُوهُ وَ اسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ وَ احْذَرُوا الْمَكْرَ وَ لَا تُخَادِعُوهُ وَ فَتِّشُوا ضَمَائِرَكُمْ وَ لَا تُوَارِبُوهُ وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِتَوْحِيدِهِ وَ طَاعَةِ مَنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُطِيعُوهُ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» وَ لَا يُجَنِّحُ بِكُمُ الْغَيُّ فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِيلِ الرَّشَادِ بِاتِّبَاعِ أُولَئِكَ الَّذِينَ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا قَالَ اللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ فِي طَائِفَةٍ ذَكَرَهُمْ بِالذَّمِّ فِي كِتَابِهِ «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً» وَ قَالَ تَعَالَى «وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ» …[۲]
۲) امیرالمومنین ع در فرازی از خطبه قاصعه فرمودند:[۳]
پس برحذر باشید، برحذر باشید از اطاعت از سرکردگان و بزرگانتان، آنانی که به خاطر حَسَبشان تکبر ورزیدند و نَسَب و نژاد خويش را برتر ديدند، و امور زشت و ناپسند به پروردگارشان نسبت دادند، و بر نعمت خدا در حقّ خويش انكار ورزيدند، از باب ستیز با قضاى او و چیره شدن بر نعمتهاى او.
پس آنان پايههاى عصبيّتاند و ستونهاى فتنه و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت.
پس، تقوای الهی در پیش گیرید و با نعمتهايى كه به شما داده مستيزيد! و به فضل او بر خودتان حسادت نورزيد!
و ناپاك گوهران را پيروى مكنيد، همانان كه کدورتشان را با صفایتان نوشیدید و مرضشان را به سلامتیتان در آميختيد، و باطلشان را در حقّ خود داخل كرديد، در حالى كه آنان اساس و بنیان فسقاند و ملازمان عصیان. ابلیس آنان را مَرکَبهای گمراهى ساخت، و سپاهى كرد كه بديشان بر مردمان تواند تاخت، و ترجمانى كه به زبانشان سخن گويد تا عقلتان را بدزدد و در ديدگانتان در آيد، و در گوشتان بدمد، تا شما را هدف تير و زیر پا و ابزار دست خود قرار دهد.
نهجالبلاغه، خطبه۱۹۲
و من خطبة له ع تسمى القاصعة
… أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِكُمْ وَ كُبَرَائِكُمْ الَّذِينَ تَكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِينَةَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مُكَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ [آسَاسِ] الْعَصَبِيَّةِ وَ دَعَائِمُ أَرْكَانِ الْفِتْنَةِ وَ سُيُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَكُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَيْكُمْ أَضْدَاداً وَ لَا لِفَضْلِهِ عِنْدَكُمْ حُسَّاداً وَ لَا تُطِيعُوا الْأَدْعِيَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِكُمْ كَدَرَهُمْ وَ خَلَطْتُمْ بِصِحَّتِكُمْ مَرَضَهُمْ وَ أَدْخَلْتُمْ فِي حَقِّكُمْ بَاطِلَهُمْ وَ هُمْ أَسَاسُ [آسَاسُ] الْفُسُوقِ وَ أَحْلَاسُ الْعُقُوقِ اتَّخَذَهُمْ إِبْلِيسُ مَطَايَا ضَلَالٍ وَ جُنْداً بِهِمْ يَصُولُ عَلَى النَّاسِ وَ تَرَاجِمَةً يَنْطِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ اسْتِرَاقاً لِعُقُولِكُمْ وَ دُخُولًا فِي عُيُونِكُمْ وَ نَفْثاً فِي أَسْمَاعِكُمْ فَجَعَلَكُمْ مَرْمَى نَبْلِهِ وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ وَ مَأْخَذَ يَدِهِ…
۳) اصبغ بن نباته میگوید: حارث همدانی همراه با عدهای از شیعیان بر امیرالمومنین ع وارد شدند و حارث مریض بود و به زحمت و کشان کشان راه میآمد. امیرالمومنین ع به او رو کردند – و او در دیدگان ایشان منزلتی داشت- و فرمودند: چطوری؟
گفت: یا امیرالمومنین! روزگار بر من سخت میگذرد؛ و نزاعهای همین اصحابی که دم درب خانهات حاضر میشوند ناراحتی و حزنم را افزوده است.
فرمود: در چه نزاع دارند؟
گفتم: درباره مقام تو [بعد از پیامبر ص]، و آن بلیهای که پیش از تو بوده است. یکی با غلو راه افراط میپوید و دیگری میانهرویی است که در پی میآید [= عقب مانده]؛ و دیگری در شک و حیرت است نمیداند اقدام کند یا دست نگهدارد.
فرمود: کافی است ای برادر همدانی! همانا بهترین شیعه من آن جماعت یکدل وسطند، که اهل غلو باید بدانها برگردند؛ و عقبماندهها به ایشان برسند.
گفت: پدر و مادرم به فدایت! ای کاش این شک را از قلوب ما میزدودی و ما در کارمان بصیرتی میبخشیدی.
فرمود: صبر کن! تو کسی هستی که امر بر تو مشتبه شده! همانا دین خدا، نه با رجال و بزرگان، بلکه با آیه و نشانه حق شناخته میشود؛ حق را بشناس تا اهلش را بشناسی…
[سپس حضرت شروع میکنند به معرفی شخصیت خود و جایگاه و نسبتی که با حق دارند]
الأمالي (للطوسي)، النص، ص۶۲۵-۶۲۷؛ الأمالي (للمفيد)، ص۳-۵
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ الْكِنْدِيُّ الْعَطَّارُ بِالْكُوفَةِ وَ غَيْرِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَمْرِو بْنِ طَرِيفٍ الْحُجْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ، فَجَعَلَ- يَعْنِي الْحَارِثَ- يَتَأَوَّدُ فِي مِشْيَتِهِ وَ يَخْبِطُ الْأَرْضَ بِمِحْجَنِهِ وَ كَانَ مَرِيضاً، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ كَانَتْ لَهُ مِنْهُ مَنْزِلَةٌ، فَقَالَ: كَيْفَ تَجِدُكَ، يَا حَارِثُ قَالَ: نَالَ الدَّهْرُ مِنِّي يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، وَ زَادَنِي أُوَاراً وَ غَلِيلًا اخْتِصَامُ أَصْحَابِكَ بِبَابِكَ. قَالَ: وَ فِيمَ خُصُومَتُهُمْ قَالَ: فِي شَأْنِكَ وَ الْبَلِيَّةِ مِنْ قِبَلِكَ، فَمِنْ مُفْرِطٍ غَالٍ وَ مُقْتَصِدٍ تَالٍ، وَ مِنْ مُتَرَدِّدٍ مُرْتَابٍ لَا يَدْرِي أَ يُقْدِمُ أَوْ يُحْجِمُ. قَالَ: فَحَسْبُكَ يَا أَخَا هَمْدَانَ، أَلَا إِنَّ خَيْرَ شِيعَتِي النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، إِلَيْهِمْ يَرْجِعُ الْغَالِي، وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التَّالِي.
قَالَ: لَوْ كَشَفْتَ- فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي- الرَّيْنَ عَنْ قُلُوبِنَا، وَ جَعَلْتَنَا فِي ذَلِكَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِنَا قَالَ: قَدْكَ، فَإِنَّكَ امْرُؤٌ مَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ، بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ، فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ…[۴]
تدبر
۱) «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
تقليد و پیروی كوركورانه از بزرگان [و سرکردگان] جامعه، مايهى پشيمانى است. (تفسير نور، ج۹، ص۴۰۸)
۲) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
از ابتدای سوره هشدار میدهد به پیروی نکردن از کافر و منافق؛ اینجا از قول این جهنمیان نقل میکند که آنها از بزرگان و سرکردگانشان اطاعت میکردند.
میتوان نتیجه گرفت: اگر اطاعت از بزرگان و سرکردگان، صرفا به خاطر شهرت و قدرت آنان باشد مصداقی از مصادیق اطاعت از کافر و منافق است.
تبصره
توجه شود که این آیه نمیخواهد رویکرد آنارشیستی را ترویج کند و بگوید «هرکس گمراه شده، از بزرگ و سرکردهای اطاعت کرده است و در نتیجه نباید از هیچ بزرگ و سرکردهای اطاعت کرد»! چرا که دست کم خود پیامبر ص در مدینه، بزرگ و سرکرده مسلمانان بود و اطاعت از او را در همین آیات قبل واجب شمرد؛ بلکه میخواهد تذکر دهد که اطاعت کردن از کسی، باید دلیل و منطق دیگری (غیر از شهرت و قدرت شخصی که قرار است اطاعت شود) داشته باشد؛ و به صرف شهرت و قدرت نمیتوان اطاعت کرد. به تعبیر امیرالمومنین، بزرگان، معیار تشخیص حق نیستند، بلکه ابتدا باید حق را با نشانههای خودش شناخت و از روی آن تشخیص داد چه کسی اهل حق و حقیقت است. (حدیث۳)
تاملی در جامعه خویش
آیا ما در جامعه خود، خواه در میان قشر سنتی و خواه در میان مدرنها، واقعا بزرگان [البته بزرگان در دید هریک متفاوت است] را معیار حق میدانیم یا حق را معیار احترام و بزرگی افراد؟
به تعبیر دیگر، آیا در بسیاری از موارد، پیروی از افراد، بیشتر تابع شهرت و قدرت آنها نیست؟
مثلا آیا همین که بسیاری از افراد، بیشتر بر اساس موضع جناحی که طرفدارش هستند [و در واقع، موضع بزرگان آن جناح]، به قضاوت درباره وقایع اقدام میکنند؛
یا اینکه حتی در فضاهای روشنفکری، بسیاری از افراد پیرو این یا آن بهاصطلاح روشنفکر هستند و هنگام بحث با آنها صرف استناد به سخنان آن شخص، برای قانع کردن این افراد کفایت میکند؛
یا اینکه در بسیاری از شبکههای مجازی صرف استناد به کلام بزرگان برای نشر آن کافی شمرده میشود؛
یا …
همگی نشاندهنده این نیست که آنچه برای اغلب افراد، معیار است، موضعگیری و نظر بزرگان است تا خود حق؟
۳) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
پیروی و مساله تقلید
اگر پیروی از بزرگان و سرکردگان بد است، آیا تقلید در مسائل شرعی مصداق آن نیست؟
پاسخ
در تدبر ۲ بیان شد که پیروی از بزرگان، زمانی بد است که این پیروی صرفاً ناشی از بزرگی (شهرت و قدرت) آنان باشد؛ اما اگر شخصی در یک زمینه تخصص دارد و جزء بزرگان آن عرصه به شمار میرود، مادام که مراجعه به وی، مصداق رجوع غیرمتخصص به متخصص است، امری کاملا عقلایی است.
بله، اگر کسی در عرصهای متخصص و جزءبزرگان آن عرصه شد، اما به خاطر شهرت و موقعیتی که کسب کرد در اموری که به تخصص او ربطی ندارد سراغ او رفتیم، میتواند مصداق همین آیه قرار گیرد.
تاملی در جامعه خویش
آیا این مساله، که موجب جهنمی شدن عدهای شده است، امروزه به عنوان یک سبک رایج پورنالیستی توسط رسانههای جمعی (اعم از مکتوب و تصویری) در پیش گرفته نمیشود؟ آیا همه ما بارها شاهد نبودهایم که در مصاحبههای این رسانهها مثلا در عرصه سیاست و فرهنگ، از بازیگران سینما و فوتبال نظرخواهی میشود؟ یا برای حل فلان مشکل شهری سراغ سیاستمداران نمیروند؟ یا …؟ آیا این رسانهها به این دامن نمیزنند که هرکس مشهور شد در همه زمینهها ابراز نظر کند؟
۴) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
عقل انسان به انسان میگوید تنها از موضعی پیروی کن که درست و بجا باشد؛ پس چرا بسیاری از انسانها، صرفا بزرگی و سرکردگی (شهرت و قدرت) افراد را برای پیروی از وی کافی میشمرند؟
میتوان به دلایل زیر اشاره کرد که هریک ممکن است در مورد برخی افراد صادق باشد، و بکوشیم هیچیک از اینها نباشیم:
الف. وقتی کسی جزءبزرگان قرار میگیرد، دایره اثرگذاری وی بر دیگران توسعه یافته و افراد بیشتری تحت نفوذ وی قرار دارند؛ و انسانها ناخودآگاه گمان میکنند اگر کسی بر افراد بیشتری اثرگذار است، حتما تشخیص درستتری دارد!
ب. وقتی کسی جزءبزرگان قرار میگیرد، قدرت بیشتری در جامعه پیدا میکند و افراد دوستدارند به صاحبان قدرت نزدیک شوند تا اینها هم از قدرت وی نصیبی ببرند.
ج. بسیاری از افراد در مقام تصمیمگیری بشدت تحت تاثیر دیگراناند، گویی هر کاری را تعداد بیشتری از انسانها انجام دهند آن کار درستتر است؛ و بزرگان به خاطر شهرتی که دارند، تعداد کسانی که نظر وی را مهم میشمرند بیشترند.
د. …
۵) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
عدهای (=بزرگان و سرکردگان) نهتنها خود زندگی غافلانهای دارند، بلکه دائما این شیوه زندگی را برای دیگران تبلیغ و آنان را به پیروی از خویش میخوانند. و بسادگی میتوان گفت امروز تمام دستگاه غولپیکر تبلیغاتی که زندگی بشر را اداره کرده، ارزشها و آرمانهای او را شکل میدهند، نمونه ای روشن ار همین کبراء و سادات هستند. (ایستاده در باد، ص۵۲۱)
۶) «يَقُولُونَ يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولا؛ وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
انسانها خواهناخواه از کسی اطاعت میکنند. کسی که از خدا [= حق و حقیقت محض] و رسول او [کسی که پیامی از جانب حق و حقیقت محض برای انسان میآورد] اطاعت نکند، از بزرگانی اطاعت خواهد کرد که در پس ظاهر پرطمطراقشان، هیچ خبری نیست و راهی جز گمراهی جلوی پیش انسان نمیگشایند.
۷) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»
حکایت
صعصعة بن صوحان (از اصحاب خاص امیرالمومنین ع که بسیار سخنور بود) میگوید: همراه با جمعی از مصریان بر عثمان وارد شدیم. عثمان گفت: مردی از شما پا پیش بگذارد و سخن بگوید. مرا جلو فرستادند. عثمان گفت: «این؟!» گویی مرا زیادی جوان قلمداد کرد.
گفتم اگر معیار علم و دانش به سن باشد نه برای من سهمی میماند و نه برای تو؛ بلکه معیارش تعلم و آموزش دیدن است.
عثمان گفت: حرفت را بزن.
گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم «همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و به معروف امر کنند، و از منکر نهی نمایند و فرجام همه كارها از آنِ خداست.» (حج/۴۱)
عثمان گفت: این که در مورد ما نازل شده است.
گفتم: پس به معروف امر کن و از منکر نهی نما.
گفت: این سخن را بگذار و آنچه داری بیاور.
گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم؛ «آنان كه از خانههاى خود به ناحق اخراج شدند [و جرمى نداشتند] جز آنكه مىگفتند پروردگارمان الله است …» (حج/۴۰) و تا آخر آیه را خواندم.
گفت: این هم که در مورد ما نازل شده است.
گفتم: پس به آنچه از خدا گرفتی به ما هم بده!
گفت: ای مردم! وظیفه شماست که گوش کنید و اطاعت نمایید که دست خدا با جماعت است و شیطان با کسی است که تنهاست؛ پس به سخنان این فرد گوش ندهید که این کسی است که نه میداند خدا کیست و نه اینکه خدا کجاست!
گفتم: اما اینکه گفتی «وظیفه شماست که گوش کنید و اطاعت نمایید» تو از ما انتظار داری که چنان باشیم که فردا بگوییم «پروردگارا ! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند» و اما اینکه گفتی که من کسی هستم که نمیدانم خدا کیست، بدان که خداوند «پروردگار ما و پروردگار پدران در گذشته ما است» (اقتباس از: صافات/۱۲۶) و اینکه گفتی که من نمیدانم «خدا کجاست!» بدان که خدا «در کمینگاه است» (فجر/۱۴)
پس عصبانی شد و دستور داد ما را بیرون کنند و درها را به رویمان ببندند.
الأمالي (للطوسي)، ص۲۳۷[۵]
[۱] . سادَتَنا / ساداتَنا : جمهور/ شام (ابنعامر)، حسن، ابورجاء، قتاده، سلمی، سهل، و اهالی بصره [اما نه خود ابوعمرو]
و قرأ الجمهور: سادَتَنا، جمعا على وزن فعلات، أصله سودة، و هو شاذ في جمع فيعل، فإن جعلت جمع سائد قرب من القياس. و قرأ الحسن، و أبو رجاء، و قتادة، و السلمي، و ابن عامر، و العامة في الجامع بالبصرة: ساداتنا على الجمع بالألف و التاء، و هو لا ينقاس، كسوقات و مواليات بني هاشم و سادته. (البحر المحيط، ج۸، ص۵۰۷)
قرأ ابن عامر و يعقوب و سهل ساداتنا بالألف و كسر التاء و الباقون «سادَتَنا» بغير ألف (مجمع البيان، ج۸، ص۵۸۲)
[۲] . أَ فَتَدْرُونَ الِاسْتِكْبَارُ مَا هُوَ هُوَ تَرْكُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ وَ الْقُرْآنُ يَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ كَثِيرٍ أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَه…
[۳] . فرازهایی از این خطبه در جلسه۷، تدبر۳ http://yekaye.ir/momenoon-23-78/ و در جلسه۵۸ حدیث۱ http://yekaye.ir/ar-room-30-42/ جلسه ۲۳۳، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-13/ و جلسه ۲۷۸، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-hegr-15-39/ و جلسه۳۵۰ حدیث۲ http://yekaye.ir/al-alaq-96-1/ و جلسه۴۰۰ حدیث۳ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-3/ و جلسه۴۸۰، حدیث۴ http://yekaye.ir/al-qalam-68-14/ گذشت.
[۴] . يَا حَارِ، إِنَّ الْحَقَّ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ، وَ الصَّادِعَ بِهِ مُجَاهِدٌ، وَ بِالْحَقِّ أُخْبِرُكَ فَأَرِعْنِي سَمْعَكَ، ثُمَّ خَبِّرْ بِهِ مَنْ كَانَتْ لَهُ حَصَانَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ، أَلَا إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ، وَ صَدِيقُهُ الْأَوَّلُ، قَدْ صَدَّقْتُهُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ، ثُمَّ إِنِّي صَدِيقُهُ الْأَوَّلُ فِي أُمَّتِكُمْ حَقّاً، فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ، أَلَا وَ أَنَا خَاصَّتُهُ- يَا حَارِ- وَ خَالِصَتُهُ وَ صِنْوُهُ، وَ وَصِيُّهُ وَ وَلِيُّهُ، وَ صَاحِبُ نَجْوَاهُ وَ سِرُّهُ، أُوتِيتُ فِيهِمُ الْكِتَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ، وَ عِلْمَ الْقُرُونِ وَ الْأَسْبَابِ، وَ اسْتُودِعْتُ أَلْفَ مِفْتَاحٍ يَفْتَحُ كُلُّ مِفْتَاحٍ أَلْفَ بَابٍ يُفْضِي كُلُّ بَابٍ إِلَى أَلْفِ أَلْفِ عَهْدٍ، وَ أُيِّدْتُ- أَوْ قَالَ: أُمْدِدْتُ- بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ نَفْلًا، وَ إِنَّ ذَلِكَ لَيَجْرِي لِي وَ لِمَنْ اسْتُحْفِظَ مِنْ ذُرِّيَّتِي مَا جَرَى اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ حَتَّى يَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها. وَ أُبَشِّرُكَ- يَا حَارِ- لَيَعْرِفُنِي، وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، وَلِيِّي وَ عَدُوِّي فِي مَوَاطِنَ شَتَّى، لَيَعْرِفُنِي عِنْدَ الْمَمَاتِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَةِ. قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمُقَاسَمَةُ، يَا مَوْلَايَ قَالَ: مُقَاسَمَةُ النَّارِ، أُقَاسِمُهَا قِسْمَةً صِحَاحاً، أَقُولُ: هَذَا وَلِيِّي، وَ هَذَا عَدُوِّي.
ثُمَّ أَخَذَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِيَدِ الْحَارِثِ وَ قَالَ: يَا حَارِ، أَخَذْتُ بِيَدِكَ كَمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بِيَدِي، فَقَالَ: لِي وَ اشْتَكَيْتُ إِلَيْهِ حَسَدَ قُرَيْشٍ وَ الْمُنَافِقِينَ لِي: إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَخَذْتُ بِحَبْلٍ- أَوْ بِحُجْزَةٍ، يَعْنِي عِصْمَةً- مِنْ ذِي الْعَرْشِ (تَعَالَى)، وَ أَخَذْتَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ بِحُجْزَتِي، وَ أَخَذَتْ ذُرِّيَّتُكَ بِحُجْزَتِكَ، وَ أَخَذَ شِيعَتُكُمْ بِحُجْزَتِكُمْ، فَمَا ذَا يَصْنَعُ اللَّهُ بِنَبِيِّهِ، وَ مَا يَصْنَعُ نَبِيُّهُ بِوَصِيِّهٍ، خُذْهَا إِلَيْكَ يَا حَارِ قَصِيرَةً مِنْ طَوِيلَةٍ، أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ، وَ لَكَ مَا احْتَسَبْتَ- أَوْ قَالَ: مَا اكْتَسَبْتَ- قَالَهَا ثَلَاثاً. فَقَالَ الْحَارِثُ- وَ قَامَ يَجُرُّ رِدَاءَهُ جَذْلًا-: مَا أُبَالِي وَ رَبِّي بَعْدَ هَذَا، مَتَى لَقِيتُ الْمَوْتَ أَوْ لَقِيَنِي.
[۵] . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَزَّازُ الْفِلَسْطِينِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الصَّلْتِ الْحِمَّانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي النَّجْمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ عَدِيٍّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْيَسَعِ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ الْعَبْدِيِّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فِي نَفَرٍ مِنَ الْمِصْرِيِّينَ، فَقَالَ عُثْمَانُ: قَدِّمُوا رَجُلًا مِنْكُمْ يُكَلِّمُنِي، فَقَدَّمُونِي فَقَالَ عُثْمَانُ: هَذَا، وَ كَأَنَّهُ اسْتَحْدَثَنِي. فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ الْعِلْمَ لَوْ كَانَ بِالسِّنِّ لَمْ يَكُنْ لِي وَ لَا لَكَ فِيهِ سَهْمٌ وَ لَكِنَّهُ بِالتَّعَلُّمِ. فَقَالَ عُثْمَانُ: هَاتِ. فَقُلْتُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» فَقَالَ عُثْمَانُ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فَقُلْتُ لَهُ: فَمُرْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ.
فَقَالَ عُثْمَانُ: دَعْ هَذَا وَ هَاتِ مَا مَعَكَ. فَقُلْتُ لَهُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ. فَقَالَ عُثْمَانُ: وَ هَذِهِ أَيْضاً نَزَلَتْ فِينَا. فَقُلْتُ لَهُ: فَأَعْطِنَا بِمَا أَخَذْتَ مِنَ اللَّهِ.
فَقَالَ عُثْمَانُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، عَلَيْكُمْ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ، فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ، وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ الْفَذِّ، فَلَا تَسْتَمِعُوا إِلَى قَوْلِ هَذَا، وَ إِنَّ هَذَا لَا يَدْرِي مَنِ اللَّهُ وَ لَا أَيْنَ اللَّهُ.
فَقُلْتُ لَهُ: أَمَّا قَوْلُكَ: عَلَيْكُمْ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ، فَإِنَّكَ تُرِيدُ مِنَّا أَنْ نَقُولُ غَداً: «رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا»، وَ أَمَّا قَوْلُكَ: أَنَا لَا أَدْرِي مَنِ اللَّهُ، فَإِنَّ اللَّهَ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ، وَ أَمَّا قَوْلُكَ: إِنِّي لَا أَدْرِي أَيْنَ اللَّهُ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) بِالْمِرْصَادِ. قَالَ: فَغَضِبَ وَ أَمَرَ بِصَرْفِنَا وَ غَلَقَ الْأَبْوَابَ دُونَنَا.
بازدیدها: ۱۱