۱۳-۱۵ محرم ۱۴۴۱
ترجمه
آیا شما آن را میرویانید یا ماییم که رویانندگانیم؟!
اختلاف قرائت
أَ أَنْتُمْ / أَ انْتُمْ / أَ آنْتُمْ [۱]
نکات ادبی
تَزْرَعُونَهُ / الزَّارِعُونَ
اغلب اهل لغت بر این باورند که ماده «زرع» در اصل دلالت دارد بر رویاندن چیزی (كتاب العين، ج۱، ص۳۵۳[۲]؛ معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۵۰[۳]؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۷۹) فقط برخی معتقدند که این معنا در ماده «زرع» با قیودی همراه است؛ مثلا حسن جبل بر این باور است که این ماده در خصوص روییدن دانههای ریز که به صورت ایستاده درمیآید (بویژه گندم و جو) به کار میرود، در مقابل کاشت و رویاندن نهال و درخت؛ و با این ملاحظه است که تعبیر «زرع» در میان باغهای انگور و نخل: «جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً» (کهف/۳۲) [و بلکه در عرض آنها: «جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ» (انعام/۱۴۱) «جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ» (رعد/۴) «يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ» (نحل/۱۱)] قابل توجیه است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۸۹۴) و مرحوم مصطفوی هم این طور توضیح میدهد که به کل جریان بذرافشانی تا روییدن گیاه این ماده اطلاق میشود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۳۳۸) که البته در این قیود میشود مناقشه کرد چنانکه اهل لغت از کاربرد تعبیر «زَرَعَه الله» برای بچهای که جوان کاملی شده اشاره کردهاند (كتاب العين، ج۱، ص۳۵۳؛ معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۵۰) مگر اینکه این کاربرد را استعاری بدانیم.
در هر صورت عمده اهل لغت با توجه به همین آیات سوره واقعه (و نیز آیات دیگری که «زرع» را به خداوند نسبت میدهند مانند «يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ» (نحل/۱۱) «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً (سجده/۲۷) «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً» (زمر/۲۱)) اصرار دارند که «زرع» را ناظر به خود عمل رویاندن محصول بدانند؛ولو که تعبیر زرع برای غیر خدا هم به کار رفته است: « قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ في سُنْبُلِهِ» (یوسف/۴۷) (مثلا: التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۳۳۸[۴])
کلمه «زَرْع» در اصل مصدر است که بسیاری از اوقات در معنای اسم مفعولی به کار میرود یعنی بر خود چیزی که زراعت شده اطلاق می گردد؛ مثلا: «فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً» (سجدة/۲۷) ، که جمع آن «زروع»: «وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ» (دخان/۲۶) است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۷۹[۵]) و درباره وجه اطلاق مصدر بر شیءخارجی گفتهاند یا از باب مبالغه است (شبیه زید عدل) ویا اشاره به اینکه آن موجود مظهرخارجی و نتیجه آن فعل است؛ به علاوه که اطلاق یک مصدر بر یک شیءخارجی به جهات وصفی آن شیء هم نظر دارد. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۳۳۹[۶])
به کسی که عمل زرع را انجام میدهد «زارع» (أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ واقعه/۶۴) – جمع آن «زرّاع»: «كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» (فتح/۲۹)- و نیز «مُزَارِع» و «مُزْدَرِع» گویند (كتاب العين، ج۱، ص۳۵۳[۷])؛ و به زمینی که روی آن زراعت میشود «مزرعه» گفته میشود
ماده «زرع» و مشتقات آن ۱۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
نَحْنُ الزَّارِعُونَ
این جمله اسمیهای است که خبر آن به جای اینکه نکره بیاید معرفه است؛ در واقع آمدن «ال» بر روی خبر دلالت بر حصر دارد؛پس مفاد این جمله آن است که «فقط ما زارع هستیم».
حدیث
۱) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
وقتی خواستی زراعتی انجام دهی مقداری از بذر را در دستت بگیر و رو به قبله بایست و سه بار بگو «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ: آیا تأمل کردهاید در آنچه میکارید؟! آیا شما آن را میرویانید یا ماییم که زارعان (رویانندگان)یم؟!» (واقعه/۶۳-۶۴).
سپس سه بار بگو: «بَلِ اللَّهُ الزَّارِعُ: بلکه خداوند زارع (رویاننده) است.»
سپس بگو: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَكاً وَ ارْزُقْنَا فِيهِ السَّلَامَةَ: خدایا این را دانهای مبارک قرار بده و در آن سلامت را روزی ما فرما» و سپس آن قبضهای که در دستت هست را در زمین بپاش.
الكافي، ج۵، ص۲۶۲
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَزْرَعَ زَرْعاً فَخُذْ قَبْضَةً مِنَ الْبَذْرِ وَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ قُلْ:
«أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛
ثُمَّ تَقُولُ «بَلِ اللَّهُ الزَّارِعُ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
ثُمَّ قُلِ «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَكاً وَ ارْزُقْنَا فِيهِ السَّلَامَةَ». ثُمَّ انْثُرِ الْقَبْضَةَ الَّتِي فِي يَدِكَ فِي الْقَرَاحِ. [۸]
ب. همچنین شعیب عقرقوقی میگوید که امام صادق ع به من فرمود:
وقتی خواستی بذر بپاشی بگو:
«اللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَ أَنْتَ الزَّارِعُ فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاكِماً: خدایا بذر را پاشیدم در حالی که زارع (= رویاننده) تویی»
پس آن را دانهای متراکم (خوشههای پردانه) قرار بده.
الكافي، ج۵، ص۲۶۳
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِي:
إِذَا بَذَرْتَ فَقُلِ «اللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَ أَنْتَ الزَّارِعُ فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاكِماً».
ج. همچنین این مطالب این گونه از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
وقتی خواستی زراعتی انجام دهی مقداری از بذر را در دستت بگیر سپس رو به قبله بایست و سه بار بگو:
«أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ: آیا تأمل کردهاید در آنچه میکارید؟! آیا شما آن را میرویانید یا ماییم که رویانندگانیم؟!» (واقعه/۶۳-۶۴).
سپس بگو «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَكاً وَ ارْزُقْنَا فِيهِ السَّلَامَةَ وَ التَّمَامَ وَ اجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاكِباً وَ لَا تَحْرِمْنِي خَيْرَ مَا أَبْتَغِي وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا مَتَّعْتَنِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ: خدایا این را دانهای مبارک قرار بده و در آن سلامت و کمال روزی ما فرما و آن را دانهای متراکم (خوشههای پردانه) قرار بده و مرا از خیر آنچه که درصددش هستم محروم نکن و ما را با آنچه از آن بهرهمندم ساختهای مورد امتحان دشوار قرار مده به حق حضرت محمد و خاندان پاک و طاهرش.»
و سپس اگر خدا خواست آن قبضهای که در دستت هست بپاش.
مكارم الأخلاق، ص۳۵۳
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَزْرَعَ زَرْعاً فَخُذْ قَبْضَةً مِنَ الْبَذْرِ بِيَدِكَ؛ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ قُلْ:
«أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
ثُمَّ قُلِ «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَرْثاً مُبَارَكاً وَ ارْزُقْنَا فِيهِ السَّلَامَةَ وَ التَّمَامَ وَ اجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاكِباً وَ لَا تَحْرِمْنِي خَيْرَ مَا أَبْتَغِي وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا مَتَّعْتَنِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ»
ثُمَّ ابْذُرِ الْقَبْضَةَ الَّتِي فِي يَدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
د. و باز شبیه این از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
وقتی خواستی دانهها را در زمین بپاشی مقداری از آن بذر را در دستت بگیر سپس رو به قبله بایست و بگو:
«أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ: آیا تأمل کردهاید در آنچه میکارید؟! آیا شما آن را میرویانید یا ماییم که رویانندگانیم؟!» (واقعه/۶۳-۶۴).
سپس بگو: «بَلِ اللَّهُ الزَّارِعُ لَا فُلَانٌ: بلکه خداوند زارع (رویاننده) است نه فلانی.» و اسم صاحب بذر را بگو؛
سپس بگو «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ مُبَارَكاً وَ ارْزُقْهُ السَّلَامَةَ وَ السُّرُورَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْغِبْطَةَ: خدایا بر محمد و خاندان پاک و طاهرش درود فرست و این را مبارک قرار بده و در آن سلامت و شادی و عافیت و سود بردن را روزی ما فرما.»
و سپس آن بذری که در دستت هست را بپاش و پاشیدن بقیه بذرها را هم آغاز کن.
كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۲، ص۱۲۲
وَ رَوَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ بِسَنَدٍ رَفَعَهُ إِلَيْهِ قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تُلْقِيَ الْحَبَّ فِي الْأَرْضِ فَخُذْ قَبْضَةً مِنْ ذَلِكَ الْبَذْرِ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ ثُمَّ قُلْ «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
ثُمَّ تَقُولُ «لَا بَلِ اللَّهُ الزَّارِعُ لَا فُلَانٌ» وَ تُسَمِّي بِاسْمِ صَاحِبِهِ.
ثُمَّ قُلِ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ مُبَارَكاً وَ ارْزُقْهُ السَّلَامَةَ وَ السُّرُورَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْغِبْطَةَ».
ثُمَّ ابْذُرِ الْبَذْرَ الَّذِي بِيَدِكَ وَ سَائِرَ الْبَذْرِ.
۲) از امام صادق عليه السّلام روایت شده كه فرمودند:
بنى اسرائيل نزد موسى عليه السّلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّ و جلّ درخواست كند كه هرگاه اراده كردند، آسمان بر آنان باران ببارد و هرگاه اراده كردند از آسمان باران نبارد.
آن حضرت نيز از خداوند عزّ و جلّ اين را درخواست كرد.
خداوند عزّ و جلّ فرمود: اى موسى! اين خواستهشان برآورده شد.
موسى عليه السّلام نيز اين را به آنان خبر داد، و آنها نيز كشت كردند و هربذرى را که داشتند كاشتند و آن گاه اراده كردند، باران آمد و همان وقتى كه خواستند آسمان را از بارش بازداشتند، و کشت آنها همانند كوه و درخت، بزرگ شد، آنگاه آن را درو نمودند و خرمنكوبى كردند، ولى دانهاى در آن نيافتند.
با گريه و ناله نزد موسى عليه السّلام رفتند و گفتند: ما از تو درخواست كرديم كه از خدا درخواست كنى آسمان هرگاه خواستيم بر ما باران ببارد و پاسخ ما را داد، ولى آن را مایه زيان ما قرار داد!
موسى عليه السّلام عرض كرد: پروردگارا! بنى اسرائيل از اين كارى كه با آنها كردى شكايت دارند.
خداوند فرمود: اى موسى! از چه چيزى شكايت دارند؟
عرض كرد: از من خواستند از تو درخواست كنم كه هرگاه خواستند آسمان را بر آنان بارش دهى و هرگاه اراده كردند آن را از بارش بازدارى، و تو نيز اجابت كردى، ولى آن را مایه زيان آنان قرار دادی!
فرمود: اى موسى! من براى بنى اسرائيل اندازهاى مشخّص كردم، ولى آنان به اين اندازه رضايت ندادند و من به خواست آنها رفتار كردم، و اينگونه شد كه دیدی.
الكافي، ج۵، ص۲۶۲
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَتَوْا مُوسَى ع فَسَأَلُوهُ أَنْ يَسْأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُمْطِرَ السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ إِذَا أَرَادُوا وَ يَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا.
فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُمْ؛ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُمْ يَا مُوسَى.
فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ يَتْرُكُوا شَيْئاً إِلَّا زَرَعُوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ. فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ كَأَنَّهَا الْجِبَالُ وَ الْآجَامُ. ثُمَّ حَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ يَجِدُوا شَيْئاً. فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى ع وَ قَالُوا: إِنَّمَا سَأَلْنَاكَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ يُمْطِرَ السَّمَاءَ عَلَيْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَيَّرَهَا عَلَيْنَا ضَرَراً؟!
فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ.
فَقَالَ وَ مِمَّ ذَاكَ يَا مُوسَى؟
قَالَ سَأَلُونِي أَنْ أَسْأَلَكَ أَنْ تُمْطِرَ السَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا وَ تَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَيَّرْتَهَا عَلَيْهِمْ ضَرَراً!
فَقَالَ يَا مُوسَى أَنَا كُنْتُ الْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ.
۳) در منابع اهل سنت (و ظاهرا به تبع آنها در مجمع البیان) حدیثی از پیامبر اکرم ص روایت شده که ظاهرا ناظر به همین دو آیه است؛ که فرمودند:
هیچیک از شما نگوید «زرعت: محصول را به ثمر رساندم» بلکه فقط بگوید «حرثت: من کاشتم».
مجمع البيان، ج۹، ص۳۳۷؛ الدر المنثور، ج۶، ص۱۶۱[۹]
روي عن النبي ص أنه قال: لا يقولن أحدكم «زرعت» و ليقل «حرثت».
تدبر
۱) «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
در مورد دانههایی که در زمین میکارید؛ آیا شما آن را میرویانید یا ماییم که رویاننده آنیم؟! پس کسی که از دانهای بیجان و کوچک میتواند دانههای کثیری پدید آورد، میتواند خلایق را هم بعد از اینکه مردند دوباره برانگیزاند (مجمع البيان، ج۹، ص۳۳۷[۱۰])
به تعبیر دیگر، همان قدرتى كه از يك دانه بذر، خوشهها پديد مىآورد، مىتواند از تك سلّول انسان مردهاى دوباره او را زنده كند. (تفسير نور، ج۹، ص۴۳۶)
۲) «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
در عبارت «نَحْنُ الزَّارِعُونَ» آمدن «ال» بر روی خبر دلالت بر حصر دارد؛ پس مفاد این جمله آن است که «آیا شمایید که زرع میکنید با فقط ما زارع هستیم؟» و واضح است که در مقام تاکید بر این است که زارع خداوند است؛ نه انسان!
اما توجه شود که این سخن به معنای نفی استقلال در تاثیر است نه نفی تاثیر اسباب و واسطهها در امور؛ یعنی در مقام توجه دادن به این حقیقت است که اگر اسباب و واسطهای در امور هست همان سبب بودنش را هم از خداوند گرفته است و بنابر این فاعل حقیقی در هر امری خداوند است و همه امور به او برمیگردد (الميزان، ج۱۹، ص۱۳۵[۱۱]) از این روست که با اینکه در موارد متعددی همچون آیه فوق رویاندن زراعت را به خود نسبت داده: «يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ» (نحل/۱۱) «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ … فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً (سجده/۲۷) «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً … ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً» (زمر/۲۱)، در عین حال هم استناد دادن زرع به کشاورزان مشکلی هم ندارد چنانکه هم خود خداوند گاه زراعت را به انسانها نسبت داده: «كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» (فتح/۲۹) و هم برخی از پیامبران او: «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ في سُنْبُلِهِ» (یوسف/۴۷) و این تعابیر منافاتی با مضمون آیه محل بحث ندارد تا همچون برخی از مفسران در توجیه این آیات اخیر و یا برخی روایات معصومین که در آنها از تعبیر «زارع» برای انسانها استفاده شده به تکلف بیفتیم. (مثلا نگاه کنید به توجیهات تکلفآمیز فخر رازی در مفاتيح الغيب، ج۲۹، ص۴۲۰[۱۲])
۳) «أَ فَرَأَیتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
حتی اگر ما شروع کننده کشت و کار باشیم و نقشی هم در تولید محصول داشته باشیم، اما به ثمر رساننده هرچیزی خداوند است.
ثمره اخلاقی
اگر در نظام عالم و در متن زندگی، انجام دادن بخشی از کاری به دست ما داده شده، نباید به خود مغرور شویم و حتی در به نتیجه رسیدن آن کار خود را همهکاره بپنداریم (حدیث۲)؛ چه رسد به غرور کلی، و خود را در همه امورات خود همهکاره دیدن.
[۱] . تقدم حكم الهمزتين في الآية /۵۹ من هذه السورة. (معجم القراءات ج۹، ص۳۱۱) جلسه ۱۰۲۶ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-59/
[۲] . زُرْعة من أسماء الرجال، و كذلك زُرَيْع. و الزَّرْع: نبات البر و الشعير. الناس يحرثونه و الله يَزْرَعُه، أي: ينميه حتى يبلغ غايته و تمامه. و يقال للصبي: زَرَعَه الله أي: بلغه تمام شبابه.
[۳] . الزاء و الراء و العين أصلٌ يدلُّ على تنمية الشىء. فالزّرع معروف، و مكانه المُزْدَرَع. و قال الخليل: أصل الزّرع التنمية. و كان بعضهم يقول: الزَّرع طرح البَذْر فى الأرض. و الزَّرْع اسمٌ لِمَا نبت. و الأصل فى ذلك كلِّه واحد. و زارِع: كلبٌ.
[۴] . أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو جريان طرح البذر في الأرض الى أن ينبت النبات، فمجموع هذا الجريان يطلق عليه الزرع بالمعنى المصدرىّ، و باعتبار هذا المعنى يطلق على المحصول منه أيضا الزرع، فكأنّه الوجود الخارجىّ من الزراعة و ما يتراءى منه، ثمّ بعد تكميل الزرع و تماميّة معناه إحداثا و بقاء يظهر زمان الحرث و هو إذا بلغ المحصول الى منتهى اخضراره و كماله ثمّ بعد زمان الحرث يصل أوان الحصاد- راجع الحرث. أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ- ۵۶/ ۶۴-.يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ- ۱۶/ ۱۱-.أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى- الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً- ۳۲/ ۳۷-.نسبة الزرع الى اللّه تعالى على سبيل الحقيقة، فانّ الأسباب المقتضية في حصول الزراعة كلّها من اللّه المتعال، كالتراب و الماء و الهواء المساعد و الشمس و القمر و الريح و البذر و طبيعته و سائر ما يلزم تحقّقه، و من الأسباب مباشرة انسان في تنظيم الأمر، و هو ايضا من خلق اللّه و بين يدي حوله و قوّته و نظره.
[۵] . الزَّرْعُ: الإنبات، و حقيقة ذلك تكون بالأمور الإلهيّة دون البشريّة. قال: أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ [الواقعة/ ۶۴]، فنسب الحرث إليهم، و نفى عنهم الزَّرْعَ و نسبه إلى نفسه، و إذا نسب إلى العبد فلكونه فاعلا للأسباب التي هي سبب الزّرع، كما تقول أنبتّ كذا: إذا كنت من أسباب نباته، و الزَّرْعُ في الأصل مصدر، و عبّر به عن الْمَزْرُوعِ نحو قوله: فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً [السجدة/ ۲۷]، و قال: وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ [الدخان/ ۲۶]، و يقال: زَرَعَ اللّه ولدك، تشبيها، كما تقول: أنبته اللّه، و الْمُزْرِعُ:الزَّرَّاعُ، و ازْدَرَعَ النبات: صار ذا زرع.
[۶] . اطلاق المصدر على العين الخارجي انّما يتحقّق بملاحظات: للدلالة على المبالغة كما في زيد عدل، و للاشارة الى انّ الموجود مظهر خارجى و نتيجة حاصلة و مرآة للعمل كما في الزرع، فانّ ما يرى من الزراعة في الخارج مجتمع ما عمل من طرح البذر و السقي و التربية و الانبات، في الخارج. ففي هذا الإطلاق مضافا الى الدلالة على العين: اشارة الى جهات وصفيّة أيضا.
[۷] . زُرْعة من أسماء الرجال، و كذلك زُرَيْع. و الزَّرْع: نبات البر و الشعير. الناس يحرثونه و الله يَزْرَعُه، أي: ينميه حتى يبلغ غايته و تمامه. و يقال للصبي: زَرَعَه الله أي: بلغه تمام شبابه. و المُزْدَرِع: الذي يزرع، أو يأمر بحرث زرع لنفسه خصوصا. دخلته الدال بدل تاء مفتعل، كما يقال: اجدمعوا و اجتمعوا. قال شجاع: المُزْدَرَع: الأرض التي يُزْرَع فيها. قال «فاطلب لنا منهم نخلا و مُزْدَرَعاً / كما لجيراننا نخل و مُزْدَرَع» و المُزَارِع: الزارِع. و المزارِع الذي يزرع أرضه.
[۸] . این حدیث هم در همین آدرس قابل توجه است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ رَجُلٍ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَرَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِنَاسٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ هُمْ يَحْرُثُونَ فَقَالَ لَهُمُ احْرُثُوا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ يُنْبِتُ اللَّهُ بِالرِّيحِ كَمَا يُنْبِتُ بِالْمَطَرِ قَالَ فَحَرَثُوا فَجَادَتْ زُرُوعُهُم.
[۹] . و أخرج البزار و ابن جریر و ابن مردویه و أبو نعیم و البیهقی فی شعب الایمان و ضعفه عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه و [آله و] سلم لا یقولن أحدكم زرعت و لكن لیقل حرثت قال أبو هریرة رضی الله عنه الم تسمعوا الله یقول أَ فَرَأَیتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
[۱۰] . «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» أي أ أنتم تنبتونه و تجعلونه زرعا أم نحن المنبتون فإن من قدر على إنبات الزرع من الحبة الصغيرة و أن يجعلها حبوبا كثيرة قدر على إعادة الخلق إلى ما كانوا عليه.
[۱۱] . و لا منافاة بين نفي الزرع عنهم و نسبته إليه تعالى و بين توسط عوامل و أسباب طبيعية في نبات الزرع و نموه فإن الكلام عائد في تأثير هذه الأسباب و صنعها و ليس نحو تأثيرها باقتضاء من ذاتها منقطعة عنه تعالى بل بجعله و وضعه و موهبته، و كذا الكلام في أسباب هذه الأسباب، و ينتهي الأمر إلى الله سبحانه و أن إلى ربك المنتهى.
[۱۲] . الفرق بين الحرث و الزرع هو أن الحرث أوائل الزرع و مقدماته من كراب الأرض، و إلقاء البذر، و سقي المبذور، و الزرع هو آخر الحرث من خروج النبات و استغلاظه و استوائه على الساق، فقوله: أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أي ما تبتدئون منه من الأعمال أ أنتم تبلغونها المقصود أم اللّه؟ و لا يشك أحد في أن إيجاد الحب في السنبلة ليس بفعل الناس، و ليس بفعلهم إن كان سوى إلقاء البذر و السقي، فإن قيل: هذا يدل على أن اللّه هو الزارع، فكيف قال تعالى: يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ [الفتح: ۲۹] و قال النبي صلى اللّه عليه و [آله و] سلم: «الزرع للزارع» قلنا قد ثبت من التفسير أن الحرث متصل بالزرع، فالحرث أوائل الزرع، و الزرع أواخر الحرث، فيجوز إطلاق أحدهما على الآخر، لكن قوله: يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ بدلا عن قوله: يعجب الحراث، يدل على أن الحارث إذا كان هو المبتدي، فربما يتعجب بما يترتب على فعله من خروج النبات و الزارع لما كان هو المنتهي، و لا يعجبه إلا شيء عظيم، فقال: يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ الذين تعودوا أخذ الحراث، فما ظنك بإعجابه الحراث، و قوله صلى اللّه عليه و [آله و] سلم: «الزرع للزارع» فيه فائدة، لأنه لو قال: للحارث فمن ابتدأ بعمل الزرع و أتى بكراب الأرض و تسويتها يصير حارثا، و ذلك قبل إلقاء البذرة لزرع لمن أتى بالأمر المتأخر و هو إلقاء البذر، أي من له البذر على مذهب أبي حنيفة رحمة اللّه تعالى عليه و هذا أظهر، لأنه بمجرد الإلقاء في الأرض يجعل الزرع للملقى سواء كان مالكا أو غاصبا.
بازدیدها: ۷۱۲