۲۹ رجب ۱۴۴۰
ترجمه
مبادا جولان کسانی که کفر ورزیدند در سرزمینها تو را بفریبد؛
اختلاف قرائت[۱]
نکات ادبی
يَغُرَّنَّكَ
قبلا بیان شد که ماده «غرر» در اصل در جایی به کار میرود که با تاثیر چیزی، غفلتی حاصل شود و بدین جهت آن را اخص از غفلت دانستهاند (در غفلت لزوما تحت تاثیر چیزی بودن، لحاظ نشده).
برخی افزودهاند که «غِرّه» غفلتی است که در حال بیداری برای انسان پیش میآید و اصل آن از «غُرّ» است که اثر ظاهر از هر چیزی است، مانند «غره اسب» (پیشانی سفید اسب) یا «غِرار شمشیر» (تیزی و برندگی آن) یا «غَرّ لباس» (محل تاخوردگی لباس که در اطو کردن مورد توجه است)؛ و «غُرور» به معنای «فریب خوردن» و در غفلت واقع شدن است؛ و «غَرور» هر چیزی از مال و جاه و شهوت و شیطان است که انسان را به غفلت بیندازد، چنانکه «غررتُ فلانا» یعنی او را به غفلت انداختم و به آنچه از او میخواستم دست یافتم.
برخی هم توضیح دادهاند که «غُرُور» ایهامِ (به وهم انداختنِ) حال سرور است در جایی که امر برخلاف است؛ و البته هر ایهامی غرور نیست؛ چرا که گاه انسان بر اثر وهم از چیزی میترسد و خود را از آن برحذر میدارد؛ و اینجا نمیگویند مغرور شد. در واقع، «غرور» به معنای «در ظاهر خیرخواهی و در باطن دغلبازی کردن» است و اصل «غر» همان خط تای لباس است که در زبان عربی گفته میشود لباس را روی «غر» آن بپیچ و تا کن؛ پس «غرور» از این جهت شبیه محل تا کردن لباس است که یک قسمتی را مخفی و قسمت دیگری را آشکار می کند.
معنای «غرور» به معنای «خدعه» (نیرنگ و فریب) هم بسیار نزدیک است و اگر چه گاه به جای همدیگر به کار میروند، اما در تفاوت این دو گفتهاند که غرور در اصل در جایی است که با به ایهام انداختن مطلبی بر مخاطب مشتبه شود، اما خدعه غالبا در جایی است که با مخفی کردن بخشی از واقعیت مخاطب را فریب دهند.
همچنین ماده «غرر» به «خطر» نیز نزدیک است؛ با این تفاوت که غرر همواره قبیح است؛ زیرا ترک کردن حزم و احتیاط است در مورد چیزی که باید از آن برحذر بود؛ اما خطر و خطر کردن در مواردی خوب است، و نشانگر عظمت شخص است؛ چنانکه «رجل خطیر» به معنای شخص عظیم است.
جلسه ۷۰۵ http://yekaye.ir/al-fater-35-5/
تَقَلُّبُ
در آیه ۱۷۴ همین سوره (جلسه ۸۴۵) اشاره شد که برخی بر این باورند که ماده «قلب» در اصل بر دو معنای مستقل دلالت دارد: یکی بر معنای «محض» و «خالص» و امر شریفِ از هر چیزی؛ و دیگری بر برگرداندن چیزی از جهتی به جهت دیگر؛ اما برخی دیگر معنای اصلی این ماده را همان معنای برگرداندن چیزی از وجهی به وجه دیگر و مطلق دگرگونی و تحول دانستهاند؛ و وجه تسمیه «قلب» را ناشی از کثرت دگرگونی و زیر و رو شدنش [از حالتی به حالت دیگر منقلب شدن] قلمداد کردهاند.
«تَقَلُّب» نیز چون به باب تفعل رفته، به معنای قبول حالت تقلیب و دگرگونی است: «قَلَبْتُهُ فَانْقَلَبَ، و قَلَّبْتُهُ فَتَقَلَّبَ»؛ و در برخی از آیات نیز همین معنا مناسبت دارد؛ چنانکه «يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار» (نور/۳۷) اشاره است به آن اضطراب و فزعی که در قیامت حاصل میشود و احوال آنان چنان زیر و رو میشود که دلها و چشمها چیزهایی را میبیند که قبلا نمیدید؛ و یا آیه «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ» (بقره/۱۴۴) اشاره است به رفت و برگشت نگاه پیامبر ص به آسمان که منتظر وحی بود؛ و ظاهرا از این جهت که پرداختن به و تصرف در امور، با نوعی رفت و برگشت و رتق و فتق در آنها همراه است، برخی «تَقَلُّب» به معنای «تصرّف» دانستهاند؛ چنانکه تقلب در امور و در بلاد، به معنای آن است که هرگونه که دلش میخواهد در امور و در سرزمینها تصرف کند و کاری را که میخواهد انجام دهد؛ و آیه «فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ» یعنی سلامت آنان در تصرفی که برای تجارت در سرزمینها انجام میدهند تو را فریب ندهد، چرا که عاقبت آنان هلاکت است؛ و یا آیه «أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ» (نحل/۴۶) یعنی در حالی که سخت به تصرف و رتق و فتق امور تجارت مشغولند. درباره «وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» (شعراء/۲۱۹) هم گفتهاند یا به معنای «تصرف» در قیام و رکوع و سجده نمازگزاران است، از این جهت که پیامبر ص امامشان بوده، و امام جماعت از این جهت در کارهای مامومین تصرف میکند؛ و یا مقصود از سجدهکنان، موحدان است و اشاره باشد به اینکه تو از صُلب و رَحِمی به صُلب و رَحِم موحد دیگری در رفت و برگشت بودی تا اینکه به دنیا آمدی.
الْبِلادِ
قبلا بیان شد که بسیاری از اهل لغت گفتهاند به هر مکان معین شدهای از زمین «بلد» گفته میشود، خواه آباد باشد یا خیر، عدهای در آن ساکن باشند یا خیر؛ هرچند برخی آن را هر مکانی دانستهاند که محدود آن به خاطر اقامت عدهای که ساکن آن هستند، معین شده باشد؛ و برخی هم بین این دو سخن جمع کرده، گفتهاند که اصل «بلد» همان مطلب اول است، اما کمکم به شهرها از این جهت که محدوده معینی است که با سکونت عدهای حدودش معلوم شده «بلد» گفته شده است. اغلب مترجمان قرآن کریم کلمه «شهر» را (که غالبا برای ترجمه «مدینة» استفاده میشود) در ترجمه «بلد» استفاده کردهاند؛ که در این صورت باید آن را از حیث «شهر جغرافیایی» در نظر گرفت؛ اما از آنجا که استعمال کلمه «شهر» در فارسی، به نحوی است که غالبا در مقابل ده و روستا، به کار میرود، اما «بلد» در مورد ده و روستا هم صادق است، لذا ترجمه «سرزمین» را برای آن قرار دادیم. (هرچند کلمه «سرزمین» هم این مشکل را دارد که غالبا برای وسعتهای خیلی زیاد استعمال میشود).
برخی اصل این کلمه را به معنای «صدر: سینه» دانستهاند؛ چنانکه «بلدة الناقة» به معنای «سینه شتر» است و «تبلّد الرجل» زمانی گفته میشود که شخصی هنگام تحیر در کاری، دست را روی سینه اش قرار دهد؛ و «بَلَد» هم به سینه و مرکز شهرها گفته میشود (یا شهری که در مرکز شهرهای دیگر قرار دارد).
جلسه ۳۳۱ http://yekaye.ir/al-balad-90-2/
شأن نزول
گفتهاند برخی از مسلمانان اعتراض داشتند که چرا اعداء الله (مشرکان یا یهودیان) در امکانات زندگی دنیوی غوطهورند و اینان در فشار و سختی و گرسنگی بسر میبرند و این آیه (به همراه دو آیه بعد) نازل شد.
مجمع البيان، ج۲، ص۹۱۵؛ البحر المحيط، ج۳، ص۴۸۱
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
خوشا به حال کسی که قاتلان غرور و فریب او را به قتل نرسانده باشند!
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: ۳۱۱
طُوبَى لِمَنْ لَمْ تَقْتُلْهُ قَاتِلَاتُ الْغُرُورِ
۲) احمد بن محمد بن ابی نصر میگوید
از امام رضا ع سوالی پرسیدم، از پاسخ دادن خودداری کرد و سپس فرمود:
… پس تقوای الهی پیشه کنید و حدیث ما را [نزد نااهلان و دشمنان] فاش نکنید، آیا چنین نیست که خداوند از اولیای خود دفاع میکند و از دشمنانش انتقام میگیرد؟! آیا ندیدی خداوند با خاندان برمک چه کرد و انتقام امام کاظم ع را از آنان نگرفت؟! و نیز بنواشعث که در موقعیت بشدت خطرناکی بودند و به خاطر ولایت امام کاظم ع خطر را از آنان دفع کرد.
و شما در عراق هستید؛ اعمال این فرعونها و مهلتی را که خداوند بدانان داده، میبینید؛ پس بر شما باد به تقوای الهی «و مبادا زندگی دنیا فریبتان دهد» (لقمان/۳۳ و فاطر/۵) و فریب کسانی که بدانان مهلت داده شده را مخورید که همانا مطلب به شما رسیده است.
الكافي، ج۲، ص۲۲۵؛ قرب الإسناد، ص۳۸۰[۲]
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ مَسْأَلَةٍ، فَأَبَى وَ أَمْسَكَ؛ ثُمَّ قَالَ …
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تُذِيعُوا حَدِيثَنَا؛ فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْتَقِمُ لِأَوْلِيَائِهِ مِنْ أَعْدَائِهِ! أَ مَا رَأَيْتَ مَا صَنَعَ اللَّهُ بِآلِ بَرْمَكَ وَ مَا انْتَقَمَ اللَّهُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع؟! وَ قَدْ كَانَ بَنُو الْأَشْعَثِ عَلَى خَطَرٍ عَظِيمٍ فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِوَلَايَتِهِمْ لِأَبِي الْحَسَنِ ع! وَ أَنْتُمْ بِالْعِرَاقِ تَرَوْنَ أَعْمَالَ هَؤُلَاءِ الْفَرَاعِنَةِ وَ مَا أَمْهَلَ اللَّهُ لَهُمْ؛ فَعَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ «وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا» وَ لَا تَغْتَرُّوا بِمَنْ قَدْ أُمْهِلَ لَهُ، فَكَأَنَّ الْأَمْرَ قَدْ وَصَلَ إِلَيْكُمْ.
۳) روایت شده است که امیرالمومنین ع در خطبهای بر فراز منبر فرمودند:
خودتان را رها نکنید که به اهمالکاری میافتید؛ و در حق اهمالکاری نکنید که زیان خواهید کرد؛
و از حق، این است که تفقه [= فهم عمیق] پیدا کنید؛ و از فقه، این است که مغرور و فریفته نشوید. …
الكافي، ج۱، ص۴۵
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ خَطَبَ بِهِ عَلَى الْمِنْبَرِ
… لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَتُدْهِنُوا وَ لَا تُدْهِنُوا فِي الْحَقِّ فَتَخْسَرُوا وَ إِنَّ مِنَ الْحَقِّ أَنْ تَفَقَّهُوا وَ مِنَ الْفِقْهِ أَنْ لَا تَغْتَرُّوا …
۴) ابو حمزه ثمالى گويد: من نشنيدم كسى را كه پارساتر از على بن الحسين عليهما السّلام باشد جز آنچه از پارسائى على بن ابى طالب عليه السّلام شنيدم.
و نیز گفت: و امام على بن الحسين عليهما السّلام چنان بود كه هر گاه در باره زهد و پارسائى سخن ميگفت هر كس را در حضورش بود ميگرياند.
و نیز گفت: من نامهای را خواندم كه در آن سخنى در باره زهد از على بن الحسين عليهما السّلام نوشته بود و من آن را نوشتم سپس به نزد على بن الحسين صلوات اللَّه عليه بردم و به نظر او رساندم حضرت آن را تصديق كرده و تصحيح فرمود و اينك متن آن نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند ما و شما را نگهدارد از نقشه شوم ستمكاران و ستم حسودان و حمله گردنكشان.
اى مؤمنان شما را فريب ندهند سركشان و پيروانشان كه متمايل باين دنيا گشته و دل بدان بستهاند و فريفته آن شدهاند، آنان كه به دنيا و كالاى پوسيده و گياه خشك آن كه به زودى از انسان جدا گردد روى كردهاند.
بپرهيزيد از آنچه خدا شما را از آن برحذر داشته، و زهد ورزيد در آنچه خداوند شما را از دنيا به زهد در آن واداشته، و اعتماد نكنيد بدانچه در اين دنياست اعتماد كسى كه آن را براى خود خانه جاويدان و جايگاه ماندن و اقامت گرفته است. به خدا سوگند كه در خود اين دنيا چيزهائى است كه شما را به بىاعتبارى آن راهنمائى كرده و آگاه سازد، از گردش روزهاى آن و شدت زیر و رو شدنها و عقوبتها و بازيگرى آن با اهل خود، چنان است كه شخص گمنام و پست را رفعت بخشد، و شريف را پست گرداند و مردمانى را در فرداى قيامت به دوزخ كشاند و اين جريان براى شخص آگاه عبرتآور و خبردارکننده و بازدارنده است.
براستى اين جرياناتى كه در هر شب و روز براى شما پيش آيد از فتنههاى تار و بدعتهاى تازه و روشهاى ظالمانه، و پيشآمدهاى ناگوار روزگار و ترس و بيم حاكمان و وسوسههاى شيطان، واقعا – جز اندك افرادی كه خداوند حفظشان کرده – دلها را از آگاه شدن باز دارد، و [ذهنها] از هدايت موجود و شناسائى اهل حق، منحرف سازد، و از اين روست که نمیشناسند گردش روزها و زير و رو شدن حالات و سرانجام زيان بار فتنههاى دنيا را؛ جز آن كس كه خداوند نگاهش داشت و به راه رشد و هدايت رفت، و در راه راست قدم نهاد، سپس برای طى اين طريق از پارسائى و زهد كمك گرفت: انديشه را پياپى به كار انداخت و به شكيبائى پند پذير شد؛ و خود را [از ارتکاب بسیاری از کارها] بازداشت و بر خرميهاى زودگذر اين جهان زهد ورزید و از لذتهاى آن كناره گرفت و به نعمتهاى جاويدان آخرت دل بست و كوشش خود را براى آن به كار برد و مراقب مرگ بود، و زندگى با مردم ستمكار را خوش نداشت، به آنچه در دنيا است با ديده روشن و تيزبين نگريست و آشوبهاى تازه و بدعتهاى گمراهكننده و ستم پادشاهان ستم پيشه را با ديده خود دید.
راستى كه به جان خودم سوگند، شما امور گذشته را در روزهاى پيشين كه از آشوبها انباشته بوده و شيفته بدان بودند پشت سر گذاشتهايد و ميتوانيد از آنها راهبر شويد بر دورى گزيدن از گمراهان و بدعتگزاران و ستم پيشهگان و فسادكنندگان در زمين بناحق، پس «از خدا كمك جوئيد» (اعراف/۱۲۸) و باز گرديد به سوى طاعت خدا و پيروى آن كس كه به پيروى سزاوارتر است از اينان كه پيروى شوند و مورد اطاعت قرار گيرند.
پس، حذر كنيد، حذر كنيد، پيش از پشيماني و حسرت و ورود بر خدا و توقف در پيشگاه او، و به خدا سوگند حرکت نكنند هيچ قوم و ملتى در مسیر نافرمانى خدا؛ مگر اینکه به سوى عذابش روند؛ و هرگز مقدم نداشتند هيچ قومى دنيا را بر آخرت، جز آنكه به بازگشتگاه و عاقبتشان بد شد.
و شناخت خدا و عمل جز دو رفيق قرين و همدم نيستند، پس هر كه خدا را بشناسد از او بترسد و همان ترس او را به عمل كردن به طاعت حق وادارد و براستى صاحبان علم و پيروانشان كسانى هستند كه خدا را شناختند و براى او كار كردند و بدو روى نمودند و همانا خدا فرموده: «جز اين نيست كه از بندگان خدا تنها دانايان از او بيم دارند» (فاطر/۲۸).
پس چيزى را از آنچه در اين دنيا است بوسيله نافرمانى خدا نخواهيد، و در اين جهان به طاعت خدا مشغول و سرگرم شويد و روزهاى آن را غنيمت شماريد و بدانچه نجات شما از عذاب خدا فرداى قيامت در آن است بشتابيد، زيرا اين روش باز خواستش كمتر و به عذرخواهى نزديكتر و براى نجات يافتن اميدبخش است.
پس فرمان خدا و اطاعت كسى را كه خدا اطاعتش را واجب فرموده پيشاپيش همه كارها قرار دهيد، و دستوراتى را كه از جانب سركشان بر شما وارد شود به خاطر دنياى خوشظاهر مقدم بر دستور خدا و اطاعت او و اطاعت اولی الامر خودتان قرار ندهيد.
و بدانيد كه شما همگى بندگان خدائيد و ما هم با شما؛ حكومت كند بر ما و شما در فرداى قيامت، سرور و بزرگى حاكم، و او است متوقف کننده و پرسشكننده از شما، پس آماده كنيد پاسخ را پيش از آن وقوف و پرسش و ورود بر پروردگار جهانيان، كه در آن روز «هيچ كس سخن نكند جز به اذن او» (هود/۱۰۵). و بدانيد كه خدا در آن روز تصديق نكند دروغگوئى را؛ و تكذيب نكند راستگوئى را؛ و عذر بجائى را رد نكند؛ و كسى كه [واقعا] عذرى ندارد معذورش نسازد. او بر آفريدگان خود به وسيله پيامبران و اوصياء پس از پيمبران حجت دارد، پس اى بندگان خدا، تقوای الهی را در پیش گیرید و به اصلاح خود و طاعت خداوند، و فرمانبردارى از كسى كه تولای او را به خاطر خدا گردن نهادهاید روی آريد؛ امید که شخص پشيمانى پيدا شود كه از كوتاهيهائى كه در گذشته در قبال دستورات خدا از وی سر زده و حقوقى كه از خدا ضايع كرده پشيمان گردد، و از خدا آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد كه او توبه را ميپذيرد و از گناهان درگذرد و هر آنچه ميكنيد ميداند.
مبادا با گناهكاران همنشينى كنيد و به ستمكاران كمك دهيد و با بزهكاران نزديك شويد، از فتنه ايشان حذر كنيد و از حدود و ناحيه آنان دورى كنيد، و بدانيد كه هر كس با اولیای خدا مخالفت كند و به جز دين خدا به دين ديگرى ديندار شود و به جای دستور ولى خدا از روى خودسرى به دلخواه خود رفتار كند در آتش سوزانى درافتد كه بدنهائى را ميخورد كه روح [و راحتی] از آن غایب، و بدبختى بر آنها چيره شده، اينان [امروزه] مردگانى هستند كه حرارت آتش را درك نكنند و اگر [براستى] زنده بودند درد حرارت آتش را درك ميكردند.
پس پند گيريد اى صاحبان بصیرت؛ و خداى را حمد کنید كه شما را راهنمائى كرد، و بدانيد كه شما از تحت قدرت خدا به پناه قدرت ديگرى نتوانيد رفت، و خدا و رسولش كردار شما را مىبينند و سپس به سوى خدا بازگرديد،
پس بهره برید از پند و موعظه، و به آداب و روشهاى شايستگان مؤدب شويد!
الكافي، ج۸، ص۱۴-۱۷ (الروضة من الكافي، ترجمه رسولى محلاتى، ج۱، ص۲۰-۲۴ با اندکی اصلاح)
صَحِيفَةُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ كَلَامُهُ فِي الزُّهْدِ
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: مَا سَمِعْتُ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ كَانَ أَزْهَدَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا مَا بَلَغَنِي مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
قَالَ أَبُو حَمْزَةَ كَانَ الْإِمَامُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِذَا تَكَلَّمَ فِي الزُّهْدِ وَ وَعَظَ أَبْكَى مَنْ بِحَضْرَتِهِ.
قَالَ أَبُو حَمْزَةَ: وَ قَرَأْتُ صَحِيفَةً فِيهَا كَلَامُ زُهْدٍ مِنْ كَلَامِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ كَتَبْتُ مَا فِيهَا ثُمَّ أَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ص فَعَرَضْتُ مَا فِيهَا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُ وَ صَحَّحَهُ وَ كَانَ مَا فِيهَا:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. كَفَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ كَيْدَ الظَّالِمِينَ وَ بَغْيَ الْحَاسِدِينَ وَ بَطْشَ الْجَبَّارِينَ.
أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الطَّوَاغِيتُ وَ أَتْبَاعُهُمْ مِنْ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا الْمَائِلُونَ إِلَيْهَا الْمُفْتَتِنُونَ بِهَا الْمُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ عَلَى حُطَامِهَا الْهَامِدِ وَ هَشِيمِهَا الْبَائِدِ غَداً؛ وَ احْذَرُوا مَا حَذَّرَكُمُ اللَّهُ مِنْهَا وَ ازْهَدُوا فِيمَا زَهَّدَكُمُ اللَّهُ فِيهِ مِنْهَا وَ لَا تَرْكَنُوا إِلَى مَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا رُكُونَ مَنِ اتَّخَذَهَا دَارَ قَرَارٍ وَ مَنْزِلَ اسْتِيطَانٍ.
وَ اللَّهِ إِنَّ لَكُمْ مِمَّا فِيهَا عَلَيْهَا لَدَلِيلًا وَ تَنْبِيهاً مِنْ تَصْرِيفِ أَيَّامِهَا وَ تَغَيُّرِ انْقِلَابِهَا وَ مَثُلَاتِهَا وَ تَلَاعُبِهَا بِأَهْلِهَا إِنَّهَا لَتَرْفَعُ الْخَمِيلَ وَ تَضَعُ الشَّرِيفَ وَ تُورِدُ أَقْوَاماً إِلَى النَّارِ غَداً؛ فَفِي هَذَا مُعْتَبَرٌ وَ مُخْتَبَرٌ وَ زَاجِرٌ لِمُنْتَبِهٍ.
إِنَّ الْأُمُورَ الْوَارِدَةَ عَلَيْكُمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِنْ مُظْلِمَاتِ الْفِتَنِ وَ حَوَادِثِ الْبِدَعِ وَ سُنَنِ الْجَوْرِ وَ بَوَائِقِ الزَّمَانِ وَ هَيْبَةِ السُّلْطَانِ وَ وَسْوَسَةِ الشَّيْطَانِ لَتُثَبِّطُ الْقُلُوبَ عَنْ تَنَبُّهِهَا وَ تُذْهِلُهَا عَنْ مَوْجُودِ الْهُدَى وَ مَعْرِفَةِ أَهْلِ الْحَقِّ – إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ عَصَمَ اللَّهُ – فَلَيْسَ يَعْرِفُ تَصَرُّفَ أَيَّامِهَا وَ تَقَلُّبَ حَالاتِهَا وَ عَاقِبَةَ ضَرَرِ فِتْنَتِهَا، إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ وَ نَهَجَ سَبِيلَ الرُّشْدِ وَ سَلَكَ طَرِيقَ الْقَصْدِ، ثُمَّ اسْتَعَانَ عَلَى ذَلِكَ بِالزُّهْدِ فَكَرَّرَ الْفِكْرَ، وَ اتَّعَظَ بِالصَّبْرِ فَازْدَجَرَ، وَ زَهِدَ فِي عَاجِلِ بَهْجَةِ الدُّنْيَا وَ تَجَافَى عَنْ لَذَّاتِهَا وَ رَغِبَ فِي دَائِمِ نَعِيمِ الْآخِرَةِ وَ سَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَ رَاقَبَ الْمَوْتَ وَ شَنَأَ الْحَيَاةَ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ نَظَرَ إِلَى مَا فِي الدُّنْيَا بِعَيْنٍ نَيِّرَةٍ حَدِيدَةَ الْبَصَرِ وَ أَبْصَرَ حَوَادِثَ الْفِتَنِ وَ ضَلَالَ الْبِدَعِ وَ جَوْرَ الْمُلُوكِ الظَّلَمَةِ.
فَلَقَدْ لَعَمْرِي اسْتَدْبَرْتُمُ الْأُمُورَ الْمَاضِيَةَ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ مِنَ الْفِتَنِ الْمُتَرَاكِمَةِ وَ الِانْهِمَاكِ فِيمَا تَسْتَدِلُّونَ بِهِ عَلَى تَجَنُّبِ الْغُوَاةِ وَ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ الْبَغْيِ وَ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ فَ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ مَنْ هُوَ أَوْلَى بِالطَّاعَةِ مِمَّنِ اتُّبِعَ فَأُطِيعَ.
فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ قَبْلِ النَّدَامَةِ وَ الْحَسْرَةِ وَ الْقُدُومِ عَلَى اللَّهِ وَ الْوُقُوفِ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ وَ تَاللَّهِ مَا صَدَرَ قَوْمٌ قَطُّ عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَّا إِلَى عَذَابِهِ وَ مَا آثَرَ قَوْمٌ قَطُّ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ إِلَّا سَاءَ مُنْقَلَبُهُمْ وَ سَاءَ مَصِيرُهُمْ.
وَ مَا الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعَمَلُ إِلَّا إِلْفَانِ مُؤْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ عَرَفَ اللَّهَ خَافَهُ وَ حَثَّهُ الْخَوْفُ عَلَى الْعَمَلِ بِطَاعَةِ اللَّهِ؛ وَ إِنَّ أَرْبَابَ الْعِلْمِ وَ أَتْبَاعَهُمُ الَّذِينَ عَرَفُوا اللَّهَ فَعَمِلُوا لَهُ وَ رَغِبُوا إِلَيْهِ؛ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» فَلَا تَلْتَمِسُوا شَيْئاً مِمَّا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ، وَ اشْتَغِلُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا بِطَاعَةِ اللَّهِ، وَ اغْتَنِمُوا أَيَّامَهَا وَ اسْعَوْا لِمَا فِيهِ نَجَاتُكُمْ غَداً مِنْ عَذَابِ اللَّهِ، فَإِنَّ ذَلِكَ أَقَلُّ لِلتَّبِعَةِ وَ أَدْنَى مِنَ الْعُذْرِ وَ أَرْجَى لِلنَّجَاةِ.
فَقَدِّمُوا أَمْرَ اللَّهِ وَ طَاعَةَ مَنْ أَوْجَبَ اللَّهُ طَاعَتَهُ بَيْنَ يَدَيِ الْأُمُورِ كُلِّهَا، وَ لَا تُقَدِّمُوا الْأُمُورَ الْوَارِدَةَ عَلَيْكُمْ مِنْ طَاعَةِ الطَّوَاغِيتِ مِنْ زَهْرَةِ الدُّنْيَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.
وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ عَبِيدُ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَكُمْ، يَحْكُمُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْكُمْ سَيِّدٌ حَاكِمٌ غَداً، وَ هُوَ مُوقِفُكُمْ وَ مُسَائِلُكُمْ؛ فَأَعِدُّوا الْجَوَابَ قَبْلَ الْوُقُوفِ وَ الْمُسَاءَلَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ، يَوْمَئِذٍ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا يُصَدِّقُ يَوْمَئِذٍ كَاذِباً وَ لَا يُكَذِّبُ صَادِقاً وَ لَا يَرُدُّ عُذْرَ مُسْتَحِقٍّ وَ لَا يَعْذِرُ غَيْرَ مَعْذُورٍ لَهُ الْحُجَّةُ عَلَى خَلْقِهِ بِالرُّسُلِ وَ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اسْتَقْبِلُوا فِي إِصْلَاحِ أَنْفُسِكُمْ وَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ مَنْ تَوَلَّوْنَهُ فِيهَا لَعَلَّ نَادِماً قَدْ نَدِمَ فِيمَا فَرَّطَ بِالْأَمْسِ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ ضَيَّعَ مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ وَ تُوبُوا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ يَعْفُو عَنِ السَّيِّئَةِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ.
وَ إِيَّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِينَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِينَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِينَ، احْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ. وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خَالَفَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ دَانَ بِغَيْرِ دِينِ اللَّهِ وَ اسْتَبَدَّ بِأَمْرِهِ دُونَ أَمْرِ وَلِيِّ اللَّهِ، كَانَ فِي نَارٍ تَلْتَهِبُ تَأْكُلُ أَبْدَاناً قَدْ غَابَتْ عَنْهَا أَرْوَاحُهَا وَ غَلَبَتْ عَلَيْهَا شِقْوَتُهَا، فَهُمْ مَوْتَى لَا يَجِدُونَ حَرَّ النَّارِ وَ لَوْ كَانُوا أَحْيَاءً لَوَجَدُوا مَضَضَ حَرِّ النَّارِ.
وَ اعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ وَ احْمَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَا تَخْرُجُونَ مِنْ قُدْرَةِ اللَّهِ إِلَى غَيْرِ قُدْرَتِهِ وَ «سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» فَانْتَفِعُوا بِالْعِظَةِ وَ تَأَدَّبُوا بِآدَابِ الصَّالِحِينَ.
تدبر
۱) «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ»
در آیات قبل، حال و روز مومنان واقعی را شرح داد که در دنیا سختیها میکشند؛ اما در آخرت به بهترینها دست مییابند.
در این آیه و آیه بعد، به سراغ حال و روز کافران رفت؛ که آنان در این دنیا در رفاه و نعمت بسر میبرند؛ اما این بهره اندکی است و در آخرت به عذاب عظیم مبتلا میشوند.
در واقع، هشدار میدهد که چنین نیست که اگر کسی کافر شد، از امکانات زندگی دنیوی و حتی تفوق بر دیگران محروم شود. اتفاقا بالعکس است. دنیا بقدری بیارزش است که خداوند در جای دیگر میفرماید:
«وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ؛ وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ؛ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقينَ: و اگر نه آن بود كه مردم [در کفر ورزیدن] امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانههاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مىورزيدند، سقفهایی از نقره و نردبانهايى كه بر آنها بالا روند قرار مىداديم؛ و براى خانههايشان نيز درها و تختهايى كه بر آنها تكيه زنند؛ و زر و زيورهاى [ديگر نيز]. و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست، و آخرت پيش پروردگار تو براى تقواپیشگان است. (زخرف/۳۳-۳۵)
اگر چنین است، کاملا طبیعی است که کفرپیشگان در این دنیا میداندار شوند؛ به قدرت و ثروت برسند؛ و دنیا ظاهرا به دلخواه آنان باشد:
یادمان باشد: این امکانات و رفاه مادی، دلیل برتریِ آنان نزد خدا نیست.
۲) «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ»
چگونه ممکن است پیامبر فریفته ظواهر کفار شود که خداوند خطاب میکند که «مبادا … تو را بفریبد»؟
الف. پیامبر ص چون پیشوای امت است، گاه به جای اینکه کل امت مورد خطاب قرار گیرند، به او خطاب میشود؛ در واقع، منظور از «لا یغرنک» ، «لا یغرنکم» بوده است. (الكشاف، ج۱، ص۴۵۸)
ب. واضح است که پیامبر ص فریفته به حال آنان نمیشده، اما چنین خطابهایی برای تثبیت وحال و روز پیامبر ص بر وضعیتی است که در آن بسر میبرده است؛ شبیه خطابهای در آیاتِ «وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ» (هود/۴۲)، «وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (انعام/۱۴)، «فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ» (قلم/۸) و … (الكشاف، ج۱، ص۴۵۸)
ج. زمینه چنین فریبی در جامعه بقدری زیاد است که به پیامبر ص خطاب میکند تا بقیه حساب کار دستشان بیاید. در واقع، این تعبیر از باب «ایاک اعنی واسمعی یا جاره» (در فارسی میگوییم: به در میگویم تا دیوار بشنود) است.
د. [همه انسانها، حتی] انبيا نيز نياز به هشدار دارند، تا در معرض تأثير پذيرى قرار نگيرند. (تفسير نور، ج۲، ص۲۳۰)
ه. چهبسا منظور هشدار و آگاه بودن نسبت به اقدامات دشمن باشد؛ یعنی مبادا فریب رفت و آمدها، و خوش و بش کردنهای دشمن را بخوری و ذرهای به آنان اعتماد کنی. (اقتباس از الكشاف، ج۱، ص۴۵۸[۳])
و. …
۳) «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ»
مقصود از «تقلبِ کافران در سرزمینها» چیست:
الف. اینکه سالم و بیمشکل در شهرها رفت و آمد میکنند و خداوند آنان را به خاطر گناهانشان نمی گیرد (مجمع البیان، ج۲، ص۹۱۵)
ب. تصرفات آنان از طریق در اختیار داشتن تجارتها (ابنعباس، فراء، ابن قتیبه، زجاج، به نقل از البحر المحيط، ج۳، ص۴۸۲)
ج. اشاره است به مطلق نعمتهایی که خداوند در اختیار آنان قرار داده است. (عکرمه و مقاتل، به نقل از البحر المحيط، ج۳، ص۴۸۲)
د. اعزام هيأتهاى سياسى، اقتصادى، نظامى، تشكيل جلسات و مصاحبهها از سوى دشمن (تفسير نور، ج۲، ص۲۳۰)
ه. تصرّف خلفاى ضلالت در بلاد. (صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى)، ج۱، ص۳۵۱)
و. ممکن است «تقلب» به معنای زیر و رو شدن باشد؛ یعنی اینکه مرتب یک کافری سرنگون میشود اما باز یک کافر دیگری قدرت را به دست میگیرد، و جابجایی قدرت غالبا بین کفرورزان است، نه خداجویان، تو را گیج نکند؛ که فکر کنی همواره امور در دست کافران میماند.
و. …
[۱] . قرأ يعقوب برواية رويس و زيد لا يغرنْك و لا يحطمنْكم و لا يستخفنْك و إما نذهبنْ بك أو نرينْك خفيفة في الجميع و الباقون بالتشديد. (مجمع البيان، ج۲، ص۹۱۵)
قرأ ابن أبي إسحاق و يعقوب: لا يغرنك و لا يصدنك و لا يصدنكم و لا يغرنكم و شبهه بالنون الخفيفة. (البحر المحيط، ج۳، ص۴۸۲)
و نیز ولید بن حسان و اعمش (المعجم القرائات، ج۱، ص۶۵۰)
[۲] . در قرب الاسناد این مقدار آمده: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قَالَ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ: وَ أَنْتُمْ بِالْعِرَاقِ تَرَوْنَ أَعْمَالَ هَؤُلَاءِ الْفَرَاعِنَةِ، وَ مَا أُمْهِلَ لَهُمْ، فَعَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا، وَ لَا تَغْتَرُّوا بِمَنْ أُمْهِلَ لَهُ، فَكَأَنَّ الْأَمْرَ قَدْ وَصَلَ إِلَيْكُمْ.
[۳] . عبارت زمخشری که الهامبخش نکته فوق بود چنین است: «و قد جعل النهى في الظاهر للتقلب و هو في المعنى للمخاطب، و هذا من تنزيل السبب منزلة المسبب، لأنّ التقلب لو غرّه لاغتر به، فمنع السبب ليمتنع المسب.»
بازدیدها: ۶۸