۴۰۶) وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ

ترجمه

و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند البته آنان را در زمره شایستگان درمی‌آوریم.

نکات ترجمه

«الصَّالِحاتِ» و «الصَّالِحينَ»[۱]

ماده «صلح» در اصل دلالت دارد بر آن چیزی که از فساد سالم مانده باشد؛ و در واقع، «صلاح» نقطه مقابل «فساد»[۲] می‌باشد (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۳۰۳؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۶، ص۲۶۵) چنانکه این تقابل در بسیاری از آیات قرآن مد نظر قرار گرفته است؛ مثلا: «الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ‏» (شعراء/۱۵۲) «وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ‏» (اعراف/۱۴۲) «إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ‏» (یونس/۸۱) «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (شعراء/۵۶) «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح‏» (بقره/۲۲۰) و البته برخی گفته‌اند اگرچه غالبا «صلاح» در مقابل «فساد» است؛ اما گاه در مقابل «سیئة» هم به کار می‌رود: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» (توبه/۱۰۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۸۹-۴۹۰) و برخی بر این باورند که نسبت «صلاح» و «فساد» نسبت نقیضین است؛ یعنی با تحقق فساد، صلاح منتفی است؛ و بالعکس؛ اما «صلاح» و «سیئه» ضد همدیگرند؛ یعنی اگرچه با هم جمع نمی‌شوند؛ اما رفع هر دو ممکن است [یعنی ممکن است عملی نه مصداق عمل صالح باشد و نه عمل سیئه] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۶، ص۲۶۶)

در واقع، «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانسته‌اند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته کاربرد کلمه «صلاح» در جایی که ضرری در کار باشد (مثلا می‌گویند این بیماری به صلاح تو بوده است) مخصوص به مواردی است که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر می‌دهد و لذاست که در مورد خود خداوند تعبیر «صالح» به کار نمی‌رود. (الفروق في اللغة، ص۲۰۴)

«صلاح»، تاحدودی به مفاهیم «صحت» (سلامتی) و «خیر» (خوبی) نزدیک است؛ تفاوتش با «صحت» این است که صلاح را غالبا در مورد ذات (انسان صالح) و فعل (عمل صالح) به کار می‌برند؛ اما «صحت» را غالبا در مورد جسم (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۶، ص۲۶۶)؛ و تفاوت «صلاح» با «خیر» در این است که خیر بیشتر دلالت بر حُسن و سرور دارد (البته جایی که سرور باشد اما کار نیکویی محسوب نشود، «خیر» گفته نمی‌شود) لذا مثلا ممکن است در مورد «بیماری» تعبیر اینکه «صلاحش در این است» به کار رود، اما اینکه بیماری «خیر» است به کار نمی‌رود؛ مگر به صورت «افعل تفضیل» و در مقام مقایسه (که مثلا بگویند الان بیماری برای او بهتر (=خیر) از سلامتی است) (الفروق في اللغة، ص۲۰۴) که اینجا در همان معنای «صلاح» به کار رفته است.

این ماده وقتی در معنای ثلاثی مجرد به کار می‌رود، در سه وزن «صَلَحَ يَصْلُحُ» «صَلُحَ يَصْلُحُ» و «صَلَحَ يَصْلَحُ» به کار می‌رود که مصدر آن «صلاح» است:‌ «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ» (رعد/۲۳) و «صُلح» اسم مصدر از همین ماده (المصباح المنير، ج‏۲، ص۳۴۶)، و به معنای زدودن نفرت و دشمنی بین دو نفر (یا دو گروه) است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۸۹-۴۹۰)

در واقع، دو کاربرد برای این فعل شایع است: یکی به معنای کار صالح انجام دادن، و دیگری به معنای صلح کردن و با مسالمت با دیگری زندگی کردن؛ هرچند اسم فاعل آن (صالح) تنها در معنای اول رایج است؛ البته هم به عنوان وصف عمل «الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه» (فاطر/۱۰) ، «كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» (توبه/۱۲۰) (بقدری این کاربرد رایج است که در بسیاری از موارد موصوف این کلمه حذف می‌شود و با تعابیری همچون «عَمِلُوا الصَّالِحات» (۵۲ بار) «قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ» (طه/۷۵) «يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحات» (طه/۱۱۲؛ انبیاء/۹۴) «الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحات» (اسراء/۹؛ کهف/۲) به کار می‌رود) و «وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً» (کهف/۴۶؛ مریم/۷۶)؛ و هم به عنوان وصف انسان ویا گروهی از انسانها: «إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ» (بقره/۱۳۰) ، «الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ» (نساء/۶۹) ، «وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ» (اعراف/۱۶۸) ، «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/۱۰۵) و «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ» جن/(۱۱) که البته «صالح» نام یکی از پیامبران هم می‌باشد: «قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلينَ» (اعراف/۷۷) ، «قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا» (هود/۶۲) ، «ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ» (هود/۸۹)

و وقتی به باب افعال می‌رود، همین دو کاربرد را به صورت متعدی خواهد داشت: یعنی هم به معنای اصلاح امور است در مقابل افساد: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ» (بقره/۲۲۰) «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (اعراف/۵۶ و ۸۵) «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/۲) و هم به معنای صلح برقرار کردن بین دو نفر «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء/۱۲۸) یا دو گروه: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما … فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ … إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (حجرات/۹-۱۰) ، «وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاس» (بقره/۲۲۴۵) ، «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ» (انفال/۱) و البته در بسیاری از موارد می‌تواند هر دو مد نظر باشد؛ مثلا: «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» (نساء/۳۵)

که اسم فاعل آن «مُصلِح» می‌باشد در مقابل «مفسد»: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/۱۱) ، «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» (بقره/۲۲۰) ، «إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ» (اعراف/۱۷۰)

ماده «صلح» و مشتقات آن ۱۸۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث

۱) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل که می‌فرماید: «کسی را که خداوند هدایت کند، هدایت‌یافته است؛ و کسی را که خدا گمراه کند هیچ ولیّ رشددهنده‌ای برای او نمی‌یابی.» (کهف/۲۷) سوال شد.

فرمودند: بدرستی که خداوند تبارک و تعالی ظالمان را در روز قیامت از [مسیر] سرای کرامت خود گمراه می‌کند؛ و کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، به بهشت هدایت می‌فرماید همان طور که خداوند عز و جل فرمود: «و خداوند ظالمان را گمراه می‌کند و خداوند آنچه بخواهد انجام می‌دهد.» (ابراهیم/۲۷) و خداوند عز و جل می‌فرماید: «بدرستی که کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را با ایمانشان هدایت می‌کند، نهرهایی از پایین آنان روان است، در بهشت‌های نعمت.» (یونس/۹)

گفتم: پس سخن خداوند چه می‌شود که می‌فرماید «و توفیق من نیست مگر به خدا» (هود/۸۸) ویا می فرماید: «اگر خداوند شما را یاری کند هیچکس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر خوارتان سازد چه کسی بعد از او شما را یاری می‌کند؟» (آل‌عمران/۱۶۰)

فرمود: هنگامی که بنده آانچه از طاعت را که خداوند عز و جل دستور داده، انجام می دهد، کار او موافق است با امر خداوند عز و جل، و چنین بنده‌ای «موفق» (=دارای توفیق) نامیده می‌شود؛ و هرگاه این بنده بخواهد در چیزی از معاصی خداوند وارد شود خداوند تبارک و تعالی، بین او و آن معصیت حائل می‌گردد، و او آن را ترک می کند و این ترک او به توفیقی از جانب خداوند متعال است؛ و هرگاه که بین او و معصیت را خالی کند و بین او و آن قرار نگیرد تا جایی که او مرتکب آن شود، او را خوار کرده و یاری ننموده و توفیق ارزانی‌اش نداشته است.

معاني الأخبار، ص۲۱؛ التوحيد (للصدوق)، ص۲۴۱

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بن [زائد] الشَّيْبَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ‏ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً»

فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُضِلُّ الظَّالِمِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنْ دَارِ كَرَامَتِهِ وَ يَهْدِي أَهْلَ الْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ إِلَى جَنَّتِهِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ» وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ‏» قَالَ فَقُلْتُ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ» وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ» فَقَالَ إِذَا فَعَلَ الْعَبْدُ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الطَّاعَةِ كَانَ فِعْلُهُ وِفْقاً لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُمِّيَ الْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً وَ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ يَدْخُلَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَحَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ فَتَرَكَهَا كَانَ تَرْكُهُ لَهَا بِتَوْفِيقِ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَتَى خُلِّيَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَعْصِيَةِ فَلَمْ يَحُلْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حَتَّى يَرْتَكِبَهَا فَقَدْ خَذَلَهُ وَ لَمْ يَنْصُرْهُ وَ لَمْ يُوَفِّقْهُ.

 

۲) امیرالمومنین ع در فرازی از عهدنامه مالک اشتر می‌فرمایند:

و این را بدان ای مالک! من تو را به سرزمینی فرستادم که قبل از تو دولت‌های عادل و ستمگری بوده‌اند؛ و همانا مردم در کارهای تو می‌نگرند همان گونه که تو در کار والیان پیش از خود می‌نگری؛ و در مورد تو می‌گویند آنچه تو در مورد آنها می‌گویی؛ و همانا دلیلی بر اینکه شخصی در زمره صالحان است، آن چیزی است که خداوند بر زبان بندگانش جاری می‌سازد [یعنی اگر واقعا صالح باشی، خدا کاری می‌کند که مردم به صالح بودن تو اعتراف کنند]؛ پس بهترین ذخیره‌ها نزد تو، [اهتمام به] ذخیره کردن عمل صالح باشد.

نهج البلاغه، نامه۵۳

… ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُور الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِح‏ …

 

۳) امیرالمومنین ع در یکی از خطبه‌های خود در وصف ایمان می‌فرمایند:

راهى است كه گشاده و روشن؛ و چراغش نورانى و پرتو افكن. با ايمان است که بر اعمال صالح دلیل آورده گردد و با اعمال صالح است که بر ایمان استدلال شود. با ایمان است که علم آباد می‌شود؛ و با علم است که از مرگ هراس [دغدغه‌مندی] در دل می‌افتد؛ و با مرگ است که دنیا پايان يابد، و با دنياست که آخرت به دست آید؛ و با قیامت است که بهشت نزدیک شود و جهنم برای گمراهان، خودی نشان دهد. آفريدگان را جز قيامت قرارگاهى نبود، در اين ميدان مسابقت شتابان مى‏روند، تا به نقطه پايان رسند.

نهج البلاغه، خطبه۱۵۶

سَبِيلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ أَنْوَرُ السِّرَاجِ فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى‏.[۳]

 

تدبر

۱) «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ»

مگر «شخص صالح» به معنای مومنی نیست که عمل صالح انجام می‌دهد؛ پس وارد کردن «کسی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده» در «صالحان»، یعنی چه؟ آن هم با دو تاکید شدید (لام قسم و «ن» مشدد: «لـ» + «ندخل» + «نّ»)

الف. با توجه به سیاق آیات، این تعبیر برای اطمینان دادن و رفع دغدغه مومنانی است که با والدینشان بر سر دینداری‌شان مجاهده می‌کنند؛ می‌خواهد بفرماید که اگر آنها تو را تنها گذاشتند و آزار دادند، نگران نباش؛ تو اگر اهل ایمان و عمل صالح باشی، خدا بهتر از آنها را نصیب تو می‌کند و تو را در میان صالحان – که بهشتی‌اند – قرار می‌دهد. (الميزان، ج‏۱۶، ص۱۰۴)

ب. شاید اشاره به آن است که با عمل صالح است که شاکله و شخصیت صالح در انسان شکل می‌گیرد.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

ما یک رفتار و عمل داریم و یک خلق و خوی و ملکه. این ملکات با همین رفتارهای جزیی شکل می‌گیرد؛ اگر انسان می‌خواهد یک شخصیت صالح داشته باشد، راهش انجام اعمال صالح است.

ج. شاید اشاره است به الحاق به جماعت «صالحان». در واقع، شاید اشاره دارد به آن واقعه عدالت جهانی که توسط جماعتی از صالحان به رهبری صالحترین انسان، مهدی موعود ع، حاصل می‌شود.

بر این اساس، این آیه نشان می‌دهد که چگونه می‌توانیم در زمره یاران امام زمان ع درآییم: کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند،‌ خداوند آنان را در زمره آن صالحان وارد خواهد کرد.

د. …

 

۲) «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ»

نفرمود «کسانی که عمل صالح انجام می‌دهند»، بلکه فرمود «کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می‌دهند»، در صالحان وارد می‌کنیم.

پس،

صِرف عمل صالح، انسان را در زمره‏ى صالحان (شایستگان) قرار نمى‏دهد. عمل صالحی كه از ايمان به خدا برخيزد ارزشمند است (تفسير نور، ج‏۹، ص۱۱۷)

 


[۱] . این مطلب ابتدا به صورت زیر نوشته شده بود که در تاریخ ۱۳/۱۰/۱۳۹۸ به صورتی که در بالا می‌بینید تصحیح شد:

«صالح» اسم فاعل از ماده «صلح» است. «صلاح» نقطه مقابل «فساد» می‌باشد (درباره «فساد» و ماده «فسد» قبلا در جلسه ۱۷۵ توضیح داده شد http://yekaye.ir/sad-38-28/ )و این تقابل در بسیاری از آیات قرآن مد نظر قرار گرفته است؛ مثلا: «الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ‏» (شعراء/۱۵۲) «وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ‏» (اعراف/۱۴۲) «إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ‏» (یونس/۸۱) «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (شعراء/۵۶) «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح‏» (بقره/۲۲۰)

هرچند گاهی در مقابل «صلاح» از تعبیر «سیئة» استفاده شده است؛ مثلا «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» (توبه/۱۰۲)

همچنین «صُلح» هم از همین ماده، و به معنای زدودن نفرت و دشمنی بین دو نفر (یا دو گروه) است و «صالح» نام یکی از پیامبران هم می‌باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۸۹-۴۹۰)

در واقع، «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانسته‌اند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته در مورد ضرر در جایی به کار می‌رود که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر می‌دهد و لذاست که در مورد خود خداوند تعبیر «صالح» به کار نمی‌رود. (الفروق في اللغة، ص۲۰۴)

«صلاح»، تاحدودی به مفاهیم «صحت» (سلامتی) و «خیر» (خوبی) نزدیک است؛ تفاوتش با «صحت» این است که صلاح را غالبا در مورد ذات (انسان صالح) و فعل (عمل صالح) به کار می‌برند؛ اما «صحت» را غالبا در مورد جسم (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۶، ص۲۶۶)؛ و تفاوت «صلاح» با «خیر» در این است که خیر بیشتر دلالت بر حُسن و سرور دارد (البته جایی که سرور باشد اما کار نیکویی محسوب نشود، «خیر» گفته نمی‌شود) لذا مثلا ممکن است در مورد «بیماری» تعبیر اینکه «صلاحش در این است» به کار رود، اما اینکه بیماری «خیر» است به کار نمی‌رود؛ مگر به صورت «افعل تفضیل» و در مقام مقایسه (که مثلا بگویند الان بیماری برای او بهتر (=خیر) از سلامتی است) (الفروق في اللغة، ص۲۰۴) که اینجا در همان معنای «صلاح» به کار رفته است.

[۲] . درباره «فساد» و ماده «فسد» قبلا در جلسه ۱۷۵ توضیح داده شد http://yekaye.ir/sad-38-28/

[۳] . این حدیث هم درباره حقیقت ایمان و عمل صالح قابل توجه است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَوَى فَضَالَةُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قَالَ آمَنُوا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بَعْدَ الْمَعْرِفَة (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۳۰۲)

Visits: 236

2 Replies to “۴۰۶) وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ”

  1. بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۴) وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری

  2. بازتاب: یک آیه در روز - 962) الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*