آیات ۶۷ و ۶۹ و ۷۰ قبلا در جلسات ۴۲ و ۱۱۹ و ۱۲۰ بحث شدهاند که در پایان هریک نکته مختصری اضافه شد و با کلیک روی شماره جلسات میتوانید آنها را مطالعه کنید
بازدیدها: ۰
تاملاتی درباره تک تک کلمات و آیات قرآن، همراه با نشان دادن احادیث مربوطه
تفسير القمي، ج۲، ص۱۳۲
وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ: … و اما قوله: «بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ» يقول: «علموا ما كانوا جهلوا في الدنيا».[۱]
میدانی چرا احساس نمیکنند که برانگیخته میشوند؟ (آیه قبل)
برای اینکه علمشان در مورد آخرت به انتها رسیده (در آخرت این علمی که نداشتند تدارک میشود)؛
نه؛بلکه به خاطر اینکه شک را در مورد آخرت در خویش میپرورانند (این شک شک ناشی از ندانستن و سوال نیست بلکه شک مذموم است و شک مذموم محصول عمل خود افراد است؛ مثلا از باب: بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَه؛ يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَة؛ قیامت/۵-۶)
نه؛ بلکه به خاطر اینکه نسبت به آن کورند؛
یعنی درست است که علم ندارند و درست است که شک را نسبت به آن میپرورانند اما اصل و ریشهاش آ» کورباطنیای است که با همین شرک ورزیدن و کنار گذاشتن خدا که انجام دادند دامنگیرشان شده است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى؛ قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرا؛ قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» (طه/ ۱۲۴-۱۲۶)
[۱] . اینکه این جمله اخیر هم ادامه روایت امام باقر ع باشد جای تامل دارد. مصحح تفسیر قمی این را جزء آن ندانسته و در تفاسیر نورالثقلین و کنزالدقائق هم آن را مبهم رها کردهاند اما در البرهان في تفسير القرآن، ج۴، ص۲۲۶صریحا این فراز را به نقل از تفسیر قمی، روایت امام باقر ع معرفی کرده است.
بازدیدها: ۱
۱)
كامل الزيارات، ص۷۵
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو حَدَّثَنِي كَرَّامٌ عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
كَتَبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع مِنْ كَرْبَلَاءَ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ؛
أَمَّا بَعْدُ فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ؛ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ؛ وَ السَّلَامُ.
ارتباط حدیث با آیه در تدبر ۱ خواهد آمد
۲)
نهج البلاغه، خطبه۱۱۲
و من خطبة له ع ذكر فيها ملك الموت و توفية النفس و عجز الخلق عن وصف اللّه
هَلْ تُحِسُّ [يُحَسُ] بِهِ إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا أَمْ هَلْ تَرَاهُ إِذَا تَوَفَّى أَحَداً بَلْ كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا أَمْ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا أَمْ هُوَ سَاكِنٌ مَعَهُ فِي أَحْشَائِهَا كَيْفَ يَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ يَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِه
ارتباط این خطبه با آیه در ضمن تدبر ۳ خواهد آمد.
۱) این آیه هم شاهدی است بر اینکه مومن واقعی اساسا در آخرت زندگی میکند (حدیث۱). دقت کنید:
جز خدا کسی غیب نمیداند و آنان احساس نمیکنند که کی و کجا برانگیخته میشوند. چه ربطی هست بین این دو جمله؟
الف. آیا اگر غیب میدانستند این احساس را میکردند؟
ب. آیا میخواهد بگوید باور جدی به خدا (خدایی که غیب را میداند و این چنین غیبی را جز او کسی نمی داند) موجب میشود که انسانها احساس کنند و درک کنند که برانگیخته میشوند؟
ج. یا میخواهد بفرماید که اگر غیب میدانستند میفهمیدند که اساسا کی و کجا ندارد و همین الان هم در آخرتند و این برانگیخته شدن از عمق جود خودشان است نه از جایی دیگر و زمانی دیگر؛ یعنی آنان باور نمیکنند که در متن قیامتاند: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا» (کهف/۴۹) «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ» (توبه/۴۹) «يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين» (عنکبوت/۵۴) «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمينَ» (انبیاء/۹۷) «لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» (ق/۲۲). بویژه اگر دقت کنیم که اساسا آفرینش و بعثت ما از ابتدا یک حقیقت بوده است نه دو چیز که یکی بعد از دیگری رخ دهد: «ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ» (لقمان/۲۸)
۲) وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ
دقت کنید که همین تعبیر بعث عینا برای پیامبران آمده است: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين» (بقره/۲۱۳) همه مردم بر یک منوال بودند تا اینکه خداوند پیامبران را در همین دنیا برانگیخت تا بقیه را بشارت و انذار دهند که همه برانگیختنی هستند. یعنی پیامبران آناناند که فهمیدند اساسا در آخرت بسر میبریم؛ و آمدهاند ما را متوجه این حقیقت بکنند؛ اما انسانی که شرک میورزد این را احساس نمیکند.
۳) وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ
هر دو فعل مضارع است که دلالت بر استمرار دارد: احساس نمیکنند که دارند برانگیخته میشوند. این برانگیخته شدن یک واقعه یک دفعهای نیست بلکه آن به آن در وجود ما رخ میدهد. شاهدش هم حدیث ۲ که معلوم است گزینه صحیح این است که ملک الموت از لحظه اول همراه او بوده است؛ چنانکه فرمود هرکسی آن فرشتهای که او را از پیش میراند و آن که شاهد بر اوست همراهش است و تو از همین غفلت داشتی: «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيد؛ لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» (ق/۲۱-۲۲)
بازدیدها: ۱۲
(توجه: بحث این آیه فعلا تمام نشده؛فقط متن احادیث و برخی تدبرها در آن آمده است) ادامه مطلب أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ
بازدیدها: ۱۰۵
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: ۳۹۷
رَوَى عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ» قَالَ:
أَيْ إِمَامُ هُدًى مَعَ إِمَامِ ضَلَالٍ فِي قَرْنٍ وَاحِدٍ.
بازدیدها: ۳
تحف العقول، ص۳۲۷
دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ ع لَهُ مِمَّنِ الرَّجُلُ فَقَالَ مِنْ مُحِبِّيكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ ع …
قِيلَ لَهُ فَكَيْفَ سَبِيلُ التَّوْحِيدِ قَالَ ع بَابُ الْبَحْثِ مُمْكِنٌ وَ طَلَبُ الْمَخْرَجِ مَوْجُودٌ إِنَّ مَعْرِفَةَ عَيْنِ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ وَ مَعْرِفَةَ صِفَةِ الْغَائِبِ قَبْلَ عَيْنِهِ
قِيلَ وَ كَيْفَ نَعْرِفُ عَيْنَ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ؟
قَالَ ع تَعْرِفُهُ وَ تَعْلَمُ عِلْمَهُ وَ تَعْرِفُ نَفْسَكَ بِهِ وَ لَا تَعْرِفُ نَفْسَكَ بِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِكَ وَ تَعْلَمُ أَنَّ مَا فِيهِ لَهُ وَ بِهِ كَمَا قَالُوا لِيُوسُفَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي فَعَرَفُوهُ بِهِ وَ لَمْ يَعْرِفُوهُ بِغَيْرِهِ وَ لَا أَثْبَتُوهُ مِنْ أَنْفُسِهِمْ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ أَ مَا تَرَى اللَّهَ يَقُولُ «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها» يَقُولُ لَيْسَ لَكُمْ أَنْ تَنْصِبُوا إِمَاماً مِنْ قِبَلِ أَنْفُسِكُمْ تُسَمُّونَهُ مُحِقّاً بِهَوَى أَنْفُسِكُمْ وَ إِرَادَتِكُمْ.
ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ مَنْ أَنْبَتَ شَجَرَةً لَمْ يُنْبِتْهُ اللَّهُ يَعْنِي مَنْ نَصَبَ إِمَاماً لَمْ يَنْصِبْهُ اللَّهُ أَوْ جَحَدَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِهَذَيْنِ سَهْماً فِي الْإِسْلَامِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَة
بازدیدها: ۶
(توجه: جلسات دهه محرم سال ۱۴۰۰ شمسی به شرح آیات سوره نمل اختصاص داشت؛و این آیه به طور خاص یک جلسه را به طور کامل به خود اختصاص داد (دانلود فایل صوتی جلسه مذکور)
الكافي، ج۲، ص۴۱۵-۴۱۶
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ [الناس] تَعْلِيمَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ الشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ.
اگر «انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم»؛ پس ای مخاطب قرآن تو به مقام مخلصین رسیدهای و جزء عباده الذین اصطفی گردیدهای؛ پس به جای تسبیح به حمد (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه؛ اسراء/۴۴) که حتی فرشتگان مقرب هم بالاتر از این نتوانستن بروند (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، بقره/۳۰؛ وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم، زمر/۷۵؛ الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم، غافر/۷) میتوانی بگویی «الحمدلله» (با توجه به اینکه حمد بدون تسبیح توصیف خداوند است و جز مخلصین نمیتوانند: سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون، إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين؛ صافات/۱۵۹-۱۶۰)
با اینکه به خاطر «قل» در مقام تخاطب بود اما نفرمود «آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا تشْرِكُونَ» زیرا مخاطبش کسی است که الحمدلله میگوید و از مخلصین است؛ ونیازی نیست که او را توبیخ کنیم که الله بهتر است یا آنچه بدان شرک میوری، که از این کار خود را برحذر بدارد؛زیرا کسی که از مخلصین است شرک در او راهی ندارد؛ پس وقتی با چنین مخاطبی سخن میگوید از او میپرسد که الله بهتر است یا آنچه برایش شرک میورزند
از تعبیر «خیر» استفاده کرد؛نه حتی «حق». یعنی با منطق منفعتطلبی هم با این مشرکان سخن بگویی میتوانی اثبات کنی که خدا برای آنها از معبودهای دروغینشان بهتر است.
شرک فقط بت پرستی نیست؛ مخصوصا اگر توجه کنیم که «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون» (یوسف/۱۰۶) اغلب مومنان به شرک آلودهاند؛ یعنی میتوان گفت همه مومنان غیر از آنان که به مقام مخلَصین رسیدهاند در معرض شرکند و چهبسا آلوده بدان. پس این آیات لزوما با بت پرستان و کافران سخن نمیگوید؛بلکه دارد با همان باقیمانده مومنان (همانها که داود و سلیمان خدا را شکر کردند که ایشان را بر آنان (یعنی بر کثیر من عباده المومنین) برتری دارد.
برخی از مصادیق رایج شرک در میان مومنان (که با ایاک نستعین منافات دارد):
بازدیدها: ۲۲
به تقابل اخرجوا و انجینا توجه کنید:
آنان تدبیر و برنامهشان اخراج لوط بود؛ و البته ظاهرا هم همان واقع شد؛ اما تحقق همان تدبیر آنان بود که خداوند نجات لوط را با آن رقم زد؛ او از شهر بیرون رفت و نجات یافت؛ و آنان که در شهر ماندند و دیگران را میخواستند اخراج کنند ثمرهای از تدبیرشان نبردند و بیچاره شدند.
بازدیدها: ۰
به تقابل انتم تبصرن در آیه قبل و انتم قوم تجهلون در این آیه توجه شود:
الف. سوره مکرر درباره علم افاضی سخن میگوید؛ اما علمی هستند که افراد دارند و میفهمند اما آن علم در عملشان بروزی ندارد و لذا واقعا جاهلند؛
ب. شبیه است به حجدوا بها و استیقنتها انفسهم؛ شاید تکملهای بر آن است که قوم فرعون از باب ظلم و علو چنان کردند؛ و قوم لوط از باب شهوت.
بازدیدها: ۱۳
نفرمود آمنوا و عملوا الصالحات؛بلکه آمنوا و کانوا یتقون؛ شاید چون بحث بر سر موقعیتهای دشوار و عباده الذین اصطفی است؛ شاید میخواهد تذکر دهد که یادتان باشد که محور کارتان بعد از ایمان نباید حتی عمل صالح باشد؛زیرا ممکن است همین عمل صالح برایتان زینت پیدا کند و کور شوید (آیه ۴) بلکه محور باید خودنگهداری باشد؛ حتی نفرمود آمنوا و اتقوا؛بلکه فرمود کانوا یتقون؛یعنی مدار زندگیشان بر رعایت تقوا بود؛ ایناناند که در میان مکرها و برنامههای پیچیده دوست و دشمن، نجات مییابند.
بازدیدها: ۲۲