ترجمه
[تا] برای شما کارهایتان اصلاح کند و گناهانتان را بر شما ببخشاید و هر کس خدا و رسولش را فرمان بَرَد قطعا به رستگاری عظیمی نائل آمده است.
حدیث
۱) از امام صادق ع در مورد این آیه روایت شده است:
«و هر کس خدا و رسولش را فرمان بَرَد» در ولایت علی ع و امامان پس از وی «قطعا به رستگاری عظیمی نائل آمده است» به خدا سوگند که این گونه نازل شده است.
تفسير القمي، ج۲، ص۱۹۸؛ الكافي، ج۱، ص۴۱۴؛ مناقب آل أبي طالب، ج۳، ص۱۰۶؛ تأويل الآيات الظاهرة، ص۴۵۹[۱]
أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ ع مِنْ بَعْدِهِ «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً» هَكَذَا نَزَلَتْ وَ اللَّهِ.
۲) رسول اکرم ص در فرازی از خطبه روز غدیر، پس از برشمردن برخی از فضائل امیرالمومنین ع فرمودند:
ای مردم! فضایل علی بن ابیطالب نزد خدا و آنچه که در قرآن کریم در این مورد نازل شده است بیش از آن است که در یک مقام بتوان همه را برشمرد؛ پس هرکس شما را بدانها خبر داد و آنها را به شما شناساند تصدیقش کنید.
ای مردم «هر کس فرمان بَرَد خدا و رسولش» و علی ع و امامانی را برایتان بازگو کردم «قطعا به رستگاری عظیمی نائل آمده» (احزاب/۷۱)
ای مردم! کسانی که در بیعت با او و پذیرش سرپرستی و سلام دادن به او به عنوان امیرالمومنین سبقت گیرند «آناناند که رستگاراناند»
الإحتجاج (للطبرسي)، ج۱، ص: ۶۶؛ روضة الواعظين (فتال نیشابوری م۵۰۸)، ج۱، ص۹۹؛ اليقين باختصاص مولانا علي ع بإمرة المؤمنين (سید بن طاووس)، ص۳۶۰؛ العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (رضیالدین حلی م۷۰۳)، ص۱۸۲
حَدَّثَنِي السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ الشَّيْخِ السَّعِيدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ الْوَالِدُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَن أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيٌّ السُّورِيُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُ مِنْ وُلْدِ الْأَفْطَسِ وَ كَانَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُ قَالَ حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ وَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ قَيْسِ بْنِ سِمْعَانَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَال
حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمَدِينَة … فَلَمَّا بَلَغَ غَدِيرَ خُمٍّ قَبْلَ الْجُحْفَةِ بِثَلَاثَةِ أَمْيَالٍ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع … َ وَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوْقَ تِلْكَ الْأَحْجَارِ وَ قَالَ ص الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي …
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ أَنْزَلَهَا فِي الْقُرْآنِ أَكْثَرَ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهَا فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَمَنْ أَنْبَأَكُمْ بِهَا وَ عَرَّفَهَا فَصَدِّقُوهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتُهُمْ «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً» مَعَاشِرَ النَّاسِ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ إِلَى مُبَايَعَتِهِ وَ مُوَالاتِهِ وَ التَّسْلِيمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ «أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون»
۳) حارث اعور روایت میکند که امیرالمومنین ع یکبار بعد از نماز عصر خطبه بسیار عالیای در مباحث توحیدی ایراد کردند که من آن را نوشتم. در پایان این خطبه آمده است:
و شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و حضرت محمد بنده و فرستاده اوست که او را بحق به نبوت برانگیخت و دلیل بر او شد و وی را راهنمایی فرمود؛ پس به وسیله او راه را از بیراهه نشان داد و ما را از جهالت رهانید؛ پس «هر کس خدا و رسولش را فرمان بَرَد قطعا به رستگاری عظیمی نائل آمده» (احزاب/۷۱) و ثواب فراوانی به دست آورده است؛ و هرکس خدا و رسولش را عصیان کند «به خسران آشکاری مبتلا گردیده» (نساء/۱۱۹) و مستوجب عذابی دردناک شده است.
پس با پایبندی بدانچه از شنیدن و اطاعت کردن و خیرخواهی خالصانه و همکاری نیکو بر شما واجب گردیده، راه رستگاری را بپویید؛ و خویشتن را بر ماندن در راه مستقیم و دوری از امور ناپسند ملزم کنید؛ و حق را بین خود مبادله نمایید [= همدیگر را به رعایت حق دعوت کنید] و در انجام آن همکاری داشته باشید؛ و دستان فرد ظالم نادان را بگیرید و امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ و فضیلت صاحبان فضیلت را به رسمیت بشناسید؛
خداوند ما و شما را در مسیر هدایت حفظ کند و ما و شما را بر تقوی ثابتقدم گرداند و برای خودم و شما به درگاه الهی استغفار میکنم.
الكافي، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲؛ التوحيد (للصدوق)، ص۳۳-۳۴
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ وَ غَيْرِهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خُطْبَةً بَعْدَ الْعَصْرِ فَعَجِبَ النَّاسُ مِنْ حُسْنِ صِفَتِهِ وَ مَا ذَكَرَهُ مِنْ تَعْظِيمِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ فَقُلْتُ لِلْحَارِثِ أَ وَ مَا حَفِظْتَهَا قَالَ قَدْ كَتَبْتُهَا فَأَمْلَاهَا عَلَيْنَا مِنْ كِتَابِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي …[۲]
وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ بَعَثَهُ بِالْحَقِّ نَبِيّاً دَالًّا عَلَيْهِ وَ هَادِياً إِلَيْهِ فَهَدَى بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ اسْتَنْقَذَنَا بِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً وَ نَالَ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِيماً فَأَنْجِعُوا بِمَا يَحِقُّ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ وَ إِخْلَاصِ النَّصِيحَةِ وَ حُسْنِ الْمُؤَازَرَةِ وَ أَعِينُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ بِلُزُومِ الطَّرِيقَةِ الْمُسْتَقِيمَةِ وَ هَجْرِ الْأُمُورِ الْمَكْرُوهَةِ وَ تعاطوا الْحَقَّ بَيْنَكُمْ وَ تَعَاوَنُوا عَلَيْهِ وَ خُذُوا عَلَى يَدَيِ الظَّالِمِ السَّفِيهِ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اعْرِفُوا لِذَوِي الْفَضْلِ فَضْلَهُمْ عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ بِالْهُدَى وَ ثَبَّتَنَا وَ إِيَّاكُمْ عَلَى التَّقْوَى وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ.
تدبر
۱) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ یصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»
کسی که با در پیش گرفتن مسیر تقوا، مدار سخن گفتن خود را استوار سازد و از کذب و لغو و آزار دوری نماید، کارهایش اصلاح و گناهانش بخشیده میشود.
اما چرا و چگونه؟
الف. وقتى نفس آدمى به رعایت قول سدید (یعنی پرهیز از کذب و لغو و فسادانگیزی در مقام سخن) عادت کرد بتدریج طبیعت او از هرگونه زشتی و لغو و فسادی منقطع میگردد و اعمال انسان صالح میشود؛ و کمکم وقتی نفس بر خوبی مداومت کرد از عمری که قبلا در گناهان صرف نموده پشیمان میگردد که این پشیمانی توبه است و مغفرت گناهان را در پی دارد. (المیزان، ج۱۶، ص۳۴۷)
ب. میتوان گناهان را در یک تقسیم کلی به دو دسته گناهان زبانی و غیر زبانی تقسیم کرد. رعایت قول سدید اولا به معنای اجتناب از همه گناهان زبانی (از جمله دروغ گفتن) است؛ و ثانیا چون ارتباطات انسانی مهمترین رکن زندگی هرکس را تشکیل میدهد و قرار است که انسان دروغ نگوید، ناچار میشود از هر گناه غیر زبانیای هم خودداری کند.
بدین سان، رعایت «قول سدید» عملا همه کارهای انسان را اصلاح و گناهان وی را مشمول مغفرت میگرداند.
ج. انسانیت انسان در گروی بهرهمندی از زبان است و اگر کسی زبانش را حفظ کند همه چیزش درست میشود. (توضیح در تدبر۳)
د. …
۲) «مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً»
اگر کسی خدا را به خدایی قبول داشته باشد (خدا کسی است که عالم مطلق و خیر محض است) و رسولش را هم واقعا فرستاده او بداند، تردید نمیکند که اطاعت از خدا و رسول است که واقعا نهایت رستگاری و سعادت ممکن را برای انسان به ارمغان خواهد آورد.
۳) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً … وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً»
از اینکه تنها دستور به تقوا و قول سدید داد و بلافاصله فرمود «کسی که خدا و رسولش را اطاعت کند …» میتوان نتیجه گرفت: مهمترین محور اطاعت از خدا و رسول، همین تقوا و رعایت قول سدید است.
نکته تخصصی انسانشناسی
اگر برخورداری از فرهنگ و تمدن را مهمترین عامل تمایز انسان از حیوان بدانیم، تردیدی نیست که مهمترین چیزی که امکان بهرهمندی از فرهنگهای گوناگون و بلکه امکان رشد فرهنگها را ایجاد کرده بهرهمندی انسان از زبان (سخن و کلام) است؛ و همین ویژگی انسان، عامل تمایز اصلی او از سایر موجودات است؛ چنانکه خداوند هنگامی که میخواهد لیاقت انسان برای مقام خلیفةالللهی را مطرح سازد، مساله تعلیم اسماء را پیش میکشد (توضیح در جلسه۲۲۱، تدبر۳ http://yekaye.ir/baqare-2-31/) ویا در جای دیگر، پس از اشاره به خلقت انسان، مهمترین ویژگی او را آموختن بیان میشمرد (خَلَقَ الْإِنْسان عَلَّمَهُ الْبَيان؛ الرحمن/۳-۴) و تمام علمی که به بشر گرفته را مدیون توان استفاده وی از قلم میشمرد (الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَم؛ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم؛ علق/۴-۵) (به مطالب بیان شده در جلسه۴۳، تدبرهای۱ و۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-4/[۳] و جلسه ۴۵، تدبر۵ http://yekaye.ir/al-alaq-96-5/ توجه شود[۴])
پس اگر کسی بتواند این عامل ممیزه انسانی را درست و آن گونه که شاید و باید استفاده کند، همه کارهایش رو به راه میگردد و این چنان زندگی وی را تحتالشعاع قرار میدهد که اندک گناهان دیگری که ممکن است از وی سر بزند را هم مشمول مغفرت میگرداند.
۴) «قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ یصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»
مسیر رشد و صلاح یک اجتماع را میتوان از روی سلامت و صحت شیوه بیان در آن اجتماع، تخمین زد. (ایستاده در باد، ص۵۳۱)
شاید بدین جهت بوده است که مطابق برخی روایات، پیامبر در هر منبری که میرفت این آیات را بر مردم میخواند. (جلسه قبل، حدیث۵)
جایگاه اساسی قول سدید در حفظ جامعه دینی از نفاق
محور مباحث این سوره هشداری بود به پرهیز از اطاعت کافر و منافق، و ضرورت پیروی از وحی (= خدا و رسول)؛ و در موارد مختلف نشان دادیم که حقیقتِ این پیروی، پیروی از منطق آنهاست؛ و منطق کافر و منافق، منطقی است که بر هوا و هوس و دلخواههای شخصی و گروهی و … مبتنی است نه بر «قول سدید».
پس کسی که مبنای زندگی خود را «قول سدید» قرار دهد، کسی است که دیگر از منطق کافر و منافق پیروی نخواهد کرد، بلکه تنها و تنها منطق خدا و رسولش را پیروی میکند؛ و بدین ترتیب میتوان این دو آیه را جمعبندی کل سوره دانست که یاد میدهد برای اینکه به پیروی از منطق کافر و منافق مبتلا نشویم و زندگیمان بر اساس اطاعت خدا و رسولش سامان یابد چه باید کرد:
باید دائما از خود مراقبت کنیم (تقوا یعنی خودنگهداری) و در مسیر زندگی کاملا در سخن گفتن (تحلیل کردن و بر اساس آن تحلیلها عمل نمودن) بر اساس «قول سدید» حرکت کنیم.
۵) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً … وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً»
عبارتِ «هر کس خدا و رسولش را فرمان بَرَد قطعا به رستگاری عظیمی نائل آمده است» درواقع خاتمهبخش حقیقی این سوره است (و دو آیه بعدی هم صرفا متمم همین نکته است) چرا که اطاعت از خدا و رسول مشتمل بر تمامی احکامی است که در این سوره بیان شد. (المیزان، ج۱۶، ص۳۴۸)
[۱] . سند و متن روایتش اندکی متفاوت است: رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ [عن علیِّ] بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً.
[۲] . لَا يَمُوتُ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ لِأَنَّهُ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ مِنْ إِحْدَاثِ بَدِيعٍ لَمْ يَكُنِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ فِي الْعِزِّ مُشَارَكاً وَ لَمْ يُولَدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكاً وَ لَمْ تَقَعْ عَلَيْهِ الْأَوْهَامُ فَتُقَدِّرَهُ شَبَحاً مَاثِلًا وَ لَمْ تُدْرِكْهُ الْأَبْصَارُ فَيَكُونَ بَعْدَ انْتِقَالِهَا حَائِلًا الَّذِي لَيْسَتْ فِي أَوَّلِيَّتِهِ نِهَايَةٌ وَ لَا لآِخِرِيَّتِهِ حَدٌّ وَ لَا غَايَةٌ الَّذِي لَمْ يَسْبِقْهُ وَقْتٌ وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ زَمَانٌ وَ لَا يَتَعَاوَرُهُ زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ وَ لَا يُوصَفُ بِأَيْنٍ وَ لَا بِمَ وَ لَا مَكَانٍ الَّذِي بَطَنَ مِنْ خَفِيَّاتِ الْأُمُورِ وَ ظَهَرَ فِي الْعُقُولِ بِمَا يُرَى فِي خَلْقِهِ مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الَّذِي سُئِلَتِ الْأَنْبِيَاءُ عَنْهُ فَلَمْ تَصِفْهُ بِحَدٍّ وَ لَا بِبَعْضٍ بَلْ وَصَفَتْهُ بِفِعَالِهِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ بِآيَاتِهِ لَا تَسْتَطِيعُ عُقُولُ الْمُتَفَكِّرِينَ جَحْدَهُ لِأَنَّ مَنْ كَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فِطْرَتَهُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ هُوَ الصَّانِعُ لَهُنَّ فَلَا مَدْفَعَ لِقُدْرَتِهِ الَّذِي نَأَى مِنَ الْخَلْقِ فَلَا شَيْءَ كَمِثْلِهِ الَّذِي خَلَقَ خَلْقَهُ لِعِبَادَتِهِ وَ أَقْدَرَهُمْ عَلَى طَاعَتِهِ بِمَا جَعَلَ فِيهِمْ وَ قَطَعَ عُذْرَهُمْ بِالْحُجَجِ فَعَنْ بَيِّنَةٍ هَلَكَ مَنْ هَلَكَ وَ بِمَنِّهِ نَجَا مَنْ نَجَا وَ لِلَّهِ الْفَضْلُ مُبْدِئاً وَ مُعِيداً ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ افْتَتَحَ الْحَمْدَ لِنَفْسِهِ وَ خَتَمَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ مَحَلَّ الْآخِرَةِ «۳» بِالْحَمْدِ لِنَفْسِهِ فَقَالَ وَ قَضَى بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ اللَّابِسِ الْكِبْرِيَاءِ بِلَا تَجْسِيدٍ وَ الْمُرْتَدِي بِالْجَلَالِ بِلَا تَمْثِيلٍ وَ الْمُسْتَوِي عَلَى الْعَرْشِ بِغَيْرِ زَوَالٍ وَ الْمُتَعَالِي عَلَى الْخَلْقِ بِلَا تَبَاعُدٍ مِنْهُمْ وَ لَا مُلَامَسَةٍ مِنْهُ لَهُمْ لَيْسَ لَهُ حَدٌّ يُنْتَهَى إِلَى حَدِّهِ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ فَيُعْرَفَ بِمِثْلِهِ ذَلَّ مَنْ تَجَبَّرَ غَيْرَهُ وَ صَغُرَ مَنْ تَكَبَّرَ دُونَهُ وَ تَوَاضَعَتِ الْأَشْيَاءُ لِعَظَمَتِهِ وَ انْقَادَتْ لِسُلْطَانِهِ وَ عِزَّتِهِ وَ كَلَّتْ عَنْ إِدْرَاكِهِ طُرُوفُ الْعُيُونِ وَ قَصُرَتْ دُونَ بُلُوغِ صِفَتِهِ أَوْهَامُ الْخَلَائِقِ الْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَا قَبْلَ لَهُ وَ الْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَا بَعْدَ لَهُ الظَّاهِرِ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ بِالْقَهْرِ لَهُ وَ الْمُشَاهِدِ لِجَمِيعِ الْأَمَاكِنِ بِلَا انْتِقَالٍ إِلَيْهَا لَا تَلْمِسُهُ لَامِسَةٌ وَ لَا تُحِسُّهُ حَاسَّةٌ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ أَتْقَنَ مَا أَرَادَ مِنْ خَلْقِهِ مِنَ الْأَشْبَاحِ كُلِّهَا لَا بِمِثَالٍ سَبَقَ إِلَيْهِ وَ لَا لُغُوبٍ دَخَلَ عَلَيْهِ فِي خَلْقِ مَا خَلَقَ لَدَيْهِ ابْتَدَأَ مَا أَرَادَ ابْتِدَاءَهُ وَ أَنْشَأَ مَا أَرَادَ إِنْشَاءَهُ عَلَى مَا أَرَادَ مِنَ الثَّقَلَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لِيَعْرِفُوا بِذَلِكَ رُبُوبِيَّتَهُ وَ تَمَكَّنَ فِيهِمْ طَاعَتُهُ نَحْمَدُهُ بِجَمِيعِ مَحَامِدِهِ كُلِّهَا عَلَى جَمِيعِ نَعْمَائِهِ كُلِّهَا وَ نَسْتَهْدِيهِ لِمَرَاشِدِ أُمُورِنَا وَ نَعُوذُ بِهِ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا وَ نَسْتَغْفِرُهُ لِلذُّنُوبِ الَّتِي سَبَقَتْ مِنَّا
[۳] . تدبر۱ چنین بود: بنیاد علم انسانی، بر اساس قلم است: تفاوت انسان با سایر موجودات در این است که انسان ادراکاتش منحصر در غریزه نیست، بنابراین فرهنگ و تمدن دارد؛ و فرهنگ و تمدن داشتن در صورتی ممکن میشود که انسانها بتوانند دانش خود را بدون حضور فیزیکی منتقل کنند و این کار عظیمی است که «قلم» انجام میدهد.
تدبر ۴ چنین بود: اگر به این تفاوت انسان به سایر موجودات توجه شود، معلوم میشود که برخلاف نظر آنتروپولوژیستها (انسانشناسان، مردمشناسان)، اولین انسان، «انسان ماهر» و «انسان شکارچی» (حدود ۲ میلیون سال قبل) یا «انسان جاوه» (حدود ۱ میلیون سال قبل) و حتی «نئوآندرتال» (حدود ۱۵۰ تا ۳۵ هزار سال قبل) نبوده؛ آن موجودات، اگرچه ظاهری همچون انسان داشتند اما «آدم» نبودند؛ آنچه مربوط به «ما قبل تاریخ» است، انسان نیست؛ انسان از زمانی انسان شد که خدا با «قلم» به او آموزش داد و او توانست فرهنگ خود را منتقل کند و تمدن ایجاد کند؛ لذا حضرت آدم، نه غارنشین بود، نه شکارچی، نه …؛ همه اینها موجوداتی قبل از آدماند؛ اگرچه بدنی کاملا شبیه انسان داشته باشند (در جلسه قبل اشاره شد که اشکال تلقی داروینی از انسان این است که روح را نادیده میگیرد و فقط بر اساس بدن حکم میکند).
[۴] . تدبر مذکور چنین بود: بسیاری از ما علم حقیقی را در کشف و شهودی جستجو میکنیم که راهش از جنس عمل کردن است. دنبال این هستیم که کسی دائما به ما بگوید «چنین و چنان بکن» اما قرآن وقتی میخواهد از تعلیم الهی به انسان سخن بگوید، ابتدا نام قلم را میآورد. شاید یکی از علل کماعتنایی ما به «مطالعه جدی قرآن»، این است که: نقش «معرفت حاصل از عمل» را مهمتر از «معرفت حاصل از قلم» میدانیم، ولو آن قلم، قلم الهی باشد! البته باید بدانچه میدانیم عمل کنیم و از خدا طلب فهم کنیم (حدیث ۱) تا توان بهرهگیریمان از قرآن هم بالا رود؛ اما آیا به جای اهتمام به مرشد و حکیم، نباید جدیتر سراغ قلم و نوشته (قرآن کریم) برویم؟!
بازدیدها: ۳۳۸