۱۱۵۰) فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ

 ۱۵-۱۶ رمضان ۱۴۴۶

ترجمه

پس باید انسان بنگرد که از چه آفریده شده است؟

اختلاف قرائت[۱]

نکات ادبی

فَلْيَنْظُرِ

درباره ماده «نظر» قبلا در جلسه ۷۴۳ http://yekaye.ir/al-fater-35-43/ بحث شد.

الْإِنْسانُ

درباره کلمه «انسان» و اینکه از چه ماده‌ای است قبلا در جلسات متعددی بحث شد؛ که خلاصه‌ای از آن بحثها به همراه تحلیلی درباره «ال» الانسان را می‌توانید در جلسه ۱۱۰۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-17/ مشاهده کنید.

خُلِقَ

درباره ماده «خلق» قبلا در جلسه ۸۲۹ http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/ بحث شد.

شأن نزول

عکرمه نقل کرده است که این آیه در خصوص «ابوالأشد» نازل شد که وی بر روی زمین صافی می‌ایستاد و می‌گفت: ای قریش! چه کسی می‌تواند مرا از اینجا تکان دهد که فلان مقدار به او جایزه بدهم؟ سپس می‌گفت: محمد ص گمان می‌کند که خازنان جهنم ۱۹ نفرند

لباب النقول فی أسباب النزول (سیوطی)، ص۲۱۰؛ الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶

أخرج ابن أبي حاتم عن عكرمة في قوله «فلينظر الإنسان مم خلق» قال:

نزلت في أبي الأشد كان يقوم على الأديم فيقول: يا معشر قريش من ازالني قوله عنه فله كذا؛ ويقول: إن محمدا يزعم ‌أن ‌خزنة ‌جهنم ‌تسعة ‌عشر فأنا أكفيكم وحدي عشرة واكفوني أنتم تسعة.

نکته:

آیات ۱۷-۲۲ سوره عبس که قبلا بحث شد، تشابه فراوانی با مضمون آیات ۵ تا ۸ سوره طارق دارند. به طور خاص، آیه «مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (عبس/۱۸) بسیار به این آیه نزدیک است که می‌توانید احادیث و تدبرهای آن را هم ملاحظه کنید که آنها را اینجا تکررا نخواهیم کرد؛ جلسه ۱۱۰۴ https://yekaye.ir/ababsa-80-18/

حدیث

۱) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

اگر مردم بدانند که اصل آفرینش چگونه بوده است دو نفر با هم اختلاف نمی‌کردند.

علل الشرائع، ج‏۱، ص۸۵

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:

لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ كَيْفَ كَانَ أَصْلُ الْخَلْقِ لَمْ يَخْتَلِفِ اثْنَانِ.

ب. این حدیث با سند دیگری با مقدماتی چنین روایت شده است که امام صادق ع فرمودند:

اهل کلام [= کسانی که با بحث و جدل می‌خواهند موضع خود را اثبات کنند] هلاک شدند و تسلیم‌شدگان نجات یافتند. همانا تسلیم‌شدگان همان نُجَبایی هستند که می‌گویند: این امری است که باید بدان تن داد. اما به خدا سوگند اگر آنها [= اهل کلام] می‌دانستند که اصل آفرینش چگونه بوده است، دو نفر با هم اختلاف نمی‌کردند.

بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۵۲۱

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:

يَهْلِكُ أَصْحَابُ الْكَلَامِ وَ يَنْجُو الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِينَ هُمُ النُّجَبَاءُ يَقُولُونَ هَذَا يَنْقَادُ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمُوا كَيْفَ كَانَ أَصْلُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفُوا اثْنَانِ.

تبصره:

درباره اصل آفرینشی که در این حدیث اشاره شده، احادیثی هست که چون درک آن دشوار است و نیاز به توضیح فراوان دارد و اگر کسی درست متوجه نشد ممکن است به شبهه جبر مبتلا شود در متن نیاوردیم.[۲]

تدبر

۱) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ»

بعد از اینکه فرمود که برای هر نفسی حافظی هست، از انسان می‌خواهد که بنگرد از چه آفریده شده است. مقصود چیست؟

الف. با توجه به آیه ۸ که در ادامه می‌آید (إِنَّهُ عَلىَ‏ رَجْعِهِ لَقَادِر) می‌خواهد وی را متوجه کند که بازگشت وی قطعی است؛ یعنی وقتی شروع آفرینش وی از یک وضعیت حقیر آنچنانی بوده است و حافظی دارد که وی را تا اینجا آورده است، پس همان حافظ توان این را دارد که بعد از مردن بدنش، وی را دوباره برگرداند. (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۵[۳]؛ تفسير الصافي، ج‏۵، ص۳۱۳[۴]؛ الميزان، ج‏۲۰، ص۲۵۹[۵]).

ب. اگر در ادامه معنای انفسی‌ای که برای آیات قبل ذکر شد می‌توان درباره معنای انفسی این آیه نیز تأملاتی داشت. مثلا اگر طارق، سالک الی الله باشد (جلسه ۱۱۴۶، تدبر۲.ج. https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/ ) آنگاه اینکه بخواهد به سابقه آفرینش خود بنگرد چه‌بسا تذکری است که اگر می‌خواهی بقیه مسیر را بپیمایی، بیین از کجا شروع کرده‌ای و خداوند چگونه تو را تا اینجا رسانده است؛ که دست کم درمی‌یابی که اساسا بیش از آنکه تدبیر تو در این مسیر به کار آید واگذار کردن خودت و همه امورت به خداوند است که می‌تواند تو را به سلامت به مقصد برساند. به قول جلال الدین رومی:

افکن این تدبیر خود را پیش دوست

گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست

کار آن دارد که حق افراشتست

آخر آن روید که اول کاشتست

هرچه کاری از برای او بکار

چون اسیر دوستی ای دوستدار

گِرِدِ نفْسِ دزد و کار او مپیچ

هرچه آن نه کار حق، هیچ است هیچ

https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh24

ج. …

 

۲) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ»

اگرچه اگر این آیه را در سیاق و در نسبت با آیات بعد مورد توجه قرار دهیم، ناظر به آفرینش انسان از نطفه است، با این هدف که بداند که خداوند بر برگردادند وی در قیامت تواناست.

اما چنانکه قبلا بارها بیان شده بر مبنای استفاده از یک لفظ در چند معنا، می‌توان خود آیه (و بلکه هر فرازی از آیه را) مستقل مورد ملاحظه قرار داد؛ و قبلا اشاره شد که علامه طباطبایی، این را که آیات قرآن چنین ظرفیت معنایی دارند «سرّ»ی دانسته که تحت آن اسراری است (الميزان، ج‏۱، ص۲۶۰[۶]). بر همین اساس، توجه دادن به منشأ آفرینش انسان، می‌تواند ثمرات مختلفی داشته باشد از جمله:

الف. ناظر به ریشه‌های آفرینش وی در عوالم قبلی باشد؛ یعنی از ما خواسته‌اند درباره عالم ذر و سایر تعالیمی که درباره مراحل اولیه آفرینش ماست خوب بیندیشیم. مثلا آیا شروع آفرینش ما از یک وضعیت میمون‌وار است و ما صرفا بر اثر یک جهش کور بدینجا رسیده‌ایم، یا شروع آفرینش ما تلفیقی از سابقه خاکی و زمینی و دمیده شدن روح الهی است؛ ‌و از این رو، تفاوتهای بنیادینی با سایر موجودات زمینی و دنیوی داریم. (هم ذیل آیات مربوط به آفرینش انسان [مثلا جلسه ۲۷۲، تدبر۲ https://yekaye.ir/al-hegr-15-33/ و جلسه ۱۰۷۸، تدبر۳ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/ در این آدرس اخیر، آدرس عمده بحثهایی که در همین سایت یک آیه در روز در این باره مطرح شده ذکر شده است] و هم در مقاله‌ای مستقل [فطرت به مثابه یک نظریه انسان‌شناختی رقیب برای علوم انسانی مدرن در https://www.souzanchi.ir/fitrat-human-nature-as-a-competing-humanistic-theory-for-modern-humanities-and-social-sciences/] به تفصیل توضیح داده‌ام که مهمترین نزاع ما در حوزه علوم انسانی با دانش‌های رایج غربی این است که آنها تلقی داروینی‌ای از انسان را مبنای انسان‌شناسی خود قرار داده‌اند که ریشه انسان را صرفا و صرفا در بعد خاکی و زمینی (امتداد سایر موجودات زیستی زمینی) تعقیب می‌کنند در حالی که نگاه دینی، مهمترین امری که انسان را انسان کرد این می‌داند که در آن سابقه خاکی، روح الهی دمیده شد.

ب. ممکن است ناظر به عوامل ژنتیکی و ارثی‌ای باشد که در روحیات و خلقیات انسانها تاثیرگذار است که چه‌بسا در همین فضاست که اهل بیت ع فرموده‌اند: «اگر مردم بدانند که اصل آفرینش چگونه بوده است دو نفر با هم اختلاف نمی‌کردند» (حدیث۱).

ج. اینکه انسان بنگرد که خودش و دیگران همگی از یک نطفه حقیر آفریده شده‌اند از خودبرتربینی‌ و تفاخر و … دست برمی‌دارد.

د. …

 

 


[۱] . قرأ البزي ويعقوب بخلاف عنهما، بهاء السكت في الوقف «مِمَّه» وقراءة الباقين بالسكون من غيرهاء في الوقف (معجم القراءات، ج۱۰ ، ص۳۷۹).

[۲] . برخی از احادیث مذکور که در آنها تعبیر «أصل الخلق» هم آمده است:

الف. فرازهایی از نامه امام صادق ع به شیعیان که ذیل آیه قبل بحث شد (جلسه۱۱۴۹ https://yekaye.ir/at-taariq-68-04/) چنین است:

الكافي، ج‏۸، ص۵-۶

وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يَأْخُذَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِي دِينِهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْيٍ وَ لَا مَقَايِيسَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ وَ جَعَلَ فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ لِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا لَا يَسَعُ أَهْلَ عِلْمِ الْقُرْآنِ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ أَنْ يَأْخُذُوا فِيهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْيٍ وَ لَا مَقَايِيسَ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ بِمَا آتَاهُمْ مِنْ عِلْمِهِ وَ خَصَّهُمْ بِهِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ أَكْرَمَهُمْ‏ بِهَا وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِمْ وَ هُمُ الَّذِينَ مَنْ سَأَلَهُمْ وَ قَدْ سَبَقَ فِي عِلْمِ اللَّهِ أَنْ يُصَدِّقَهُمْ وَ يَتَّبِعَ أَثَرَهُمْ أَرْشَدُوهُ وَ أَعْطَوْهُ مِنْ عِلْمِ الْقُرْآنِ مَا يَهْتَدِي بِهِ إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ إِلَى جَمِيعِ سُبُلِ الْحَقِّ وَ هُمُ الَّذِينَ لَا يَرْغَبُ عَنْهُمْ وَ عَنْ مَسْأَلَتِهِمْ وَ عَنْ عِلْمِهِمُ الَّذِي أَكْرَمَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ جَعَلَهُ عِنْدَهُمْ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ فِي عِلْمِ اللَّهِ الشَّقَاءُ فِي أَصْلِ الْخَلْقِ تَحْتَ الْأَظِلَّةِ «۱» فَأُولَئِكَ الَّذِينَ يَرْغَبُونَ عَنْ سُؤَالِ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَ الْقُرْآنِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ وَ أَمَرَ بِسُؤَالِهِمْ وَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ وَ مَقَايِيسِهِمْ حَتَّى دَخَلَهُمُ الشَّيْطَان‏ …

ص۱۲-۱۳

وَ قَالَ ع: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا كَانَ خَلَقَهُ اللَّهُ فِي الْأَصْلِ أَصْلِ الْخَلْقِ مُؤْمِناً لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُكَرِّهَ اللَّهُ إِلَيْهِ الشَّرَّ وَ يُبَاعِدَهُ عَنْهُ وَ مَنْ كَرَّهَ اللَّهُ إِلَيْهِ الشَّرَّ وَ بَاعَدَهُ عَنْهُ عَافَاهُ اللَّهُ مِنَ الْكِبْرِ أَنْ يَدْخُلَهُ وَ الْجَبَرِيَّةِ فَلَانَتْ عَرِيكَتُهُ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ وَ طَلُقَ وَجْهُهُ وَ صَارَ عَلَيْهِ وَقَارُ الْإِسْلَامِ وَ سَكِينَتُهُ وَ تَخَشُّعُهُ وَ وَرِعَ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ اجْتَنَبَ مَسَاخِطَهُ وَ رَزَقَهُ اللَّهُ مَوَدَّةَ النَّاسِ وَ مُجَامَلَتَهُمْ وَ تَرْكَ مُقَاطَعَةِ النَّاسِ وَ الْخُصُومَاتِ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْهَا وَ لَا مِنْ أَهْلِهَا فِي شَيْ‏ءٍ وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا كَانَ اللَّهُ خَلَقَهُ فِي الْأَصْلِ [أَصْلِ الْخَلْقِ‏] كَافِراً لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُحَبِّبَ إِلَيْهِ الشَّرَّ وَ يُقَرِّبَهُ مِنْهُ فَإِذَا حَبَّبَ إِلَيْهِ الشَّرَّ وَ قَرَّبَهُ مِنْهُ ابْتُلِيَ بِالْكِبْرِ وَ الْجَبَرِيَّةِ فَقَسَا قَلْبُهُ وَ سَاءَ خُلُقُهُ وَ غَلُظَ وَجْهُهُ وَ ظَهَرَ فُحْشُهُ وَ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ كَشَفَ اللَّهُ سِتْرَهُ وَ رَكِبَ الْمَحَارِمَ فَلَمْ يَنْزِعْ عَنْهَا وَ رَكِبَ مَعَاصِيَ اللَّهِ وَ أَبْغَضَ طَاعَتَهُ وَ أَهْلَهَا فَبُعْدٌ مَا بَيْنَ حَالِ الْمُؤْمِنِ وَ حَالِ الْكَافِرِ سَلُوا اللَّهَ الْعَافِيَةَ وَ اطْلُبُوهَا إِلَيْهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَبِّرُوا النَّفْسَ عَلَى الْبَلَاءِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّ تَتَابُعَ الْبَلَاءِ فِيهَا وَ الشِّدَّةَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ وَلَايَتِهِ وَ وَلَايَةِ مَنْ أَمَرَ بِوَلَايَتِهِ خَيْرٌ عَاقِبَةً عِنْدَ اللَّهِ فِي الْآخِرَةِ مِنْ مُلْكِ الدُّنْيَا وَ إِنْ طَالَ تَتَابُعُ نَعِيمِهَا وَ زَهْرَتِهَا وَ غَضَارَةُ عَيْشِهَا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ وَلَايَةِ مَنْ نَهَى اللَّهُ عَنْ وَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِه‏.

ب. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۲، ص۳۴۰

وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ كَثِيرَةٍ أَنَّهُ قَال‏

قَالَ فَمَا بَالُ وُلْدِ آدَمَ فِيهِمْ شَرِيفٌ وَ وَضِيعٌ؟ قَالَ الشَّرِيفُ الْمُطِيعُ وَ الْوَضِيعُ الْعَاصِي قَالَ أَ لَيْسَ فِيهِمْ فَاضِلٌ وَ مَفْضُولٌ؟ قَالَ إِنَّمَا يَتَفَاضَلُونَ بِالتَّقْوَى قَالَ فَتَقُولُ إِنَّ وُلْدَ آدَمَ كُلَّهُمْ سَوَاءٌ فِي الْأَصْلِ لَا يَتَفَاضَلُونَ إِلَّا بِالتَّقْوَى قَالَ نَعَمْ إِنِّي وَجَدْتُ أَصْلَ الْخَلْقِ التُّرَابَ وَ الْأَبَ آدَمَ وَ الْأُمَّ حَوَّاءَ خَلَقَهُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ هُمْ عَبِيدُهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ أُنَاساً طَهَّرَ مِيلَادَهُمْ وَ طَيَّبَ أَبْدَانَهُمْ وَ حَفِظَهُمْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ أَخْرَجَ مِنْهُمُ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ فَهُمْ أَزْكَى فُرُوعِ آدَمَ فَعَلَ ذَلِكَ لِأَمْرٍ اسْتَحَقُّوهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْهُمْ حِينَ ذَرَأَهُمْ أَنَّهُمْ يُطِيعُونَهُ وَ يَعْبُدُونَهُ وَ لَا يُشْرِكُونَ بِهِ شَيْئاً فَهَؤُلَاءِ بِالطَّاعَةِ نَالُوا مِنَ اللَّهِ الْكَرَامَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الرَّفِيعَةَ عِنْدَهُ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ لَهُمُ الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ وَ الْحَسَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ سَوَاءٌ أَلَا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ أَكْرَمَهُ وَ مَنْ أَطَاعَهُ أَحَبَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ لَمْ يُعَذِّبْهُ بِالنَّارِ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَيْفَ لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ كُلَّهُمْ مُطِيعِينَ مُوَحِّدِينَ وَ كَانَ عَلَى ذَلِكَ قَادِراً قَالَ ع لَوْ خَلَقَهُمْ مُطِيعِينَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ ثَوَابٌ لِأَنَّ الطَّاعَةَ إِذَا مَا كَانَتْ فِعْلَهُمْ لَمْ يَكُنْ جَنَّةٌ وَ لَا نَارٌ وَ لَكِنْ خَلَقَ خَلْقَهُ فَأَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ احْتَجَّ عَلَيْهِمْ بِرُسُلِهِ وَ قَطَعَ عُذْرَهُمْ بِكُتُبِهِ لِيَكُونُوا هُمُ الَّذِينَ‏ يُطِيعُونَ وَ يَعْصُونَ وَ يَسْتَوْجِبُونَ بِطَاعَتِهِمْ لَهُ الثَّوَابَ وَ بِمَعْصِيَتِهِمْ إِيَّاهُ الْعِقَابَ.

[۳] . ثم نبه سبحانه على البعث بقوله «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ» يعني المكذب بالبعث عن مقاتل «مِمَّ خُلِقَ» أي فلينظر نظر التفكر و الاستدلال من أي شي‏ء خلقه الله و كيف خلقه و أنشأه حتى يعرف أن الذي ابتدأه من نطفة قادر على إعادته

[۴] . فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ ليعلم صحّة إعادته فلا يملي على حافظه الّا ما ينفعه في عاقبته.

[۵] . قوله تعالى: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ» أي ما هو مبدأ خلقه؟ و ما هو الذي صيره الله إنسانا؟ و الجملة متفرعة على الآية السابقة و ما تدل عليه بفحواها بحسب السياق و محصل المعنى و إذ كانت كل نفس محفوظة بذاتها و عملها من غير أن تفنى أو ينسى عملها فليذعن الإنسان أن سيرجع إلى ربه و يجزي بما عمل و لا يستبعد ذلك و لينظر لتحصيل هذا الإذعان إلى مبدإ خلقه و يتذكر أنه خلق من ماء دافق يخرج من بين الصلب و الترائب. فالذي بدأ خلقه من ماء هذه صفته يقدر على رجعه و إحيائه بعد الموت.

[۶] . و من هنا يمكنك أن تستخرج منها في المعارف القرآنية قاعدتين:

إحداهما: أن كل جملة وحدها، و هي مع كل قيد من قيودها تحكي عن حقيقة ثابتة من الحقائق أو حكم ثابت من الأحكام كقوله تعالى: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»: الأنعام- ۹۱، ففيه معان أربع: الأول: قُلِ اللَّهُ، و الثاني: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ، و الثالث: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ، و الرابع: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ. و اعتبر نظير ذلك في كل ما يمكن.

و الثانية: أن القصتين أو المعنيين إذا اشتركا في جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد.

و هذان سران تحتهما أسرار و الله الهادي.

بازدیدها: ۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*