۱۰۶۳) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ

۲۵ جمادی‌الاولی ۱۴۴۲

ترجمه

پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! [یا: نام … را منزه بدان]

تبصره

این آیه کاملا شبیه آیه ۷۴ است (که در جلسه ۱۰۴۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-74/ گذشت)؛ از این رو عمده نکات ادبی؛ احادیث و تدبرهای آنجا در اینجا نیز صدق می‌کند؛ فقط به خاطر حرف «ف» برخی تدبرهای آنجا ناظر به ارتباط آن آیه با آیات پیش از خود بود که در اینجا فرق می‌کند و در اینجا نیز به مواردی از همین دست اشاره می‌کنیم.

تدبر

۱) «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ»

این آیه بویژه از این جهت که با حرف «ف» آمده یک نحوه نتیجه‌گیری از بحث‌های قبل است؛ که می‌تواند نتیجه‌گیری باشد از:

الف. همین آیات قبل؛ آنگاه مقصود این است که:

الف.۱. كيفر يك عمر انحراف و تكذيب، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ» پذيرايى با نوشيدنى سوزان در جايگاهى آتشين است، «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» و خداوند از كيفر نابجا منزّه است. (تفسير نور، ج‏۹، ص۴۴۸)

الف.۲. وقتی قرآن با این صفات است و در خبری که از حال مردم بعد از مرگ می‌دهد صادق است، پس منزه بدان پروردگار عظیمت را با استعانت از اسم و به رغم آنچه این تکذیب‌کنندگان گمراه می‌پندارند. (الميزان، ج‏۱۹، ص۱۴۰[۱])

الف.۳. …

ب. ناظر به کل سوره است؛ آنگاه مقصود این است که:

ب.۱. وجود قيامت و نظام كيفر و پاداش، نشانه ربوبيّت خداوند در جهت تربيت انسان است كه ستايش پروردگار [منزه دانستن خداوند از کار عبث] را مى‏طلبد. (تفسير نور، ج‏۹، ص۴۴۸)

ب.۲. چه‌بسا معنای آیه «فسبح واذکر باسم …» باشد؛ یعنی در پایان این سوره خداوند به پیامبرش می‌فرماید همه آنچه گفتیم عین حق است و اگر کافران همچنان زیر بار حق نرفتند دیگر حرجی بر تو نیست که قوم تو تصدیقت کنند یا تکذیب؛ بلکه تو خدا را از این انکارهای آنان منزه بدان و به ذکر و تسبیح پروردگارت مشغول شو. (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏۲۹، ص۴۴۰[۲])

ب.۳. چه‌بسا می‌خواهد بیان کند که قیامت و همه آنچه در آن رخ می‌دهد ظهور و تجلیات اسم ربک العظیم است؛ که باز هم شما به حقیقت او راه ندارید و باید او را از درک و فهم خود برتر و منزه بدانید.

ب.۴. …

 

۲) «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»

این سوره با این مضمون تمام شد که به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی!

و سوره بعد (حدید) با این عبارت شروع می‌شود که «آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح می‌گوید» و همین را برخی از مفسران شاهدی بر اتصال و ارتباط مضمون دو سوره دانسته (مثلا مرحوم طبرسی در مجمع البيان، ج‏۹، ص۳۴۶[۳]؛ یا فخر رازی در مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏۲۹، ص۴۴۰[۴])؛ و این گونه موارد را شاهدی بر این گرفته‌اند که تعیین جای سوره‌ها در قرآن نیز – علاوه بر جای آیات در سوره‌ها- توسط خود پیامبر ص انجام شده است.

نکته تخصصی قرآن‌شناسی (این تحلیل برایم مقطعی نیست لذا آن را در کانال نگذاشتم)

قبلا به تبع بحث‌هایی که درباره اختلاف قرائات شد درباره جمع‌آوری قرآن (که شاید عبارت یکسان‌سازی مصاحف، به لحاظ تاریخی تعبیر دقیق‌تری از آن اقدام زمان عثمان باشد) نیز نکاتی بیان شد از جمله اینکه این مصحف کنونی را اصطلاحا نسخه عثمانی می‌گویند که تدوین آن در زمان عثمان و به سرپرستی زید بن ثابت انصاری انجام شد. در اینکه در این جمع‌آوری (یا یکسان‌ساری مصاحف) بنای صحابه بر این بود که آیات را در هر سوره را مطابق با آنچه خود پیامبر ص به عنوان یک سوره معرفی کرده بود قرار دهند؛ تردیدی نیست؛ و اگر بحثی هست در این است که آیا صحابه‌ای که متصدی این کار شدند در این زمینه صددرصد موفق شدند یا خیر. در واقع، تمام تردیدهایی که در خصوص این مساله هست تردید در جایگاه معدودی از آیات خاص است که چه‌بسا محل اختلاف برخی از صحابه قرار گرفته باشد؛ و نظر اغلب مفسران این بوده که چینش آیات درون سوره‌ها در زمان پیامبر دقیقا به همین ترتیبی بوده که الان در دست ماست.

به نظر می‌رسد کسانی که چنین تردیدی در خصوص جایگاه آیات در سوره‌ها مطرح کرده‌اند شواهد مناسبی برای نظر خود ندارند. اگر ادله چنین افرادی ملاحظه شود به نظر می‌رسد عمده تردیدها بیش از اینکه به یک نقل تاریخی معارض استناد کند (که اگر چنین نقلی در کار بود می‌توانست شاهد خوبی بر مدعا باشد)، یا به این برمی‌گردد که مثلا یک آیه مکی در یک سوره مدنی قرار گرفته (ویا بالعکس) ویا به ناتوانی مفسران در توضیح یک آیه در ذیل سیاق مربوطه؛ و واقعا هیچیک از این دو شاهد مناسبی برای آن مدعا نیست: مورد اول از این باب که هیچ دلیلی ندارد که پیامبر آیه‌ای مکی را در سوره‌ای مدنی (یا بالعکس ) قرار نداده باشد؛ و آن روایتی هم که می‌گوید پایان هر سوره و شروع هر سوره جدید را با «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌فهمیدیم اولا مستند به معصوم نیست؛ و ثانیا در دلالت و شمولش نسبت به کل قرآن جای تردید است؛ به علاوه که نزول چندباره برخی از آیات قرآن امری است که شواهد فراوان دارد؛ و در این گونه موارد کاملا محتمل است که شخصی فقط از یک نزول (مثلا زول مکی یا مدنی) آیه مطلع بوده و از نزول دیگرش بی‌خبر مانده است. در خصوص مورد دوم هم که نیازی به توضیح ندارد که همه ابعاد قرآن را تنها اهل بیت می‌دانند؛ و ناتوانی یک نفر از توجیه جایگاه یک آیه در یک سوره به هیچ عنوان دلیل موجهی برای تردید در جایگاه آن نیست.

اما در خصوص تعیین جایگاه سوره‌ها توسط پیامبر مساله بیشتر محل اختلاف است؛ اما اگر وجود تعابیری درباره مجموعه‌های سور (السبع الطوال؛ المئین؛ المثانی؛ المفصلات و …) و نیز ادله طرفین را ملاحظه کنیم به نظر می‌رسد در اینکه در این جمع‌آوری (یا یکسان‌ساری مصاحف) بنای صحابه بر این بود که جای هر سوره را هم مطابق با آنچه خود پیامبر ص به عنوان یک سوره معرفی کرده بود قرار دهند، نتوان تردید کرد؛ و اگر بحثی هست در این است که آیا صحابه‌ای که متصدی این کار شدند در این زمینه صددرصد موفق شدند یا خیر؛ بویژه نقل‌هایی که درباره مصحف ابن مسعود شده که ترتیبش بسیار شبیه ترتیب همین مصحف عثمانی بوده و فقط در چند مورد محدود اختلاف داشته است (فتح الباري لابن حجر، ج۹، ص۴۲[۵]). شاید مهمترین شاهدی که بتواند به نفع قول مخالف باشد استناد به گردآوری و مصحف امیرالمومنین ع است همان مصحفی که چون از ایشان نپذیرفتند در اختیار دیگران قرار نگرفت؛ که گفته می‌شود آن مصحف بر اساس ترتیب نزول بوده است. اما در خصوص این شاهد، اولا خود همین مطلب که آن مصحف به ترتیب نزول بوده باشد سخن چندان مستندی نیست؛ و بیشتر به عنوان یک احتمال (قیل) از جانب افراد مطرح شده تا یک حدیث و حتی نقل مستقیم تاریخی؛ بویژه که هیچ‌جا حتی در کتب شیعه هم با روایتی مواجه نمی‌شویم که شیعیانی که از وجود این مصحف نزد اهل بیت آگاه بودند از آنها خواسته باشند که لااقل ترتیب آن مصحف را برایشان بیان کنند؛ و نیز در روایات مربوط به ترتیب نزول هیچ روایتی – حتی از خود اهل بیت – نمی‌یابیم که برای اشاره به ترتیب نزول به مصحف مذکور اشاره‌ای کرده باشند؛ به علاوه که خود همین تعابیر دسته‌بندی سوره‌ها که از پیامبر صادر شده است کنار هم قرار گرفتنشان اصلا با ترتیب نزول سازگار نیست.

در هر صورت این مساله جای بررسی و تامل بیشتر دارد؛ چنانکه یک احتمال ضعیف هم این است که همان گونه که تعدد قرائات توسط فرشته وحی و شخص پیامبر در جامعه تثبیت شد؛ چه‌بسا چینش‌های متعددی از سوره‌ها هم توسط خود پیامبر ص ارائه شده باشد که همگی من عندالله باشد؛ هرچه باشد ارتباط بین پایان سوره‌ها و آغاز سوره بعدی در موارد متعددی چنان است که احتمال وجود ارتباط سوره‌ها در این چینش را بسیار تقویت می‌کند.

 

 

[۱] . و المعنى: فإذا كان القرآن على هذه الصفات و صادقا فيما ينبئ به من حال الناس بعد الموت فنزه ربك العظيم مستعينا أو ملابسا باسمه و أنف ما يراه و يدعيه هؤلاء المكذبون الضالون.

[۲] . فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ فقد تقدم تفسيره، و قلنا إنه تعالى لما بين الحق و امتنع الكفار، قال لنبيه صلى اللَّه عليه و سلم هذا هو حق، فإن امتنعوا فلا تتركهم و لا تعرض عنهم و سبح ربك في نفسك، و ما عليك من قومك سواء صدقوك أو كذبوك، و يحتمل أن يكون المراد فسبح و اذكر ربك باسمه الأعظم.

[۳] . لما ختم الله سبحانه سورة الواقعة بالتسبيح افتتح هذه السورة بالتسبيح و عقبه بالدلائل الموجبة للتسبيح فقال: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛‌ سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم…

[۴] . و هذا متصل بما بعده لأنه قال في السورة التي تلي هذه: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ [الحديد: ۱] فكأنه قال: سبح اللَّه ما في السموات، فعليك أن توافقهم و لا تلتفت إلى الشرذمة القليلة الضالة، فإن كل شي‏ء معك يسبح اللَّه عز و جل.

[۵] . الحَدِيث الثَّانِي حَدِيث بن مَسْعُودٍ تَقَدَّمَ شَرْحُهُ فِي تَفْسِيرِ سُبْحَانَ وَفِي الْأَنْبِيَاءِ وَالْغَرَضُ مِنْهُ هُنَا أَنَّ هَذِهِ السُّوَرَ نَزَلْنَ بِمَكَّة وَأَنَّهَا مرتبَة فِي مصحف بن مَسْعُودٍ كَمَا هِيَ فِي مُصْحَفِ عُثْمَانَ وَمَعَ تَقْدِيمِهِنَّ فِي النُّزُولِ فَهُنَّ مُؤَخَّرَاتٌ فِي تَرْتِيبِ الْمَصَاحِفِ وَالْمُرَادُ بِالْعِتَاقِ وَهُوَ بِكَسْرِ الْمُهْمَلَةِ أَنَّهُنَّ من قيم مَا نَزَلَ الْحَدِيثُ الْثَالِثُ حَدِيثُ الْبَرَاءِ تَعَلَّمْتُ سُورَة سبح اسْم رَبك الْأَعْلَى قَبْلَ أَنْ يَقْدَمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هُوَ طَرَفٌ مِنْ حَدِيثٍ تَقَدَّمَ شَرْحُهُ فِي أَحَادِيثِ الْهِجْرَةِ وَالْغَرَضُ مِنْهُ أَنَّ هَذِهِ السُّورَةَ مُتَقَدِّمَةُ النُّزُولِ وَهِيَ فِي أَوَاخِرِ الْمُصحف مَعَ ذَلِك الحَدِيث الرَّابِع حَدِيث بن مَسْعُود أَيْضا قَوْله عَن شَقِيق هُوَ بن سَلَمَةَ وَهُوَ أَبُو وَائِلٍ مَشْهُورٌ بِكُنْيَتِهِ أَكْثَرُ مِنَ اسْمِهِ وَفِي رِوَايَةِ أَبِي دَاوُدَ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ شُعْبَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ سَمِعْتُ أَبَا وَائِلٍ أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِيُّ قَوْلُهُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ سَيَأْتِي فِي بَابِ التَّرْتِيلِ بِلَفْظِ غَدَوْنَا عَلَى عَبْدِ الله وَهُوَ بن مَسْعُودٍ قَوْلُهُ لَقَدْ تَعَلَّمْتُ النَّظَائِرَ تَقَدَّمَ شَرْحُهُ مُسْتَوْفًى فِي بَابِ الْجَمْعِ بَيْنَ سُورَتَيْنِ فِي الصَّلَاةِ مِنْ أَبْوَابِ صِفَةِ الصَّلَاةِ وَفِيهِ أَسْمَاءُ السُّوَرِ الْمَذْكُورَةِ وَأَنَّ فِيهِ دَلَالَةً عَلَى أَنَّ تأليف مصحف بن مَسْعُودٍ عَلَى غَيْرِ تَأْلِيفِ الْعُثْمَانِيِّ وَكَانَ أَوَّلُهُ الْفَاتِحَةَ ثُمَّ الْبَقَرَةَ ثُمَّ النِّسَاءَ ثُمَّ آلَ عِمْرَانَ وَلَمْ يَكُنْ عَلَى ‌تَرْتِيبِ ‌النُّزُولِ وَيُقَالُ إِنَّ ‌مُصْحَفَ ‌عَلِيٍّ كَانَ عَلَى ‌تَرْتِيبِ ‌النُّزُولِ أَوَّلُهُ اقْرَأْ ثُمَّ الْمُدَّثِّرُ ثُمَّ ن وَالْقَلَمِ ثُمَّ الْمُزَّمِّلُ ثُمَّ تَبَّتْ ثُمَّ التَّكْوِيرُ ثُمَّ سَبِّحْ وَهَكَذَا إِلَى آخِرِ الْمَكِّيِّ ثُمَّ الْمَدَنِيِّ وَاللَّهُ أَعْلَمُ وَأَمَّا تَرْتِيبُ الْمُصْحَفِ عَلَى مَا هُوَ عَلَيْهِ الْآنَ فَقَالَ الْقَاضِي أَبُو بَكْرٍ الْبَاقِلَّانِيُّ يُحْتَمَلُ أَنْ يَكُونَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ بِتَرْتِيبِهِ هَكَذَا وَيَحْتَمِلُ أَنْ يَكُونَ مِنَ اجْتِهَادِ الصَّحَابَةِ ثُمَّ رُجِّحَ الْأَوَّلُ بِمَا سَيَأْتِي فِي الْبَابِ الَّذِي بَعْدَ هَذَا أَنَّهُ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُعَارِضُ بِهِ جِبْرِيلَ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَالَّذِي يَظْهَرُ أَنَّهُ عَارَضَهُ بِهِ هَكَذَا على هَذَا التَّرْتِيب وَبِه جزم بن الْأَنْبَارِيِّ وَفِيهِ نَظَرٌ بَلِ الَّذِي يَظْهَرُ أَنَّهُ كَانَ يُعَارِضُهُ بِهِ عَلَى ‌تَرْتِيبِ ‌النُّزُولِ نَعَمْ تَرْتِيبُ بَعْضِ السُّوَرِ عَلَى بَعْضٍ أَوْ مُعْظَمِهَا لَا يَمْتَنِعُ أَنْ يَكُونَ تَوْقِيفًا وَإِنْ كَانَ بَعْضُهُ مِنَ اجْتِهَادِ بَعْضِ الصَّحَابَةِ وَقَدْ أَخْرَجَ أَحْمد وَأَصْحَاب السّنَن وَصَححهُ بن حبَان وَالْحَاكِم من حَدِيث بن عَبَّاسٍ قَالَ قُلْتُ لِعُثْمَانَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَى أَنْ عَمَدْتُمْ إِلَى الْأَنْفَالِ وَهِيَ مِنَ الْمَثَانِي وَإِلَى بَرَاءَةٌ وَهِيَ مِنَ الْمُبِينِ فَقَرَنْتُمْ بِهِمَا وَلَمْ تَكْتُبُوا بَيْنَهُمَا سَطْرَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَوَضَعْتُمُوهُمَا فِي السَّبْعِ الطِّوَالِ فَقَالَ عُثْمَانُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَثِيرًا مَا يَنْزِلُ عَلَيْهِ السُّورَةُ ذَاتُ الْعَدَدِ فَإِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الشَّيْءُ يَعْنِي مِنْهَا دَعَا بَعْضَ مَنْ كَانَ يَكْتُبُ فَيَقُولُ ضَعُوا هَؤُلَاءِ الْآيَاتِ فِي السُّورَةِ الَّتِي يُذْكَرُ فِيهَا كَذَا وَكَانَتِ الْأَنْفَالُ مِنْ أَوَائِلِ مَا نَزَلَ بِالْمَدِينَةِ وَبَرَاءَةٌ مِنْ آخِرِ الْقُرْآنِ وَكَانَ قِصَّتُهَا شَبِيهَةً بِهَا فَظَنَنْتُ أَنَّهَا مِنْهَا فَقُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ يُبَيِّنْ لَنَا أَنَّهَا مِنْهَا اه فَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ تَرْتِيبَ الْآيَاتِ فِي كُلِّ سُورَةٍ كَانَ تَوْقِيفًا وَلَمَّا لَمْ يُفْصِحِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِأَمْرِ بَرَاءَةٌ أَضَافَهَا عُثْمَانُ إِلَى الْأَنْفَالِ اجْتِهَادًا مِنْهُ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ وَنَقَلَ صَاحِبُ الْإِقْنَاعِ أَنَّ الْبَسْمَلَةَ لِبَرَاءَةٌ ثَابِتَةٌ فِي مصحف بن مَسْعُودٍ قَالَ وَلَا يُؤْخَذُ بِهَذَا وَكَانَ مِنْ عَلَامَةِ ابْتِدَاءِ السُّورَةِ نُزُولُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَوَّلَ مَا يَنْزِلُ شَيْءٌ مِنْهَا كَمَا أخرجه أَبُو دَاوُد وَصَححهُ بن حِبَّانَ وَالْحَاكِمُ مِنْ طَرِيقِ عَمْرُو بْنُ دِينَارٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَن بن عَبَّاسٍ قَالَ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَعْلَمُ خَتْمَ السُّورَةِ حَتَّى يَنْزِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَفِي رِوَايَةٍ فَإِذَا نَزَلَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ عَلِمُوا أَنَّ السُّورَةَ قَدِ انْقَضَتْ وَمِمَّا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ تَرْتِيبَ الْمُصْحَفِ كَانَ تَوْقِيفًا مَا أَخْرَجَهُ أَحْمَدُ وَأَبُو دَاوُدَ وَغَيْرُهُمَا عَنْ أَوْسِ بْنِ أَبِي أَوْسٍ حُذَيْفَةَ الثَّقَفِيِّ قَالَ كُنْتُ فِي الْوَفْدِ الَّذِينَ أَسْلَمُوا مِنْ ثَقِيفٍ فَذَكَرَ الْحَدِيثَ وَفِيهِ فَقَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طرأعلي حِزْبِي مِنَ الْقُرْآنِ فَأَرَدْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ حَتَّى أَقْضِيَهُ قَالَ فَسَأَلْنَا أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قُلْنَا كَيْفَ تُحَزِّبُونَ الْقُرْآنَ قَالُوا نُحَزِّبُهُ ثَلَاثَ سُوَرٍ وَخَمْسَ سُوَرٍ وَسَبْعَ سُوَرٍ وَتِسْعَ سُوَرٍ وَإِحْدَى عَشْرَةَ وَثَلَاثَ عَشْرَةَ وَحِزْبُ الْمُفَصَّلِ مِنْ ق حَتَّى تَخْتِمَ قُلْتُ فَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ تَرْتِيبَ السُّوَرِ عَلَى مَا هُوَ فِي الْمُصْحَفِ الْآنَ كَانَ فِي عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيَحْتَمِلُ أَنَّ الَّذِي كَانَ مُرَتَّبًا حِينَئِذٍ حِزْبُ الْمُفَصَّلِ خَاصَّةً بِخِلَافِ مَا عَدَاهُ فَيَحْتَمِلُ أَنْ يَكُونَ كَانَ فِيهِ تَقْدِيمٌ وَتَأْخِيرٌ كَمَا ثَبَتَ مِنْ حَدِيثُ حُذَيْفَةَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَرَأَ النِّسَاءَ بَعْدَ الْبَقَرَةِ قَبْلَ آلِ عُمْرَانَ وَيُسْتَفَادُ مِنْ هَذَا الْحَدِيثِ حَدِيثِ أَوْسٍ أَنَّ الرَّاجِحَ فِي الْمُفَصَّلِ أَنَّهُ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ ق إِلَى آخِرِ الْقُرْآنِ لَكِنَّهُ مَبْنِيٌّ عَلَى أَنَّ الْفَاتِحَةَ لَمْ تُعَدَّ فِي الثُّلُثِ الْأَوَّلِ فَإِنَّهُ يَلْزَمُ مِنْ عَدِّهَا أَنْ يَكُونَ أَوَّلُ الْمُفَصَّلِ مِنَ الْحُجُرَاتِ وَبِهِ جَزَمَ جَمَاعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ وَقَدْ نَقَلْنَا الِاخْتِلَافَ فِي تَحْدِيدِهِ فِي بَابِ الْجَهْرِ بِالْقِرَاءَةِ فِي الْمَغْرِبِ مِنْ أَبْوَابِ صِفَةِ الصَّلَاةِ وَاللَّهُ أعلم.

Visits: 148

One Reply to “۱۰۶۳) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ”

  1. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ» (واقعه/۷۴ و ۹۶)
    پس بخاطر دیدن چنین معجزات بزرگ، با اسمی از پروردگارت که دلالت بر بزرگی کند تنزیه خداوند گوی
    و مفهوم نهایی آیه این است که پس بگو الله اکبر
    با اشارات زیر
    1- چون الله اکبر اسمی با عظمت از خداوند است گه بیشتر مفهوم تسبیح دارد تا تحمید: خداوند بزرگتر از آن است که بتوان توصیف کرد
    2- الله اکبر تسبیح است (اللّه اكبر من أن يوصَف)
    3- در روایات تبحری ندارم ولی در فرهنگ سنتی اسلامی این عادت برای بسیاری از مسلمانان نهادینه شده است که وقتی معجزه‌ای یا کار عجیبی را می بینند با گفتن الله اکبر ، عکس العمل نشان می دهند
    4- فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ در واقعه/۷۴ پس از نعمت و یا بهتر خلقت آتش مَتاعاً لِلْمُقْوینَ ذکر شده،
    این آیه مربوطه به نعمت آتش ، به واقع یک معجزه قرآنی است که امروزه بیشتر آشکار شده ، به خصوص با توسعه انواع سلاح های آتشین و موشک ها، که نه فقط محیرالعقول هستند بلک قدرت بشر را در طبیعت به صورت معجزه آسایی افزایش داده است انقدر عجیب و محیرالعقول است که باید با گفتن الله اکبر ، عکس العمل نشان داد و سر تعظیم فرود آورد. و این یک آموزش و تربیت قرآنی آست.
    5- فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ» (واقعه/ ۹۶) پس از قدرت نمایی خداوند در احیای مردگان و اسکان آنها در مراتب مختلف از نعمت ها و عذاب دیدن ذکر شده، طبیعی است که چنین قدرت نمایی محیرالعقول عجیب مستلزم گفتن الله اکبر می باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*