۱۳ شوال ۱۴۳۹
ترجمه
و در آن باغهایی از درختان خرما و انگور قرار دادیم و در آن چه بسیار چشمهها را که جوشاندیم؛
اختلاف قرائت[۱]
نکات ادبی
نَخيلٍ
ماده «نخل» در اصل به معنای برگزیدن و اختیار کردن چیزی است و «انتخل» به معنای تفحص کاملی است تا بهترین امرِ مربوطه به چنگ آید. کلمه «نخل» به معنای «درخت خرما» معروف است و برخی بر این باورند که از این جهت به آن نخل گویند که آن را ارزشمندترین گیاه ساقهدار میدانند. (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۰۷) کلمه «نخل» [اسم جنس است که] در مورد یک درخت یا درختان خرما به کار میرود اما مشخصا «یک درخت خرما» مد نظر باشد (یعنی برای واحد نخل) از تعبیر «نخلة» استفاده میکنند (فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ؛ مریم/۲۳) و کلمه «نخیل» (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْنابِ؛ نحل/۶۷) هم برای جمع (درختان خرما) استفاده میشود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹۶)
این ماده فقط در معنای «درخت نخل» و جمعا ۲۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
(بحث درباره این ماده بعدا در جلسه ۱۱۱۵ تکمیل شد؛ https://yekaye.ir/ababsa-80-29/).
أَعْنابٍ
«عِنَب» کلمه ای است که هم به میوه انگور گفته میشود (وَ عِنَباً وَ قَضْباً؛ عبس/۲۸) و هم به درخت آن [درخت تاک] (َ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ؛ اسراء/۹۱)؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۸۹) [این کلمه اسم جنس است و] واحد آن «عِنَبة» است که این وزن، وزن بسیار نادری در زبان عربی است و برخی گفتهاند فقط همین کلمه بر این وزن آمده است. (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۱۵۰) و زیاد میشود که به صورت «أعناب» جمع بسته شود.
این ماده جمعا ۱۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
فَجَّرْنا
ماده «فجر»[۲] در اصل به معنای گشودگی در چیزی (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۴۷۵) و یا شکافتن و حصول شکاف گسترده در چیزی میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۵). برخی توضیح دادهاند که «فجر» شکافی است که همراه با آشکار شدن چیزی باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۳۲)
به صبح «فجر» میگویند (يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ؛ بقره/۱۸۷)، چون شب را میشکافد (مفردات، ص۶۲۶) و از این شکاف نور آشکار میشود (التحقيق، ج۹، ص۳۲)
«فجور» [یکی از مصدرهای فعل فَجَرَ] دریدن پرده دیانت و تقوی است؛ و «فاجر» به معنای کسی است که پردهدری میکند که جمع آن «فُجَّار» (إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ/ انفطار/۱۴) و «فَجَرَة» (أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ؛ عبس/۴۲) است و به خاطر کثرت استعمال این ماده در شکافتن و باز کردن باب گناهان (بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ، قيامة/۵)، کلمه «فجور»، به نحو خاص در مورد گناه استفاده میشود، به نحوی که هرکسی که از حق فاصله بگیرد، «فاجر» خوانده میشود؛ و بیشترین کاربرد آن در مورد «دروغگو» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۶؛ معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۴۷۵) و نیز کسی است که اهل زنا و لواط میباشد (الفروق في اللغة، ص۲۲۵).
«فَجَرَ یَفجُرُ» (شکافت) به خودی خود فعل متعدی است (تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً؛ إسراء/۹۰) که پذیرش این فعل، به صورت «انفجر» فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً؛ بقرة/۶۰) میباشد (شکُفت، شکاف خورد) و میگویند «فَجَرْتُهُ فَانْفَجَرَ»؛
اما گاهی به باب تفعیل میرود (فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً؛ كهف/۳۳؛ عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً؛ انسان/۶) که برای پذیرش آن، از باب تفعّل (إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ؛ بقره/۷۴) استفاده میشود (فَجَّرْتُهُ فَتَفَجَّرَ) (مفردات، ص۶۲۶) و وقتی به باب تفعیل میرود، شدت کلمه (= استفاده از تشدید) برای نشان دادن کثرت است (لسان العرب، ج۵، ص۴۵) و از این رو، در این آیه به صورت «چه بسیار چشمهها را که جوشاندیم» ترجمه شد.
و به جوشش چشمه هم از این جهت که زمین را میشکافد و بیرون میزند، «فَجَرَ» گویند و وقتی این کلمه به صورت مشدد «فَجَّرَ» به کار میرود دلالت بر تکثیر دارد (جوشش فراوان)
ماده «فجر» و مشتقات آن جمعا ۲۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
همانا خداوند متعال چون آدم را از گِل آفرید، از آن گِل مقداری اضافه آمد و از آن درخت خرما را آفرید و بدین جهت است که هنگامی که سر درخت خرما قطع شود، دیگر نمی روید و همچنین نیازمند لقاح است.
علل الشرائع، ج۲، ص۵۷۵
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ آدَمَ مِنْ طِينَةٍ فَضَلَتْ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ فَضْلَةٌ فَخَلَقَ مِنْهَا النَّخْلَةَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ إِذَا قُطِعَتْ رَأْسُهَا لَمْ تَنْبُتْ وَ هِيَ تَحْتَاجُ إِلَى اللِّقَاحِ.[۳]
بقیه احادیث را فردا در کانال میگذارم
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
اگر طعامی گواراتر از رُطب [خرمای تازه] بود خداوند با آن به حضرت مریم س غذا میداد.
المحاسن، ج۲، ص: ۵۳۵
عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ كَانَ طَعَامٌ أَطْيَبُ مِنَ الرُّطَبِ لَأَطْعَمَهُ اللَّهُ مَرْيَمَ.[۴]
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
حضرت نوح از غم و اندوه به خداوند شکوه کرد؛ خداوند به او وحی کرد که انگور بخور که غم را می بَرد.
المحاسن، ج۲، ص۵۴۸
عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِنَّ نُوحاً ع شَكَا إِلَى اللَّهِ الْغَمَّ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ كُلِ الْعِنَبَ فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِالْغَمِّ.[۵]
۴) از امام صادق ع روایت شده است که هنگامی که ابوبکر هلاک شد و عمر را به جای خود منصوب کرد، عمر به مسجد رفت و در آنجا نشسته بود که مردی بر او وارد شد و گفت: ای امیرمومنان! من مردی از یهود و از دانشمندانِ آنان هستم؛ و میخواهم سوالاتی از تو بپرسم که اگر پاسخ دادی، مسلمان میشوم.
گفت: آنها چیست؟
گفت سه تا و سه تا و یکی است؛ اگر میخواهی از خودت بپرسم واگر در میان قومت کسی داناتر از تو هست مرا به سوی او راهنمایی کن!
گفت: برو از آن جوان بپرس! و به حضرت علی ع اشاره کرد.
او نزد حضرت علی ع آمد و سوالش را تکرار کرد.
حضرت فرمود: چرا گفتی سه تا و سه تا و یکی؛ و نگفتی هفت تا؟
گفت: به خاطر اینکه اگر سه تای اول را نگفتی دیگر سوالات بعدی را نخواهم پرسید.
فرمود: اگر پاسخت را بدهم مسلمان میشوی؟
گفت: بله.
فرمود: بپرس!
گفت: از تو میپرسم درباره اولین سنگی که بر روی زمین [توسط شخصی معین] گذاشته شد؛ و اولین چشمهای که در زمین جاری شد؛ و اولین درختی که رویید!
فرمود: ای یهودی! شما میگویید اولین سنگی که روی زمین گذاشته شد آن است که در بیتالمقدس است و دروغ میگویید؛ بلکه [اولین سنگ] آن سنگی است که آدم از بهشت فروآورد.
گفت: به خدا سوگند که راست گفتی؛ که همانا این مطلب به خط هارون و به املای موسی [نزد ما] موجود است.
فرمود: شما میگویید اولین چشمهای که در زمین جاری شد؛ چشمهای است که در بیتالمقدس است؛ و دروغ میگویید؛ بلکه آن چشمه زندگانیای است که یوشع بن نون [= که همراه حضرت موسی ع برای یافتن خضر رفته بود؛ کهف/۶۱-۶۴] ماهیاش را در آن شست [= که ماهی با تماس با آب زنده شد و به راه افتاد] و خضر از آن نوشید و هیچکس از آن نمی نوشد مگر اینکه زنده میماند.
گفت: به خدا سوگند که راست گفتی؛ که همانا این مطلب به خط هارون و به املای موسی [نزد ما] موجود است.
فرمود: شما میگویید اولین درختی که رویید، زیتون است، اما دروغ میگویید؛ بلکه آن همان «عجوه»ای [= نوع خاصی از درخت خرما] است که حضرت آدم ع آن را همراه خویش از بهشت آورد.
گفت: به خدا سوگند که راست گفتی؛ که همانا این مطلب به خط هارون و به املای موسی [نزد ما] موجود است. …
الخصال، ج۲، ص۴۷۶-۴۷۷
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:
لَمَّا هَلَكَ أَبُو بَكْرٍ وَ اسْتَخْلَفَ عُمَرَ رَجَعَ عُمَرُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَقَعَدَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي رَجُلٌ مِنَ الْيَهُودِ وَ أَنَا عَلَّامَتُهُمْ وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ مَسَائِلَ إِنْ أَجَبْتَنِي فِيهَا أَسْلَمْتُ. قَالَ مَا هِيَ؟ قَالَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثٌ وَ وَاحِدَةٌ فَإِنْ شِئْتَ سَأَلْتُكَ وَ إِنْ كَانَ فِي الْقَوْمِ أَحَدٌ أَعْلَمَ مِنْكَ فَأَرْشِدْنِي إِلَيْهِ. قَالَ عَلَيْكَ بِذَلِكَ الشَّابِّ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع. فَأَتَى عَلِيّاً ع فَسَأَلَهُ.
فَقَالَ لَهُ لِمَ قُلْتَ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثاً وَ وَاحِدَةً أَ لَا قُلْتَ سَبْعاً؟
قَالَ إِنِّي إِذاً لَجَاهِلٌ إِنْ لَمْ تُجِبْنِي فِي الثَّلَاثِ اكْتَفَيْتُ.
قَالَ فَإِنْ أَجَبْتُكَ تُسْلِمُ؟
قَالَ نَعَمْ.
قَالَ سَلْ!
قَالَ أَسْأَلُكَ عَنْ أَوَّلِ حَجَرٍ وُضِعَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَ أَوَّلِ عَيْنٍ نَبَعَتْ وَ أَوَّلِ شَجَرَةٍ نَبَتَتْ.
قَالَ يَا يَهُودِيُّ أَنْتُمْ تَقُولُونَ أَوَّلُ حَجَرٍ وُضِعَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ الَّذِي فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ كَذَبْتُمْ هُوَ الْحَجَرُ الَّذِي نَزَلَ بِهِ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ.
قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى.
قَالَ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ إِنَّ أَوَّلَ عَيْنٍ نَبَعَتْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ الْعَيْنُ الَّتِي بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ كَذَبْتُمْ هِيَ عَيْنُ الْحَيَاةِ الَّتِي غَسَلَ فِيهَا يُوشَعُ بْنُ نُونٍ السَّمَكَةَ وَ هِيَ الْعَيْنُ الَّتِي شَرِبَ مِنْهَا الْخَضِرُ وَ لَيْسَ يَشْرَبُ مِنْهَا أَحَدٌ إِلَّا حَيِيَ.
قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى.
قَالَ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ أَوَّلُ شَجَرَةٍ نَبَتَتْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ الزَّيْتُونُ وَ كَذَبْتُمْ هِيَ الْعَجْوَةُ الَّتِي نَزَلَ بِهَا آدَمُ ع مِنَ الْجَنَّةِ مَعَهُ.
قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى…[۶]
تدبر
۱) «وَ جَعَلْنا فيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فيها مِنَ الْعُيُونِ»
خداوند بعد از اینکه احیای زمین مرده و روییدن دانهای که از آن میخوریم را آیهای برای آنها معرفی کرد، در این آیه سراغ آیاتی دیگر میرود:
باغهای خرما و انگور؛ و چشمهسارهایی که در زمین میجوشند.
در آیه قبل، زمین مطرح شد (به عنوان یک واقعیتی که ما آن را زنده نمیدانیم و از زنده کردن آن سخن گفت) و یک گیاه؛ در این آیه نیز ابتدا از دو گیاه سخن به میان آمد و سپس از چشمه (که ما آن را نیز امری زنده نمیشمریم؛ در حالی که جوشش و خروش و حرکتی از خود دارد؛ یعنی همان چیزهایی که ما در نگاه عرفی مهمترین علائم حیات میشمریم.)
۲) «أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا … و جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ»
در آیه قبل از دانهها سخن گفت و سپس در این آیه از درختان میوه؛ چرا؟
الف. در تغذيه نقش اول با حبوبات و دانهها و غلات است و سپس ميوهها. (تفسیر نور، ج۹، ص۵۳۹)
ب. …
۳) «وَ جَعَلْنا فيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ … لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ»
از آیههایی که خداوند قرار داده است باغهای درختان خرما در زمین است که ما از ثمرات آن استفاده میکنیم.
هم خود درختان خرما میتواند آیه باشد؛ هم اینکه این درختان در زمین قرار داده شدهاند و هم ثمرات آن.
بحثی علمی درباره درخت خرما
درخت نخل از آن دسته نعمتهای الهی است که همه چیزش برای انسان مفید و قابل استفاده است:
در تابستان از میوه تازه آن ، رطب و در زمستان از خرمای آن استفاده میکنند. از فرآوردهای آن قند خرما ، شیره خرما و سرکه به دست میآورند. هسته خرما مصرف غذایی برای دامها دارد.
نخل از درختهایی است که باروری آن نیازمند لقاح است؛ و در برخی از روایات، به همین مناسبت تعبیر شده که آفرینش آن از مازادِ گِلِ آدم انجام شده است؛ و جالب اینجاست که علاوه بر یافتن شواهد علمی متعدد بر خواص درمانی و اثرات مثبت خرما بویژه در دوره بارداری و زایمان و پس از زایمان برای مادر و فرزند – که در روایات مورد تاکید بوده – به دست آمده (https://eprints.arums.ac.ir/2945/ و http://ijogi.mums.ac.ir/mobile/article_6631_0.html و http://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=315661 ) بلکه تحقیقات متعددی در خصوص کارایی گرده نخل (http://eprints.hums.ac.ir/1799/) ، عصاره پنیر نخل (http://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=141769 ) و سایر اجزای نخل برای حل مشکلات ناباروری و کنترل هورمونهای جنسی، تعیین جنسیت، و … به عمل آمده است. (مثلا: http://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=227534 ؛ http://www.sid.ir/Fa/Journal/ViewPaper.aspx?id=237116
خواص نخل به خواص خوردنی آن محدود نمیشود. از برگ آن برای بافتن زیرانداز و سبد و دیگر محصولات حصیری مانند بادبزن ، جارو ، طناب حصیری استفاده میشود. از خوشه خرما سبد درست میکنند، از الیاف وسط شاخه ها جهت شستن ظرف و بافتن طناب محکمی که برای بالا رفتن از درخت ساخته میشود، استفاده میشود. در سایه اش میخوابند و از الیاف و برگهای و ساقه های آن خانه و منزل میسازند. از تنه آن در ساختمانسازی استفاده میشود و تنه نخلی که در ساخت سقف ساختمان یا ستونها استفاده میشود، در حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ سال عمر میکند.
امروزه حتی سخن از امکان ساخته عایق های آکوستیکی دو لایه از نخل خرما (http://jwfst.gau.ac.ir/article_3855.html ) ، اثر الياف نخل خرما و آهک به عنوان تثبيت کننده طبيعي، بر خصوصيات مکانيکي خشت (به عنوان سازه ساختمانی مناسبی برای مناطق کویری) (http://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=167101 ) ، امکان استفاده از ذرات لیگنوسلولزی حاصل از هرس درختان نخل در ساخت پانلهای چندسازه چوبسیمان (http://jrnr.srbiau.ac.ir/article_8311_6.html ) و تقویت چندسازههای پلیاتیلنی با آرد چوب نخل (http://www.sid.ir/Fa/Journal/ViewPaper.aspx?id=167932 ) مطرح است.
امروزه کاربردهای اجزای نخل به قدری توسعه یافته که حتی بحث استفاده از برگ و الیاف و میوه این درخت برای تصفیه آب و فاضلاب (http://eprints.bpums.ac.ir/1243/ و http://www.wwjournal.ir/m/article_5612.html و http://eprints.hums.ac.ir/5429/ و http://jreh.mums.ac.ir/article_4213_0.html و http://www.sid.ir/Fa/Journal/ViewPaper.aspx?id=54977 ) و تثبیت خاک نامرغوب (http://jtie.journals.semnan.ac.ir/article_2275_68.html ) مطرح میباشد.
نکته جالب توجه دیگر درباره این گیاه عجیب آن است که مرگ نخل تدریجی است، اول از ثمر میافتد، ضعیف میشود، در تنه و ساقه آن چین و چروکهای دیده میشود و سرانجام لاغر و نحیف شده و گودالهایی در تنه آن ظاهر میگردد که منجربه مرگ نخل میگردد.
تاملی با خویش
اینها اندک اطلاعاتی است که با جستجویی مختصر درباره این درختی که اغلب ما بارها و بارها آن را دیدهایم، میتوان به دست آورد.
آیا وقتی دانهای از خرما را در دهان میگذاریم، سزاوار نیست که ولو برای لحظهای به شگفتیهایی که خداوند در این میوه کوچک و درخت آن قرار داده، اعتنا کنیم و این میوه را دریچهای برای توجه به خدا قرار دهیم؟
بقیه تدبرها را فردا در کانال میگذارم
۴) «وَ جَعَلْنا فيها جَنَّاتٍ مِنْ … أَعْنابٍ … لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ»
از آیههایی که خداوند قرار داده است باغهای انگور است، که ما از ثمرات آن استفاده میکنیم.
بحثی علمی درباره انگور و درخت انگور
درخت انگور که درخت مو نیز نامیده میشود درختچهای است که به دور خودش میپیچد و بالا میرود. برگهای انگور دارای پنج لوب دندانه دار میباشد و گلهای آن کوچک ، مجتمع و بصورت خوشه ظاهر میشود.
در طبّ سنّتی ایران، برای تعیین طبع هر دارو، برداری رسم میکنند که دو محور دارد: یکی مربوط به گرمی و سردی و دیگری مربوط به تری و خشکی است.هرکدام از این کیفیات چهارگانه دارای چهار درجه و هر درجه دارای ۳ قسمت (اوّل، وسط و آخر) میباشد. انگور میوه ای است که طبیعت رسیده آن، در آخر درجه اوّل، گرم و تر است و گفته اند بسیار شیرین آن تا درجه دوم، گرم و تر است.بنابراین جزء بهترین مواد غذایی برای تغذیه انسان است.(چون موافق طبع و مزاج و ارواح و قوای آدمی است.) هر غذایی که این ویژگی را داشته باشد؛ یعنی در محدوده گرمی و تری معتدل باشد، میتواند در درازمدّت و بدون ایجاد عارضه مصرف شود. همین ویژگی است که انگور را تبدیل به غذایی خون ساز میکند.(مزاج خون هم گرم و تر است.)
انگور علاوه بر خاصیت تغذیهای، دارای خواص درمانی متعدد میباشد و نه تنها خود انگور (و غوره و پوت و هسته آن)، بلکه درخت انگور را هم از درختهایی میدانند که اجزای مختلفش (بویژه برگ مو، دم انگور و پوست آن) دارای خواص درمانی میباشد
با یک جستجوی ساده دهها مقاله علمی مستند درباره خواص درمانی انگور میتوان یافت، که از باب نمونه میتوانید به مقاله «بررسی ترکیبات و خواص دارویی انگور در درمان بیماریها» (http://journals.nkums.ac.ir/index.php/ndnkh/article/view/1557) و «گزارش تجربه و کارکرد بررسی اثرات فارماکولوژی انگور» (http://journals.nkums.ac.ir/index.php/ICBPHC2/article/view/2485) مراجعه کنید.
امروزه تحقیقات درباره خواص انگور از خود انگور هم فراتر رفته و حتی در خصوص اثرات آب انگور در درمان برخی بیماریهای حاد قلبی (http://congress.tbzmed.ac.ir/nutcon/Abstract/5937) و نیز اثرات ضدباکتریاییِ عصاره هسته انگور (http://www.sid.ir/Fa/Journal/ViewPaper.aspx?id=272310 ) و نیز اثرات این عصاره در درمان برخی از بیماریهای مربوط به روده (http://goums.ac.ir/journal/article-1-660-fa.pdf ) و چربی خون (http://www.sid.ir/Fa/Journal/ViewPaper.aspx?id=287076 ) و دیابت (http://www.sid.ir/Fa/Journal/ViewPaper.aspx?ID=113730 ) انجام شده است.
جالب اینکه خواص گیاه انگور در مراحل مختلف رسیدگی با هم فرق دارد و حتی گاه آثار درمانی متفاوتی دارند. این نیز از شگفتیهاست؛ چون تماماً بر روی یک پایه گیاه اتفاق می افتد. مثلاً غوره، چربی خون را کاهش می دهد، ولی انگور قند خون را افزایش می دهد و در صورتی که در خوردنش زیاده روی شود، می تواند به تجمع چربی منجر شود. سرکه نیز در تجزیه چربی دخالت دارد. (http://shiateb.com/Pages/docsSimpleView.aspx?langid=1&sel=1702)
۵) «وَ جَعَلْنا فيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ»
چرا در میان میوههای مختلف این دو میوه را برشمرد؟
الف. به خاطر کثرت انواع و منافع این دو (مجمعالبیان، ج۸، ص۶۶۱) (هر دوی اینها هم تنوع بسیار زیادی دارند: تنوع خرما را حدود ۳-۴ هزار نوع http://www.anjiran.com/dates-types/ و تنوع انگور را هم حدود ۲۰ هزار نوع در ۶۰۰ گونه اصلی دانستهاند https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%88%D8%B1 ؛ درباره برخی از منافع این دو نیز در تدبرهای ۳ و ۴ نکاتی بیان شد.)
ب. به خاطر نقش غذايى اين دو ميوه و يا به خاطر در دسترس بودن آنها ويا تنوّع گونههاى آنها ويا بهرهگيرى از خشك و تر آن دو و يا … (تفسیر نور، ج۹، ص۵۳۹)
ج. …
۶) «فَجَّرْنا فيها مِنَ الْعُيُونِ … لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ»
از آیههای خداوند جوشش چشمهها در زمین است تا ما از ثمراتش بهرهمند شویم.
بحثی علمی درباره چشمه
چشمهها آبهایی است که بدون دخالت انسان از زمین میجوشد. تحلیل امروزه از چشمه آن است که چشمه محل تلاقی سفرههای زیرزمینی با سطح زمین میباشد. از معروفترین چشمهها، چشمههای آب گرم و چشمههای آب معدنی است و استفاده از آب چشمههای معدنی برای درمان، سابقه چندهزار ساله دارد امروزه نیز استفاده درمانی آنها بهطور جدی رو به گسترش است.
[۱] . و قرأ جناح بن حبيش: وَ فَجَّرْنا بالتخفيف، و الجمهور: بالتشديد. (البحر المحيط، ج۹، ص۶۴)
[۲] . قبلا در جلسه ۱۳۵ http://yekaye.ir/ash-shams-091-08/ درباره این ماده توضیحاتی داده شده بود که اکنون تکمیل شد.
[۳] . شبیه این روایت روایات دیگری هم آمده است؛ از جمله:
عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ الرَّيِّ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ خَلْقِ النَّخْلِ بَدْءاً مِمَّا هُوَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ آدَمَ مِنَ الطِّينَةِ الَّتِي خَلَقَهُ مِنْهَا فَضَلَ مِنْهَا فَضْلَةٌ فَخَلَقَ نَخْلَتَيْنِ ذَكَراً وَ أُنْثَى فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ أَنَّهَا خُلِقَ مِنْ طِينِ آدَمَ تَحْتَاجُ الْأُنْثَى إِلَى اللِّقَاحِ كَمَا تَحْتَاجُ الْمَرْأَةُ إِلَى اللِّقَاحِ وَ يَكُونُ مِنْهُ جَيِّدٌ وَ رَدِيءٌ وَ رَقِيقٌ وَ غَلِيظٌ وَ ذَكَرٌ وَ أُنْثَى وَ وَالِدٌ وَ عَقِيمٌ ثُمَّ قَالَ إِنَّهَا كَانَتْ عَجْوَةً فَأَمَرَ اللَّهُ آدَمَ أَنْ يَنْزِلَ بِهَا مَعَهُ حَيْثُ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ فَغَرَسَهَا بِمَكَّةَ فَمَا كَانَ مِنْ نَسْلِهَا فَهِيَ الْعَجْوَةُ وَ مَا غُرِسَ مِنْ نَوَاهَا فَهُوَ سَائِرُ النَّخْلِ الَّذِي فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا (المحاسن، ج۲، ص۵۲۸)
عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كَتَبَ صَاحِبُ الرُّومِ إِلَى مُعَاوِيَةَ يَسْأَلُهُ عَنْ عَشْرِ خِصَالٍ فَارْتَطَمَ کَمَا يَرْتَطِمُ الْحِمَارُ فِي الطِّينِ فَبَعَثَ رَاكِباً إِلَى عَلِيٍّ ع وَ هُوَ فِي الرَّحْبَةِ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ عَلِيٌّ ع: «أَمَا إِنَّكَ لَسْتَ مِنْ أَهْلِ رَعِيَّتِي؟» قَالَ: أَجَلْ أَنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ بَعَثَنِي إِلَيْكَ مُعَاوِيَةُ لِأَسْأَلَكَ عَنْ عَشْرِ خِصَالٍ كَتَبَ إِلَيْهِ بِهَا صَاحِبُ الرُّومِ فَقَالَ: إِنْ أَجَبْتَنِي فِيهَا حَمَلْتُ إِلَيْكَ الْخَرَاجَ وَ إِلَّا حَمَلْتَ إِلَيَّ أَنْتَ خَرَاجَكَ فَلَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُجِيبَهُ فَبَعَثَنِي إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ قَالَ عَلِيٌّ ع: «وَ مَا هِيَ؟» قَالَ: مَا أَوَّلُ شَيْءٍ اهْتَزَّ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ؟ … فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع: «أَمَّا أَوَّلُ شَيْءٍ اهْتَزَّ عَلَى الْأَرْضِ فَهِيَ النَّخْلَةُ وَ مَثَلُهَا مَثَلُ ابْنِ آدَمَ إِذَا قُطِعَ رَأْسُهُ هَلَكَ وَ إِذَا قُطِعَتْ رَأْسُ النَّخْلَةِ إِنَّمَا هِيَ جِذْعٌ مُلْقًى. … (الغارات، ج۱، ص۱۸۸)
وَ قَالَ ص خُلِقَتِ النَّخْلَةُ وَ الرُّمَّانُ وَ الْعِنَبُ مِنْ فَضْلِ طِينَةِ آدَمَ ع. (مكارم الأخلاق، ص۱۷۴)
[۴]. در همین راستا در همانجا روایات متعددی آمده است که دو مورد دیگرش تقدیم می شود:
عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْقَنْدِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا اسْتَشْفَتْ نُفَسَاءُ بِمِثْلِ الرُّطَبِ لِأَنَّ اللَّهَ أَطْعَمَ مَرْيَمَ جَنِيّاً فِي نِفَاسِهَا.
عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِيَكُنْ أَوَّلُ مَا تَأْكُلُ النُّفَسَاءُ الرُّطَبَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِمَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ إِبَّانُ الرُّطَبِ قَالَ سَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمَرَاتِ الْمَدِينَةِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فَسَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمْرِ أَمْصَارِكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا تَأْكُلُ نُفَسَاءُ يَوْمَ تَلِدُ الرُّطَبَ فَيَكُونُ غُلَاماً إِلَّا كَانَ حَلِيماً وَ إِنْ كَانَتْ جَارِيَةً كَانَتْ حَلِيمَة.
ودرباره انگور هم روایات متعددی هست از جمله: عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شَكَا نَبِيٌّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَى اللَّهِ الْغَمَّ فَأَمَرَهُ بِأَكْلِ الْعِنَبِ (المحاسن، ج۲، ص۵۴۷)
[۵] . در همانجا این دو روایت هم آمده است:
عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شَكَا نَبِيٌّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَى اللَّهِ الْغَمَّ فَأَمَرَهُ بِأَكْلِ الْعِنَبِ.
عَنِ الْقَاسِمِ الزَّيَّاتِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا حَسَرَ الْمَاءُ عَنْ عِظَامِ الْمَوْتَى فَرَأَى ذَلِكَ نُوحٌ ع جَزِعَ جَزَعاً شَدِيداً وَ اغْتَمَّ لِذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ كُلِ الْعِنَبَ الْأَسْوَدَ لِيَذْهَبَ غَمُّكَ
[۶] . قَالَ وَ الثَّلَاثُ الْأُخْرَى كَمْ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ إِمَامٍ هُدًى لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ قَالَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى قَالَ فَأَيْنَ يَسْكُنُ نَبِيُّكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ فِي أَعْلَاهَا دَرَجَةً وَ أَشْرَفِهَا مَكَاناً فِي جَنَّةِ عَدْنٍ قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى ثُمَّ قَالَ فَمَنْ يَنْزِلُ بَعْدَهُ فِي مَنْزِلِهِ قَالَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى ثُمَّ قَالَ السَّابِعَةَ فَأَسْلَمَ كَمْ يَعِيشُ وَصِيُّهُ بَعْدَهُ قَالَ ثَلَاثِينَ سَنَةً قَالَ ثُمَّ مَهْ يَمُوتُ أَوْ يُقْتَلُ قَالَ يُقْتَلُ يُضْرَبُ عَلَى قَرْنِهِ فَتُخْضَبُ لِحْيَتُهُ قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى- و قد أخرجت هذا الحديث من طرق في كتاب الأوائل.
بازدیدها: ۶۱۷