ترجمه
و از مردم، کسانی میگویند به خدا ایمان آوردیم، اما هنگامی که در [راه] خدا اذیت شود، فتنه مردم را همچون عذاب خداوند قرار میدهد؛ و اگر یاریای از پروردگارت آید قاطعانه گویند البته ما با شما بودهایم. مگر خداوند بدانچه در سینههای جهانیان است داناتر نیست؟!
حدیث
۱) هنگامی که بعد از قتل عثمان مردم دور امیرالمومینن ع جمع شدند و بر بیعت با وی اصرار ورزیدند، حضرت برای اتمام حجت فرمود:
مرا رها کنید و دنبال کس دیگری باشید چرا که وضعیتی در پیش رو داریم که وجوه و رنگهای گوناگون دارد، و عقلها در آن ثبات نمیگیرد؛ افقها تیره و تار است و راه حق ناشناخته و مورد انکار.
بدانید که من اگر درخواستتان را اجابت کنم، آن گونه که خود میدانم بر کار سوار میشوم و به سخن سخنپراکنان و عتاب عیبجویان وقعی نمینهم.
نهج البلاغه، خطبه ۹۲
و من كلام له ع لما أراده الناس على البيعة بعد قتل عثمان رضي الله عنه
دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ.
۲) امیرالمومنین ع در اواخر حکومت خویش، بعد از اینکه سپاه معاویه شهرهایی را تاراج کرده بود و کوفیان همتی نمیکردند، فرمود:
من شب و روز، آشكار و نهان، شما را به جنگیدن با این قوم فراخواندم و گفتم: بر آنان حمله بريد، پيش از آنكه بر شما حمله برند، که به خدا سوگند با مردمى در آستانه خانهشان جنگ نشد جز كه جامه خوارى پوشيدند. امّا كار را به گردن همديگر انداختید و دست روی دست گذاشتید، تا آنكه از هر سو بر شما تاخت آوردند و شهرها را يكى پس از ديگرى از دستتان برون كردند.
شگفتا و شگفتا! به خدا كه همبستگى اين مردم در باطل خويش، و پراكندگى شما در حقّ خود، دل را مىميراند، و اندوه را تازه مىگرداند. رویتان سیاه باد و غمتان جانکاه، كه آماج تير بلاييد، بر شما غارت مىبرند و ننگى نداريد؛ با شما پيكار مىكنند و به جنگى دست نمىگشاييد؛ خدا را نافرمانى مىكنند و خشنودى مىنماييد.
اگر در تابستان شما را بخوانم، گوييد هوا سخت گرم است، مهلتى ده تا گرما كمتر شود. اگر در زمستان فرمان دهم، گوييد سخت سرد است، فرصتى ده تا سرما از بلاد ما به در شود. شما كه از گرما و سرما چنين فرار میکنید، به خدا سوگند که از شمشير آخته بیشتر مىگريزيد.
ای مردنمایان نامرد! کمخردان نازپرورد! كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم كه به خدا، پايان اين آشنايى ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدا بکشدتان! دلم پر خون کردید و سينهام مالامال از خشم؛ پياپى جرعه اندوه به كامم مىريزيد، و با نافرمانى و فروگذارى جانبم، كار را بهم درمىآميزيد، تا آنجا كه قريش مىگويد پسر ابوطالب مردی شجاع است امّا علم جنگ نمىداند! خدا پدرانشان را مزد دهاد! كدام يك از آنان پيشتر از من در ميدان جنگ بوده و بيشتر از من نبرد را آزموده؟ هنوز بيست سال نداشتم كه پا در معركه گذاشتم، و اكنون ساليان عمرم از شصت فزون است.
امّا، نظرش به جایی نرسد، کسی كه فرمانش را نبرند.
نهج البلاغه، خطبه۲۷، (با اقتباس از ترجمه شهیدی) ؛ الكافي، ج۵، ص۴-۶
أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمْ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ!
فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ.
فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ [الصَّيْفِ] قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ!
يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ! لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً!
قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مُقَاماً مِنِّي لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ؛
وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ.
۳) شخصی در محضر امام جواد ع عرض کرد: من حضرت محمد ص و حضرت علی ع را چنان دوست دارم که اگر تکهتکه شوم یا با قیچی پارهپارهام کنند، از آنها دست برنمیدارم.
امام جواد ع فرمود: پس بیتردید حضرت محمد ص و حضرت علی ع هم آنچه تو از جان خود بدانها میدهی، از جان خود ارزانی تو خواهند کرد؛ بدرستی که آنها در روزی که همگان برای قضاوت از هم جدا میشوند چنان برایت جبران میکنند که تمام آنچه برایشان مایه گذاشتهای، به ازای یکی از صدهزارهزار (= صد میلیون) چیزی که به تو میدهند نمیشود.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۳۳۲
وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ [بْنِ مُوسَى] ع حِينَ قَالَ رَجُلٌ بِحَضْرَتِهِ: إِنِّي لَأُحِبُّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً حَتَّى لَوْ قُطِعْتُ إِرْباً إِرْباً، أَوْ قُرِضْتُ لَمْ أَزُلْ عَنْهُ.
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع: لَا جَرَمَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً يُعْطِيَانِكَ مِنْ أَنْفُسِهِمَا مَا تُعْطِيهِمَا [أَنْتَ] مِنْ نَفْسِكَ إِنَّهُمَا لَيَسْتَدْعِيَانِ لَكَ فِي يَوْمِ فَصْلِ الْقَضَاءِ مَا لَا يَفِي مَا بَذَلْتَهُ لَهُمَا بِجُزْءٍ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ أَلْفِ جُزْءٍ مِنْ ذَلِك.
۴) سعد بن عبدالملک (از شیعیان امام باقر ع، که چون از تبار بنیامیه بود بسیار نگران عاقبت به خیری خود بود و امام ع ایشان را «سعد الخیر» نامیده بود) نامهای به امام باقر ع نوشته بود و نگرانیاش را از قلّت دینداران واقعی ابراز داشته بود. امام ع در پاسخ ایشان پس از اینکه اصل دغدغه او را تایید میکنند، میفرمایند:
… و بدان – خداوند رحمتت کند – که به دست نمیآید محبت خداوند مگر با بغضِ [= کینهتوزیِ] بسیاری از مردم؛ و همینطور ولایت و دوستی او جز با دشمنی آنها؛ و تحمل اینها در قبال آنچه که از خدا به انسان میرسد، حقیر و آسان است، از نظر کسانی که میدانند.
برادرم! همانا خداوند در [امت] هر پیامبری، عالمانی را باقی میگذارد که از ضلالت به هدایت دعوت، و اذیتها را تحمل میکنند؛ دعوت کننده از جانب خدا را لبیک میگویند و خودشان هم [دیکران را] به سوی خدا دعوت میکنند؛ پس بدانها بصیرت پیدا کن [آنها را بشناس] – خداوند رحمتت کند – چرا که آنان از منزلتی رفیع برخوردارند؛ اگر حادثه ناگواری بر آنان واقع شود، آناناند که با کتاب خدا مرده زنده میکنند و از نور الهی بصیرت میبخشند: چهبسیار کُشتههای ابلیس که آنها زندهشان کردهاند و چهبسیار حیران گمراه که هدایتشان نمودهاند، در حالی که خون خود را برای جلوگیری از هلاکت بندگان فدا میکنند؛ چه نیکوست اثر آنان بر [سایر] بندگان خدا؛ و چه زشت است آثار آن بندگان بر اینان.
الكافي، ج۸، ص۵۶
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَى سَعْدٍ الْخَيْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَاءَنِي كِتَابُكَ …[۱]
وَ اعْلَمْ رَحِمَكَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا تُنَالُ مَحَبَّةُ اللَّهِ إِلَّا بِبُغْضِ كَثِيرٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا وَلَايَتُهُ إِلَّا بِمُعَادَاتِهِمْ وَ فَوْتُ ذَلِكَ قَلِيلٌ يَسِيرٌ لِدَرْكِ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ يَا أَخِي إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ فِي كُلٍّ مِنَ الرُّسُلِ بَقَايَا مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ يَدْعُونَ مَنْ ضَلَّ إِلَى الْهُدَى وَ يَصْبِرُونَ مَعَهُمْ عَلَى الْأَذَى يُجِيبُونَ دَاعِيَ اللَّهِ وَ يَدْعُونَ إِلَى اللَّهِ فَأَبْصِرْهُمْ رَحِمَكَ اللَّهُ فَإِنَّهُمْ فِي مَنْزِلَةٍ رَفِيعَةٍ وَ إِنْ أَصَابَتْهُمْ فِي الدُّنْيَا وَضِيعَةٌ إِنَّهُمْ يُحْيُونَ بِكِتَابِ اللَّهِ الْمَوْتَى وَ يُبَصِّرُنَّ بِنُورِ اللَّهِ مِنَ الْعَمَى كَمْ مِنْ قَتِيلٍ لِإِبْلِيسَ قَدْ أَحْيَوْهُ وَ كَمْ مِنْ تَائِهٍ ضَالٍ قَدْ هَدَوْهُ يَبْذُلُونَ دِمَاءَهُمْ دُونَ هَلَكَةِ الْعِبَادِ وَ مَا أَحْسَنَ أَثَرَهُمْ عَلَى الْعِبَادِ وَ أَقْبَحَ آثَارَ الْعِبَادِ عَلَيْهِمْ.
تدبر
توجه
آیه ۱۱ سوره حج (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ؛ و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه میپرستد، پس اگر خوشیای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنهای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد، در دنیا و آخرت زیان کرده است؛ این است همان زیان آشکار.) مضمونی بسیار نزدیک به آیه حاضر دارد و در جلسه ۳۱۶ مورد بحث و تامل قرار گرفت. اغلب احادیث و تدبرهای آن در مورد آیه حاضر نیز صادق است. لذا مجددا آن نکات، تکرار نمیشود. از طریق لینک زیر میتوانید مطالب آن را مطالعه کنید:
http://yekaye.ir/al-hajj-22-11/
۱) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ»
وقتی کسی ادعای ایمان میکند، خدا او را به فتنه میاندازد و او در راه خدا متحمل اذیت و آزار میشود. برخی در ادعایشان صادق بوده، بر ایمان و عمل صالح استوار میمانند (که در آیات قبل، از آنها سخن گفت). در مقابل، برخی این اذیت و آزار را همچون عذاب الهی غیرقابل تحمل وانمود میکنند. اما خدا از دل اینها خبر دارد که ایمانشان صادقانه نیست.
۲) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ»
کسی از ایمان صادقانه برخوردار است که در خوشی و سختی، ایمانش را نگه دارد. وگرنه کسی که در سختیها ناشکیباست و تنها در خوشیها اعلام همراهی میکند، – به تصریح آیه بعد – منافق است.
۳) «مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ …»
کسی که میگوید به خدا ایمان آوردم، باید خود را برای آزار و اذیت مردم آماده کند (حدیث۴)
اما چرا؟
چون اینجا دنیاست، نه آخرت؛ موقت و گذراست نه سرانجام؛
اینجا محل آزمون است؛ محل نشان دادن تواناییهاست؛
اگر مشکلات نباشد، فرقی بین خوب و بد، صبور و ناشکیبا، ایثارگر و خودخواه؛ و … باقی نمیماند.
۴) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ»
به نظر میرسد یکی از مهمترین فتنههایی که در تاریخ اسلام رخ داده و بوضوح بسیاری در آن فتنه لغزیدند، فتنههای مربوط به زمان امیرالمومنین ع است، تا حدی که ایشان، هم قبل از قبول خلافت، به تیره و تار بودن زمانه اشاره کردند (حدیث۱) و هم در اواخر حکومت، از اینکه اغلب مردم با این اذیتها خود را از یاری حضرت کنار کشیدند گلایه نمودند (حدیث۲)
از طرف دیگر، علی بن ابراهیم قمی میگوید منظور از تعبیر «وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ» قیام قائم ع است. (تفسير القمي، ج۲، ص۱۴۹)
بر این اساس، شاید بتوان گفت که این آیه، چهبسا دورنمایی از چگونگی پایداری در رکاب امام تا تحقق مهدویت را نشان میدهد و آرزواندیشی بسیاری از مدعیان انتظار را باطل میکند.
تحلیل سبک زندگی دینی
انتظار مهدی ع، انتظار آمدن یک «امام» است که میخواهد با تکیه بر «دین الهی»، عدالت و عبودیت را در جهان فراگیر نماید؛ امامی که یکبار در تاریخ اسلام حکومت را به دست گرفت، و معلوم شد که وقتی پای اذیتها و سختیها به میان آید، مدعیان ایمان چه اندازه صادقاند.
کسی که در مقابل سختیهایی که به خاطر دینداری به او میرسد ناشکیباست؛ و در عین حال به خیال خود آرزو دارد که امام زمان ع (که مظهر نصرت الهی است) بیاید و ظهور کند، آیا از کسانی نیست که مصداق این آیه است؟
یکبار دیگر مفاد آیه را مرور کنیم:
و از مردم، کسانی میگویند به خدا ایمان آوردیم، اما هنگامی که در [راه] خدا اذیت شوند، فتنه مردم را همچون عذاب خداوند قرار میدهند؛ و اگر یاریای از پروردگارت آید قاطعانه گویند البته ما با شما بودهایم. آیا خدا از آنچه در سینههاست از همه آگاهتر نیست؟
تحلیل اجتماعی
نهتنها فرد، بلکه اگر جامعهای هم ادعای دینداری بکند، اذیت میشود. اگر در برابر اذیتها ایستاد، گام به گام به ظهور نزدیک میشود؛ و اگر ناشکیبایی ورزد و تحریمها و تقبیحها و تهدیدهایی را که از جانب دشمنان اسلام میبیند، همچون عذاب خدا غیرقابل تحمل قلمداد کند، دیگر صلاحیت ادعای ایمان واقعی و زمینهسازی برای ظهور را نخواهد داشت.
در اینکه در هر جامعه دینی (حتی جامعه نبوی ص) همواره عدهای منافقِ ذینفوذ وجود دارند، بحثی نیست. بحث بر سر این است که آیا این منافقان همه را با خود همراه کرده، و مردم را از مسیر اصلی منصرف ویا منحرف خواهند کرد؟ آیا داستان حکومت حضرت علی ع تکرار و پرونده حمایت مردم از امام در کربلا بسته میشود؟ یا این بار به ظهور خواهیم رسید؟
ما با انقلابمان مسیر حرکت به سمت ظهور را آغاز کردیم. آیا تا پایان مسیر بر این راه خواهیم ماند؟
۵) «آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ»
چرا به جای اینکه مثلا بگوید « أُوذِيَ فِي سبیل اللَّهِ در راه خدا اذیت شود» یا « أُوذِيَ لِلَّهِ: برای خاطر خدا اذیت شود» فرمود « أُوذِيَ فِي اللَّهِ» در خدا اذیت شود»؟!
الف. «فی» در اینجا در همان معنای «لام» سببیت است و «أُوذِيَ فِي اللَّهِ» یعنی «أوذي لأجل الإيمان بالله: به خاطر ایمان به خدا اذیت شود»، اما تعبیر «فی= در» یک عنایت کلامی لطیفی دارد که «خدا» (ایمان به خدا) را ظرف برای اذیت و برای کسی که اذیت بر او واقع میشود، قرار داده است تا نشان دهد که این آزار و اذیت ابتدا متوجه خدا شده [= به سمت خدا جهتگیری شده] و چون متوجه خداست، به آن شخص رسیده است [بلاتشبیه، نظیر اینکه حرارت، ابتدا به ظرف میخورد و بواسطه آن، شیء درون ظرف را گرم میکند] که به این ترتیب، هم سبب و علت اذیت کردن و هم غایت اذیت کردن را یکجا بیان کرده است. (المیزان، ج۱۶، ص۱۰۵)
ب. «الإيذاء في الله» به معنای «الإيذاء في سبيل الله: اذیت در راه خدا» است و این تعبیر یک عنایت لطیف کلامی دارد: وقتی میفرماید «اذیت در خدا» یعنی سبب این اذیت، صرفا ایمان آنها به خداست؛ در حالی که اگر میفرمود «اذیت در راه خدا» معنایش این بود که سبب اذیت، پیموده شدن راه خدا توسط او (یعنی عملی که او انجام می دهد، نه صرفا ایمان وی) است؛ چنانکه در جای دیگری که افراد به خاطر «حرکت در مسیر الهی اذیت شدهاند از تعبیر «اذیت در راه من» استفاده شده است: «فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي» (آل عمران/۱۹۵) (المیزان، ج۱۶، ص۱۰۵) [این مطلب، قابل مقایسه است با تفاوتی که بین جاهَدُوا فينا (عنکبوت/۶۵) با جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّه (بقره/۲۱۸) وجود دارد.]
ج. …
۶) «فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ»
هنگامی که در [راه] خدا اذیت شود، فتنه مردم را همچون عذاب خداوند قرار میدهد.
منظور از «فتنه مردم» چیست؟
الف. سختیها و بلاهایی که از جانب مردم به او میرسد (المیزان، ج۱۶، ص۱۰۵) [هممعنا با کلمه «اذیت» که در عبارت قبل آمد: أُوذِيَ فِي اللَّهِ]
ب. وضعیت زندگی اجتماعی، یعنی زندگی در میان مردم، که سرتاپایش امتحان صبر است.
ج. شبهات و تردیدهایی که مردم در زندگی او میافکنند.
د. …
۷) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ … وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ»
خدا صرفا به سخن ما کار ندارد؛ او به آنچه در سینه ما میگذرد، آگاه است و بر اساس همان با ما رفتار میکند. به قول امیرالمومنین ع: «بِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَاد: بواسطه آنچه در سینههاست بندگان جزا داده میشوند.» (نهج البلاغه، خطبه۷۵)
[۱] . تَذْكُرُ فِيهِ مَعْرِفَةَ مَا لَا يَنْبَغِي تَرْكُهُ وَ طَاعَةَ مَنْ رِضَا اللَّهِ رِضَاهُ فَقُلْتَ مِنْ ذَلِكَ لِنَفْسِكَ مَا كَانَتْ نَفْسُكَ مُرْتَهَنَةً لَوْ تَرَكْتَهُ تَعْجَبُ أَنَّ رِضَا اللَّهِ وَ طَاعَتَهُ وَ نَصِيحَتَهُ لَا تُقْبَلُ وَ لَا تُوجَدُ وَ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِي عِبَادٍ غُرَبَاءَ أَخْلَاءً مِنَ النَّاسِ قَدِ اتَّخَذَهُمُ النَّاسُ سِخْرِيّاً لِمَا يَرْمُونَهُمْ بِهِ مِنَ الْمُنْكَرَاتِ وَ كَانَ يُقَالُ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ أَبْغَضَ إِلَى النَّاسِ مِنْ جِيفَةِ الْحِمَارِ وَ لَوْ لَا أَنْ يُصِيبَكَ مِنَ الْبَلَاءِ مِثْلُ الَّذِي أَصَابَنَا فَتَجْعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ أُعِيذُكَ بِاللَّهِ وَ إِيَّانَا مِنْ ذَلِكَ لَقَرُبْتَ عَلَى بُعْدِ مَنْزِلَتِكَ
بازدیدها: ۸