ترجمه
به نام خداوندی که رحمتش فراگیر و همیشگی است
نکات ادبی
الله (این مطلب در جلسه ۸۲۴ انجام و بعدا به اینجا افزوده شد.)
درباره اصل و ماده این کلمه اختلاف است:
برخی آن را «اسم خاص» (عَلَم) دانستهاند که اساساً از ماده خاصی مشتق نشده؛ اما اغلب آن را مشتق از «أله» به معنای «تعبد» و «عبادت» میدانند (مثلا: معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۱۲۷؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳) و برخی با توجه به قرینه کاربرد آن در زبان عبری نیز بر این موضع اصرار فراوان دارند و البته مفهوم تحیر و واله بودن را هم به نحوی در این کلمه لحاظ میکنند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۱۱۹). در همین راستا سیبویه مطلب را چنین توضیح داده که «الله» همان «إله» بوده که «الـ» معرفه بر آن وارد شده و به صورت «الإله» درآمده و سپس حرکت همزه به لام منتقل شده و همزه حذف شده و به صورت «أَلِلَاه» درآمده، سپس لام اول ساکن شده و در لام بعد ادغام شده و سپس از باب تعظیم و بزرگداشت خداوند به صورت مُفَخّم (تفخیم شده) ادا میشود. (المصباح المنير، ج۲، ص۲۰)
برخی این دیدگاه را هم مطرح کردهاند که ممکن است اصل این کلمه از ماده «أله» به معنای متحیر شدن باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳) اما دیگران تذکر دادهاند که «أله» به معنای تحیر، در اصل همان «وله» بوده که واوش به همزه تبدیل شده (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۱۲۷) و آنگاه خداوند بدین جهت الله نامیده شده که همگان در شناخت ذات و صفات او حیران و سرگردانند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳)
همچنین نقل شده که برخی گفتهاند که اصل این کلمه «وَلّاه» [صیغه مبالغه از ماده «وله»] بوده که واوش به همزه تبدیل شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳) و ماده «وله» در اصل به معنای اضطراب و بیقراری است (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۱۴۰) و از این باب خداوند «ولّاه» است که همه موجودات عالم واله و شیدای اویند، خواه به اختیار خود (مانند برخی از اولیاء الله)و یا به نحو طبیعی و در متن خلقت خویش؛ و چه بسا آیه شریفه «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (إسراء/۴۴) به همین مضمون دلالت داشته باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳)
همچنین نقل شده که برخی گفتهاند اصل آن از ماده «لاه» است که این را دو گونه توضیح دادهاند. برخی گفتهاند «لاه» اساساً اسم خداوند است که «الـ» بر سر آن وارد شده و به صورت «الله» درآمده (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۲۷) و برخی گفتهاند از فعل «لاه يلوه لياه» بوده که به معنای در پرده بودن (احتجب) و دور از دسترس قرار داشتن است و مقصود همان است که در آیه شریفه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» (أنعام/۱۰۳) بدان اشاره شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳)
درباره «اللَّهُمَّ» که تعبیری است که در مقام دعا به کار میرود (المصباح المنير، ج۲، ص۲۰) گفته شده که به معنای «يا اللّه» است که «یا»ی اول آن به دو میم در پایان تبدیل شده؛ و این احتمال هم مطرح شده که این میم مشدد، در واقع از ماده «أمّ» بوده که «أمّ» به معنای قصد و توجه کردن است و یا از باب تخفیف، همزه آن افتاده؛ و یا در اصل این جمله بوده که «يا اللّه أمّنا بخير: خدایا با خیر و لطفت به ما توجه کن» که به صورت یک کلمه مرکب خاص به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۳؛ التحقيق، ج۱، ص۱۲۱)
با احتساب کلمه «اللهم» (که ۵ بار در قرآن کریم به کار رفته) و نیز با احستاب تکرار کلمه «الله» در «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابدای هر سوره، کلمه «الله» جمعا ۲۸۱۶ بار (به صورتهای الله، بالله، تالله، فالله، لله) در قرآن کریم به کار رفته است.
(از این مادهها تنها از ماده «أله» کلمات دیگری در قرآن گکریم به کار رفته است که درباره این ماده در جلسه ۸۲۴ توضیح داده شد.)
الرحمن الرحیم (این مطلب در جلسه ۷۶۰ انجام و بعدا به اینجا اضافه شد)
ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانیای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت) میکند (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۴۹۸)؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» میکند که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار میرود) و یا «رقت قلب بتنهایی» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۷).
البته برخی بین کلمات مربوط به این معنا تفاوت ظریفی قائلند و میگویند:
آنچه در قلب پیدا میشود حالت رقت است (که رقت نقطه مقابل غلظت [و قساوت] است[۱])،
سپس لطف حاصل میشود (که نوعی دقت و و توجه به خصوصیات است)،
سپس عطوفت (که به معنای تمایل و جلب شدن توجه است)،
سپس حنه (شوق و رغبت)،
سپس محبت (دوست داشتن)،
سپس شفقت (مهربانی ورزیدن)،
سپس رأفت (که شدت یافتن شفقت است)،
و در نهایت به رحمت میرسد؛
که احسان و نعمت بخشیدن هم مصادیقی از رحمت ورزیدن است؛
درواقع، رحمت، تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ میشود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۹۲)
همچنین تذکر دادهاند که اصل این ماده با اختلاف در هیئات در زبان عبری، و نیز نزدیک به آن در زبانهای سریانی و آرامی هم وجود دارد؛ اما این موجب نمیشود که برخلاف آنچه برخی ادعا کردهاند کلمه «رحمان» لزوما از زبان عبری وارد زبان عربی شده باشد. (التحقيق، ج۴، ص۹۱)
همچنین در تفاوت «رئوف» (مهربان) با «رحمن» و «رحیم» هم گفتهاند در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمیرود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج۲، ص۱۷۶) (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمیکرد!)[۲]
اگرچه برای کسی که رحم میکند، کلمه «راحم» به کار رفته است و خداوند بهترین رحمکنندگان (خَيْرُ الرَّاحِمينَ؛ مومنون/۱۱۸) و بلکه رحمکنندهترین رحمکنندگان (أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ؛ اعراف/۱۵۱، یوسف/۶۴ و ۴۲، انبیاء/۸۳) معرفی شده است؛ اما برای این منظور دو کلمه «رحمان» و «رحیم» در قرآن کریم بویژه در مورد خداوند شیوع فراوان دارد.
برخی از اهل لغت چنین توضیح دادهاند که «رحیم» دلالت بر ثبوت و استمرار رحمت دارد و آن را صفت مشبهه دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۹۲ و ۹۸) اما بسیاری آن را صیغه مبالغه دانستهاند (النهاية، ج۲، ص۲۱۰؛ المصباح المنیر، ج۲، ص۲۲۳؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۳۱؛ مجمع البحرين، ج۶، ص۷۰) و البته تذکر دادهاند که مبالغه در «رحمان» بیشتر از «رحیم» است (الفروق في اللغة، ص۱۹۰)؛ چرا که رحمان رحمتش همه چیز را در برمیگیرد اما رحیم رحمتی است که بسیاری از چیزها را دربرمیگیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۷). (البته وزن «فعیل» هم در صیغه مبالغه به کار رفته و هم در صفت مشبهه)
با توجه به همین توضیحات اخیر، بسیاری اطلاق کلمه «رحمان» – و نه «رحیم» – را مورد فقط در مورد خداوند جایز دانستهاند (ازهری، به نقل لسان العرب، ج۱۲، ص۲۳۱)، بویژه که این کلمه در قرآن تنها در مورد خداوند به کار رفته، اما کلمه «رحیم» در قرآن کریم در مورد غیر خداوند هم به کار رفته است (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ … بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ؛ توبة/۱۲۸) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۷)[۳]؛ و موید دیگری که میتوان برای این نظر آورد این است که ظاهرا کلمه «رحمان» در زبان عربی هیچگاه جمع بسته نشده است، اما کلمه «رحیم» جمع دارد و جمع آن «رحماء» میشود (رُحَماءُ بَيْنَهُم؛ فتح/۲۹).[۴] اما مرحوم مصطفوی بر این باور است که «رحمن» مثل «اله» است که وقتی «الـ» معرفه بر سر آن بیاید (الرحمن) همانند «الله» میشود که تنها بر خداوند اطلاق می گردد؛ و ولی بدون آن هر خدای باطلی هم اطلاق شده است؛ و شاهد دیگرشان این است که در زبان عبری نیز تنها وقتی «ها رحمان» گفته میشود مقصود الله است («ها» در زبان عبری شبیه نقش «الـ» در زبان عربی را دارد برای معرفه کردن) و از این جهت، شبیه سایر اسمای حسنای خداوند است. (التحقيق، ج۴، ص۹۱)[۵] و به نظر میرسد حق با ایشان باشد بویژه که در مورد مسیلمه کذاب که اهل یمامه بوده، تعبیر «رحمان الیمامة» رایج بوده و اگرچه برخی از اهل لغت بدین جهت به مذمت پیروان وی رو آوردهاند (الفروق في اللغة، ص۱۹۰) اما این نشان میدهد که عرف عرب از کاربست این کلمه (البته بدون «ال») در مورد غیر خداوند ابایی نداشته است.
یکی از نکات مهم در تحلیل ماده «رحم» و کلمه «رحمت» این است که آیا این ماده در مقابل کلمه «عذاب» است یا خیر؟
به نظر میرسد دو گونه رحمت در قرآن کریم مورد بحث قرار گرفته است. یک رحمت که خوشایند افرادی است که مشمول آن واقع میشوند، و نقطه مقابل عذاب است: «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ» (عنکبوت/۲۱) ، «عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً» (اسراء/۸) ، «إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ» (اسراء/۵۴) «يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ» (اسراء/۵۷) ، «أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتي وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (عنکبوت/۲۳) ، «بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» (حدید/۱۳) ، «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً» (انسان/۳۱) ، «وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ … وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ» (غافر/۷)؛
و یک رحمت عام، که همه چیز را دربرگرفته، و در یک نگاه عمیق، حتی عذاب (أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ؛ مریم/۴۵) و ضلالت (قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ؛ مریم/۷۵) هم از آن ریشه گرفته است. گویی آن رحمت عمومی، وقتی میخواهد تجلی نهایی خود را نشان دهد و با رضایت مخاطب همراه باشد، خاص شده است: «عَذابي أُصيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ» (اعراف/۱۵۶)
با توجه به عمویت بیشتر کلمه «رحمن» عدهای آن رحمت عمومی را «رحمانیت» خداوند دانسته؛ و آن رحمت خاص شده را «رحیمیت» خداوند معرفی کردهاند، بویژه که در قرآن کریم اگرچه از کفر کافران به رحمانیت خداوند هم سخن به میان آمده (وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ؛ رعد/۳۰؛ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ، انبیاء/۳۶) اما چنانکه در آیات فوق اشاره شد «رحمانیت» او نسبت به کافران هم مطرح شده، در حالی که رحیمیت او خاص مومنان معرفی شده است. (هُوَ الَّذي … كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً؛ احزاب/۴۳: تقدیم «مومنین» بر «رحیم» دلالت بر حصر دارد)
«رَحِم» (جمعِ آن: «الأرحام») نیز همانند «رحیم» صفت مشبهه است (که البته استمرار و تاکید کلمه کمتر از «رحیم» است) و به معنای کسی است که رحمت همواره به وی پابرجاست؛ که مصداق اتم آن خویشاوندان است (لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُم؛ ممتحنه/۶)؛ و نزدیکترین خویشاوندان که چنین رحمتی بر انسان دارد، مادر است؛ و به همین مناسبت بر محلی از بدن مادر که محل شکلگیری و رشد فرزند است، «رَحِم» گفته میشود (ما خَلَقَ اللَّهُ في أَرْحامِهِنَّ، بقره/۲۲۸؛ ُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ، آلعمران/۶؛ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْن، انعام/۱۴۳ و ۱۴۴؛ َ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ، لقمان/۳۴) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۹۸[۶])
البته برخی مساله را از آن سو توضیح داده و گفتهاند «رَحِم» (که به صورت «رَحْم» ، «رِحْم» و «رِحِم» نیز تلفظ شده) عضوی در بدن زن است که نطفه را نگه میدارد تا جنین شود و رشد کند و به صورت بچه به دنیا بیاید؛ و چون «خویشاوندی نسبی» نهایتا به «رَحِمِ واحد» منتهی میشود، از این خویشاوندی به «رَحِم» تعبیر میشود و به خویشاوندان (کسی که دارای پیوند خویشاوندی است) أولوا الأرحام (صاحبان رحمها، برخورداران از خویشاوندی) (أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ؛ انفال/۷۵ و احزاب/۶) گفته میشود. (المصباح المنیر، ج۲، ص۲۲۳؛ المیزان، ج۱۶، ص۲۷۷).
برخی کلمه «رُحْم» (وَ أَقْرَبَ رُحْماً؛ کهف/۸۱) را عیناً مشابه «رَحِم» دانستهاند که به نحو استعاری برای خویشاوندی به کار گرفته شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۷)؛ اما دیگران بر این باورند که «الرُّحْم» [یا: الرُّحُم] مصدر، و به همان معنای «الرَّحْمة» است (الفائق فى غريب الحديث، ج۲، ص۲۸؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۳۴) و وقتی میگویند «ما أقرب رُحمَ فلانٌ» به معنای این است که: فلانی چقدر فرد مهربان و نیکوکاری (ذا مَرْحَمَةٍ و بِرٍّ) است» (كتاب العين، ج۳، ص۲۲۴) و بر این اساس، تعبیر «وَ أَقْرَبَ رُحْماً» در این آیه، به این معنا میشود که نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربانتر از آن پسرکی بود که خضر او را به قتل رساند.
مصدر معروف این ماده «رحمت» است که در نگارش قرآنی هم با «ت» (ِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه، بقره/۲۱۸؛ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ، اعراف/۵۶؛ ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّک، مریم/۲) و هم با «ة» (كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، انعام/۱۲؛ وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ، انعام/۱۳۳) نوشته میشود؛ اما علاوه بر آن، کلمه «مَرْحَمَةِ» هم به عنوان مصدر میمی این ماده به کار رفته است است (تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ بلد/۱۷) که آن هم به معنای «رحمت» میباشد. (در زبان فارسی نیز تعبیر «مرحمت فرمایید» متداول است.) (أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۱)
ماده «رحم» و مشتقات آن (البته بر این اساس که «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابتدای هر سوره را یک آیه مستقل به حساب آوریم) جمعاً ۵۶۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
پیامبر اکرم ص فرمودند: هر کاری که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود ابتر است.[۷]
لذا مناسب است اولین تدبر را تدبر در همین آیه قرار دهیم.
تدبر
- هرکاری (حتی قرآن خواندن) را با نام خدا شروع میکنم و از او کمک میگیرم که اولا کارم رنگ و بوی الهی بگیرد و روز قیامت مایه حسرت من نشود، و ثانیا خدا کمک کند که به انتها برسد.
- اسم از ریشه «وسم» است به معنای علامتگذاری. پس هنگام هر کاری علامت خدا را بر روی خودم میگذارم که در طول کار یادم نرود خدایی دارم مهربان و بخشنده. او مرا فراموش نکرده، من هم او را فراموش نکنم.
- رحمن، صیغه مبالغه است، یعنی کسی که رحمتش فراگیر است؛ رحیم، صفت مشبهه است یعنی کسی که رحمتش دائمی و همیشگی است؛ پس من به نام خدایی تبرک میجویم که رحمتش فراگیر و همیشگی است بدین امید که کار مرا هم مشمول رحمت خود کند. پس وقتی پشتوانه آن کار را خدای توانایی که رحمتش فراگیر و همیشگی است قرار دادم خیالم راحت است که آن کار حتما به بهترین ثمر خواهد رسید، حتی اگر در ظاهر گمان کنم که به ثمر نرسیده است. پس هیچگاه از انجام آن کار پشیمان نخواهم شد.
- وقتی با نام چنین خدایی کارم را آغاز کنم نمیتوانم جز رحمت برای خودم و دیگران چیزی بخواهم. پس هر سخنی که میگویم و هر کاری که میکنم باید مراقب باشم که رحمت خدا قرار است در آن جلوهگر شود؛ پس هرکاری را که میخواهم انجام دهم، وقتی با بسم الله الرحمن الرحیم آغازش کنم، قبل از شروع مطمئن میشوم که آن کار، کار بد و گناه نخواهد بود؛ آن کار مایه رنجش و آزار بندگان خدا نخواهد شد؛ آن کار در روز قیامت مایه حسرت من نخواهد بود؛ و در یک کلام، مطمئنا آن کار خداپسند خواهد بود. (ظاهرا اگر فقط همین بسم الله را جدی بگیریم کل زندگیمان اصلاح میشود و از اولیاء الله خواهیم شد!)
- درباره اینکه گفته شد «آن کار مایه رنجش و آزار بندگان خدا نخواهد شد» باید بین رنجش واقعی و رنجش ظاهری فرق بگذاریم. هر کاری که مطابق دستورات خدا باشد، حتما به نفع انسانهاست هرچند ممکن است چون ما پشت پرده مطالب را نمیدانیم آن کار را ناراحتکننده بیابیم. بدین ترتیب، حتی عذاب خدا هم در حالی که عذاب و دردناک است، اما ناشی از رحمانیت خداست؛ هرچند فردی که در عذاب معذب است متوجه این رحمت نشود. (رجوع کنید به آیه ۴۵ سوره مریم که حضرت ابراهیم در حالی که پدرخوانده اش را از عذاب خدا بیم میدهد همین عذاب را ناشی از رحمانیت خدا معرفی میکند «يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا» که انشاء الله روزی در این آیه تدبر خواهیم کرد)
[۱] . در تفاوت «رقت» و «رحمت» اساسا گفتهاند که اولی آن است که در دل میباشد و دومی آن است که در خارج ظاهر شود (الفرق بين الرحمة و الرقة، أن الرقة و الغلظة يكونان في القلب و غيره خلقة و الرحمة فعل الراحم و الناس يقولون رق عليه فرحمه يجعلون الرقة سبب الرحمة؛ الفروق في اللغة، ص۱۹۰).
[۲] . البته در الفروق في اللغة، ص۱۹۰ آمده است «الفرق بين الرأفة و الرحمة، أن الرأفة أبلغ من الرحمة و لهذا قال أبو عبيدة إن في قوله تعالى (رَؤُفٌ رَحِيمٌ) تقديما و تأخيرا أراد أن التوكيد يكون في الأبلغ في المعنى فاذا تقدم الأبلغ في اللفظ كان المعنى مؤخرا.» اما به نظر میرسد توضیحی که از النهایة نقل شد دقیقتر است و همین مورد را هم توضیح میدهد.
[۳] . و لا يطلق الرَّحْمَنُ إلّا على اللّه تعالى من حيث إنّ معناه لا يصحّ إلّا له، إذ هو الذي وسع كلّ شيء رَحْمَةً، و الرَّحِيمُ يستعمل في غيره و هو الذي كثرت رحمته، و قال في صفة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ.
[۴] . اینکه «رحماء» جمع «رحیم» است، در المصباح المنیر، ج۲، ص۲۲۳ تصریح شده است.
[۵] . انّ اطلاق كلمة الرحمن على اللّه المتعال: إذا كان معرّفا باللّام، و قد نقلنا الكلمة العبريّة [ها رحمان] مرادا بها اللّه المتعال، إذا ذكرت بحرف ها بدلا عن لام التعريف. و امّا نفس الكلمة بلا لام و منكّرا: فلا اشكال في التسمية بها في غير اللّه المتعال. و هذا نظير كلمة إلاه- بلا لام فيطلق على كلّ من يعبد حقّا أو باطلا.
[۶] . و أمّا الرحم: فهذه الصيغة فعل كخشن من صيغ الصفة المشبهة، و الاستمرار و الامتداد فيها أقلّ من صيغة الرحيم. فالرحم بمعنى من يقوم به الرحمة على سبيل الثبوت، و المصداق الأتمّ له من بين الناس هو الأقارب من ذوى النسب، الأقرب فالأقرب. و أقرب الأرحام للمرأة ولدها الّذى تلده و تربيّه، و لمّا كان الولد في مقام المرحمة و العطوفة و القرابة بمنزلة لا يوجد في الطبيعة ما فوقه: يطلق على محلّ نشوءه و تكوّنه و ما يشار به اليه و ما هو سبب بقائه و حياته: الرحم.
[۷] . قَالَ الصَّادِقُ ع قال أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حَدَّثَنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ قَالَ: كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ «بِسْمِ اللَّهِ» فِيهِ فَهُوَ أَبْتَر. (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۲۵)
امام صادق ع در ضمن حدیثی طولانی از امیرالمومنین ع نقل کردهاند که پیامبر اکرم ص فرمودند که خداوند به من فرمود:
هر کاری که در آن «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته نشود ابتر است.
بازدیدها: ۸۴
سلام دکتر.من تو اردوی حیات طیبه باهاتون آشنا شدم و شروع کردم از اولین آیه به خوندن و امیدوارم تا پایان با این طرح بسیار عالی یک آیه همراهی کنم و اثرات مثبتش رو تو زندگی دنیا و آخرتم ببینم.
سلام علیکم و عرض ارادت و خسته نباشید خدا بهتان خیر بدهد بابت چنین ایده و این همت بلند و استوار شما.
از خداوند منان درخواست میکنم که توفیقات شما را روز افزون کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
در ترجمه به نام خداوندی که رحمتش فراگیر و همیشگی است بنظرمیرسد الرحمن الرحیم صفت خداوندست که البته بسیاری از مترجمین چنین میانگارند، ولی شاید زیبنده تر باشد که الرحمن الرحیم را اسما خداوند بدانیم و برای آشناترو گویاتر بنظر رسیدن اسم جلاله خداوند این اسما حسنی هم عرض اسم جلاله الله ذکر شده اند. الرحمن اسم حسنی مظهر رحمت فراگیرش الرحیم اسم حسنی مظهر رحمت همیشگی اش میباشد هر چند که بعید نیست که الرحمن الرحیم را اسم مرکب مظهر رحمت فراگیر و همیشگی دانست. اسم جلاله (الله) مظهرقدرت مطلق است که برای عوام تداعی اله میکند.. اسم جلاله (الله) مظهرقدرت مطلق است که برای عوام تداعی اله میکند. خدای تبارکوتعالی دارای نودونه نام است؛…..
اسم اگر معنایش مد نظر باشد صفت است و زمانی که دلالت بر صفت نداشته باشد صرفا اسم است. مثلا یکبار می گوییم اسم فلان خانم «زیبا» است. اینجا ممکن است وی آدم زشتی باشد اما اسمش زیباست. اما یکبار می گوییم فلان خانم که اسمش زیباست واقعا زیباست. این جایی است که اسم وی بر صفتش منطبق است.
حالا در مورد خداوند اسامی خداوند همواره دلالت بر صفتش دارد. یعنی وقتی گفته می شود الرحمن اسم خداست یعنی صفت او رحمانیت است. اینکه فرمودید که در ترجمه اینها را اسم بگیریم نه صفت، برایم معنای محصلی ندارد (مگر توضیح بیشتری بدهید) و شاهدش هم اینکه خود شما بلافاصله معنای اینها را توضیح داده اید.
((حالا در مورد خداوند اسامی خداوند همواره دلالت بر صفتش دارد.)) این گزاره هر چند که درست است ولی میتواند به این مفهوم هم باشد که صفت همان اسم است نه تکمیل کننده مشخصات اسم، ان چنان که برای غیرخدا مرسوم است. پس خداوندی که رحمتش فراگیر و همیشگی است همان خدایی است که ممکن است در ذهن گوینده عارفی ، فقط با بیان (الله) علاوه بر فراگیری رحمتش همزمان مدبر، حکیم، علیم و..بودنش تداعی شود.خلاصه آنکه بیان بسم الله یا بسم الله الرحمن الرحیم یا بسم الله قاصم الجبارین در ذهن گوینده عارف یک خطاب است برای فراخوانی حضورقدرتی که اطمینان بخش است .
این تفاوت دیدگاه در سوره مبارکه حمد بیشتر خود را نشان میدهد.
بسیاری از مترجمین چنین میانگارند که مکالمه بنده با خدا از آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين شروع میشود اما بنظر حقیر شروع مکالمه بنده با خدا از آیه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ است که بنده خدا را با اسم الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مورد خطاب قرار میدهد. والله اعلم
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۵) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ