قرآن در قرآن (ذیل آیه ۷۷ سوره واقعه: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ)

درباره ریشه و خاستگاه لغوی کلمه «قرآن» ذیل آیه ۷۷ بحث شد (https://yekaye.ir/al-waqiah-56-77/) اما درباره خود قرآن، باید گفت غالبا بهترین معرفی‌ از یک کتاب معرفی‌ای است که توسط نویسنده خود آن کتاب و در خود آن کتاب انجام شود؛ و اگر در خصوص برخی از کتب بتوان گفت که نویسنده آن ممکن است اهل غلو باشد ویا لسان نویسنده آن قاصر و یا تبحر او در زمینه معرفی کم است و دیگری‌ای که کاملا مقصود او را دریافته چه‌بسا بتواند معرفی بهتری از آن کتاب به عمل آورد، قطعا در خصوص قرآن کریم این سخنان جایی نخواهد داشت؛ و اگر قرآن کلام خود خداست – که هست – پس معرفی‌ای که در این کتاب از خود شده، عالی‌ترین و دقیق‌ترین معرفی ممکن از قرآن است.

مقدمه

مروری بر ۹۹ اسم قرآن

جمع‌بندی‌ای از اسماء قرآن

گام اول: بازنویسی فهرست ویژگی‌های قرآن بر اساس تجمیع و حذف موارد مشکوک فوق:

گام دوم: معرفی قرآن کریم بر اساس اسامی فوق و سایر آیات

۱.چیستی قرآن

۲.ویژگی‌های قرآن و آورنده‌اش

۳.محتوای قرآن

۴.هدف و کارکرد قرآن

۵.مواجهه با قرآن

نکته تخصصی قرآن‌شناسی: انعکاس کتاب تکوین در کتاب تدوین

الف. قرآن و کتاب مبین

ب. سایر شواهد قرآنی بر اشتمال همین قرآن بر همه حقایق

ج. آیا «همه چیز» در این کتاب است، یا فقط «همه چیز مربوط به هدایت»؟

د. تحلیل ریشه‌های انکار اشتمال قرآن بر همه چیز و پاسخ آن

ه. اشتمال قرآن بر همه چیز در کلام معلمان حقیقی قرآن

برای تأمل بیشتر

مقدمه

غالبا بهترین معرفی‌ از یک کتاب معرفی‌ای است که توسط نویسنده خود آن کتاب و در خود آن کتاب انجام شود؛ و اگر در خصوص برخی از کتب بتوان گفت که نویسنده آن ممکن است اهل غلو باشد ویا لسان نویسنده آن قاصر و یا تبحر او در زمینه معرفی کم است و دیگری‌ای که کاملا مقصود او را دریافته چه‌بسا بتواند معرفی بهتری از آن کتاب به عمل آورد، قطعا در خصوص قرآن کریم این سخنان جایی نخواهد داشت؛ و اگر قرآن کلام خود خداست – که هست – پس معرفی‌ای که در این کتاب از خود شده، عالی‌ترین و دقیق‌ترین معرفی ممکن از قرآن است.

برای اینکه چنین معرفی‌ای به دست آید در گام اول تمامی کاربردهای کلمات «قرآن» و «کتاب» و «فرقان»، «ذکر» (به اضافه ذکری و تذکرة)[۱] و تمام مواردی که ماده «نزل» در قرآن به کار رفته بود گردآوری شد. از آنجا که در این مجموعه آیاتی بود که ظهور اولیه‌اش ناظر به مرتبه لوح محفوظ ویا نامه اعمال انسانها در قیامت است، در تحلیل ابتدایی، این آیات به عنوان امری متمایز از قرآنی که ما می‌شناسیم کنار گذاشته شد؛ هرچند در پایان بحث به نسبت محتملی که بین اینها و قرآن کریم هست اشاره خواهد شد. همچنین برخی‌جاها سخن از قرآن است اما صرفا اشاره است به اینکه فلان مطلب در قرآن آمده است،[۲] که این گونه موارد هم در این تحقیق کنار گذاشته‌ شد.

در گام دوم سراغ تمامی آنچه به عنوان اسم یا صفت قرآن نزد مفسران مطرح شده است رفتیم:

مروری بر ۹۹ اسم قرآن

در دایرة المعارف ویکی فقه در مدخل «نام‌های قرآن» ۵۵ اسم (مشتمل بر۴ اسم فوق) برای قرآن برشمرده شده است که اگرچه اینها به عنوان اسم قرآن معروف نیستند، اما در واقع کلماتی است که در وصف و معرفی قرآن از آنها استفاده شده که از این تعداد ۵۲ مورد آنها بوضوح ناظر به قرآن است که به ترتیب حروف الفبا (و هر کدام با ذکر دست کم یک شاهد قرآنی) عبارتند از:

  1. أمر (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم‏؛ طلاق/۵)
  2. ایمان (إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِی لِلْايمَنِ أَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمْ فآمَنَّا؛ آل‌عمران/۱۹۳)
  3. بشری (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمينَ؛ نحل/۸۹)
  4. بشیر (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُون‏؛ بَشيراً وَ نَذيرا؛ فصلت/۳-۴)
  5. بصائر (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ، جاثیه/۲۰)
  6. بلاغ (هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ؛ ابراهیم/۵۲)
  7. بیان (هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقين‏؛ آل‌عمران/۱۳۸)
  8. تبیان (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء؛ نحل/۸۹)
  9. تذکره (مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَی؛ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يخْشی‏؛ طه/۳)
  10. تنزیل (وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمين‏، اسراء/۱۹۲)
  11. حبل الله (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً؛ آل‌عمران/۱۰۳)
  12. حدیث (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا، كهف/۶)
  13. حق [الیقین] (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ… وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ حاقه/۴۰-۵۱)
  14. حکم (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا؛ رعد/۳۷)
  15. حکمت (ذلِكَ مِمَّا أَوْحی‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ؛ اسراء/۳۹)
  16. حکیم (وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ؛ یس/۲)
  1. ذکر (وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ؛ أنبياء/۵۰)
  2. ذکری (كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ في‏ صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنين‏، اعراف/۲)
  3. رحمت (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمينَ؛ نحل/۸۹)
  4. روح (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمان‏؛ شوری/۵۲)
  5. شفاء (وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا أَعجَمِيًّا لَّقَالُواْ لَوْ لَا فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ ءَ اعجَمِی وَ عَرَبی قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدًی وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فی ءَاذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمی؛ فصلت/۴۴)
  6. صراط مستقیم (لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏؛ نور/۴۶)
  7. عَجَب (فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا؛ جن/۱)
  8. عدل (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِه‏؛ انعام/۱۱۵)
  9. عربی (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏، یوسف/۲)
  10. عزیز (وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيز؛ فصلت/۸۷)
  11. عظیم (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم‏؛ حجر ۸۷)
  12. علم (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ؛ بقره/۱۲۰)
  13. علیّ (وَ إِنَّهُ في‏‌ أم الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم‏؛ زخرف/۴)
  14. فرقان (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً؛ فرقان/۱)
  15. فصل (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل‏؛ طارق/۱۳)
  16. قرآن (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ أنعام/۱۹)
  17. [أحسن ال‍]‍‍‍قصص (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآن‏؛ یوسف/۳)
  18. قول (أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ‌ أم جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلينَ؛ مؤمنون/۶۸)
  19. قیّم (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلی‏ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْه‏؛ کهف/۱-۲)
  20. کتاب (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ؛ زمر/۲)
  21. کریم (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم‏؛ واقعه/۷۷)
  22. کلام الله‏ (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّی يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ؛ توبه/۶)
  23. مبارک (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ؛ انعام۹۲ و ۱۵۵)
  24. مبین (الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين‏؛ یوسف/۱)
  25. متشابه (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ؛ زمر/۲۳)
  26. مجید (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجيد؛ ق/۱)
  27. منیر (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدی وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ؛ حج/۸ و لقمان/۲۰)
  28. موعظه (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُم‏؛ یونس/۵۷)
  29. مهیمن (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْه‏؛ مائده/۴۸)
  30. نبأ (عَمَّ يَتَساءَلُون‏ عَنِ النَّبَإِ الْعَظيم‏؛ نبأ/۱ و ۲)
  31. نجوم (فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُوم‏؛ واقعه/۷۵) (ر.ک: آيه ۷۵ تدبر ۱.ب.۳)
  32. نذیر (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُون‏ بَشيراً وَ نَذيراً؛ فصلت/۳-۴)
  33. نعمت (وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث‏؛ ضحی/۱۱)
  34. نور (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ؛ اعراف/۱۵۷)
  35. وحی (قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْي‏؛ انبیاء/۴۵)
  36. هدی (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏؛ بقره/۲)

و ۵ مورد آنها می‌تواند محل مناقشه باشد که عبارتند از:

  1. سراج؛ (إِنَّا أَرْسَلْنَكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا وَ داعِياً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً؛ احزاب/۴۶) (بنابر اینکه مراد از سراج منیر، قرآن باشد، درحالی که ظهورش خود پیامبر است؛ و قرائتی هم یافت نشد که به صورت سراجٍ منیرٍ باشد که محملی برای این شود که آن را قرآن بدانیم)
  2. هادی (إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ؛ جن/۱ و ۲) (در این آیات تعبیر «هادی» به کار برده نشده است و این اسم برگرفته از کلمه یهدی موجود در آیه می‌باشد و به نظر می‌رسد همان کلمه «هدی» ‌برای این منظور کفایت می‌کرد)
  1. عصمت (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً؛ آل‌عمران/۱۰۳) (در این آیه تعبیر «عصمت» ذکر نشده است و این اسم برگرفته از کلمه «و اعتصموا» موجود در آیه می‌باشد).

 

دانشنامه بزرگ اسلامی از فرهنگ نامه علوم قرآن (ج۱، ص ۸۲۶) نقل می‌کند که جمال الدین ابوالفتوح رازی، در مقدمه تفسیر خود ۴۳ نام برای قرآن آورده است و از بدر الدین زرکشی نقل می‌کند که حرالی کتابی در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف برای قرآن یاد آورشده است. همچنین قاضی ابوالمعالی عزیزی بن عبدالملک نیز ۵۵ نام و عنوان برای قرآن نقل کرده است که ۴۳ نام آن با فهرست ابوالفتوح رازی مشترک است. فیروزآبادی در بصائر ذوی‌التمییز ادعا می‌کند که برای قرآن صد اسم در قرآن کریم آمده و ۹۴ اسم را ذکر می‌کند؛ و سپس در این فرهنگنامه آن عده از اسامی و صفات قرآن را که از کتاب‌های مذکور به دست می‌آید ۹۹ مورد (البته در متن آن ادعا شده که اینها صد اسم است؛ اما کلمه «حبل» ‌را دوبار تکرار کرده است؛ یعنی یکبار در شماره ۲۵ و یکبار در شماره ۳۲ آن را آورده است) برمی‌شمرد که همه موارد قبلی در این فهرست آمده؛ و بقیه موارد به ترتیب الفبا به شرح ذیل است:

  1. آیات الله (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏؛ بقره/۲۵۲)
  2. اَثاره (ائْتُونی بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَدِقِين؛ احقاف/۴)
  1. احسن الحدیث (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ؛ سوره زمر/۲۳)
  2. اِمام (يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتی كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلا؛ اسراء/۷۱)
  3. إنزال (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/۱۷۴)
  4. بالغة (وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ؛ حِكْمَةُ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُر؛ قمر/۵)
  5. برهان (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/۱۷۴)
  6. بیّنات (وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَ لَا تخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ؛ بَلْ هُوَ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ فی صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَ مَا يجْحَدُ بِايَاتِنَا إِلَّا الظَّلِمُون؛ عنکبوت/۴۹)
  7. بیّنه (أَوْ تَقُولُواْ لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَی‏ مِنهُمْ فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ هُدًی وَ رَحْمَةٌ؛ انعام/۱۵۷)
  8. تبصره (أَ فَلَمْ يَنظُرُواْ إِلی السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا… وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ… تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَی‏ لِكلِّ عَبْدٍ مُّنِيب؛ ق/۸)
  9. تصدیق (وَ مَا كاَنَ هَاذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْترَی‏ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَاكِن تَصْدِيقَ الَّذِی بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِ الْعَالَمِين؛ یونس/۳۷)
  10. تفسیر (وَ لَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقّ‏ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا؛ فرقان/۳۳)
  11. تفصیل (ما كانَ حَديثاً يُفْتَری‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ یوسف/۱۱۱)
  12. ثقیل (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/۵)
  13. حجّة (قُلْ فَلِلّهِ الحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِين؛ انعام/۱۴۹)
  14. خیر (وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَا ذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيرا؛ نحل/۳۰)
  15. رسالة (يَأَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه؛ مائده/۶۷)
  16. صُحُف (في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ عبس/۱۳)
  17. صدق (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِه؛ انعام/۱۱۵)
  18. العروة الوثقی (فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی‏ لَا انفِصَامَ لَهَا، بقره/۲۵۶؛ وَ مَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلی اللَّهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی‏، لقمان/۲۲)
  19. غیب (ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ، آل عمران/۴۴ و یوسف/۱۰۲؛ وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ، یونس/۲۰؛‌ أم عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ، طور/۴۱ و ‌قلم/۴۷؛ وَ مَا هُوَ عَلی الْغَيْبِ بِضَنِينٍ؛ وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ؛ تکویر/۲۴-۲۵)
  20. فضل (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَالِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيرٌ مِّمَّا يجْمَعُون؛ یونس/۵۸)
  21. قسط (وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنهُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِين؛ مائده/۴۲)
  22. قیل (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا؛ نساء/۱۲۲)
  23. قیّمة (رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُواْ صحُفًا مُّطَهَّرَةً؛ فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة؛ بینة/۳)
  24. کلمات الله (وَ لَوْ أَنَّمَا فی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كلِمَاتُ اللَّهِ؛ لقمان/۲۷)
  25. کلمة الله (وَ تَمَّتْ كلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم؛ انعام/۱۱۵)
  26. کوثر (إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر؛ کوثر/۱)
  27. ماء (وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلی‏ ذَهَابِ بِهِ لَقَادِرُون؛ مؤمنون/۱۸)
  28. مبشِّر (الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلی‏ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَ لَمْ يجْعَل لَّهُ عِوَجَا؛ قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا؛ کهف/۲)
  29. متلُوّ (الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلَئكَ يُؤْمِنُونَ بِه؛ بقره/۱۲۱)
  30. مثانی (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی؛ زمر/۲۳)
  31. مُثَبِّت (وَ كلّاً نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك‏؛ هود/۱۲۰)
  32. مَثَل (أَ لَمْ‌تر كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مثلا كلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فی السَّمَاء؛ ابراهیم/۲۴)
  33. محکمة (وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوْ لَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ…، محمد/۲۰؛ الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/۱)
  34. مرتَّل (وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلا؛ مزمل/۴)
  35. مرفوع (فی صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/۱۴)
  36. مسطور (وَ كِتَابٍ مَّسْطُورٍ؛ فی رَقٍّ مَّنشُور؛ طور/۲)
  37. مصدِّق (وَ هذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَينَ يَدَيْهِ؛ انعام/۹۲)
  38. مطهَّر (فی صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/۱۴)
  39. مفصِّل (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغي‏ حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً؛ انعام/۱۱۴)
  40. مقروء (وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلی النَّاسِ عَلی‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلا؛ اسراء/۱۰۶)
  41. مکرَّم (فی صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/۱۳)
  42. منزَّل (وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلی النَّاسِ عَلی‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلا؛ انعام/۱۱۴)
جمع‌بندی‌ای از اسماء قرآن

در هر دو فهرست فوق، متن آیاتی که محل استناد این اقوال واقع شده بود را آوردم (البته شماره برخی از آیاتی که برایش گذاشته بودند واقعا تناسبی نداشت و سعی شد آن کلمه در آیه دیگری که مرتبط باشد بیاید) و اگر به آیات مربوطه توجه شود به نظر می‌رسد در هر دو فهرست موارد متعددی وجود دارد که:

الف. تطبیق آن کلمه بر قرآن چندان بر اساس ظهور خود عبارت قابل دفاع به نظر نمی‌رسد مگر اینکه در حدیثی چنین استنادی یافت شود:

در فهرست اول، کلمات «ایمان» در آیه «مُنَادِيًا يُنَادِی لِلْايمَنِ»؛ یا «اثرة» در آیه «ائْتُونی بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ» یا «نبأ» در آیه ۴۶.          نبأ در آيه «عَمَّ يَتَساءَلُون‏ عَنِ النَّبَإِ الْعَظيم‏» (نبأ/۱-۲) یا «نعمت» در آیه نعمت «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث‏» (ضحی/۱۱) یا «علم» در آیه «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» (بقره/۱۲۰)؛

و در فهرست دوم کلمات «اثارة» و «امام» و «تفسیر» و «حجة» و «خیر» و «رسالة» و «صحف» و «العروة الوثقی» «غیب» و «فضل» و «قسط» و «کوثر» و «ماء» و «مَثَل»)

ب. یک وصف است و تفنن در عبارت رخ داده است و از تعابیری که با یک معنا در قرآن آمده انواع اسامی درست کرده‌اند (مثل اسامی تنزیل و انزال و منزّل؛ یا بشری و بشیر و مبشر؛ یا ذکر و تذکرة و ذکری؛ یا مبین و بینات و بینة؛ یا کلام الله و کلمة الله و کلمات الله؛ یا قول و قیل؛ یا قیّم و قیّمة؛ یا تصدیق و مصدق؛ یا تفصیل و مفصل؛ یا قرآن و مقروء؛ یا بصائر و تبصرة)

با این وصف، ابتدا فهرست فوق را یکبار با حذف تکرار اوصاف مشابه و بر اساس آن مواردی که می‌توان آن را به عنوان ظهور قابل دفاع وصفی برای قرآن دانست بازنویسی می‌شود؛ و در گام بعد تمامی آیاتی که چهار اسم اصلی قرآن در آن آمده بود و توضیحی درباره قرآن می‌داد (که در بسیاری از موارد با فهرست فوق تداخل دارد) را در یک نظم منطقی و دسته‌بندی شده که بتواند معرفی نسبتا جامعی از قرآن ارائه دهد ارائه خواهد شد.

گام اول: بازنویسی فهرست ویژگی‌های قرآن بر اساس تجمیع و حذف موارد مشکوک فوق:

  1. قرآن و مقرو (خواندنی و خوانده شده و جمع شده) و متلو (تلاوت شده) است: (إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قيامة/۱۷-۱۸) (الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلَئكَ يُؤْمِنُونَ بِه؛ بقره/۱۲۱) البته قرائتی به زبان عربی (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (يوسف/۲) که توصیه شده به ترتیل خوانده شود (وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلا؛ مزمل/۴)
  2. در واقع، گفتار و قول و کلام و کلمات خداست (وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون‏؛ قصص/۵۱) (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّی يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ؛ توبه/۶)
  3. اما قولی وزین و ثقیل (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/۵)
  1. قولی فصل و فیصله دهنده (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل‏؛ طارق/۱۳)
  2. کتاب است:‌ (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ (آل عمران/۳)
  3. کتابی که مسطور است و سطر به سطرش نوشته و آماده شده: (وَ كِتَابٍ مَّسْطُورٍ؛ فی رَقٍّ مَّنشُور؛ طور/۲)

و تمامش وحی است (قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْي‏؛ انبیاء/۴۵)

  1. و مشتمل است بر آیات الله (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏؛ بقره/۲۵۲)
  2. و از جانب خداوند نازل شده (تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاوَاتِ الْعُلی(طه/۴)
  3. فرقان و جداکننده حق و باطل است: (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً (فرقان/۱)
  4. انذاردهنده و مایه انذار است (همان)
  5. ذکر و مایه تذکر است: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر/۹) مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَی؛ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يخْشی‏(طه/۳)
  6. و در عین حال، دل را محکم و تثبیت می‌کند (وَ كلّاً نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك‏؛ هود/۱۲۰)
  7. امر خدا بلکه روحی از امر خداست که بر پیامبر وحی و به سوی ما فروفرستاده شده (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم‏؛ طلاق/۵) و (وَ كَذَالِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْايمَانُ وَ لَاكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهدِی بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتهْدِی إِلی‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيم؛ شوری/۵۲)
  8. هُدی و عامل هدایت است (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمينَ؛ نحل/۸۹)
  9. مایه بشارت است (همان)
  10. رحمت است (همان)
  11. بصائر و بصیرت‌بخش است: (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ، جاثیه/۲۰) (أَ فَلَمْ يَنظُرُواْ إِلی السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا… وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ… تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَی‏ لِكلِّ عَبْدٍ مُّنِيب؛ ق/۸)
  12. و تمامش برهان (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/۱۷۴)
  1. در عین اینکه کاملا گویا و بلاغ است (هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ؛ ابراهیم/۵۲)
  2. بیانگر و تبیین کننده و حاوی آیات تبیین‌گر است؛ بیان: (هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقين‏؛ آل‌عمران/۱۳۸)، تبیان (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء؛ نحل/۸۹)، مبین (الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين‏؛ یوسف/۱)
  3. موعظه است (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُم‏؛ یونس/۵۷)
  4. در عین اینکه عَجَب است؛ عجیب و تعجب‌برانگیز (فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا؛ جن/۱)
  5. حبل الله است که باید بدان درآویخت (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ آل‌عمران/۱۰۳)
  6. حدیث (سخنی نو) و بلکه احسن الحدیث است (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلی‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً؛ كهف/۶؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛ زمر/۲۳)
  7. کتابی است که از سویی یکسره متشابه است و همه اجزایش شبیه و مؤید هم (همان)
  8. که تفصیل یافته و تفصیل هر چیزی است تفصیل (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغي‏ حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً؛ انعام/۱۱۴) و (ما كانَ حَديثاً يُفْتَری‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ یوسف/۱۱۱)
  9. و از سوی دیگر یکسره محکم و قاطع است (وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوْ لَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ…، محمد/۲۰؛ الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/۱)

و در عین حال آیاتش هم محکم است و هم متشابه (هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محْكَمَاتٌ هُنَّ‌ أم الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ؛ آل عکران/۷)

  1. این کتاب مثانی است و منعطف شونده بر خود (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛ زمر/۲۳)
  2. که جلود اهل خشیت را نرم (مقشعر) می‌کند (همان)]
  3. حق [الیقین] است (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ… وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ حاقه/۴۰-۵۱)
  4. حکم است؛ حکمی عربی (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا؛ رعد/۳۷)
  5. سراسر حکمت است و حکیمانه (ذلِكَ مِمَّا أَوْحی‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ؛ اسراء/۳۹) (وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ؛ یس/۲)
  6. شفاء است (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ؛ یونس/۵۷) البته اصل این شفا برای مؤمنان است و کسانی که بدان ایمان نیاورند در گوششان سنگین و مایه کوری آنهاست (وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا أَعجَمِيًّا لَّقَالُواْ لَوْ لَا فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ ءَ اعجَمِی وَ عَرَبی قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدًی وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فی ءَاذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمی؛ فصلت/۴۴)
  7. سراسر متصف به صدق و راستی است (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِه؛ انعام/۱۱۵)
  8. سراسر متصف به عدل است (همان)
  9. عزیز و شکست‌ناپذیر و مغلوب‌نشدنی است که باطل در آن هیچ راهی ندارد (و انه لكتاب عزيز؛ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ؛ فصلت/۸۷-۸۸) و هیچ گونه تبدیلی در کلمات آن راه ندارد (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِه؛ انعام/۱۱۵)
  10. علیّ و اعلی و برتر از هر چیزی است (وَ إِنَّهُ في‏‌ أم الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم‏؛ زخرف/۴)
  11. و مصدق و تصدیق‌کننده کتابهای قبلی هم هست (وَ مَا كاَنَ هذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْترَی‏ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَكِن تَصْدِيقَ الَّذِی بَينَ يَدَيْهِ؛ یونس/۳۷) (وَ هذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَينَ يَدَيْهِ؛ انعام/۹۲)
  12. و مهیمن و سایه‌افکن بر همه کتب آسمانی پیشین است (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْه‏؛ مائده/۴۸)
  13. و سراسر نور است (وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ؛ اعراف/۱۵۷)
  14. حاوی أحسن القصص است (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآن‏؛ یوسف/۳)
  15. کریم است و بخشنده و ارجمند (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم‏؛ واقعه/۷۷)
  16. مبارک است و پربرکت (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ؛ انعام۹۲ و ۱۵۵)
  17. قیّم است: قیمت‌دار و قوام‌بخش (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلی‏ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْه‏؛ کهف/۱-۲) (رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُواْ صحُفًا مُّطَهَّرَةً؛ فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة؛ بینة/۳)،
  18. و عظیم است وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم‏؛ حجر ۸۷)
  19. و مجید و با مجد و عظمت (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجيد؛ ق/۱)
  20. و در زمره صحیفه‌هایی است (فی صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/۱۳)
  21. که آنها را مکرم داشته‌اند (همان)
  22. و رفعت داده‌اند (مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/۱۴)
  23. و پاک نگه داشته‌اند (همان)

گام دوم: معرفی قرآن کریم بر اساس اسامی فوق و سایر آیات

با این لحاظ اگر اسامی قرآن را همین چهار اسم قرآن و فرقان و کتاب و ذکر [ که شامل معنای «ذکری» و «تذکرة» هم بشود] بدانیم و بخواهیم بقیه مواردی که به عنوان صفات و ویژگی‌های قرآن در قالب اسم و وصف مطرح شده است به عنوان راهی برای شناخت قرآن معرفی کنیم در یک نگاه گذرا به این اوصاف می‌توانیم برسیم. برای متن زیر بیش از ۲۵۰ آيه مستقیما مورد استفاده قرار گرفته که برای اینکه مطالعه آن آسان شود ابتدا متن بدون ذکر آیاتش تقدیم می‌شود و سپس متن با حداقل یک (و در برخی موارد حساس؛ چند) مورد از آیاتی که بر آن عبارت دلالت می‌کند ارائه می‌شود.

کل بحث در پنج فراز (چیستی قرآن؛ ویژگی‌های قرآن و آورنده‌اش؛ محتوای قرآن؛ هدف و کارکرد قرآن؛ و نحوه مواجهه با قرآن) تقدیم می‌شود.

۱.    چیستی قرآن

قرآن، سخن خدا (الْقَوْلَ)، آن هم سخنی نو (الْحَديثِ) بلکه بهترین سخن نو (أَحْسَنَ الْحَديثِ)، کتابِ نوشته شده خدا (كِتابٍ مَسْطُور)، امر خدا، بلکه روحی از امر خدا، نور و کلام‏ و کلمات خداوند است به زبان عربی مبین، که از علم خدا بر پیامبرش وحی شده؛ به سوی پیامبرش، اما در حقیقت به سوی ما و برای ما به حق و بر اساس میزان نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است، و هم وحی شدن و نازل شدنش از جانب خداوند حق است، هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند.

متن فوق همراه مستندات

قرآن (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ؛ أنعام/۱۹)، آیات خدا (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏؛ بقره/۲۵۲)، سخن خدا (أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ‌ أم جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلينَ؛ مؤمنون/۶۸)، آن هم سخنی نو (إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا، كهف/۶) بلکه بهترین سخن نو (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً؛ زمر/۲۳)، کتابِ نوشته شده خدا (وَ كِتابٍ مَسْطُور؛ طور/۲)، امر خدا (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم‏؛ طلاق/۵)، بلکه روحی از امر خدا (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا‏؛ شوری/۵۲)، و نور (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا؛ طلاق/۱۰) و کلام‏ (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّی يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ؛ توبه/۶) و کلمات خداوند (وَ تَمَّتْ كلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلِمَاتِهِ؛ انعام/۱۱۵) است، به زبان عربی مبین (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ… بِلِسَانٍ عَرَبی مُّبِينٍ؛ شعراء/۱۹۵)، که از علم خدا (فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ، هود/۱۴؛ لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ، نساء/۱۶۶) بر پیامبرش وحی شده است (وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ، فاطر/۳۱) اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ، عنكبوت/۴۵)؛ به سوی پیامبرش (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ؛ زمر/۲) بلکه در حقیقت به سوی ما (أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً، نساء/۱۷۴؛ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ، أنبياء/۱۰؛ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً، أنعام/۱۱۴) و برای ما به حق (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ؛ زمر/۴۱) و بر اساس میزان (اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ؛ شوری/۱۷) نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن (وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ؛ فاطر/۳۱) و نازل شدنش از جانب خداوند حق است (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ، إسراء/۱۰۵؛ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي‏ شِقاقٍ بَعيدٍ، بقرة/۱۷۶) هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند (المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ؛ رعد/۱)!

۲.    ویژگی‌های قرآن و آورنده‌اش

قرآن، کتابی است مبارک و با مجد و عظمت و علو و کرامت، حکیمانه و قوام‌بخش و محکم و وزین و کاملا جدی. در زمره صحیفه‌هایی است که آنها را مکرم داشته‌ و رفعت داده‌ و پاک نگه داشته‌اند؛ و و حقیقت آن در کتابی مکنون و لوحی محفوظ است؛ شاید از همه مهمتر اینکه شکست‌ناپذیر و مغلوب‌نشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد؛ چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم و حمید و شکست‌ناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم و علیمی است که سرّ آسمانها و زمین را می‌داند و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه و رب العالمین است؛ همان خداوندی که چون انسان را به حال خود رها نکرده، پس حتما برای او کتاب نازل می‌کند و خودش بر صدق آن شهادت می‌دهد و حفاظت از آن را عهده‌دار می‌شود چنانکه امکان تبدیل در کلماتش نیست؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیه‌ای را به جای آیه دیگری مبدل کند خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ هرچند برخی نابکاران سعی می‌کنند با زبان‌بازی بافته‌های خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند.

شاید بتوان همه این ویژگی‌های قرآن را در این یک وصف خلاصه نمود: بی‌همانندی؛ چنانکه نه‌تنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد، بلکه هیچ تزلزل و اعوجاج و باطلی در آن راه ندارد، و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمی‌توانند مثل آن را بیاورند؛ این تنها کتاب آسمانی است که خودش معجزه است، یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونه‌ای است که هرکس می‌تواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت می‌دهد، و همین بهترین شاهد است بر اینکه این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته و از این رو هر کاری از آن ساخته است، به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا می‌کند و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را هم برانگیخته است!

اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست، و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است و اگر به خود او بود هیچگاه نمی‌توانست چنین چیزی بیاورد، و قطعا نه شیاطین در آن ذره‌ای تصرف کرده‌ و توان تصرف در آن را دارند، و نه به پیامبر توان شاعری داده‌اند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد، و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست.

اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است، و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن، با دیگران فرقی نداشته باشد؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن، علاوه بر نزول تدریجی، با نزول دفعی هم بر قلب وی نازل شده؛ او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده، تا جایی که چه‌بسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجی‌اش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید، که خداوند هشدار داد که عجله نکن.

او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند، و مفاد آن را تعلیم دهد و تبیین نماید بلکه با نزول قرآن مسئولیت اجتماعی حکومت و حکم کردن بر اساس بین مردم هم بر دوش پیامبر نهاده شده، که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است؛ تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند؛ پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر ‌مسأله‌ای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است؛ و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می‌دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی؛ و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند.

متن فوق همراه مستندات

قرآن، کتابی است مبارک (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ، انعام۹۲ و ۱۵۵؛ وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ، أنبياء/۵۰) و با مجد (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجيدِ، ق/۱؛ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ، بروج/۲۱) و عظمت (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم‏؛ حجر ۸۷) و علو (وَ إِنَّهُ في‏‌ أم الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم‏؛ زخرف/۴) و کرامت (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم‏؛ واقعه/۷۷)، حکیمانه (وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ، یس/۲؛ تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكيمِ، لقمان/۲؛ يونس/۱) و قوام‌بخش (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلی‏ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْه‏؛ کهف/۱-۲) و محکم (فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ، محمد/۲۰؛ الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/۱) و وزین (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/۵) و کاملا جدی (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَ مَا هُوَ بِالهَزْلِ؛ طارق/۱۳-۱۴). در زمره صحیفه‌هایی است که آنها را مکرم داشته‌ و رفعت داده‌ و پاک نگه داشته‌اند(فی صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/۱۳-۱۴)؛ و حقیقت آن در کتابی مکنون (في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ واقعة/۷۸) و لوحی محفوظ (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ؛ في‏ لَوْحٍ مَحْفُوظٍ؛ بروج/۲۱-۲۲) است؛ و شاید از همه مهمتر اینکه شکست‌ناپذیر و مغلوب‌نشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد (وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ؛ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ؛ فصلت/۴۱-۴۲)، چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم (تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ؛ زمر/۱ و جاثیه/۲ و احقاف/۲) و حمید (تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ؛ فصلت/۴۲) و شکست‌ناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم (تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فصلت/۲؛ تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ، یس/۵) و علیمی (تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْعَليمِ، غافر/۲؛ وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ، نمل/۶) است که سرّ آسمانها و زمین را می‌داند (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحيماً؛ فرقان/۶) و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه (تَنْزيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی‏؛ طه/۴) و رب العالمین (وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ، شعراء/۱۹۲؛ تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ، سجده/۲) تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ، واقعه/۸۰ و حاقه/۴۳) است؛ همان خداوندی که چون انسان را به حال خود رها نکرده (أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدی‏؛ قیامت/۳۶)، پس حتما برای او کتاب نازل می‌کند (إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّی الصَّالِحينَ؛ أعراف/۱۹۶) و خودش بر صدق آن شهادت می‌دهد (لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفی‏ بِاللَّهِ شَهيداً؛ نساء/۱۶۶) و حفاظت از آن را عهده‌دار می‌شود (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ حجر/۹)؛ چنانکه امکان تبدیل در کلماتش نیست (وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ؛ كهف/۲۷)؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیه‌ای را به جای آیه دیگری مبدل کند (وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛ نحل/۱۰۱) خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد (وَ إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحی‏ إِلَيَّ؛ يونس/۱۵)؛ هرچند برخی نابکاران سعی می‌کنند با زبان‌بازی بافته‌های خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند (وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَريقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل‏عمران/۷۸) و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‏ عَلَی اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ أنعام/۹۳).

شاید بتوان همه اینها را در این یک وصف خلاصه نمود: بی‌همانندی؛ چنانکه نه‌تنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد؛ بلکه هیچ تزلزل (لا رَيْبَ فيهِ؛ بقره/۲) و اعوجاج (لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً؛ كهف/۱؛ قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ؛ زمر/۲۸) و باطلی در آن راه ندارد و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمی‌توانند مثل آن را بیاورند (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً، إسراء/۸۸؛ وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ، بقرة/۲۳)، و این تنها کتاب آسمانی است که خودش معجزه است، یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونه‌ای است که هرکس می‌تواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت می‌دهد (وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفی‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ؛ رعد/۴۳) و همین بهترین شاهد بر این است که این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته (أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ فَإِلَّمْ يَسْتَجيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ هود/۱۳-۱۴) و از این رو هر کاری از آن ساخته است (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی‏؛ رعد/۳۱) به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا می‌کند (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛ حشر/۲۱) و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را هم برانگیخته است! (فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا؛ جن/۱).

اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست (وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَری‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ يونس/۳۷) و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است (إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قيامة/۱۷-۱۸) و اگر به خود او بود هیچگاه نمی‌توانست چنین چیزی بیاورد (وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقی‏ إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ، قصص/۸۶؛ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، شوری/۵۲) و قطعا نه شیاطین در آن ذره‌ای تصرف کرده‌اند و توان تصرف در آن دارند (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطينُ وَ مَا يَنبَغِی لهُمْ وَ مَا يَسْتَطِيعُون‏؛ شعراء/۲۱۰-۲۱۱) و نه به پیامبر توان شاعری داده‌اند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي‏ لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ، یس/۶۹؛ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ، حاقه/۴۱) و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ، انبیاء/۵؛‌ أم يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ، طور/۳۰؛ وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ، صافات/۳۶) و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ (عنكبوت/۵۰).

اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن با دیگران فرقی نکند؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن علاوه بر نزول تدریجی (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً، فرقان/۳۲؛ وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً، إسراء/۱۰۶) با نزول دفعی (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، قدر/۱؛ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ، دخان/۳) هم بر قلب وی نازل شده، او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده تا جایی که چه‌بسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجی‌اش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید، که خداوند هشدار داد که عجله نکن (وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضی‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً؛ طه/۱۱۴).

او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند (وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی‏ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرينَ؛ نمل/۹۲) و مفاد آن را تعلیم دهد (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ، نساء/۱۰۵؛ هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ، جمعة/۲) و تبیین نماید (َنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ نحل/۴۴)، بلکه با نزول قرآن مسئولیت اجتماعی حکومت (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، نساء/۵۹؛ وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلی الرَّسُولِ وَ إِلی أُوْلی الْأَمْرِ مِنهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُمْ، نساء/۸۳) و حکم کردن بر اساس بین مردم هم بر دوش پیامبر نهاده شده (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ، نساء/۱۰۵؛ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ… فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، مائدة/۴۸)، که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغي‏ حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرينَ؛ أنعام/۱۱۴) تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ حدید/۲۵) پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر ‌مسأله‌ای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است (وَ إِذَا قِيلَ لهُمْ تَعَالَوْاْ إِلی‏ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلی الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا؛… وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ… فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتی‏ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يجدُواْ فی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا؛ نساء/۶۱-۶۵) و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می‌دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‏؛ طه/۲) و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند (وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ فرقان/۳۰)

۳.    محتوای قرآن

قرآن سراسر برهان و موعظه و حکمت و بلاغ است؛ حاوی بیان روشن و تبیین کننده، و دارای آیاتی تبیین‌گر، و از این رو مصداق بارز حق‌الیقین است؛ آمده تا مورد اندیشه قرار گیرد و مخاطبانش را که اهل علم‌اند به استوارترین وضعیت هدایت کند؛ چرا که حُکم و سخنی است فیصله‌دهنده و جداکننده حق و باطل، و تمامیت محتوای آن بر اساس صدق و عدل است.

این کتاب نه‌تنها شامل مطالب متنوعی است همچون پاسخ به سوالات و وعده و وعید و حکایات پیامبران و بلکه أحسن القصص و مَثَل‌های متنوع و تصدیق‌کننده کتابهای قبلی – و البته همینه‌اش بر آنها افتاده-، و نه تنها نازل شده تا آنچه علمای امت‌های پیشین از کتاب‌های آسمانی مخفی کردند و یا در آن اختلاف کردند و بلکه هرگونه اختلافی را که رخ داده و می‌دهد رفع ‌کند؛ بلکه چون بر اساس علم خدا تفصیل یافته، تفصیل هر چیزی و واجد تبیانی برای هر چیز و بیانگر همه حقایق ریز و درشت عالم است و هیچ چیزی از آن فروگذار نشده و همه چیز در آن نوشته و ثبت شده است.

کتابی است که از سویی إحکام یافته و سپس تفصیل داده شده؛ و از سوی دیگر در این تفصیل، همه اجزایش شبیه و مؤید هم (متشابه) و منعطف شونده بر خود (مثانی) است؛ و در عین حال آیاتش هم محکم است و هم متشابه، که کسانی که در دلشان انحرافی هست متشابهاتش را محور قرار می‌دهند تا فتنه‌انگیزی کنند یا به خیال خود به تاویل آن دست یابند، در حالی که راسخان در علم به همه آن و اینکه یکسره از جانب خداوند است ایمان دارند.

متن فوق همراه مستندات

قرآن سراسر برهان (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/۱۷۴) و موعظه (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُم‏؛ یونس/۵۷) و حکمت (حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ، قمر/۵؛ ذلِكَ مِمَّا أَوْحی‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ، اسراء/۳۹) و بلاغ (هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ؛ ابراهیم/۵۲) است؛ حاوی بیان روشن (هذا بيان للناس؛ آل‌عمران/۱۳۸؛ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ، دخان/۲؛ زخرف/۲؛ تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين‏؛ یوسف/۱؛ قصص/۲؛ شعراء/۲؛ الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبينٍ، حجر/۱؛ طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبينٍ، نمل/۱) و تبیین کننده (فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ؛ انعام/۱۵۷)، و دارای آیاتی تبیین‌گر (بَلْ هُوَ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ فی صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ؛ عنکبوت/۴۹؛ وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ، بقرة/۹۹؛ وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ، حج/۱۶؛ سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ، نور/۱؛ وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ، نور/۳۴؛ لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، نور/۴۶؛ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلی‏ عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ، حديد/۹؛ إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ، مجادلة/۵)، و از این رو مصداق بارز حق‌الیقین است (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ… وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ حاقه/۴۰-۵۱)؛ آمده تا مورد اندیشه قرار گیرد (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، يوسف/۲؛ إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، زخرف/۳) و مخاطبانش را که اهل علم‌اند (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ فصلت/۳) به استوارترین وضعیت هدایت ‌کند (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ؛ إسراء/۹)؛ چرا که حُکم (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا؛ رعد/۳۷) و سخنی است فیصله‌دهنده (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل‏؛ طارق/۱۳) و جداکننده حق و باطل (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‏ عَبْدِهِ؛ فرقان/۱) و تمامیت محتوای آن بر اساس صدق و عدل است (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ؛ انعام/۱۱۵)

این کتاب نه‌تنها شامل مطالب متنوعی است همچون پاسخ به سوالات (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ، مائدة/۱۰۱؛ یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ، بقرة/۱۸۹؛ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامی‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ، بقرة/۲۱۵؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ، بقرة/۲۱۷؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ‏، بقرة/۲۱۹؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامی‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ‏، بقرة/۲۲۰؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذی فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ‏، بقرة/۲۲۲؛ يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ‏، مائدة/۴؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً، أعراف/۱۸۷؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ‏، انفال/۱؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً، إسراء/۸۵؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً، كهف/۸۳؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً، طه/۱۰۵) و وعده (إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ؛ توبة/۱۱۱) و وعید (وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي‏ أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبيراً؛ إسراء/۶۰) و حکایات پیامبران (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا، مريم/۱۶؛ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا، مريم/۴۱؛ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسی‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا، مريم/۵۱؛ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا، مريم/۵۴؛ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا، مريم/۵۶) و بلکه أحسن القصص (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ؛ يوسف/۳) و مَثَل‌های متنوع (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ، إسراء/۸۹ و كهف/۵۴؛ وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ في‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ، روم/۵۸ و زمر/۲۷) و تصدیق‌کننده کتابهای قبلی (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ، آل‏عمران/۳؛ وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ، بقرة/۴۱؛ قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدی وَ بُشْری‏ لِلْمُؤْمِنينَ، بقرة/۹۷؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ، نساء/۴۷؛ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ؛ أنعام/۱۵۵)- و البته همینه‌اش بر آنها افتاده (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ؛ مائدة/۴۸)-؛ و نه تنها نازل شده تا آنچه علمای امت‌های پیشین از کتاب‌های آسمانی مخفی کردند (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛ مائدة/۱۵) و یا در آن اختلاف کردند (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلی‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَكْثَرَ الَّذي هُمْ فيهِ يَخْتَلِفُونَ؛ نمل/۷۶) و و بلکه هرگونه اختلافاتی که رخ داده و می‌دهد را رفع ‌کند (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ؛ نحل/۶۴)؛ بلکه چون بر اساس علم خدا تفصیل یافته (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی‏ عِلْمٍ؛ أعراف/۵۲)؛ پس تفصیل هر چیزی است (تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ یوسف/۱۱۱) و واجد تبیانی برای هر چیز (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ نحل/۸۹) و بیانگر همه حقایق ریز و درشت عالم است (وَ ما تَكُونُ في‏‌شان وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ، يونس/۶۱؛ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ، سبأ/۳؛ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ، أنعام/۵۹؛ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ، هود/۶؛ قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي في‏ كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسی‏، طه/۵۲؛ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ، نمل/۷۵؛ وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَی اللَّهِ يَسيرٌ، فاطر/۱۱؛ ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَی اللَّهِ يَسيرٌ، حديد/۲۲) و هیچ چیزی از آن فروگذار نشده است (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ؛ أنعام/۳۸) و همه چیز در آن نوشته و ثبت شده است (وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ، طور/۲؛ وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً، إسراء/۵۸؛ النَّبِيُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلی‏ أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً، أحزاب/۶)

کتابی است که از سویی إحکام یافته و سپس تفصیل داده شده (الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/۱)؛ و از سوی دیگر در این تفصیل همه اجزایش شبیه و مؤید هم (متشابه) و منعطف شونده بر خود (مثانی) است (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ؛ زمر/۲۳)؛ و در عین حال آیاتش هم محکم است و هم متشابه، که کسانی که در دلشان انحرافی هست متشابهاتش را محور قرار می‌دهند تا فتنه‌انگیزی کنند یا به خیال خود به تاویل آن دست یابند در حالی که راسخان در علم به همه آن و اینکه یکسره از جانب خداوند است ایمان دارند (هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محْكَمَاتٌ هُنَّ‌ أم الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فی قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فی الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا؛ آل عمران/۷)

۴.    هدف و کارکرد قرآن

[بر طبق احادیث] قرآن همان ریسمان محکم الهی است که همگان باید بدان درآویزند؛ این کتاب برای هدایت و تذکر (ذکر؛ ذکری؛ ‌تذکرة) و بشارت و انذار همگان آمده، یعنی نه‌تنها برای مخاطبان مکان و زمان خودش و هرکس که این پیام به او برسد، بلکه برای همه جهانیان است؛ و خداوند آن را برای اینکه مردم متذکر شوند ساده و آماده نموده، تا انسانها به تقوا برسند و از ظلمات درآمده، به نور وارد شوند، و در عین حال به ظالمان هم هشدار و انذار می‌دهد. البته باید ایمان و تقوا و ترس از خدا در انسان شکل‌ بگیرد تا از این هدایت و تذکر بهره‌مند ‌شوند؛ پس در واقع برای مؤمنان و تسلیم‌شوندگان و اهل یقین است که مایه بشارت و رحمت و شفا و بصیرت‌بخش (بصائر) و روشنی‌بخش (نور) می‌باشد و جلود اهل خشیت را نرم (مقشعر) و مؤمنان را تثبیت می‌کند؛ ولی برای آنان که ایمان نیاورند گوششان از آن سنگین و چشمشان به حقیقت آن کور خواهد بود، و بر ظالمان جز خسارت نمی‌افزاید.

متن فوق همراه مستندات

[بر طبق احادیث] قرآن همان ریسمان محکم الهی است که همگان باید بدان درآویزند (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ آل عمران/۱۰۳)؛ و برای هدایت (أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدی لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدی‏ وَ الْفُرْقانِ، بقره/۱۸۵؛ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدي إِلَی الرُّشْدِ، جن/۱-۲؛ قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی‏ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدي إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی‏ طَريقٍ مُسْتَقيمٍ، أحقاف/۳۰) و تذکر (ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ، ص/۱؛ إن هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ، يوسف/۱۰۴؛ ص/۸۷؛ تكوير/۲۷؛ وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ، قلم/۵۲؛ وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ، أنبياء/۵۰؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ، يس/۶۹؛ هذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقينَ لَحُسْنَ مَآبٍ، ص/۴۹؛ وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ، زخرف/۴۴؛ ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآياتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكيمِ، آل‏عمران/۵۸؛ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً، طلاق/۱۰؛ وَ لَقَدْ صَرَّفْنا في‏ هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً، إسراء/۴۱؛ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ، ق/۴۵؛ وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ، قمر/۱۷و۲۲و۳۲و۴۰؛ وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً، طه/۱۱۳) و بشارت و انذار همگان آمده (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُون‏؛ بَشيراً وَ نَذيرا؛ فصلت/۳-۴؛ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ، محمد/۲)، و نه‌تنها برای مخاطبان مکان و زمان خودش (هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ…لِتُنْذِرَ‌ أم الْقُری‏ وَ مَنْ حَوْلَها؛ أنعام/۱۵۵؛ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ‌ أم الْقُری‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ، شوری/۷) و هرکس که این پیام به او برسد (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ أنعام/۱۹)، بلکه برای همه جهانیان (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً؛ فرقان/۱) است؛ و خداوند آن را برای اینکه مردم متذکر شوند ساده و آماده نموده (وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ؛ قمر/۱۷و۲۲و۳۲و۴۰) تا انسانها به تقوا برسند (قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ زمر/۲۸) و از ظلمات درآمده، به نور وارد شوند (الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی‏ صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ، إبراهيم/۱؛ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلی‏ عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ؛ حديد/۹)، در عین حال به ظالمان هم هشدار و انذار می‌دهد (وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ بُشْری‏ لِلْمُحْسِنينَ؛ أحقاف/۱۲). البته باید ایمان و تقوا و ترس از خدا در انسان شکل‌ بگیرد تا از این هدایت و تذکر بهره‌مند شود (أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلی‏ عَلَيْهِمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْری‏ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ، عنكبوت/۵۱؛ قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدی وَ بُشْری‏ لِلْمُؤْمِنينَ، بقرة/۹۷؛ كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ في‏ صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْری‏ لِلْمُؤْمِنينَ، أعراف/۲؛ ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدی لِلْمُتَّقين‏، بقره/۲؛ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ، ق/۴۵)، پس برای مؤمنان و تسلیم‌شوندگان و اهل یقین است که مایه بشارت و رحمت و شفا و بصیرت‌بخش (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ، جاثیه/۲۰؛ وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ، نحل/۶۴) و روشنی‌بخش (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين‏؛ مائده/۱۵) می‌باشد و جلود اهل خشیت را نرم (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی‏ ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَی اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ؛ زمر/۲۳) و مؤمنان را تثبیت می‌کند (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدی وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمينَ، نحل/۱۰۲؛ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمينَ، نحل/۸۹)؛ ولی برای آنان که ایمان نیاورند گوششان از آن سنگین و چشمشان به حقیقت آن کور خواهد بود (قُلْ هُوَ لِلَّذينَ آمَنُوا هُدی وَ شِفاءٌ وَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ في‏ آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًی؛ فصلت/۴۴) و بر ظالمان جز خسارت نمی‌افزاید (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً؛ إسراء/۸۲)

۵.    مواجهه با قرآن

پس مواجهه مناسب با این متن آسمانی آن است که ابتدا ساکت شویم و به سخن آن گوش دهیم؛ گوش دادنی از سر خشوع، که ایمان را بیفزاید؛ نه از روی استکبار و عناد که ثمره‌اش پشت کردن و تکذیب و مسخره کردن و جدی نگرفتن آن باشد؛ بلکه آن را تا حد ممکن قرائت کنیم و به ترتیل (شمرده شمرده) بخوانیم و در آن تدبر و آن گونه که سزاوارش است تلاوت کنیم تا واقعا بدان ایمان آوریم و خوشحالی‌مان را از همین کسب کنیم، در عین حال توجه داشته باشیم که حتی ممکن است آن را چنین تلاوت کنیم و به شناخت از آن برسیم اما باز شیطان بر ما غلبه کند و حقی را که شناخته‌ایم مخفی کنیم، که در این صورت جزء کسانی خواهیم بود که چون فقط نصیبی از کتاب برده‌اند حاضر نیستند به حق به طور کامل گردن نهند و عملا به دنبال طاغوت راه می‌افتند. پس شایسته است از همان لحظه اول، قرائت و خواندن را با پناه جستن به خدا از شر شیطان آغاز کنیم. ثمره چنین مواجهه‌ای آن است که بدان ایمان بیاوریم و تمسک جوییم و از آن پیروی کنیم تا به فلاح و رستگاری برسیم، یعنی هم بدی‌هایمان از ما زایل گردد و هم کارمان سر و سامان گیرد.

در مقابل، عده‌ای از همان ابتدا در مقابل آن ساکت نمی‌شوند و بدان گوش نمی‌دهند. آنان، یا چنان به باورهای نامعقول آباء و اجدادی‌شان چسبیده‌اند، که مطلقا گوش شنوایی برای هیچ سخنی ندارند، یا انتظارات نابجا چنان ذهنشان را مشغول کرده، که نمی‌توانند به حقیقت گوش دهند و پیش‌داوری‌های ذهنی خود را بر هر چیزی مقدم می‌کنند و با انواع تهمت‌ها به قرآن و آورنده‌اش، دیگران را از گوش سپردن به قرآن برحذر می‌دارند. در واقع دنبال بهانه‌جویی برای گوش ندادن و ایمان نیاوردن هستند و روالشان تکذیب و دروغ شمردن کتاب آسمانی است، تاحدی که اگر همان انتظارات نامعقولشان را هم برآورده شود، همان را هم بهانه‌ای برای تکرار تهمتهای‌شان به قرآن قرار می‌دهند؛ و حتی اگر به ظاهر هم ایمان بیاورند هدفشان متزلزل کردن مؤمنان است، نه ایمان واقعی.

می‌توان گفت یک سلسله باورهای نادرست لااقل در اذهان عده‌ای از آنها رسوخ کرده که مانع ارتباط صحیح آنها با قرآن می‌شود؛ باورهایی مانند انکار آخرت و یا شرک ورزیدن [که شاید شامل شرک خفی هم بشود]. شاید بتوان گفت از منظر قرآن کریم هر کاری که منجر شود که حق تلاوت قرآن ادا نشود یک نحوه کفر ورزیدن به قرآن محسوب می‌شود، که این کفر ورزیدن ظاهرا مرتبط است با جدی نگرفتن (مسخره کردن) ‌قرآن؛ چرا که این دو در کنار هم ذکر شده و مؤمنان از همنشینی با کسانی که به آیات خدا کفر می‌ورزند و مسخره می‌کنند برحذر داشته شده‌اند.

هرچه باشد، بدترین نوع مواجهه با قرآن تکه تکه کردن آن است، و در آن اختلاف کردن؛ که ظاهرا یک ریشه مهم برای این اختلاف کردن، به بخشی از آن ایمان آوردن و به بخش دیگر کفر ورزیدن است یا (همان که قبلا اشاره شد: تنها نصیبی از کتاب بردن) که ریشه آن ناخوشایند داشتن برخی از تعالیم و اوامر الهی، و ظاهرا هدف از این اقدام، کتمان برخی از حقایق آن است.

متن فوق همراه مستندات

مواجهه مناسب با این متن آسمانی آن است که ابتدا ساکت شویم و به سخن آن گوش دهیم (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ، أعراف/۲۰۴) وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلی‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرينَ، أحقاف/۲۹)؛ گوش دادنی از سر خشوع (إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا، مريم/۵۸؛ وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری‏ أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ، مائدة/۸۳؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛ زمر/۲۳) که ایمان را بیفزاید (وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً؛ انفال/۲)، نه از روی استکبار (وَ إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّی مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ في‏ أُذُنَيْهِ وَقْراً، لقمان/۷؛ يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلی‏ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها، جاثية/۸؛ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ آياتي‏ تُتْلی‏ عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَ كُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمينَ، جاثية/۳۱؛ وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ، انشقاق/۲۱) و عناد (وَ إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ في‏ وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا؛ حج/۷۲)، که ثمره‌اش پشت کردن (قَدْ كانَتْ آياتي‏ تُتْلی‏ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلی‏ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ؛ مؤمنون/۶۶) و تکذیب (أَ لَمْ تَكُنْ آياتي‏ تُتْلی‏ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ؛ مؤمنون/۱۰۵) و مسخره کردن (إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ؛ قلم/۱۵ و مطففين/۱۳) و جدی نگرفتن آن (وَ إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ؛ أنفال/۳۱) باشد.

آن را تا حد ممکن قرائت کنیم (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ… فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ؛ مزمل/۲۰) و به ترتیل (شمرده شمرده) بخوانیم (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً؛ مزمل/۴) و در آن تدبر نماییم (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً، نساء/۸۲؛ أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ‌ أم عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها، محمد/۲۴؛ كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ، ص/۲۹) و آن گونه که سزاوارش است تلاوت کنیم (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ بقره/۱۲۱)، تا واقعا بدان ایمان آوریم (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ؛ عنكبوت/۴۷) و خوشحالی‌مان را از همین کسب کنیم (وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ؛ رعد/۳۶)؛ ولی بدانیم که حتی ممکن است آن را چنین تلاوت کنیم و به شناخت از آن برسیم، اما باز شیطان بر ما غلبه کند و حقی را که شناخته‌ایم مخفی کنیم (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ بقرة/۱۴۶)، که در این صورت جزء کسانی خواهیم بود که چون فقط نصیبی از کتاب برده‌اند حاضر نیستند به حق به طور کامل گردن نهند و عملا به دنبال طاغوت راه می‌افتند (أَ لَمْ‌تر إِلَی الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُدْعَوْنَ إِلی‏ كِتابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّی فَريقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ، آل‏عمران/۲۳؛ أَ لَمْ‌تر إِلَی الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُريدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبيلَ، نساء/۴۴؛ أَ لَمْ‌تر إِلَی الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی‏ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً، نساء/۵۱). پس شایسته است از همان لحظه اول قرائت و خواندن قرآن را با پناه جستن به خدا از شر شیطان آغاز کنیم (فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ؛ نحل/۹۸)

ثمره چنین مواجهه‌ای آن است که بدان ایمان بیاوریم (لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ…، بقرة/۱۷۷؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلی‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً، نساء/۱۳۶؛‌ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ، آل‏عمران/۱۱۹) و بدان تمسک جوییم (وَ الَّذينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ؛ أعراف/۱۷۰) و از آن پیروی کنیم تا به فلاح و رستگاری برسیم (فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ أعراف/۱۵۷) یعنی هم بدی‌هایمان از ما زایل گردد و هم کارمان سر و سامان گیرد (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ؛ محمد/۲)

در مقابل، عده‌ای از همان ابتدا در مقابل آن ساکت نمی‌شوند و بدان گوش نمی‌دهند (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ؛ فصلت/۲۶)؛ آنان، یا چنان به باورهای نامعقول آباء و اجدادی‌شان چسبیده‌اند که مطلقا گوش شنوایی برای هیچ سخنی ندارند (وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ، بقرة/۱۷۰؛ وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ، مائدة/۱۰۴)، یا انتظارات نابجا چنان ذهنشان را مشغول کرده که نمی‌توانند به حقیقت گوش دهند (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ، زخرف/۳۱؛ وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتی‏ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا؛ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَرَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا؛ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتی بِاللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ قَبِيلا؛ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً، إسراء/۹۳؛ يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی‏ أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً، نساء/۱۵۳) و پیش‌داوری‌های ذهنی خود را بر هر چیزی مقدم می‌کنند و با انواع تهمت‌ها به قرآن و آورنده‌اش دیگران را از گوش سپردن به قرآن برحذر می‌دارند (وَ إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ يُريدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْكٌ مُفْتَری وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ، سبأ/۴۳؛ وَ إِذا تُتْلی‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبينٌ، أحقاف/۷)؛ در واقع دنبال بهانه‌جویی برای گوش ندادن و ایمان نیاوردن هستند (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ؛ سبأ/۳۱) و روالشان تکذیب و دروغ شمردن کتاب آسمانی است (الَّذينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ؛ غافر/۷۰)، تاحدی که اگر همان انتظارات نامعقولشان را هم برآورده شود همان را هم بهانه‌ای برای تکرار تهمتهایشان به قرآن قرار می‌دهند (وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً في‏ قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ؛ أنعام/۷)؛ و حتی اگر به ظاهر ایمان بیاورند، هدفشان متزلزل کردن مؤمنان است نه ایمان واقعی (وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَی الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ آل عمران/۷۲).

می‌توان گفت یک سلسله باورهای نادرست لااقل در اذهان عده‌ای از آنها رسوخ کرده که مانع ارتباط صحیح آنها با قرآن می‌شود؛ باورهایی مانند انکار آخرت (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً؛ إسراء/۴۵) و یا شرک ورزیدن [که شاید شامل شرک خفی هم بشود] (وَ جَعَلْنا عَلی‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی‏ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً؛ إسراء/۴۶).

شاید بتوان گفت از منظر قرآن کریم هر کاری که منجر شود که حق تلاوت قرآن ادا نشود یک نحوه کفر ورزیدن به قرآن محسوب می‌شود (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ بقره/۱۲۱)، که این کفر ورزیدن ظاهرا مرتبط است با جدی نگرفتن (مسخره کردن) ‌قرآن (وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً؛ بقرة/۲۳۱)، چرا که این دو در کنار هم ذکر شده و مؤمنان از همنشینی با کسانی که به آیات خدا کفر می‌ورزند و مسخره می‌کنند برحذر داشته شده‌اند (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً؛ نساء/۱۴۰).

هرچه باشد بدترین نوع مواجهه با قرآن تکه تکه کردن آن است (الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ؛ حجر/۹۱) و در آن اختلاف کردن (ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي‏ شِقاقٍ بَعيدٍ؛ بقرة/۱۷۶)، که ظاهرا یک ریشه مهم برای این اختلاف کردن، به بخشی از آن ایمان آوردن و به بخش دیگر کفر ورزیدن است (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلی‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بقرة/۸۵) (یا همان که قبلا اشاره شد: تنها نصیبی از کتاب بردن)، که ریشه آن ناخوشایند داشتن برخی از تعالیم و اوامر الهی است (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ، محمد/۹؛ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطيعُكُمْ في‏ بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ، محمد/۲۶؛ وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلی‏ لَهُمْ، محمد/۲۰) و ظاهرا هدف از این اقدام، کتمان برخی از حقایق آن است (إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدی‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ، بقره/۱۵۹؛ إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ، بقرة/۱۷۴).

نکته تخصصی قرآن‌شناسی: انعکاس کتاب تکوین در کتاب تدوین

یکی از نکاتی که بوضوح از آیات فوق برمی‌آید ولی متأسفانه توسط بسیاری از افراد، و حتی گاه برخی از بزرگان دین، مورد انکار قرار گرفته، این است که قرآن کریم شامل همه حقایق عالم است، و هیچ چیزی نیست که در قرآن نیامده باشد. یعنی اگر نظام تکوین، تجلی فعل خداوند است، و قرآن تجلی قول خداوند است، که هست، این قول تمامی آن فعل را بیان می‌کند؛ و هیچ حقیقتی در عالم نیست که در قرآن اثری از آن نباشد. این مطلب شاید مقداری توضیح نیاز داشته باشد؛ ‌زیرا مخالفان معتقدند که «مقصود از «کتاب مبین» که مشتمل بر همه چیز است، همین قرآن نیست؛ ‌بلکه حقیقت ماورایی‌ای است در لوح محفوظ و کتاب مکنون؛ که ما بدان دسترسی نداریم».

در اینجا بیان چند نکته لازم است؛ ‌یکی اینکه آیا واقعا کتاب مبین همین قرآن است؛ و دوم آیا دلیل این مدعا که قرآن بیان همه چیز است، منحصر است به آیاتی که در آنها تعبیر «کتاب مبین» ذکر شده؛ و سوم اینکه آیا «همه چیز»، مقید می‌شود به «همه چیز مربوط به هدایت»؟ و چهارم اینکه اگر ظهور آیات قرآن در این است که قرآن شامل همه حقایق است، ریشه این انکارها چیست؟ و آخر اینکه موضع مخاطبان اصلی و معلمان حقیقی قرآن یعنی اهل بیت پیامبر ص در این زمینه چه بوده است؟

الف. قرآن و کتاب مبین

این مقدار کاملا واضح است که قرآن کریم ادعا می‌کند همه حقایق عالم در «کتاب مبین» ثبت شده و موجود است:

«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏» (انعام/۵۹)

لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏ (سبأ/۳)

وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏ (نمل/۷۵)

وَ ما تَكُونُ في‏‌شان وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏ (یونس/۶۱)

اما واضحترین دلیل بر اینکه «کتاب مبین» همین قرآن در دست ماست، این آیه است که تعبیر «جاءکم» را برای «کتاب مبین» به کار برده است:

يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ، قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين‏ (مائده/۱۵).

و شاید بتوان این سه مورد را هم به عنوان شاهد و مؤیدی اضافی در نظر گرفت:

يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبينا (نساء/۱۷۴).

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبين‏ (حجر/۱).

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبينِ‏ (یوسف/۱).

ب. سایر شواهد قرآنی بر اشتمال همین قرآن بر همه حقایق

اما علاوه بر تعبیر «کتاب مبین»، آیات دیگری هم هست که بوضوح درباره همین قرآن (کتاب نازل شده: نه حقیقت ماورایی آن در لوح محفوظ و فوق دسترسی ما) آمده که دلالت آشکاری دارد بر این که در همین قرآنی که نازل شده و در دست ماست همه چیز بیان شده است:

وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمين‏ (نحل/۸۹).

لَقَدْ كانَ في‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَری‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون‏ (یوسف/۱۱۱).

شاید این آیه هم مؤید باشد که می‌فرماید این قرآن تفصیل همان کتاب است:

وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَری‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ (یونس/۳۷).

ج. آیا «همه چیز» در این کتاب است، یا فقط «همه چیز مربوط به هدایت»؟

برخی مدعی‌‌اند که به قرینه لبی، این «همه چیز» محدود به «همه چیز مربوط به هدایت» می‌شود؛ و قرینه لبی‌شان ظاهرا این است که ما همه چیز را در قرآن نیافته‌ایم و امکان هم ندارد که همه چیز در یک متن محدود یافت شود.

تنها مؤید قرآنی که بر این ادعا می‌توان ارائه کرد این است که تعبیر «تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» در مورد تورات هم آمده (ثُمَّ آتَيْنا مُوسَی الْكِتابَ تَماماً عَلَی الَّذي أَحْسَنَ وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون‏؛ انعام/۱۵۴)، از این جهت که می‌دانیم تورات شامل همه چیز نبوده، و خود خداوند هم وقتی تورات را در کنار قرآن مطرح می‌کند بر ویژگی انحصاری اینها در هدایت‌بخشی اصرار دارد؛ هم در آیه فوق و هم در آیه‌ی «فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ لَوْ لَا أُوتِی مِثْلَ مَا أُوتِی مُوسی أَ وَ لَمْ يَكْفُرُواْ بِمَا أُوتِی مُوسی‏ مِن قَبْلُ… قُلْ فَأْتُواْ بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَی‏ مِنهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (قصص/۴۸-۴۹) پس منظور «تفصیل همه چیز درباره هدایت» است.

اما پاسخش این است که اثبات شیء‌نفی ما عدا نمی‌کند؛ در واقع اینکه قرآن همچون تورات در همه زمینه‌های مربوط به هدایت سخن دارد، منطقا دلیل نمی‌شود که در سایر زمینه‌ها سخن ندارد؛ بلکه چیزی که ادعای فوق را از خاصیت می‌اندازد تفاوت‌های خاص قرآن و ویژگی‌های منحصر به فرد اوست که در خصوص هیچ کتاب آسمانی دیگری (از جمله تورات) هم یافت نمی‌شود؛ و در بحثهای فوق به ابعادی از این بی‌همانندی قرآن اشاره شد و مهمترین آن همین معجزه و محل تحدی واقع شدن آن است.

د. تحلیل ریشه‌های انکار اشتمال قرآن بر همه چیز و پاسخ آن

به نظر می‌رسد مهمترین عاملی که موجب مخالف فوق می‌شود این است که افراد به لحاظ ثبوتی نمی‌توانند تصور کنند که یک متنِ ظاهرا محدود، حاوی همه حقایق عالم باشد؛ یعنی منطقا تنها در صورتی که دلیلی بر استحاله‌ی (نه صرفا استبعادِ عرفیِ) گنجاندن همه حقایق در یک متن معین وجود داشته باشد، می‌توان از ظهور این آیات دست برداشت و یا آن ظهور را مقید کرد؛ در حالی که نه تنها برهانی بر چنین استحاله‌ای یافت نمی‌شود بلکه همین استبعاد هم ناشی از قیاس باطلی است که بین این کتاب و سایر کتب شده، و بی‌همانندی آن (حتی در مقایسه با کتب آسمانی) از سویی، و ظرفیت‌های عظیم متن برای انتقال معنا از سوی دیگر، مورد غفلت واقع شده است. در واقع گویی از تفاوت‌های فاعلی و قابلی این موضوع خاص غفلت شده است:

از حیث فاعل، گویی فراموش شده که خود خداوند (آن هم با صفاتی همچون علیم و حکیم و قدیر و عزیز و…؛ یعنی کسی که همه چیز را می‌داند و هر کاری را می‌تواند و هیچ مانعی در پیش روی او وجود ندارد و…) اصرار دارد که این کتاب مستقیما از مقام علم خداوند نازل شده است؛ و این تنها کتابی در تاریخ بشریت است که در مورد آن ادعای تحدی شده است، یعنی ادعا شده که علاوه بر اینکه «از سوی خود خداست»، «خودش معجزه است»؛ یعنی برای اینکه بررسی کنید که آیا واقعا از سوی خداست یا نه، نیاز به هیچ چیز بیرون از خودش (حتی بررسی سند و اعتبار استناد به پیامبر) ندارد؛ بلکه خودش بر از جانب خدا بودن خودش شهادت می‌دهد» (امری که در مورد هیچ کتاب آسمانی دیگری هم ادعا نشده):

قرآن کریم خودش وجه این تحدی را به سرچشمه گرفتن از علم خدا برگردانده است؛ چنانکه در جایی، ناتوانی از آوردن مثل آن را دلیل می‌گیرد که «پس بدانید که این از علم خدا نازل شده»: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ فَإِلَّمْ يَسْتَجيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (هود/۱۳-۱۴)

و در جای دیگر دلیل تکذیب مخالفان را عدم احاطه آنها به علم خدا و دست نیافتن به تاویل قرآن معرفی کرده است: «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَری‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛‌ أم يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ (یونس/۳۷-۳۹)

به مفاد آیات فوق دقت کنید: همه جن و انس با هم جمع شوند نمی‌توانند مثل آن را بیاورند. چرا نمی‌توانند؟ خود قرآن می‌گوید: چون اولا به علم الله (که عالِم به کل تکوین است) نازل شده است؛ و ثانیا همه‌ی «من دون الله» بر روی هم، باز احاطه کامل به علم الله ندارند. پس از جانب فاعل هیچ استبعادی ندارد.

اما از حیث قابل چطور؟ آیا یک متنِ ظاهراً محدود می‌تواند حاوی همه حقایق عالم باشد؟ پاسخ این است که بله. نه‌تنها توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در بیش از یک معنا، هر گونه محدودیتی را برای اینکه صدها و بلکه هزاران معنی تنها با یک عبارت منتقل شود (و بلکه با برقراری انواعی از ترکیبات بین مفردات یک عبارات، این رقم را میلیون‌ها برابر گردد) برمی‌دارد؛ بلکه اگر صرفا به مکانیسم اصلی شکل‌گیری الفاظ برای انتقال معنا توجه شود نیز بسادگی این استبعاد رفع می‌گردد: زبان عربی و هر زبان دیگری، با تعداد محدودی از حروف، هزاران کلمه می‌سازد و با این هزاران کلمه می‌تواند بی‌نهایت حقیقت را بازگو کند. قرآن کریم نیز تنها کتاب آسمانی است که در آن از حروف مقطعه استفاده شده است. این حروف چه می‌خواهد بگوید؟ آیا یک احتمال این نیست که می‌خواهد بفهماند که ما داریم از همان مکانیسمی که شما با چند تا حرف همه حقایق را در قابل زبان بیان می‌کنید، استفاده می‌کنیم؟ آیا احتمال نمی‌رود که خود این حروف یک پیوندهایی را برملا می‌سازد که کسی که به آنها دست داشته باشد بتواند هزاران نکته که بر ما مخفی مانده را از دل همین آیات استخراج نماید؟

و جالب اینجاست که مفسران واقعی قرآن هم تأکید کرده‌اند که در مواجهه با قرآن حواستان باشد که این کلام خداست نه کلام بشر؛ و تنگناهای کلام بشر را بر کلام خدا تحمیل نکنید:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ بَكْرِ بْنِ‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَيْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِي كِتَابِ أَبِي بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدَانِيِ‏ أَنَّ رَجُلًا أَتَی اميرالمؤمنين عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا اميرالمؤمنين… . قَالَ اميرالمؤمنين ع:

… فَإِيَّاكَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِكَ حَتَّی تَفْقَهَهُ عَنِ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُ رُبَّ تَنْزِيلٍ يُشْبِهُ كَلَامَ‏ الْبَشَرِ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ وَ تَأْوِيلُهُ لَا يُشْبِهُ كَلَامَ‏ الْبَشَرِ كَمَا لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنْ خَلْقِهِ يُشْبِهُهُ كَذَلِكَ لَا يُشْبِهُ فِعْلُهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی شَيْئاً مِنْ أَفْعَالِ الْبَشَرِ وَ لَا يُشْبِهُ شَيْ‏ءٌ مِنْ كَلَامِهِ كَلَامَ الْبِشْرِ فَكَلَامُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی صِفَتُهُ‏ وَ كَلَامُ الْبَشَرِ أَفْعَالُهُمْ فَلَا تُشَبِّهْ كَلَامَ اللَّهِ بِكَلَامِ الْبَشَرِ فَتَهْلِكَ وَ تَضِلّ.. (‏التوحيد (للصدوق)، ص۲۶۴-۲۶۵).

امیرالمومنین ع فرمود: پس مبادا که قرآن را به رأی خویش و بدون اینکه به نحوی عمیق از علما فراگیری، تفسیر کنی که همانا چه‌بسا کلام نازل شده‌ای شبیه کلام بشر باشد در حالی که کلام الله است و تأویل آن اصلا شبیه کلام بشر نیست، همان گونه که هیچیک از خلایق شبیه او نیست؛ همچنین فعل خداوند تبارک و تعالی شبیه هیچیک از افعال بشر نیست و چیزی از کلامش هم شبیه کلام بشر نیست؛‌ که کلام خداوند تبارک و تعالی صفت اوست و کلام بشر افعال ایشان، پس کلام الله را تشبیه به کلام بشر نکن که هلاک و گمراه می‌شوی … .

ه. اشتمال قرآن بر همه چیز در کلام معلمان حقیقی قرآن

با توضیحات فوق، به نظر می‌رسد اشکال در قابل هم، به اشکال در فاعل، و به یک «قیاس به نفس» ناروا برمی‌گردد. ما چون «اسیر کلام» هستیم و توانمان در ساخت و استفاده از لفظ برای معنا محدود است، خیال می‌کنیم این محدودیت در خود لفظ و معناست؛ در حالی که کسانی که امیر کلام هستند (وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ [تَشَبَّثَت‏] عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه، نهج‌البلاغه، خطبه۲۳۳‏) و حقیقت قرآن را فهمیده‌اند، بدون هیچ پروایی، هم ادعا می‌کنند که همه حقایق عالم را می‌دانند، و هم تصریح می‌کنند که همه این علمشان را از قرآن کریم گرفته‌اند؛ و جالب‌تر اینکه تأکید هم می‌کنند که می‌توانند این را به ما هم نشان دهند! یعنی تصریح می‌کنند که هر سوالی دارید بپرسید تا ما از دل قرآن به شما جواب دهیم! جالب اینجاست که در احادیثی که می‌گوید همه چیز را از دل قرآن به شما پاسخ می‌گوییم، برای رمز کار، اغلب به همین آیات اشاره شده است. از باب نمونه فقط به این دو حدیث توجه کنید: در یکی امام صادق ع می‌فرماید من از آنچه در زمین و آسمانها و بهشت و جهنم آنچه بوده و خواهد بود آگاهم؛ و بعد صریحا می‌فرمایند این را از کتاب الله فراگرفته‌ام چرا که خود قرآن فرموده که «تبیان کل شیء» است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَی وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:

إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَی أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَی مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ء (الكافي، ج‏۱، ص۲۶۱).

در دیگری امام صادق ‌مسأله را از آن سو طرح می‌کند؛ می‌فرماید من کتاب الله را از ابتدا تا انتها می‌دانم و در آن خبر آسمان و خبر زمین و خبر آنچه بوده و خواهد بود آمده است، و باز استناد می‌کنند به این آیه شریفه که چون قرآن «تبیان کل شیء» است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏:

وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَی آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي‏ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ (الكافي، ج‏۱، ص۲۲۹).[۳]

البته این سخن بدان معنا نیست که اهل بیت ع همه علمشان را به ما گفته‌اند. یعنی اینکه گفتیم قرآن می‌فرماید علم به همه چیز در قرآن هست، معنایش این نیست که ما مستقلا می‌توانیم همه علم را از قرآن به دست آوریم. لذا در جایی فرمودند که پاسخ هر مطلبی که بین دو نفر در آن اختلاف شود در قرآن هست، اما عقول الرجال بدان قد نمی‌دهد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ (الكافي، ج‏۱، ص۶۰).

و برای درک اینکه خود آنها چگونه به این علم رسیده‌اند، شاید این روایت معروف، افقی از آنچه بر آنها گذشته به ما نشان دهد: در روایت موجود در کتب شیعه و سنی آمده که پیامبر اکرم ص در آخر عمرشان هزار باب از علم بر حضرت امیر ع گشودند که از هر بابی هزار باب باز می‌شد. تعبیر «باب» تعبیر خیلی مهمی است؛ یعنی نه ارائه «محتوا» بلکه – به تعبیر امروزی – دست‌یابی به «فرمول»، که هر فرمولی خودش حاوی هزاران و بلکه گاه بی‌نهایت محتواست؛ و جالب اینجاست که کل احادیثی که به ما رسیده تنها یکی دو باب از آن یک میلیون باب است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ:

دَخَلْتُ أَنَا وَ كَامِلٌ التَّمَّارُ عَلَی أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ كَامِلٌ: جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِيثٌ رَوَاهُ فُلَانٌ.

فَقَالَ: اذْكُرْهُ!

فَقَالَ: حَدَّثَنِي أَنَّ النَّبِيَّ ص حَدَّثَ عَلِيّاً ع بِأَلْفِ بَابٍ يَوْمَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ ص، كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ، فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ.

فَقَالَ: لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ.

قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَظَهَرَ ذَلِكَ لِشِيعَتِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ؟!

فَقَالَ: يَا كَامِلُ بَابٌ أَوْ بَابَانِ!

فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَمَا يُرْوَی مِنْ فَضْلِكُمْ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ بَابٍ، إِلَّا بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟

قَالَ فَقَالَ: وَ مَا عَسَيْتُمْ أَنْ تَرْوُوا مِنْ فَضْلِنَا؟ مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَةٍ! (الكافي، ج‏۱، ص۲۹۷)

و تا قبل از ظهور، بشر به اندازه دو حرف از ۲۷ حرف الفبا را هم نفهمیده است:

عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ الصَّيْقَلِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً، فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّی الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّی يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً» (مختصر البصائر، ص۳۲۰).

به علاوه که در روایتی دیگر مرتبه بالاتر از این یک میلیون باب را «جامعه» و بالاتر از آن را «جفر» و بالاتر از آن را «مصحف فاطمه» و بالاتر از آن را «علم ما کان و علم ما هو کائن» و بالاتر از آن را «هرآنچه لحظه به لحظه حادث می‌شود» دانسته‌اند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ‏ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَی أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي.

قَالَ: فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سِتْراً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ بَيْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ؛ ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ.

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ‏ بَابٍ‏.

قَالَ: فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَلْفَ‏ بَابٍ‏ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ‏ بَابٍ.

قَالَ: قُلْتُ: هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ.

قَالَ: فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ!

قَالَ: ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ؛ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ؟!

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ؛ وَ مَا الْجَامِعَةُ؟

قَالَ: صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِمْلَائِهِ‏ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطِّ عَلِيٍّ بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّی الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ.

وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَيَّ، فَقَالَ: تَأْذَنُ لِي‏ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ؟

قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ؛ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ.

قَالَ: فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ وَ قَالَ: حَتَّی أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ!

قَالَ: قُلْتُ: هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ‏.

قَالَ: إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ! ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ؟!

قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْجَفْرُ؟

قَالَ: وِعَاءٌ مِنْ أَدَمٍ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِينَ مَضَوْا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

قَالَ: قُلْتُ: إِنَّ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ!

قَالَ: إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ! ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ ع وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع؟!

قَالَ: قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع؟

قَالَ: مُصْحَفٌ فِيهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِيهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ.

قَالَ: قُلْتُ: هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ!

قَالَ: إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ.

قَالَ: إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ.

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ الْعِلْمُ؟

قَالَ: مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّيْ‏ءُ بَعْدَ الشَّيْ‏ءِ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ (الكافي، ج‏۱، ص۲۳۹-۲۴۰).

و اینها را بگذارید کنار آن روایت اول که فرمودند هر سوال دارید بپرسید تا ما از قرآن به شما پاسخ دهیم و تأکید کردند که همه چیز در قرآن است.

وقتی چنین تلقی‌ای از قرآن داشته باشیم آنگاه براحتی می‌توانیم بفهمیم که اگر کسی در فهم قرآن شاگردی اهل بیت ع را بکند می‌تواند به این افق فهم و استنباط از قرآن دست یابد؛ چنانکه مثلا از ابن عباس نقل شده که اگر ریسمان پای شتری گم شده باشد من در قرآن می‌توانم پیدایش کنم (الإتقان في علوم القرآن، ج۴، ص۳۰-۳۱)[۴].

اینجاست که باید با کمال تاسف اعلام کرد که ما نه‌تنها قرآن را مهجور گذاشته‌ایم بلکه به خاطر یک قیاس به نفس ناروا این مهجوریت قرآن را تئوریزه کرده‌ایم تا مبادا کسی سخن قرآن را – که به صراحت بارها اعلام کرده – باور کند که همه چیز در قرآن هست!

واقعا یکبار دیگر تأمل کنیم:

قرآن تنها کتابی است که خود خداوند مستقیما و با الفاظی که خودش تعیین کرده با ما سخن گفته است؛ همه چیز را هم گفته است؛ هم راه فهمیدنش را به ما معرفی کرده (تدبر و تلاوت حق تلاوته) و هم معلمان آن و کسانی که می‌توانند حقایق آن را برای ما تبیین کنند به ما معرفی نموده است. بر کافران هر انکاری بکنند حرجی نیست؛ اما آیا به عنوان مسلمان و مؤمن واقعا رواست که بدون مراجعه به این معلمهای واقعی قرآن و صرفا به خاطر اینکه خودمان بتنهایی نتوانسته‌ایم بسیاری از حقایق را از قرآن بفهمیم سخن خود قرآن در خصوص اشتمالش بر همه حقایق را انکار کنیم؟!

برای تأمل بیشتر

اکنون اگر قبول کنیم «کتاب مبین»ی که بر پیامبر نازل شده (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛ مائده/۱۵) همان کتاب مبینی است که هر‌ تر و خشکی (لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين؛ انعام/۵۹) و بلکه هر ریز و درشتی (لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين، ‏ سبأ/۳؛ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏، یونس/۶۱) و حتی هر امر مخفی و نهانی (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين، ‏ نمل/۷۵) در آن هست، آیا محتمل نیست که آن کتابی که آصف بن برخیا به اندکی از آن علم داشت و اهل بیت فرمودند که ما به همه آن علم داریم (الكافي، ج‏۱، ص۲۲۹)[۵] و یا آن کتابی که همه چیز حتی قبل از تحققش در آن ثبت شده (ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَی اللَّهِ يَسيرٌ، حديد/۲۲؛ وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً، إسراء/۵۸) همین قرآن باشد؟

همچنین آيا محتمل نیست آن کتابی که در قیامت نهاده می‌شود و همگان اعمال خود را در آن ثبت شده می‌بینند که مطلقا چیزی را فروگذار نکرده و بر اساس آن بر انسانها حکم می‌شود (وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً، كهف/۴۹؛ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ، زمر/۶۹؛ وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ، مؤمنون/۶۲) حقیقت همین قرآن باشد؟

و به همین منوال آیا احتمال ندارد کتاب مورد اشاره در آیاتی مانند «وَ الَّذينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» (أنفال/۷۵)، «النَّبِيُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلی‏ أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً» (أحزاب/۶)، «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ» (توبة/۳۶)، «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في‏ كِتابِ اللَّهِ إِلی‏ يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (روم/۵۶) نیز همین قرآن باشد؟!

 

 


[۱] . این مورد اذعان عموم مفسران است که با این چهار اسم «قرآن»، «کتاب»، «ذکر» و «فرقان» در خود قرآن کریم، از قرآن یاد شده است.

[۲] . ، مثلا: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً (نساء/۱۴۰)

[۳]. در بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلی الله عليهم، ج‏۱، ص۱۲۷-۱۲۸ در باب «علم الأئمة بما في السماوات و الأرض و الجنة و النار و ما كان و ما هو كائن إلى يوم القيامة» تعداد زیادی از این روایات را جمع کرده است:

۱- حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ عَلِيٌّ ع عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ ع:لِمَ النَّبِيُّ عِلْمَ جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ ص وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَةِ.

۲- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ [اللَّهِ‏] أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَّ بَسَطَ كَفَّيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

۳- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى‏ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ أَعْلَمُ مَا يَكُونُ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

۴- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ اللَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ قَالَ فنبهت [فَبُهِتُ‏] أَنْظُرُ إِلَيْهِ قَالَ فَقَالَ يَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ إِنَّهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

۵- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا فِيهِمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ عُبَيْدَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [بْنِ‏] بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَشِيرٍ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْأَرَضِينَ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ ع:لِمْتُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

۶- حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عُبَيْدَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيِّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ مَا فِي الْأَرَضِينَ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

[۴] . وقال ابن الْفَضْلِ الْمُرْسِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ: جَمَعَ الْقُرْآنُ عُلُومَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخَرِينَ بِحَيْثُ لَمْ يُحِطْ بِهَا عِلْمًا حَقِيقَةً إِلَّا الْمُتَكَلِّمُ بِهَا ثُمَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَلَا مَا اسْتَأْثَرَ بِهِ سُبْحَانَهُ وتعالى، ثم ورث ذلك عنه معظم سَادَاتُ الصَّحَابَةِ وَأَعْلَامُهُمْ مِثْلُ الْخُلَفَاءِ الْأَرْبَعَةِ وَابْنِ مَسْعُودٍ وَابْنِ عَبَّاسٍ حَتَّى قَالَ: لَوْ ضَاعَ لِي عِقَالُ بَعِيرٍ لَوَجَدْتُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى.

[۵] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ أَنَا آتِيكَ‏ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏» [نمل/۴۰] قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِي صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ.

Visits: 39

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*