۶۹۸) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ

ترجمه

همانا انسان واقعاً در زیان است.

نکات ادبی

الْإِنْسانَ

قبلا اشاره شد که برخی «انسان» را از ماده «نسی» دانسته‌اند.

جلسه۹۴ http://yekaye.ir/ta-ha-020-115/

اما همچنین توضیح داده شد که اغلب، کلمه «إنسان» را از ماده «أنس» و هم‌معنی «إنس» دانسته‌اند که جمع آن «اَناسِيّ» (فرقان/۴۹) و «أُناس» (اعراف/۸۲) می‌باشد.

ماده «أنس» را در اصل به معنای ظهور و آشکار شدنی که همراه با آرامش باشد دانسته و گفته‌اند به «إنسان» در مقابل «جنیان»، «إنس» می‌گویند، چون آنها مخفی‌اند و نمی‌شود با آنها مأنوس شد و احساس آرامش کرد؛ اما انسان آشکار است و می‌توان با او أنس گرفت. به تعبیر دیگر، این ماده دلالت می‌کند بر نزدیک شدن همراه با ظاهر و آشکار شدنی است به منظور رسیدن به انس و آرامش می‌باشد. در واقع، «اُنس» نقطه مقابل «نفرت» و «وحشت» است؛ و به امر منسوب به انسان، و هر چیزی که در جانب انسان باشد [و آرامش به همراه بیاورد] «إِنْسِيّ» می‌گویند که چیزی که نقطه مقابل باشد «وحشيّ» گفته می‌شود.

جلسه۵۴۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/

چون در آیه بعد استثنایی از انسان صورت گرفته است، بسیاری از مفسران کلمه «الانسان» در این آیه در معنای جمع (به معنای عموم انسان‌ها) دانسته‌اند (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۸۱۵) و از این رو آن را اسم جنس قلمداد کرده‌اند که دلالت بر نوع انسان می‌کند، و از این جهت شامل همه انسانها می‌شود. (البحر المحيط، ج‏۱۰، ص۵۳۹؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶)

البته در برخی احادیث این انسان را شخص معینی معرفی کرده‌اند (مثلا: جلسه قبل، حدیث۲) و بر این اساس، برخی احتمال داده‌اند که «الف و لام» انسان، الف و لام عهد باشد (یعنی «آن انسان») و اشخاص متعددی را به عنوان مصداق چنین شخصی نام برده و روایت کرده‌اند که آنان می‌گفتند :همانا محمد ص در زیان است؛ و خداوند سوگند یاد کرد که خودشان در زیان‌اند» (مفاتيح الغيب، ج‏۳۲، ص۲۷۹)[۱]

خُسْرٍ

قبلا بیان شد که ماده «خسر» است در اصل دلالت بر نقصی دارد که بر سرمایه انسان وارد شود؛ خواه سرمایه مادی (مال التجاره) ویا سرمایه وجودی و جان خود آدمی؛ و در قرآن کریم از ۶۵ مورد استفاده از مشتقات این ماده، تنها سه موردش در معنای ضرر مادی به کار رفته است (أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرينَ؛، شعرا/۱۸۱؛ وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزان، الرحمن/۹؛ وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُون، مطففین/۳). معادل فارسی آن، «زیان» و در نقطه مقابل «سود» (ربح) است و از این جهت با «ضرر» که در مقابل «نفع» است، متفاوت می‌باشد.

برخی توضیح داده‌اند که در زبان عربی برای از دست دادن سرمایه دو تعبیر به کار می‌رود: وقتی مقدار محدودی از سرمایه را از دست داده باشد «وضیعة» می‌گویند و وقتی کل سرمایه را ضرر کرده باشد «خسران» می‌گویند (هرچند کم‌کم خسران در مورد «مقداری از سرمایه» هم به کار رفته است)؛ و ظاهرا به همین جهت است که اصل خسران را هلاکت هم دانسته‌اند.

جلسه ۲۴۳ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-22-2/

إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ

این تعبیر، حاوی تاکیدات فراوانی است. واضح ترین این تاکیدات عبارتند از:

بیان مطلب در قالب جمله اسمیه،

آوردن حرف إنّ،

آوردن لام مزحلقه (إعراب القرآن الكريم، ج‏۳، ص۴۶۷) که برخی آن را لام قسم هم دانسته‌اند (الجدول في إعراب القرآن، ج‏۳۰، ص۴۰۰)

تنوین «خسر»، که آن را تنوین دال بر تعظیم (عظیم شمردن واقعه) و یا تنویع (انواع مختلف خسران) دانسته‌اند. (المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶)[۲]

 

اختلاف قرائت

در مصحف ابن‌مسعود عبارت «و أَنَّهُ فِيهِ إِلَى آخِرِ الدَّهْرِ» نیز در ادامه این آیه قرائت می‌شده و و نیز در برخی نقل‌هایی که از امیرالمومنین ع، ابن‌عباس، و امام صادق ع ذکر شده، آنها نیز گاه آیه را بدین صورت قرائت کرده‌اند، که این تعبیر یکی از مصادیق اختلاف قرائات می‌باشد. (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۸۱۵[۳]؛ تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۴۱[۴]؛ الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۹۲[۵])

توضیحی درباره دامنه اختلاف قرائات

قبلا درباره اختلاف قرائات توضیحاتی گذشت و بیان شد که این قرائات متعدد همگی از جانب جبرئیل بر شخص پیامبر ص نازل شده است؛ بویژه در جلسه ۶۶۰ http://yekaye.ir/al-kahf-18-79/

چنانکه اشاره شد عثمان در جریان یکسان‌سازی مصاحف، دستور داد سایر مصاحف را – که مشتمل بر قرائات دیگر قرآن بود- بسوزانند و نابود کنند. این‌مسعود از کسانی بود که بشدت در مقابل این جریان ایستاد. وی با اینکه مصحف تهیه شده توسط عثمان را به عنوان اینکه مشتمل بر برخی از قرائات است، قبول داشت (و برای همین در سلسله قرائات سبعه‌ای که امروزه برای ما متواتر است، نام وی بارها شنیده می‌شود)، اما خودش هم قبل از آماده شدن مصحف عثمان، مصحفی بر اساس برخی دیگر از قرائاتی که از پیامبر ص شنیده بود آماده کرده بود که آن را هم تعلیم می‌داد، به طوری که به نقل اعمش، در کوفه تا قبل از آمدن حجاج بن یوسف ثقفی، قرائت ابن‌مسعود بسیار رایجتر از قرائت مصحف عثمانی (که اکنون در دست ماست) بود؛ و همچنین نسخه‌هایی از آن تا قرن سوم و چهارم در دست بسیاری از مسلمانان باقی بود؛ که با اقدامات ابن‌مجاهد با پشتوانه حکومتی، عملا این نسخه‌ها محو و از دسترس بیرون آمد؛ با این حال بسیاری از مفسران، در کتب تفسیری خود، مواردی از قرائت وی را آورده‌اند که این مورد، یکی از آنهاست که در بسیاری از کتب تفسیری شیعه و سنی ذکر شده است. و شیعیان مستقلا این عبارت را از امیرالمومنین ع و امام صادق ع به عنوان یکی از قرائات نقل کرده اند. متاسفانه در دو سه قرن اخیر و به خاطر رواج صنعت چاپ، یکسان‌سازی مصاحف شدیدتر شد و حتی در میان بزرگان نیز فهم نادرستی از این قرائات شکل گرفت تا حدی که برخی به غلط اینها را به عنوان روایات تحریف قرآن قلمداد کردند؛ و متاسفانه برخی از اهل سنت هم از این فضا حداکثر سوءاستفاده را کردند و شیعه را به خاطر همین روایات به تحریف قرآن متهم کردند؛ در حالی که روایاتی این‌چنین بسیار بیش از آنکه در متون حدیثی و تفسیری شیعه آمده باشد در متون حدیثی و تفسیری خود اهل سنت موجود است.

 

حدیث

۱) مفضل بن عمر می‌گوید: از امام صادق ع درباره «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» سوال کردم.

فرمود:«این «عصر» عصر و زمانه قیام قائم عج است؛ «همانا انسان واقعاً در زیان است» یعنی دشمنان ما؛ «مگر کسانی که ایمان آوردند» یعنی به ولایت ما؛ «و کارهای شایسته کردند» یعنی به برادری کردن در حق برادران؛ «و یکدیگر را به حق توصیه کردند» یعنی به امامت؛ و «همدیگر را به صبر سفارش کردند» یعنی در دوره فترت [= دوره فاصله‌ای که امام ع در دسترس نیست، دوره غیبت]

كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۲، ص: ۶۵۶؛ العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (علامه حلی)، ص: ۶۷

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْقَاضِي وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ الدَّقَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ قَالَ ع الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ يَعْنِي أَعْدَاءَنَا إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي بِآيَاتِنَا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَعْنِي بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ يَعْنِي بِالْإِمَامَةِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ يَعْنِي فِي الْفَتْرَةِ.[۶]

 

۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

زیانکارترین مردم کسی است که به جای آخرت، به دنیا رضایت دهد.

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۱۴۰

وَ قَالَ ع:

أَخْسَرُ النَّاسِ مَنْ رَضِيَ الدُّنْيَا [بِالدُّنْيَا] عِوَضاً عَنِ الْآخِرَةِ.

 

۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

همان زیانکارترین مردم و کسی که بیش از همه سعی و تلاشش به هدر رفته است، کسی است که بدنش را در طلب آرزوهایش [یا: در طلب مال] به زحمت می‌اندازد ولی اوضاع و احوال او را بر آنچه می‌خواهد یاری نکند؛ پس از دنیا با حسرت بیرون رود و در آخرت با عواقب کارش مواجه شود.

نهج‌البلاغه، حکمت۴۳۰؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۱۶۷

وَ قَالَ ع: إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ آمَالِهِ [مَالِهِ] وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الآْخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ.

 

۴) از امام صادق ع روایت شده است:

کسی که دو روزش مساوی باشد مغبون (زیان‌دیده) است؛ و کسی که روز دومش بدتر باشد ملعون (لعنت‌شده) است؛ و کسی که زیادتی در خویش نیابد رو به نقصان دارد، و کسی که رو به نقصان دارد، مرگ برایش بهتر از زندگی است.

الأمالي( للصدوق)، ص۶۶۸

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْمَتِّيلِ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع‏ مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ‏ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الزِّيَادَةَ فِي نَفْسِهِ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ أَقْرَبَ وَ مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ أَقْرَبَ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَيَاةِ.[۷]

تدبر

۱) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»

خداوند متعال با آوردن تاکیدات متعدد (جمله اسمیه، آوردن حرف إنّ، و آوردن لام مزحلقه) اصرار دارد که به انسان هشدار دهد که در زیان غوطه‌ور است.

چرا انسان در زیان است؟

الف. چون انسان سرمایه‌ای دارد به نام عمر که گذر زمان، دائما دارد از این سرمایه می‌کاهد. برای همین، اگر کسی فقط در حالت قبلی خود بماند و در ظاهر چیزی را از دست ندهد، زیانکار است (حدیث۴). (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۸۱۵[۸]؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶)

حکایت

فخر رازی از قول برخی از بزرگان حکایت کرده:

معنای این آیه را از یخ‌فروشی یاد گرفتم که فریاد می‌زد «رحم کنید بر کسی که سرمایه‌اش دارد آب می‌شود؛ این معنای «ان الانسان لفی خسر» است: روزگار بر انسان می‌گذرد و عمرش سپری می‌شود ولی چیزی به دست نیاورده است و در حال زیان است. (مفاتيح الغيب، ج‏۳۲، ص۲۷۸)[۹]

ب. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که ابلیسی وجود دارد با توانایی‌های فراوان، که سوگند خورده همه ما را گمراه و جهنمی کند. در این عرصه، هرکس که به دامن ایمان و عمل صالح پناه نبرد، حتما شیطان بر او مستولی می گردد و وی را زیانکار خواهد نمود.

ج. …

 


[۱] . الألف و اللام في الإنسان، يحتمل أن تكون للجنس، و أن تكون للمعهود السابق، فلهذا ذكر المفسرون فيه قولين الأول: أن المراد منه الجنس و هو كقولهم: كثر الدرهم في أيدي الناس، و يدل على هذا القول استثناء الذين آمنوا من الإنسان و القول الثاني: المراد منه شخص معين، قال ابن عباس: يريد جماعة من المشركين كالوليد بن المغيرة، و العاص بن وائل، و الأسود بن عبد المطلب. و قال مقاتل: نزلت في أبي لهب، و في خبر مرفوع/ إنه أبو جهل، و روي أن هؤلاء كانوا يقولون: إن محمدا لفي خسر، فأقسم تعالى أن الأمر بالضد مما توهمون

[۲] . و التنكير في «خُسْرٍ» للتعظيم و يحتمل التنويع أي في نوع من الخسر غير الخسارات المالية و الجاهية قال تعالى: «الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» الزمر ۱۵

[۳] . قيل أن في قراءة ابن مسعود و العصر إن الإنسان لفي خسر و أنه فيه إلى آخر الدهر و روي ذلك عن علي (ع)

[۴] . قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ وَ أَنَّهُ فِيهِ إِلَى آخِرِ الدَّهْرِ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ائْتَمَرُوا بِالتَّقْوَى وَ ائْتَمَرُوا بِالصَّبْرِ.

[۵] . أخرج الفريابي و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و ابن الأنباري في المصاحف و الحاكم عن على بن أبى طالب انه كان يقرأ وَ الْعَصْرِ و نوائب الدهر إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ و انه لفيه إلى آخر الدهر

و أخرج عبد بن حميد عن إسماعيل بن عبد الملك قال سمعت سعيد بن جبير يقرأ قراءة ابن مسعود وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ و انه لفيه إلى آخر الدهر إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏

و أخرج عبد بن حميد عن ابراهيم قال قرأنا وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ و انه لفيه إلى آخر الدهر إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ذكر انها في قراءة عبد الله بن مسعود

و أخرج عبد بن حميد عن حوشب قال أرسل بشر بن مروان إلى عبد الله بن عتبة بن مسعود فقال كيف كان ابن مسعود يقرأ وَ الْعَصْرِ فقال وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ و هو فيه إلى آخر الدهر فقال له بشر هو يكفر به فقال عبد الله لكني أومن به.

[۶] . درباره خسران این روایت که در التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۶۱۸ آمده نیز قابل توجه است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع‏ … فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ‏ [الْمُنْتَحِلِينَ لِمَحَبَّتِنَا] وَ إِيَّاكُمْ وَ الذُّنُوبَ الَّتِي قَلَّ مَا أَصَرَّ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا إِلَّا أَدَّاهُ إِلَى الْخِذْلَانِ الْمُؤَدِّي إِلَى الْخُرُوجِ عَنْ وَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا، وَ الدُّخُولِ فِي مُوَالاةِ أَعْدَائِهِمَا، فَإِنَّ مَنْ أَصَرَّ عَلَى ذَلِكَ فَأَدَّى خِذْلَانُهُ إِلَى الشَّقَاءِ الْأَشْقَى مِنْ مُفَارَقَةِ وَلَايَةِ سَيِّدِ أُولِي النُّهَى، فَهُوَ مِنْ أَخْسَرِ الْخَاسِرِينَ.

قَالُوا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا الذُّنُوبُ الْمُؤَدِّيَةُ إِلَى الْخِذْلَانِ الْعَظِيمِ قَالَ: ظُلْمُكُمْ لِإِخْوَانِكُمُ الَّذِينَ هُمْ لَكُمْ فِي تَفْضِيلِ عَلِيٍّ ع، وَ الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ، وَ إِمَامَةِ مَنِ انْتَجَبَهُ [اللَّهُ‏] مِنْ ذُرِّيَّتِهِ مُوَافِقُونَ وَ مُعَاوَنَتُكُمُ النَّاصِبِينَ عَلَيْهِمْ، وَ لَا تَغْتَرُّوا بِحِلْمِ اللَّهِ عَنْكُمْ، وَ طُولِ إِمْهَالِهِ لَكُمْ، فَتَكُونُوا كَمَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِين‏

[۷] . این دو روایت هم در همین راستا قابل توجه است:

زَيْدٌ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: مَنِ اسْتَوَى‏ يَوْمَاهُ مَغْبُونٌ‏ ، وَ مَنْ كَانَ يَوْمُهُ الَّذِي هُوَ فِيهِ خَيْراً مِنْ أَمْسِهِ الَّذِي ارْتَحَلَ عَنْهُ فَهُوَ مَغْبُوط (الأصول الستة عشر، ص۱۲۶)

رَوَى لِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ قِرَاءَةً قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُعَلَّى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَكْرٍ الْمُرَادِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ‏ بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ مَعَ أَصْحَابِهِ يُعَبِّيهِمْ لِلْحَرْبِ‏ إِذَا أَتَاهُ شَيْخٌ عَلَيْهِ شَحْبَةُ السَّفَرِ فَقَالَ أَيْنَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَقِيلَ هُوَ ذَا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أَتَيْتُكَ مِنْ نَاحِيَةِ الشَّامِ وَ أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ قَدْ سَمِعْتُ فِيكَ مِنَ الْفَضْلِ مَا لَا أُحْصِي وَ إِنِّي أَظُنُّكَ سَتُغْتَالُ فَعَلِّمْنِي مِمَّا عَلَّمَكَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ يَا شَيْخُ مَنِ اعْتَدَلَ يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ‏ وَ مَنْ كَانَتِ الدُّنْيَا هِمَّتَهُ اشْتَدَّتْ حَسْرَتُهُ عِنْدَ فِرَاقِهَا وَ مَنْ كَانَ غَدُهُ شَرَّ يَوْمَيْهِ فَهُوَ مَحْرُومٌ وَ مَنْ لَمْ يُبَالِ بِمَا رُزِئَ‏ مِنْ آخِرَتِهِ إِذَا سَلِمَتْ لَهُ دُنْيَاهُ فَهُوَ هَالِكٌ وَ مَنْ لَمْ يَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَيْهِ الْهَوَى وَ مَنْ كَانَ فِي نَقْصٍ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَه‏ … (من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص۳۸۲)

[۸] . أنه لفي نقصان لأنه ينقص عمره كل يوم و هو رأس ماله فإذا ذهب رأس ماله و لم يكتسب به الطاعة يكون على نقصان طول دهره و خسران إذ لا خسران أعظم من استحقاق العقاب الدائم

[۹] . عن بعض السلف: تعلمت معنى السورة من بائع الثلج كان يصيح و يقول: ارحموا من يذوب رأس ماله، ارحموا من يذوب رأس ماله فقلت: هذا معنى إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ يمر به العصر فيمضي عمره و لا يكتسب فإذا هو خاسر

Visits: 457

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*