۴۶۱) إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولاً

ترجمه

در حقیقت ما به سوی شما پیامبری که شاهد بر [اعمال] شماست فرستادیم، همان گونه که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم.

نکات ترجمه

«شاهِداً»

«شاهد» اسم فاعل از ماده «شهد» است که این ماده در اصل به معنای «حضوری است که همراه با مشاهده (حسی یا قلبی)‌ باشد» و در جلسه۳۰۴ در باره آن صحبت شد. http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/

عبارت «شاهداً علیکم» حال برای «رسولاً» می‌باشد، یعنی آن رسول را در حالی فرستادیم که او را شاهد بر [اعمال] شما قرار دادیم.

حدیث

۱) از امام صادق ع روایت شده است:

فرعون هفت شهر [تو در تو] بنا کرد و آن را دژ خود در مقابل موسی [که شنیده بود قرار است بیاید و حکومت او را نابود کند] قرار داد. پس هنگامی که خداوند به حضرت موسی ع دستور داد که سراغ فرعون برود، موسی رفت و وارد شهر شد و چون وارد شد [وی شیرهایی را مامور حفاظت و حمله به بیگانگان کرده بود] شیرها در مقابل او نشستند و دم تکان دادند؛ و وارد هیچ شهری نشد مگر اینکه دروازه‌اش بر او باز شد تا به در [کاخی] رسید که فرعون در آن بود. پس پشت در نشست [اجازه ورود خواست] در حالی که لباسی پشمین به تن داشت و عصایش در دستش بود.

چون اذن داده شد حضرت موسی ع گفت «من فرستاده رب العالمین هستم» (زخرف/۴۶) به سوی تو؛ فرعون اعتنایی به او نکرد. پس او با عصایش ضربه‌ای به در زد و هیچ دری بین او فرعون باقی نماند مگر اینکه باز شد. [احتمال دارد این چند جمله در نقل حدیث جابجا شده و مربوط به چند سطر قبل بوده باشد]

موسی بر او وارد شد و گفت: «من فرستاده رب العالمین هستم.»

گفت: نشانه‌ای بیاور!

او عصایش را انداخت که دو طرف داشت، یک طرفش در زمین قرار گرفت و طرف دیگرش در بالای قبه فرعون. فرعون به او نگاهی انداخت و دید که آتش از او بیرون می‌زند، [مار] به سمت او خیز برداشت.

فرعون فریاد زد: موسی! بگیرش!

و هیچیک از اطرافیان فرعون نبود مگر اینکه فرار کرد. چون موسی عصا را گرفت و فرعون به حال عادی برگشت تصمیم گرفت موسی را تصدیق کند؛ اما هامان [وزیر فرعون] بلند شد و گفت: تو خدایی هستی که تو را می‌پرستند؛ می‌خواهی تابع یک بنده شوی؟ و بزرگان جمع شدند و گفتند:‌این ساحری تواناست؛ پس ساحران را برای میقات آن روز معین جمع کردند ….

قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص: ۱۵۵

وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ فِرْعَوْنَ بَنَى سَبْعَ مَدَائِنَ فَتَحَصَّنَ فِيهَا مِنْ مُوسَى فَلَمَّا أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ فِرْعَوْنَ جَاءَهُ وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا رَأَتْهُ الْأُسُودُ بصبصبت [بَصْبَصَتْ‏] بِأَذْنَابِهَا وَ لَمْ يَأْتِ مَدِينَةً إِلَّا انْفَتَحَ لَهُ بَابُهَا حَتَّى انْتَهَى إِلَى الَّتِي هُوَ فِيهَا فَقَعَدَ عَلَى الْبَابِ وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ مَعَهُ عَصَاهُ فَلَمَّا خَرَجَ الْآذِنُ قَالَ لَهُ مُوسَى ص إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ إِلَيْكَ فَلَمْ يَلْتَفِتْ فَضَرَبَ بِعَصَاهُ الْبَابَ فَلَمْ يَبْقَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ فِرْعَوْنَ بَابٌ إِلَّا انْفَتَحَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ أَنَا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَقَالَ ائْتِنِي بِآيَةٍ فَأَلْقَى عَصَاهُ وَ كَانَ لَهُ شُعْبَتَانِ فَوَقَعَتْ إِحْدَى الشُّعْبَتَيْنِ فِي الْأَرْضِ وَ الشُّعْبَةُ الْأُخْرَى فِي أَعْلَى الْقُبَّةِ فَنَظَرَ فِرْعَوْنُ إِلَى جَوْفِهَا وَ هِيَ تَلَهَّبُ نَاراً. وَ أَهْوَتْ إِلَيْهِ فَأَخَذَتْ فِرْعَوْنَ وَ صَاحَ يَا مُوسَى خُذْهَا وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَاءُ فِرْعَوْنَ إِلَّا هَرَبَ فَلَمَّا أَخَذَ مُوسَى الْعَصَا وَ رَجَعَتْ إِلَى فِرْعَوْنَ نَفْسُهُ هَمَّ بِتَصْدِيقِهِ فَقَامَ إِلَيْهِ هَامَانُ وَ قَالَ بَيْنَا أَنْتَ إِلَهٌ تُعْبَدُ إِذْ أَنْتَ تَابِعٌ لِعَبْدٍ وَ اجْتَمَعَ الْمَلَأُ وَ قَالُوا هَذَا سَاحِرٌ عَلِيمٌ فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ…[۱]

 

۲) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

همانا خداوند تبارک و تعالی مرا برگزید و انتخاب کرد و فرستاده خود قرار داد و بر من برترین کتاب [آسمانی] را نازل فرمود. گفتم: خداوند و مولای من! تو موسی را به سوی فرعون فرستادی و از تو درخواست کرد که برادرش هارون را وزیر او قرار دهی که کمک‌کارش باشد و سخنش را تصدیق کند؛ و من هم از تو می‌خواهم – ای سرور و خدای من – که از خانواده‌ام وزیری برایم قرار دهی که کمک‌کارم باشد؛ پس خداوند حضرت علی ع را وزیر و برادرم قرار داد و شجاعت در دلش نهاد و هیبتِ در دل دشمنش را بر او پوشاند و او اولین کسی است که به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد و اولین کسی است که همراه من به وحدت خداوند را اذعان نمود؛ و من آن را از پروردگارم – عز و جل – خواستم و به من عطا فرمود …[۲]

الأمالي( للصدوق)، ص۲۲

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ الْمَكِّيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اصْطَفَانِي وَ اخْتَارَنِي وَ جَعَلَنِي رَسُولًا وَ أَنْزَلَ عَلَيَّ سَيِّدَ الْكُتُبِ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنَّكَ أَرْسَلْتَ مُوسَى إِلَى فِرْعَوْنَ فَسَأَلَكَ أَنْ تَجْعَلَ مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً تَشُدُّ بِهِ عَضُدَهُ وَ تُصَدِّقُ بِهِ قَوْلَهُ وَ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا سَيِّدِي وَ إِلَهِي أَنْ تَجْعَلَ لِي مِنْ أَهْلِي وَزِيراً تَشُدُّ بِهِ عَضُدِي فَجَعَلَ اللَّهُ لِي عَلِيّاً وَزِيراً وَ أَخاً وَ جَعَلَ الشَّجَاعَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَلْبَسَهُ الْهَيْبَةَ عَلَى عَدُوِّهِ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي وَ أَوَّلُ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ مَعِي وَ إِنِّي سَأَلْتُ ذَلِكَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعْطَانِيهِ …[۳]

 

۳) از امام صادق ع درباره آیه «و فرعون ذی‌الاوتاد [= صاحب میخ‌ها]» سوال شد که چرا «صاحب میخ‌ها» نامیده شد.

فرمودند: چون هنگامی که می‌خواست شخصی را شکنجه دهد او را به صورت روی زمین می‌خواباند و دست و پایش را می‌کشید و با چهار میخ به زمین می‌کوبید؛ و گاهی او را روی چوب پهنی می‌خواباند و دست و پایش را با چهار میخ به آن می‌کوبید؛ سپس او را به حال خود رها کرد تا بمیرد؛ و به همین جهت خداوند او را «فرعون صاحب میخ‌ها» نامید.

علل الشرائع، ج‏۱، ص۷۰

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ الرَّازِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سُمِّيَ ذَا الْأَوْتَادِ؟

قَالَ لِأَنَّهُ كَانَ إِذَا عَذَّبَ رَجُلًا بَسَطَهُ عَلَى الْأَرْضِ عَلَى وَجْهِهِ وَ مَدَّ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ فَأَوْتَدَهَا بِأَرْبَعَةِ أَوْتَادٍ فِي الْأَرْضِ وَ رُبَّمَا بَسَطَهُ عَلَى خَشَبٍ مُنْبَسِطٍ فَوَتَّدَ رِجْلَيْهِ وَ يَدَيْهِ بِأَرْبَعَةِ أَوْتَادٍ ثُمَّ تَرَكَهُ عَلَى حَالِهِ حَتَّى يَمُوتَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِرْعَوْنَ ذَا الْأَوْتَادِ لِذَلِكَ.

تدبر

۱) «إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولاً»

بیان شباهت ارسال پیامبر با فرستادن حضرت موسی به سوی فرعون، در اینجا چه وجهی دارد؟

الف. فرستادن پیامبر ص به سوی آنان را به فرستادن حضرت موسی ع به فرعون تشبیه می‌کند تا آن تکذیب‌کنندگان که حکایت سرکشی فرعون و عذابی که نهایتا دامن‌گیر او شده بود را قبلا شنیده بودند عبرت بگیرند و به خود آیند. (المیزان، ج۲۰، ص۶۸)

ب. بعد از اینکه در آیات قبل از پیامبر ص خواست که در مقابل آزارها و زخم‌زبان‌ها صبر کند، و تکذیب‌کنندگان را به عذاب الهی تهدید کرد؛ حکایت موسی و فرعون را برشمرد که معلوم شود این گونه مخالفت‌ها با پیامبر ص یک امر جدیدی نیست و این دلگرمی‌ای است برای پیامبر ص و مومنان.

ج. داستان بنی‌اسرائیل و حضرت موسی ع داستان اولین جامعه دینی است که در جهان تشکیل شد! (پیامبران قبلی، مردم را دعوت می‌کردند اما جز اندکی ایمان نمی‌آوردند و عذاب نازل می‌شد)‌ و پیامبر ص هم فرمود هر کاری که آنها کردند شما مو به مو تکرار خواهید کرد. (تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۱۳)[۴] با توجه به اینکه این سوره را جزء اولین سوره‌های نازل شده است، شاید می‌خواهد تذکر دهد بر این شباهت شدیدی که بین حضرت موسی ع و پیامبر اسلام ص وجود دارد، تا حدی که حتی به ازای هارون هم حضرت علی ع را قرار داده‌اند (حدیث۲).

د. …

 

۲) «إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ»

پیامبر ص فقط فرستاده‌ای نیست که پیامی را برساند و برود؛ بلکه شاهد بر اعمال ما هم هست؛ شاهدی که روز قیامت بر اعمال ما شهادت خواهد داد (جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى‏ هؤُلاء؛ نحل/۸۹).

یعنی،

اگر رسولی هست، اگر پیامی می‌دهند و انجام اعمال خاصی را انتظار دارند، حتما شاهدی هم بر این که آیا آن انتظارات برآورده شد یا نه، می‌گمارند.

نکته تخصصی دین‌شناسی

مهمترین مطلبی که از مخاطب پیامبر ص انتظار می‌رود «ایمان آوردن» و «انجام عمل صالح» مطابق دستور خداوند است. می‌دانیم نه‌تنها ایمان آوردن، امری قلبی (نه صرفاً زبانی) است، بلکه عمل صالح هم زمانی واقعا صالح است که با نیت درستی انجام شود؛ پس «شاهد» بودن زمانی معنا دارد که پیامبر ص از دل مخاطب خود هم آگاه باشد، بویژه اگر توجه شود که این شهادت قرار است در روز قیامت ادا شود، که مرحله ظهور باطن‌هاست.

این سوره جزء اولین سوره‌های مکی است. پس قرآن کریم از همان ابتدا نشان می‌دهد که جایگاه پیامبر ص صرفا در حد یک نامه‌بر نیست که خودش در متن این پیام نقشی ایفا نکند، بلکه او از یک جایگاه معنوی عمیق، واسطه این پیام قرار گرفته است، جایگاهی که قرار نیست این پیام را صرفاً به گوش مخاطب برساند. بلکه او ناظر بر تحول وجودی مخاطبان خود نیز هست و بر این تحول شهادت خواهد داد.

این مقام، مقامی ویژه است که اساساً فرستادن دین، با این مقام توأم است؛ و این مقام با رحلت پیامبر ص تمام شدنی نیست، چنانکه در آیات دیگر، از اینکه عده‌ای از مومنان هم هستند که همچون پیامبر شاهد بر اعمال ما هستند، سخن گفته شده است (َ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ: بگو عمل انجام دهید که خدا عمل شما را می‌بیند و رسول او و آن مومنان؛ توبه/۱۰۵)

تنها مدعیان این مقام، ائمه اطهار ع می‌باشند؛ و این از شواهدی است که نشان می‌دهد رساندن حقیقت دین بدون وجود امام امکان ندارد.

 

۳) «إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولاً»

اگر چه مخاطب اولیه این آیات، کفار قریش بوده‌اند، اما هیچگاه شأن نزول، محدود کننده معنای آیه نیست و این آیات امروز هم برقرار است.

وقتی مطلب با تعبیر «کُم: شما» ارائه می‌شود اقتضای اینکه خودمان را مخاطب بدانیم جدی‌تر است.

حالا یکبار دیگر مضمون آیه را مرور کنیم:

همان طور که به سوی فرعون رسولی فرستادیم، به سوی شما هم رسولی می‌فرستیم که شاهد بر شما باشد.

آیا این نشان نمی‌دهد که در وجود ما هم فرعونی هست؟ و اینکه باید این فرعونِ وجود خود را در مقابل رب العالمین خاضع کنیم؛ که اگر او خاضع نشود، همان می‌کند که فرعون کرد و به همان عاقبتی می‌رسیم که فرعون رسید؟

اگر این برداشت درست باشد، آیا نمی‌توان این هشدار را ادامه داد و یکبار دیگر کل داستان حضرت موسی و فرعون را بر خود تطبیق داد؟ مثلا اینکه این فرعون، وزیری به نام هامان و اطرافیانی داشت که حتی آنجا که می‌خواست متنبه شود، وی را تحریک کردند که تسلیم نشود (حدیث۱) و …

 

۴) «إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ»

انجام رسالت همراه با نظارت است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۷۳)

 

۵) «أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ»

در مبارزه با منکرات سراغ سرچشمه بروید (تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۷۳)

 

۶) «أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً …كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ …»

منطق فرستادن پیامبران الهی در همه زمانها یکی است. (اقتباس از  تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۷۳)


[۱] . حکایت ورود حضرت موسی ع در روایات دیگری هم با مضمونی نزدیک به مضمون فوق آمده است مثلا:

رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى امْرَأَتِهِ قَالَتْ مِنْ أَيْنَ جِئْتَ قَالَ مِنْ عِنْدِ رَبِّ تِلْكَ النَّارِ قَالَ فَغَدَا إِلَى فِرْعَوْنَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ طَوِيلَ الْبَاعِ ذو [ذَا] شَعْرٍ آدِمَ عَلَيْهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ عَصَاهُ فِي كَفِّهِ مَرْبُوطٌ حِقْوُهُ بِشَرِيطٍ نَعْلُهُ مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ شِرَاكُهَا مِنْ لِيفٍ فَقِيلَ لِفِرْعَوْنَ إِنَّ عَلَى الْبَابِ فَتًى يَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَقَالَ فِرْعَوْنُ لِصَاحِبِ الْأَسَدِ خَلِّ سَلَاسِلَهَا وَ كَانَ إِذَا غَضِبَ عَلَى أَحَدٍ خَلَّاهَا فَقَطَعَتْهُ فَخَلَّاهَا وَ قَرَعَ مُوسَى الْبَابَ الْأَوَّلَ وَ كَانَتْ تِسْعَةُ أَبْوَابٍ فَلَمَّا قَرَعَ الْبَابَ الْأَوَّلَ انْفَتَحَ لَهُ الْأَبْوَابُ التِّسْعَةُ فَلَمَّا دَخَلَ جَعَلْنَ يُبَصْبِصْنَ تَحْتَ رِجْلَيْهِ كَأَنَّهُنَّ جِرَاءٌ فَقَالَ فِرْعَوْنُ لِجُلَسَائِهِ رَأَيْتُمْ مِثْلَ هَذَا قَطُّ فَلَمَّا أَقْبَلَ إِلَيْهِ قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً إِلَى قَوْلِهِ وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ فَقَالَ فِرْعَوْنُ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ قُمْ فَخُذْ بِيَدِهِ وَ قَالَ لِلْآخَرِ اضْرِبْ عُنُقَهُ فَضَرَبَ جَبْرَئِيلُ بِالسَّيْفِ حَتَّى قَتَلَ سِتَّةً مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ خَلُّوا عَنْهُ قَالَ فَأَخْرَجَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ قَدْ حَالَ شُعَاعُهَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَجْهِهِ وَ أَلْقَى الْعَصَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ فَالْتَقَمَتِ الْإِيوَانَ بِلِحْيَيْهَا فَدَعَاهُ أَنْ يَا مُوسَى أَقِلْنِي إِلَى غَدٍ ثُمَّ كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَان‏. (مجمع البيان، ج‏۷، ص۳۹۵)

عَنْ عَاصِمٍ الْمِصْرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ: إِنَّ فِرْعَوْنَ بَنَى سَبْعَ مَدَائِنَ يَتَحَصَّنُ فِيهَا مِنْ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ جَعَلَ فِيمَا بَيْنَهَا آجَاماً وَ غِيَاضاً وَ جَعَلَ فِيهَا الْأُسْدَ لِيَتَحَصَّنَ بِهَا مِنْ مُوسَى قَالَ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ مُوسَى إِلَى فِرْعَوْنَ فَدَخَلَ الْمَدِينَةَ وَ رَآهُ الْأُسْدُ تَبَصْبَصَتْ وَ وَلَّتْ مُدْبِرَةً قَالَ ثُمَّ لَمْ يَأْتِ مَدِينَةً إِلَّا انْفَتَحَ لَهُ بَابُهَا حَتَّى انْتَهَى إِلَى قَصْرِ فِرْعَوْنَ الَّذِي هُوَ فِيهِ قَالَ فَقَعَدَ عَلَى بَابِهِ وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ مَعَهُ عَصَاهُ فَلَمَّا خَرَجَ الْآذِنُ قَالَ لَهُ مُوسَى اسْتَأْذِنْ لِي عَلَى فِرْعَوْنَ فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ قَالَ فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ قَالَ فَمَكَثَ بِذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ يَسْأَلُهُ أَنْ يَسْتَأْذِنَ لَهُ قَالَ فَلَمَّا أَكْثَرَ عَلَيْهِ قَالَ لَهُ أَ مَا وَجَدَ رَبُّ الْعَالَمِينَ مَنْ يُرْسِلُهُ غَيْرَكَ قَالَ فَغَضِبَ مُوسَى فَضَرَبَ الْبَابَ بِعَصَاهُ فَلَمْ يَبْقَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ فِرْعَوْنَ بَابٌ إِلَّا انْفَتَحَ حَتَّى نَظَرَ إِلَيْهِ فِرْعَوْنُ وَ هُوَ فِي مَجْلِسِهِ فَقَالَ أَدْخِلُوهُ قَالَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ وَ هُوَ فِي قُبَّةٍ لَهُ مِنْ بُقْعَةٍ كَبِيرَةِ الِارْتِفَاعِ ثَمَانُونَ ذِرَاعاً قَالَ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ إِلَيْكَ قَالَ فَقَالَ فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ فَأَلْقى‏ عَصاهُ وَ كَانَ لَهَا شُعْبَتَانِ قَالَ فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ قَدْ وَقَعَ إِحْدَى الشُّعْبَتَيْنِ فِي الْأَرْضِ وَ الشُّعْبَةُ الْأُخْرَى فِي أَعْلَى الْقُبَّةِ قَالَ فَنَظَرَ فِرْعَوْنُ إِلَى جَوْفِهَا وَ هُوَ يَلْتَهِبُ نِيرَاناً قَالَ وَ أَهْوَتْ إِلَيْهِ فَأَحْدَثَ وَ صَاحَ يَا مُوسَى خُذْهَا. (تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۳-۲۴)

[۲] . این روایات هم در مقایسه داستان حضرت موسی ع با امت ما وارد شده و قابل توجه است:

قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ [قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ قَالَ‏ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ خُنَيْسٍ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنْ أَبِي صَادِقٍ عَنْ حَنَشٍ‏] عَنْ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏] ع قَالَ: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَسْأَلَ عَنْ أَمْرِنَا وَ [عَنْ‏] أَمْرِ الْقَوْمِ فَإِنَّا وَ أَشْيَاعَنَا يَوْمَ خَلَقَ [اللَّهُ‏] السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى وَ أَشْيَاعِهِ وَ إِنَّ عَدُوَّنَا [وَ أَشْيَاعَهُ‏] يَوْمَ خَلَقَ [اللَّهُ‏] السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ عَلَى سُنَّةِ فِرْعَوْنَ وَ أَشْيَاعِهِ فَلْيَقْرَأْ هَؤُلَاءِ الْآيَاتِ مِنْ أَوَّلِ السُّورَةِ [القصص‏] إِلَى قَوْلِهِ يَحْذَرُونَ وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ [فأقسم‏] الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ الَّذِي [و] أَنْزَلَ الْكِتَابَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص [عَلَى مُوسَى‏] صِدْقاً وَ عَدْلًا لَيَعْطِفَنَّ عَلَيْكُمْ هَؤُلَاءِ عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا. (تفسير فرات الكوفي، ص۳۱۴)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي [حَدَّثَنَا] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ طَلْحَةَ الْخُرَاسَانِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ ص وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها يَعْنِي الْأَئِمَّةَ أَهْلَ الْبَيْتِ يَمْلِكُونَ الْأَرْضَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ فَيَمْلَئُونَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً الْمُعِينُ لَهُمْ كَمُعِينِ مُوسَى عَلَى فِرْعَوْنَ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِمْ كَمُعِينِ فِرْعَوْنَ عَلَى مُوسَى. (تفسير فرات الكوفي، ص۵۶۳)

[۳] . فَهُوَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ اللُّحُوقُ بِهِ سَعَادَةٌ وَ الْمَوْتُ فِي طَاعَتِهِ شَهَادَةٌ وَ اسْمُهُ فِي التَّوْرَاةِ مَقْرُونٌ إِلَى اسْمِي وَ زَوْجَتُهُ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى ابْنَتِي وَ ابْنَاهُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ابْنَايَ وَ هُوَ وَ هُمَا وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَهُمْ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي مَنْ تَبِعَهُمْ نَجَا مِنَ النَّارِ وَ مَنِ اقْتَدَى بِهِمْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ لَمْ يَهَبِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَحَبَّتَهُمْ لِعَبْدٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.

[۴] . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَتَرْكَبُنَّ سُنَّةَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ- وَ لَا تُخْطِئُون طَرِيقَتَهُمْ شِبْرٌ بِشِبْرٍ- وَ ذِرَاعٌ بِذِرَاعٍ وَ بَاعٌ بِبَاعٍ- حَتَّى أَنْ لَوْ كَانَ مَنْ قَبْلَكُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوهُ- قَالُوا الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى تَعْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: فَمَنْ أَعْنِي لَيُنْقَضُ عُرَى الْإِسْلَامِ عُرْوَةً عُرْوَةً- فَيَكُونُ أَوَّلُ مَا تَنْقُضُونَ مِنْ دِينِكُمُ- الْإِمَامَةَ [الْأَمَانَةَ] وَ آخِرُهُ الصَّلَاةَ.

Visits: 9

One Reply to “۴۶۱) إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولاً”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*