ترجمه
به سوی پروردگار توست در آن روز سوق داده شدنِ [خلایق] .
نکات ترجمه
«الْمَساق»
قبلا توضیح داده شد که ماده «سوق» به معنای راندن و به حرکت درآوردن است. (جلسه۱۷۳ http://yekaye.ir/fatir-035-09/)
«الْمَساق» هم مصدر میمی (سوق دادن) میتواند باشد (المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳) و هم اسم مکان (محلی که انسان را بدانجا سوق میدهند) (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۰۶)
حدیث
۱) (در ادامه حدیث۱ جلسه قبل) امام باقر ع درباره آیه «إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ: به سوی پروردگار توست در آن روز سوق داده شدن» فرمودند:
به سوی پروردگار جهانیان است در آن روز صیرورت و شدنِ نهایی.
الأمالي( للصدوق)، ص۳۰۷؛ الكافي ، ج۳، ص۲۵۹
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ …
قَالَ «إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ» إِلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ يَوْمَئِذٍ الْمَصِيرُ.
۲) هنگامی که امیرالمومنین ع به دست آن ملعون ضربت خوردند، عیادتکنندگان دور ایشان جمع شدند؛ یکی گفت:
یا امیرالمومنین! ما را وصیتی کن!
فرمودند: جایی برایم بیندازید. سپس فرمود: حمد خدا را آن اندازه که سزاوار اوست، در حالی که پیرو امر اوییم، و او را حمد میگویم آنچنان که میپسندد، و هیچ خدایی نیست به جز اللهِ واحدِ احدِ صمد، همان گونه که خودش چنین خود را معرفی کرده است.
ای مردم! هر كس در فرار کردنش آنچه را که از آن فرار میکند ملاقات خواهد کرد. و اَجل [= مرگ، مهلت نهایی] سوق دادن جان است به سوی او؛ و فرار از او، رسیدن به اوست. چه اندازه از روزگار را در جستجوی پشت پرده این امر گذراندم، اما خداوند – عزّ ذکره – نخواست جز آنكه آن را بپوشاند، هيهات كه اين علمى است نهفته [كه هيچكس آن را نداند] ؛
امّا سفارش من …
الكافي، ج۱، ص۲۹۹؛ نهج البلاغه، خطبه۱۴۹
الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْحَسَنِيُّ رَفَعَهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ: لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع حَفَّ بِهِ الْعُوَّادُ وَ قِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَوْصِ فَقَالَ اثْنُوا لِي وِسَادَةً ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ حَقَّ قَدْرِهِ مُتَّبِعِينَ أَمْرَهُ وَ أَحْمَدُهُ كَمَا أَحَبَّ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ كَمَا انْتَسَبَ؛
أَيُّهَا النَّاسُ كُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ فِي فِرَارِهِ مَا مِنْهُ يَفِرُّ وَ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ إِلَيْهِ وَ الْهَرَبَ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ؛
أَمَّا وَصِيَّتِي …
۳) از امام صادق ع از پدرانشان، از امیرالمومنین ع روایت شده است:
هنگامی که خداوند تبارک و تعالی خواست که حضرت ابراهیم را قبض روح کند، ملکالموت را نزد او فرستاد.
گفت: سلام علیک ای ابراهیم!
گفت: علیک السلام ای ملکالموت. آیا خبررسانی یا فراخوان؟ [= خبری آوردهای یا برای بردن آمدهای؟]
گفت: بلکه فراخوانام [= برای بردن آمدهام]، ای ابراهیم؛ پس اجابت کن!
ابراهیم ع فرمود: آیا دیدهای دوستی دوستش را بمیراند؟
ملکالموت برگشت و در محضر خداوند جل جلاله عرض کرد: خدایا ! شنیدی که دوستت چه گفت؟
خداوند جل جلاله فرمود: ملکالموت! نزد او برو و بگو: آیا دوستی را دیدهای که از دیدار دوستش ناخرسند باشد؟ بدرستی که: دوست، دیدار دوستش را دوست دارد.
الأمالي( للصدوق)، ص۱۹۷
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْحَبَّالُ الطَّبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْخَشَّابُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ محص [مِحْصَنٍ] عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَان قَالَ حَدَّثَنِي الصَّادِقُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ:
لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ إِبْرَاهِيمَ ع أَهْبَطَ إِلَيْهِ مَلَكَ الْمَوْتِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ أَ دَاعٍ أَمْ نَاعٍ قَالَ بَلْ دَاعٍ يَا إِبْرَاهِيمُ فَأَجِبْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ ع فَهَلْ رَأَيْتَ خَلِيلًا يُمِيتُ خَلِيلَهُ قَالَ فَرَجَعَ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ إِلَهِي قَدْ سَمِعْتَ مَا قَالَ خَلِيلُكَ إِبْرَاهِيمُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ اذْهَبْ إِلَيْهِ وَ قُلْ لَهُ هَلْ رَأَيْتَ حَبِيباً يَكْرَهُ لِقَاءَ حَبِيبِهِ إِنَّ الْحَبِيبَ يُحِبُّ لِقَاءَ حَبِيبِهِ.[۱]
۴) پیامبر اکرم ص فرمودند:
کسی که دیدار خدا را دوست داشته باشد، خدا دیدارش را دوست دارد؛
و کسی که از دیدار خداوند ناخرسند باشد خدا هم از دیدار او ناخرسند است.
مصباح الشريعة، ص۱۷۲
قَالَ النَّبِيُّ ص:
مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ كَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَه.
۵) از چندین تن از ائمه اطهار روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت[۲]، در یکی از فرازها میفرمایند:
مرگ را و روز خارج شدنتان از قبرها و ایستادنتان در پیشگاه خداوند را زیاد یاد کنید، [که در این صورت] مصیبتها بر شما آسان میشود.
الخصال، ج۲، ص۶۱۶
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاه:
… أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ يَوْمِ خُرُوجِكُمْ مِنَ الْقُبُورِ وَ قِيَامِكُمْ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تُهَوَّنْ عَلَيْكُمُ الْمَصَائِبُ.
تدبر
۱) «إِلی رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»
در آیه ۱۲ همین سوره فرمود: «إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر: محل استقرار نهایی در آن روز تنها به سوی پروردگار خواهد بود.» اکنون این آیه میفرماید که نهتنها استقرار نهایی، بلکه اساساً سوق دادن انسان به سوی خداست؛
یعنی انسان، نه راه و نه مقصدی غیر خدا ندارد؛ و این راه و مقصدی است که هیچ انسانی از آن گریزی ندارد. (اقتباس از المیزان، ج۲۰، ص۱۱۴)
۲) «إِلی رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»
سوق انسان «تنها و تنها» به سوی پروردگارش است و غایت نهایی جز به خداوند ختم نمیشود. («إِلی رَبِّكَ» جار و مجروری است که متعلق است به «الْمَساق» و علیالقاعده باید بعد از آن میآمد. چون مقدم آمده دلالت بر انحصار میکند.) (المیزان، ج۲۰، ص۱۱۴)
نکته انسانشناسی
همه چیز عالم از آنِ خداست و به خدا برمیگردد (وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور؛ آلعمران/۱۰۹) اما انسان جایگاه خاصی در این میان دارد و نحوه این برگشتنش را در اختیار خودش قرار دادهاند.
البته هر انسانی چه مومن باشد چه کافر، خوب یا بد، به سوی خدا سوق داده میشود، اما مهم این است که به سوی رحمت خدا یا به سوی عذاب او؟
خدا هم در بهشت هست و هم در جهنم؛ به هر سو برویم، به سوی خدا رفتهایم (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ بقره/۱۱۵) اما کسی که در بهشت است در رضایت کامل از این دیدار بسر میبرد و کسی که در جهنم است، با اینکه در محضر خداست، از دیدار خدا در حجاب است (كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون؛ مطففین/۱۵) و به همین جهت است که در عذاب است.
ثمره اخلاقی
اگر در هر صورت به سوی خدا میرویم، پس بکوشیم به نحوی زندگی کنیم که این دیدار را دوست داشته باشیم، که اگر ما دیدار خدا را دوست داشته باشیم، او هم دیدار ما را دوست دارد؛ و آنگاه دیگر مرگ امری ترسناک نخواهد بود.
۳) «إِلی رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»
این آیه در ضمن آیاتی است که درباره مرگ بود، پس این روز ظاهرا یعنی روز مرگ.
مرگ جزء واضحترین اموری است که برای هیچکس قابل انکار نیست.
شاید توجه جدی به مرگ برهان واضحی بر خداوند متعال باشد؛ کافی است انسان بهجد بیندیشد که با مرگ چه بر سرش میآید و آیا نابودی کامل اصلا معنا دارد؟
نکته انسانشناسی
انسان هم در زندگیاش دائما در حال حرکت به سوی خداست: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه: ای انسان! تو در تلاش و کوششی هستی به سوی پروردگارت تا او را ملاقات کنی» (انشقاق/۶)
هم در لحظه مرگش (همین آیه محل بحث)
و هم در محشر «إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر» (قیامت/۱۲)
اما شاید توجه به هیچکدام به اندازه لحظه مرگ (که انسان هنوز بین دنیا و آخرت است؛ جلسه قبل، احادیث۱ و ۲) نتواند حضور خدا را برای انسان عیان کند؛ زیرا هم در زندگی عادی دنیا عواملی که بتواند برای خودش بیخدایی را توجیه کند مییابد، و هم در مورد آخرت ممکن است اصل آن را زیر سوال ببرد؛ اما لحظه مرگ، لحظهای نیست که کسی بتواند اصل آن را انکار کند، و توجه عمیق به آن امکان ندارد، مگر اینکه سوق انسان به سوی خدا را برای انسان جدی میکند.
۴) «إِلی رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»
به سوی پروردگار توست در آن روز سوق داده شدن.
«سوق دادن» در جایی به کار میرود که کسی از پشت سر، شخص را به جلو براند.
یعنی اگر در دنیا هم جهتگیریِ غیرالهی در پیش گیریم، لحظه مرگ، بخواهیم یا نخواهیم، ما را به سوی خدا میرانند.
ثمره اخلاقی
پس،
کسی که در زندگیاش جهتگیری الهی در پیش گرفته، لحظه مرگ برایش خوشایند است، زیرا او را در همان جهتی که میرفته، هُل میدهند؛
و به همین ترتیب، کسی که پشت به خدا کرده، مردن برایش بسیار جانکاه است: او را کاملا خلاف جهتی که میخواهد برود، میرانند.
[۱] . این روایت هم در همین مضمون قابل توجه است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ لِقَاءَ اللَّهِ أَبْغَضَ اللَّهُ لِقَاءَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَوَ اللَّهِ إِنَّا لَنَكْرَهُ الْمَوْتَ فَقَالَ لَيْسَ ذَلِكَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْدَ الْمُعَايَنَةِ إِذَا رَأَى مَا يُحِبُّ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ يَتَقَدَّمَ وَ اللَّهُ تَعَالَى يُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ هُوَ يُحِبُّ لِقَاءَ اللَّهِ حِينَئِذٍ وَ إِذَا رَأَى مَا يَكْرَهُ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنْ لِقَاءِ اللَّهِ وَ اللَّهُ يُبْغِضُ لِقَاءَهُ. (الكافي، ج۳، ص۱۳۴)
[۲] . جلسه۹۰، حدیث۳ http://yekaye.ir/hud-001-113/
جلسه ۲۴۶، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-26/
جلسه۲۹۴، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-23/
جلسه ۳۳۷، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-balad-90-8/
بازدیدها: ۱۱