ترجمه
این چنین بود آن عذاب؛ و البته عذاب آخرت بزرگتر است، ای کاش [اهل آن] باشند که بدانند.
نکات ترجمه
الْعَذابُ
اصل ماده «عذب» در معانی بسیار متعددی به کار رفته است، مثلا:
عَذُبَ الماءُ: آبی است که گوارا و طیب باشد؛
عاذب و عَذُوب: هم به کسی میگویند که از شدت عطش، توانایی خوردن هم ندارد و از خوردن هم خودداری میکند؛ و هم به کسی یا جایی میگویند که بین او و آسمان ستر و پوششی وجود نداشته باشد؛
أعذَبَ عن الشَّىء، به معنای دوری گزیدن از چیزی است؛
عَذَّب، یُعَذّبُ، عذاب، به معنای کتک زدن است و در مورد هر سختگیری شدید (شکنجه کردن) هم به کار میرود،
عَذَبة (که جمع آن، عَذَب است) به انتهای شلاق گفته میشود.
با این تکثر معانی، برخی از اهل لغت، از اینکه یک اصل واحدی برای تمامی این معانی بیابند اظهار عجز کردهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۲۵۹)؛
برخی سعی کردهاند دو معنای اصلی برای این واژه مطرح کنند، یکی معنای طیب و گوارا، و دیگری به معنای عذاب دادن، یا کتک زدن و شکنجه دادن، و همه معانی اخیر را به نحوی به این دومی برگردانند، هرچند این احتمال را هم دادهاند که اصل عذاب دادن هم به نحوی به «عَذب: گوارایی» برگردد بدین صورت که تعذیب به معنای «زایل کردن عَذب و گوارایی معیشت» باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۵۴)
و برخی هم همه را به یک معنا ارجاع داده و گفتهاند معنای اصلی این واژه عبارت است از «آن چیزی که ملائم طبع و مقتضای حال باشد» که این معنا در مورد «گوارا» کاملا معلوم است، و در مورد «عذاب» هم اضافه شدن حرف «الف» دلالت بر نوعی امتداد دارد و این کلمه در مورد عقوبتها و امور ناخوشایندی به کار میرود که به نحوی مقتضای حال افراد گردیده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۶۷) و بدین سان تمامی معانی دسته دوم را هم به همین معنا برگرداندهاند.
هرچه باشد، عذاب در این معنای دوم با معنای «درد» (ألم) و «عقوبت» (تنبیه کردن) بسیار نزدیک است؛ و در تفاوت «عذاب» و «ألم» گفتهاند که در مفهوم عذاب، نوعی استمرار نهفته است اما «درد» لزوما بدین معنا نیست که ادامه داشته باشد؛ و در تفاوت «عذاب» با «عقوبت» گفتهاند که عقوبت در جایی به کار میرود که شخص سزاوار تنبیه باشد، اما عذاب لزوما چنین نیست و نهتنها در مورد کسانی که مستحق عقوبتند، بلکه در مورد آزار و اذیت اشخاص بیگناه هم این تعبیر به کار میرود. (الفروق في اللغة، ص۲۳۴)
در قرآن کریم این ماده جمعاً ۳۷۳ بار به کار رفته است، که از میان مشتقات مختلف این ماده، کاربرد قرآنی آن تنها در دوحالت است:
یکی در حالت ثلاثی مجرد (عذب) که به معنای طیب و گواراست، و در این حالت تنها ۲ بار به کار رفته است: «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» (فرقان/۵۳؛ فاطر/۱۲)
دیگری وضعیت آن در باب تفعیل (۳۷۱ بار) است که همواره به همان معنای عذاب کردن میباشد و عمدتا به صورت مصدر (عذاب) (۳۲۲ بار) ویا به صورت فعل (عَذَّب، یُعَذّبُ) به کار رفته است و البته ۴ بار به صورت اسم فاعل (عذاب کننده) (مُعَذِّبهم، اعراف/۱۶۴؛ انفال/۳۳؛ مُعَذِّبين، اسراء/۱۵؛ مُعَذِّبُوها، اسراء/۵۸) و ۴ بار به صورت اسم مفعول (عذاب شده) «مُعَذَّبينَ» (شعراء/۱۳۸ و ۲۱۳؛ سبأ/۳۵؛ صافات/۵۹) استفاده شده است.
«كَذلِكَ الْعَذابُ»
به لحاظ نحوی، العذاب مبتداست که موخر گردیده است و ضمنا «الـ» آن را میتوان الف و لام معرفه دانست که در این صورت اشاره به آن عذابی است که درباره این باغ رخ داد؛ و میتوان آن را الف و لام جنس دانست، که در این صورت اشاره به این است که اساساً عذاب، این گونه است.
«وَ لَعَذَابُ الآخِرَة …»
حرف «و» را هم میتوان واو حالیه گرفت (این چنین است عذاب، در حالی که عذاب آخرت …) و هم واو استینافیه (یعنی دو جمله کاملا مستقل: عذاب این چنین بود؛ و عذاب آخرت آنچنان خواهد بود) و حرف «لـ» اصطلاحاً لام ابتدا است که برای تاکید آمده است. (إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۱۷۸)
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است که پدرم میفرمود:
همانا خداوند این مطلب را به طور قطعی مقدر فرموده است که وقتی نعمتی به بندهای عطا فرماید، آن را از او سلب نکند مگر آنکه آن بنده گناهی مرتکب شود که به سبب آن، مستوجب سلب آن نعمت گردد و این همان سخن خداوند است که «همانا خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان وضع خود را تغییر دهند.» (رعد/۱۱)
تفسير العياشي، ج۲، ص۲۰۶
عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبِي كَانَ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ قَضَى قَضَاءً حَتْماً لَا يُنْعِمُ عَلَى عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ فَيَسْلُبَهَا إِيَّاهُ قَبْلَ أَنْ يُحْدِثَ الْعَبْدُ مَا يَسْتَوْجِبُ بِذَلِكَ الذَّنْبِ سَلْبَ تِلْكَ النِّعْمَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ.
۲) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خود فرمودند:
و بدانيد! كه اين پوست نازك را بر آتش سوزان شكيبايى نيست، پس بر خويشتن رحمت آريد، شما توان خود را در مصيبتهاى اين جهان آزموديد، آيا نديديد چگونه به جزع میافتید از خارى كه بر تنتان وارد شود يا از زمین خوردنی که خون سرازیر شود و يا ريگ تفته كه پا را بسوزاند؟ پس چگونه خواهد بود وقتی که قرار گیرد ميان دو طبقه از آتش سوزان، همخوابه او سنگ باشد، و همنشينش شيطان. آيا مىدانيد چون مالك [فرشته مامور جهنم] بر آتش دوزخ خشم آرد، از غضب او برخى ازشعلهها برخى ديگر را درهم فرو برد، و چون بانگ بر آن زند، درهاى دوزخ بر هم کوبد از بیمی كه از او دارد؟
اى پير سالخورده كه پيرى در تو راه يافته، چگونهاى آن گاه كه طوقهاى از آتش تافته، گرد گردنت افتد، و غلهايى كه گردن و دستها را به هم فرو برد، چنانكه گوشت بازوها را بخورد؟
پس خدا را، خدا را، اى گروه بندگان! حال كه سالم و تندرستيد نه بيمار، و در گشايش هستيد نه به تنگى دچار، در گشودن گردنهاى خود بكوشيد، پيش از آنكه آنچه در گرو است بگيرند [= از شما توبه نپذيرند] … .
نهج البلاغه، خطبه۱۸۳، (اقتباس از ترجمه شهیدی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَانٍ أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِكاً إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ أَيُّهَا الْيَفَنُ الْكَبِيرُ الَّذِي قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِيرُ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا الْتَحَمَتْ أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الْأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الْجَوَامِعُ حَتَّى أَكَلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِد فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا…
تدبر
۱) «كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
عبارت «این چنین بود آن عذاب» جمعبندیای است از داستان صاحبان این باغ.
اغلب مفسران گفتهاند منظور از این تعبیر، آن است که «عذاب گناهکاران در دنیا» (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۰۷) یا «عذابی که خداوند قریش و مخالفان پیامبر ص را بدان تهدید میکند» (البحر المحیط، ج۱۰، ص۲۴۴) شبیه این عذابی است که برای صاحبان باغ رخ داد.
چه نکتهای در داستان صاحبان باغ مهم و برجسته است که خداوند عذابهای دنیوی (از جمله عذابی که به مخالفان پیامبر ص وعده میدهد) را از جنس عذاب صاحبان این باغ معرفی میکند؟
الف. اینکه انسان با اموالش مورد امتحان قرار میگیرد و بدان مغرور میگردد و احساس استغنا به او دست میدهد و خدا را فراموش میکند و اسباب و علل ظاهری را مستقل و در عرض خداوند صاحب اثر میپندارد و جرات بر معصیت میکند؛ و همین عذاب را متوجه وی میسازد. (المیزان، ج۱۹، ص۳۷۵) در واقع، قبل از شروع این داستان در آیه ۱۴ از کسی که مال و فرزندانش باعث غرور او شد سخن به میان آورد، و اکنون نشان میدهد که چگونه این غرور ناشی از مال، عذاب را به همراه میآورد. (تفسیر کبیر فخر رازی، ج۳۰، ص۶۰۹)
ب. اینکه صاحبان باغ تصمیم گرفتند که خود از محصولات باغ استفاده کنند و نیازمندان را محروم سازند؛ و خداوند این را به خودشان برگرداند و خودشان را محروم ساخت؛ همان طور هم قریش هنگامی که برای جنگ بدر بیرون آمدند سوگند خوردند که پیامبر ص و اصحابش را به قتل رسانند و شکست دهند، اما خدا اوضاع را علیه آنان برگرداند و خودشان به قتل رسیدند و شکست خوردند. (تفسیر کبیر، ج۳۰، ص۶۰۹؛ البحر المحیط، ج۱۰، ص۲۴۴) و در واقع، عذابهای خدا این گونه است که ترفند افراد را به خودشان برمیگرداند.
ج. عذابهای دنیوی چنین است که شخص را نهتنها از منافع، بلکه از اصل سرمایه هم محروم میکند، چنانکه اینکه آنان میخواستند از منافع و عایدات باغ خود ذرهای به فقرا کمک نکنند، اما اصل درختان باغ خود را هم از دست دادند.
د. …
۲) «كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ»
عذاب آخرت را از این عذاب بزرگتر شمرد. این بزرگتر بودن از چه وجهی مورد نظر است؟
الف. انسان با مرگ از عذابهای دنیا راحت میشود اما عذاب آخرت هیچ مرگ و انتهایی ندارد. (المیزان، ج۱۹، ص۳۷۶)
ب. در این عذاب، سوزاندن اموال بود و سوزاندن آخرت بسیار عظیمتر است (تفسیر شریف لاهیجی، ج۴، ص۵۵۰) چرا که در آنجا سوزاندن ظاهر و باطن انسان هم هست، نه فقط اموال او. به تعبیر دیگر، هم در دنیا و هم در آخرت، با آمدن عذاب، سود و سرمایه هر دو از دست میرود؛ اما سرمایهای که در دنیا میسوزد، مال و اموال است؛ در حالی که سرمایهای که در آخرت میسوزد، همه سرمایه وجودی انسان است.
ج. عذاب آخرت کاملا خالص است، در حالی که در دنیا، همان طور که نعمتهایش کاملا خالص نیست، عذابهایش هم کاملا خالص نیست؛ و لذا عذاب آخرت بسیار شدیدتر و بزرگتر است. (احسن الحدیث، ج۱۱، ص۲۹۱)
د. این عذاب به طور ناگهانی آنها را غافلگیر کرد (البحر المحیط، ج۱۰، ص۲۴۴)؛ غافلگیری آخرت بسیار شدیدتر است؛ زیرا باطن تمامی اعمال ما آنجا حاضر میشود.
ه. این فقط یک گونه عذاب بود در حالی که در آخرت انواع گوناگونی از عذاب در کار است. (کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۱۰، ص۱۹۵)
و.
۳) «وَ لَا يَسْتَثْنُونَ؛ … إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ؛ …إِنَّا كُنَّا طَاغِين … لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
ایمان به کیفر و عذاب آخرت، مانع بخل و ظلم و طغیان میشود. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۴)
۴) «لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
بعد از اینکه تاکید کرد که عذاب آخرت بزرگتر است، نفرمود «لو یعلمون»، بلکه فرمود «لو کانوا یعلمون».
چرا؟
الف. وقتی فعل «کان» با «فعل مضارع» همراه میشود دلالت بر استمرار و رویه بودن آن فعل دارد. ظاهرا میخواهد تذکر دهد صرف آگاهی از بزرگتر بودن عذاب آخرت، مانع بخل و ظلم و طغیان نمیشود (تدبر۳)؛ بلکه اگر این آگاهی به عنوان یک روال در زندگی درآمد و دائما مورد توجه آدمی قرار گرفت، اثرش را میگذارد.
ب. …
بازدیدها: ۲۰