۲۰-۲۴ شوال ۱۴۴۰
ترجمه
در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند [لهیب آتشی را شعلهور کنند].
این آیه قبلا در جلسه ۱۹۷ (http://yekaye.ir/an-nisa-004-010/ ) بحث شده بود. اکنون آن بحث کاملتر میشود.
اختلاف قراءات[۱]
سَيصلونَ
این کلمه در اغلب قرائات مشهور به صورت فعل معلوم (سَيَصْلَوْنَ) قرائت شده است.
در قرائت اهل شام (ابن عامر) و روایت شعبه از عاصم و برخی از قرائات غیرمهشور به صورت فعل مجهول (سَيُصْلَوْنَ)؛ و برای همین حالت مجهول، در برخی قرائات غیرمشهور دیگر به صورتهای «سَيُصَلَّوْنَ» و «سَيُصْلُونَ» نیز قرائت شده است.
و با توجه به اینکه این ماده هم در وزن ثلاثی مجرد و هم در باب افعال در قرآن کریم به کار رفته است، استفاده از آن در هر دو حالت معلوم و مجهول کاملا طبیعی است.
مجمع البيان، ج۳، ص۲۰[۲]؛ البحر المحيط، ج۳، ص۵۳۱[۳]؛ معجم القراءات، ج۲، ص۲۴-۲۵[۴]
نکات ادبی
سَيَصْلَوْنَ
یصلون در اصل «یصلَیُون» بوده است که «یاء» آن حذف شده است. لذا از ماده «صلی» یا «صلو» میباشد و هر چه باشد، از ماده «وصل» نیست، زیرا اگر از ماده «وصل» بود به صورت «یَصِلون» خوانده میشد در حالی که در قرائات دیگری که برای این آیه وجود دارد چنین قرائتی روایت نشده است.
در اینکه اصل و خاستگاه این ماده چیست، و آیا «صلو» و «صلی» دو ماده مستقلند یا به همدیگر برمیگردند، بین اهل لغت اختلاف است.[۵] در کاربردهای متعارف میتوان از دو معنای مستقل برای «صلو» و «صلی» یاد کرد: «صلو» در معنای دعا و نماز و عبادت؛ و «صلی» [به صورت اسم،] در معنای «آتش» و [به صورت فعل در معنای] «سوزاندن با آتش» یا «افتادن در آتش» به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۹۰)؛ و حتی برخی هم به طور مطلق گفتهاند که وقتی حرف عله بعد از دو حرف «صل» بیاید (یعنی فرقی ندارد صلو باشد یا صلی) بر یکی از این دو معنا دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۳۰۰)؛ اما برخی یکی از این دو را اصل قرار داده و سعی کردهاند دیگری را به آن برگردانند:
خلیل اصل ماده با اشاره به اینکه «صلوات» جمع صلات است بحث خود را با «صلو» به معنای عبادت و نماز شروع کرده و بدون هیچ توضیحی در ذیل همین ماده سراغ معنای برافروختن و آتش زدن رفته است. (كتاب العين، ج۷، ص۱۵۳-۱۵۵)
راغب اصفهانی بعد از اینکه «صلاه» را در ذیل ماده «صلی: برافروختن آتش» آورده و میگوید «صلاه» به معنای دعا و عبادت است، به دیدگاهی اشاره میکند که معتقد است که «صلات» از «صلی» به معنای آتش گرفته شده از این جهت که نمازگزار با نماز خود را از آتش جهنم حفظ میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۹۱) و خودش درباره اینکه این دیدگاه را قبول دارد، موضعی نمی گیرد؛ ویا فیومی به این قول اشاره میکند که «صلات» از «صلیتِ العود بالنار: عود را با آتش گرم و نرم کردم» گرفته شده از این جهت که نمازگزار با نمازش در مقابل خدا نرم و خاشع می گردد (المصباح المنير، ج۲، ص۳۴۶)
مرحوم طبرسی ظاهرا اینها را دو اصل کاملا مستقل میداند چرا که در جایی اصل صلات [ماده «صلو»] را به معنای «دعا» دانسته و به این قول هم اشاره کرده که چه بسا اصل آن از «رفع الصلا (= استخوانی در پشت) في الركوع» باشد؛ و آنگاه اطلاق آن در خصوص نماز یا از باب حقیقت شرعیه است یا از باب استعمال عام در معنای خاص (مجمع البيان، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲) و از سوی دیگر اصل «صلاء» [ماده «صلی»] را به معنای ملازمت و همراهی دانسته؛ و توضیح داده که «صلي الرجل النار» یعنی آن مرد ملازم آتش شد؛ و وقتی گفته میشود «صلي الأمر» یعنی حرارت و شدت کار بالا گرفت؛ و «شاة مصلية» به معنای «گوسفند بریان» است؛ منظور از «اصْلَوْهَا» در آیه «اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ» (یس/۶۴)، همنشین و ملازم آتش شدن است؛ و از ابومسلم نقل شده که منظور از «اصْلَوْهَا» ، «صيروا صلاها: ماده سوختنیِ آتش شوید، هیزمِ آتش شوید» است.” (مجمع البيان، ج۳، ص۲۰ و ج۸، ص۶۷۳)
اما مرحوم مصطفوی بر این باور است که «صلی» ([به صورت اسم،] در معنای «آتش» و [به صورت فعل در معنای] «سوزاندن با آتش» یا «افتادن در آتش») در اصل از زبان عبری گرفته شده و به معنای آن است که چیزی را به طوری در مقابل آتش بگذارند که کباب شود؛ اما ماده «صلو» یک ریشه در زبانهای سریانی و آرامی دارد، که از آن زبانها به زبان عبری هم منتقل شده و در همه این زبانها به معنای «یک عبادت مخصوص [= نماز]» بوده (و بر این اساس، در خصوص این نزاع بین اصولیون که آیا کلمه «صلاة» حقیقت شرعیه است یا خیر، صریحا مخالف حقیقت شرعیه بودنِ آن است و آن را معنای لغویِ این کلمه میداند و البته توضیح میدهد که ماده «صلو» در خود زبان عربی (و نه لزوما در قالب «صلاة» که از عبری آمده) به معنای «ثناگویی» به کار رفته است؛ گویی در کاربردی «صلات» به معنای نماز، ظاهرا هر دو مولفه به هم پیوند خورده است؛ و از نظر ایشان، وقتی این کلمه با حرف «علی» میآید معنای دوم (مدح و ثنا) غلبه دارد؛ مثلا: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ» (احزاب/۵۶) «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ» (احزاب/۴۳) «صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم» (توبه/۱۰۳) که اگر بتوان این را یک قاعده کلی دانست، آنگاه آیه «وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَدا» (توبه/۸۴) نه به معنای نهی از «نماز خواندن بر منافق» بلکه به معنای نهی از «ثنا کردن بر منافق» [= بعد از مرگش از او بخوبی یاد کردن] میباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص۲۷۲-۲۷۵)
علامه طباطبایی نیز در معنای «صلی» صرفاً به آتش گرفتن اشاره کرده (المیزان، ج۴، ص۲۰۴) ولی در باره «صلوة» (از صلی) توضیح داده که معنای جامع آن نوعی «منعطف شدن برای توجه کردن» است که به فراخور موضوع متفاوت میشود و لذا گفته شده. وقتی از جانب خدا به ما باشد به معنای نزول رحمت میشود؛ وقتی از جانب فرشتگان به ما باشد به معنای استغفار آنها برای ماست و وقتی از جانب ما به خدا باشد به معنای دعا است؛ و در قرآن صلات خدا بر مومنان آن رحمت خاصهای است که از جانب خدا شامل حال مومنان میشود و موید این مطلب ادامه همین آیه است که میفرماید تا شما را از ظلمتها به نور درآورد و به مومنان همواره رحیم بوده است. (المیزان، ج۱۶، ص۳۲۹)
اسم فاعل رایج از «صلو» غالبا در حالت ثلاثی مزید (باب تفعیل: صلّی، یصلّی) و به صورت «مُصَلّی» است: «قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/۴۳) که به معنای نمازگزار است؛ و از این ماده غیر از کاربرد آن به صورت فعل (نمازگزاردن) و مصدر (صلات) و فاعل (مُصَلِّی)، به صورت اسم مکان (مُصَلَّی) نیز در قرآن کریم به کار رفته است: (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى؛ بقره/۱۲۵)
اما اسم فاعل رایج از «صلی» غالبا در حالت ثلاثی مجرد و به صورت «صالی» است، یعنی به معنای کسی که همنشنی آتش میشود و بدین سبب میسوزد: «إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحيمِ» (صافات/۱۶۳) [إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ؛ ص/۵۹)] (مجمع البيان، ج۸، ص۷۲۰). کاربرد آن به صورت فعل در قرآن کریم نیز غالبا به صورت فعل ثلاثی مجرد بوده است؛ هرچند در باب افعال (فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً، نساء/۳۰؛ إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً، نساء/۵۶) و باب افتعال (آتيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ، نمل/۷؛ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ، قصص/۲۹) هم به کار رفته است. همچنین کاربرد آن به صورت اسم، علاوه بر اسم فاعل (صالی)، به صورت مصدر، هم بر وزن «فعول» (صِلیّ): «ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذينَ هُمْ أَوْلى بِها صِلِيًّاً» (مریم/۷۰) (مجمعالبیان، ج۶، ص۸۰۶) و هم بر وزن «تصلیة»: «وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ» (واقعه/۹۴) به کار رفته است.
درباره ماده «صلی» دیدیم که برخی تذکر دادند که این به معنای نزدیک شدن و در کنار آتش قرار گرفتن است؛ ابوحیان در همین راستا به تفاوت دقیق بین «صلا» و «احراق» اشاره میکند: «صلا» آن حالت مجاورت در کنار آتش است که موجب حرارت دیدن، پخته شدن و … میگردد؛ اما احراق آن است که مستقیما توسط آتش سوزانده و نابود شود؛ و چهبسا اینکه قرآن غالبا از تعبیر «صلا» برای عذاب استفاده میکند به طور غیرمستقیم اشاره دارد که قرار نیست در اثر حرارت آتش، آنان به طور کامل نیست و نابود شوند؛ چنانکه در جای دیگر فرمود: «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ» (نساء/۵۶) (البحر المحيط، ج۳، ص۵۳۱)
اگر دو ماده «صلو» و «صلی» را از هم متمایز بدانیم باید بگوییم ماده «صلو» و مشتقات آن ۹۸ بار و ماده «صلی» و مشتقات آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
سَعيراً
ماده «سعر» را در اصل به معنای شعلهور شدن و برافروختن و بالا آمدن چیزی دانستهاند و این ماده عموما درباره آتش به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۷۵؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۱۱) و برخی آن را به معنای شدت حرارت همراه با التهاب آن دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۳۰) «وَ إِذَا الْجَحيمُ سُعِّرَتْ» (تکویر/۱۲) و این کلمه به معنای قیمت نیز به کار میرود: «سعر الطعام» و درباره وجه تسمیهاش گفتهاند از باب تشبیه به آتش است از این جهت که همانند آتش سر میکشد و بالا میرود! (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۷۶[۶]؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۱۱[۷]؛ مجمع البيان، ج۳، ص۲۰[۸]) و البته در این معنا ظاهرا در قرآن کریم به کار نرفته است.
«سعیر» به معنای «مسعور» (چیزی که شعلهور شده باشد) است (مجمع البيان، ج۳، ص۲۰؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۱۱) «كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعيراً» (اسراء/۹۷) «أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً» (فرقان/۱۱) «عَذاب السَّعير» (حج/۴؛ لقمان/۲۱؛ سبأ/۱۲؛ ملک/۵) و این کلمه به صورت «سُعُر» جمع بسته میشود: «في ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» (قمر/۲۴ و۴۷)
ماده «سعر» و مشتقات آن ۱۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
درباره تفاوت کلمه «سعیر» با کلمات مشابه مانند «نار» و «حجیم» و «جهنم» و «حریق» در جلسه ۹۰۴ توضح داده شد: http://yekaye.ir/ale-imran-3-181/
توجه: در این آیات انواعی از صنایع ادبی به کار رفته است.[۹]
شأن نزول[۱۰]
حدیث
بسیاری از روایات ذیل آیه ۲ (جلسه ۹۲۶) و آیه۶ (جلسه ۹۳۱) نیز به نحوی به این آیه میتواند مرتبط باشد که در اینجا تکرار نمیشود.
۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمود: هنگامی که مرا در معراج به آسمان بردند گروهی را دیدم که آتش در درونشان وارد میشد و از پشتشان بیرون میآمد. گفتم: جبرئیل اینها چه کسانیاند؟ گفت: اینها کسانیاند که اموال یتیمان را از روی ظلم میخوردند.
تفسير القمي، ج۱، ص۱۳۲ و ج۲، ص۷
فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ قَوْماً تُقْذَفُ فِي أَجْوَافِهِمُ النَّارُ وَ تَخْرُجُ مِنْ أَدْبَارِهِمْ، فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ؟
فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً.
این حدیث نبوی در کتب اهل سنت هم روایت شده است (البحر المحيط، ج۳، ص۵۳۱[۱۱])
ب. همچنین از امام باقر ع روایت شده است که:
رسول الله ص فرمودند: روز قیامت مردمانی از قبرهایشان برانگیخته میشوند در حالی که آتش از دهانشان شعله میکشد.
سوال شد: یا رسول الله! اینان کیستند؟
فرمودند: «کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی لهیب آتشی را شعلهور کنند». (نساء/۱۰)
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۵
عن أبي الجارود عن أبي جعفر ع قال:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُبْعَثُ أنَاسٌ مِنْ قُبُورِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَأَجَّجُ أَفْوَاهُهُمْ نَاراً.
فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ؟
قال: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً».
ج. و در روایتی طولانی از امام باقر ع درباره محکمات قرآن کریم آمده است:
… و خداوند درباره خوردن ظالمانه مال یتیم این آیه را نازل فرمود «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی لهیب آتشی را شعلهور کنند» و این بدان جهت است که خورنده مال یتیم در روز قیامت میآید در حالی که آتش در دلش زبانه میکشد تا حدی که شعلههای آن از دهانش بیرون میزند، تا اینکه همه اهل محشر بدانند که او خورنده مال یتیم است.
الكافي، ج۲، ص۳۱-۳۲
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ [أُ]نَاساً تَكَلَّمُوا فِي هَذَا الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْم …
وَ أَنْزَلَ فِي مَالِ الْيَتِيمِ مَنْ أَكَلَهُ ظُلْماً «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» وَ ذَلِكَ أَنَّ آكِلَ مَالِ الْيَتِيمِ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ النَّارُ تَلْتَهِبُ فِي بَطْنِهِ حَتَّى يَخْرُجَ لَهَبُ النَّارِ مِنْ فِيهِ حَتَّى يَعْرِفَهُ كُلُّ أَهْلِ الْجَمْعِ أَنَّهُ آكِلُ مَالِ الْيَتِيم.
۲) از امام صادق ع روایت شده که در کتاب علی بن ابیطالب ع آمده است:
کسی که ظالمانه مال یتیم را میخورد، وبال این را در بازماندگان خودش میچشد و وبال کارش به او ملحق میشود؛ خواه در دنیا، که خداوند میفرماید: «و باید [از ستم بر یتیمان] بترسند آنان که، اگر پس از خود فرزندان ناتوانی بر جای گذارند» (نساء/۹) و خواه در آخرت، که خداوند میفرماید: «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند.» (نساء/۱۰)
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۳۳؛ من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۱۷۳؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۳
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع: أَنَّ آكِلَ مَالِ الْيَتَامَى ظُلْماً سَيُدْرِكُهُ وَبَالُ ذَلِكَ فِي عَقِبِهِ مِنْ بَعْدِهِ [وَ يَلْحَقُهُ؛ فَقَالَ: ذَلِكَ إِمَّا] فِي الدُّنْيَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» وَ أَمَّا فِي الْآخِرَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً».
۳) عجلان میگوید: از امام صادق ع درباره خوردن مال یتیم سوال کردم، فرمودند:
مطلب همان گونه است که خداوند عز و جل میفرماید: «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند.»
سپس بدون اینکه از ایشان سوالی کنم، فرمودند: کسی که سرپرستی یتیمی را عهدهدار شود تا از یتیمی بیرون آید و یا اینکه بینیاز شود خداوند عز و جل بهشت را بر او واجب میکند همان طور که آتش را بر کسی که مال یتیم را میخورد واجب کرده است.
الکافی، ج۵، ص۱۲۸؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۴
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَكْلِ مَالِ الْيَتِيمِ؟
فَقَالَ هُوَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»
ثُمَّ قَالَ ع مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ: مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَّى يَنْقَطِعَ يُتْمُهُ أَوْ يَسْتَغْنِيَ بِنَفْسِهِ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ النَّارَ لِمَنْ أَكَلَ مَالَ الْيَتِيمِ.
۴) سماعه میگوید: از امام صادق ع پرسیدم: آیا کسی که مال یتیم بخورد راهی برای توبه دارد؟
فرمودند: این است که آن را به اهلش برگرداند؛ زیرا خداوند میفرماید: «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند [لهیب آتشی را شعلهور کنند].» (نساء/۱۰) و میفرماید: «همانا این گناهی بزرگ بوده است» (نساء/۲)
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۱۸و۲۱۴[۱۲]
عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَكَلَ مَالَ الْيَتِيمِ هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ؟
فَقَالَ يُؤَدِّي إِلَى أَهْلِهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» وَ قَالَ «إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً».
۵) حضرت عبدالعظیم حسنی میگوید: از امام جواد صلوات الله علیه شنیدم که فرمود: از پدرم شنیدم که او هم از پدرش امام کاظم ع شنیده بود که یکبار عمرو بن عبید بر امام صادق ع وارد شد. چون سلام کرد و نشست، این آیه که: «کسانی که از گناهان کبیره و امور شرمآور خودداری میکنند» (شوری/۳۷ و نجم/۳۲) را قرائت کرد و ساکت شد.
امام صادق ع فرمود: چرا ساکت شدی؟
گفت: دلم میخواهد گناهان کبیره را بر اساس کتاب الله بشناسم.
امام صادق ع شروع به توضیح دادن کردند که: بزرگترین کبایر در قرآن کریم شرک است … تا بدینجا رسیدند که:
و خوردن مال یتیم، چرا که خداوند عز و جل میفرماید: «فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند [لهیب آتشی را شعلهور کنند].» (نساء/۱۰)
الكافي، ج۲، ص۲۸۶؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۵؛ من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۵۶۳
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ ٍ الثَّانِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَقُولُ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ» ثُمَّ أَمْسَكَ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَسْكَتَكَ؟
قَالَ أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْكَبَائِرَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
فَقَالَ نَعَمْ يَا عَمْرُو أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ … وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرا»
درباره اینکه این کار در زمره گناهان کبیره است، روایات متعددی وارد شده است؛ ر.ک: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۳۳ (و عیناً در: الخصال، ج۱، ص۲۷۳)[۱۳] و تحف العقول، ص۴۲۲[۱۴]
۶) الف.از امام رضا ع درباره شخصی سوال میشود که اموال یتیمانی در دستش است و دست دراز میکند و از آن برمیدارد و البته قصد دارد که آن را برگرداند.
فرمودند: سزاوار نیست از آن بخورد مگر با رعایت میانهروی؛ و زیادهروی نکند؛ اما اگر از در نیتش این باشد که به آنان برنگرداند در همان جایگاهی خواهد بود که خداوند عز و جل فرمود: «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند، فقط در شکمهایشان آتش میخورند»
الكافي، ج۵، ص۱۲۸؛ تهذيب الأحكام، ج۶، ص۳۳۹؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۴[۱۵]
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ فِي يَدِهِ مَالٌ لِأَيْتَامٍ فَيَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَيَمُدُّ يَدَهُ فَيَأْخُذُهُ وَ يَنْوِي أَنْ يَرُدَّهُ.
قَالَ لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَأْكُلَ إِلَّا الْقَصْدَ وَ لَا يُسْرِفَ فَإِنْ كَانَ مِنْ نِيَّتِهِ أَنْ لَا يَرُدَّهُ إِلَيْهِمْ (علیهم) فَهُوَ بِالْمَنْزِلِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نارا»
ب. از امام کاظم ع درباره شخصی سوال میشود که از شخص دیگری – خواه از باب خرید و فروش ،خواه قرض – مالی نزدش مانده بوده و آن شخص میمیرد در حالی که وی مال او را به وی برنگردانده بود؛ و آن شخص یتیمان صغیری از خود برجای میگذارد و این آن مال را به آنها نمیدهد؛ آیا از کسانی میباشد که مال یتیم را به ظلم خورده است؟
فرمودند: اگر نیتش این است که آن را به آنها پس بدهد [یعنی فعلا چون به سن رشد نرسیدهاند آن را به آنها نمیدهد] خیر.
احول میگوید: از امام کاظم پرسیدم پس فقط منظور آیه از «کسانی که اموال یتیم را میخورند» کسی است که مال آنها را میخورد و قصد ندارد که به آنان ادا کند؟
فرمودند: بله.
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۵
عن أبي إبراهيم قال سألته عن الرجل يكون للرجل عنده المال إما ببيع أو بقرض فيموت و لم يقضه إياه فيترك أيتاما صغارا فيبقى لهم عليه فلا يقضيهم، أ يكون ممن يأكل مال اليتيم ظلما؟
قال: إذا كان ينوي أن يؤدي إليهم فلا.
فقال الأحول: سألت أبا الحسن موسى ع إنما هو الذي يأكله و لا يريد أداءه من الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى؟
قال: نعم.[۱۶]
۷) الف. از امام رضا ع سوال میشود کمترین مقداری از مال یتیم که اگر شخص بخورد و قصد برگرداندن آن را نداشته باشد، در شکمش تبدیل به آتش میشود، چیست؟
فرمودند: کم و زیادش یکسان است؛ اگر قصد و نیت درونیاش این باشد که آن را به آنان برنگرداند.
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۴؛ مجمع البيان، ج۳، ص۲۱
عن أحمد بن محمد قال سألت أبا الحسن ع …[۱۷] قلت له: كم أدنى ما يكون من مال اليتيم إذا هو أكله و هو لا ينوي رده حتى يكون يأكل في بطنه نارا؟
قال: قليله و كثيره واحد. إذا كان من نفسه و نيته أن لا يرده إليهم.
ب. از امام باقرع یا امام صادق ع سوال شد که در چه مقدار از مال یتیم است که خوردنش شخص را مستحق آتش جهنم میکند؟
فرمود: حتی دو درهم.
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۳
عن محمد بن مسلم عن أحدهما قال: قلت في كم يجب لأكل مال اليتيم النار؟
قال: في درهمين.
۸) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که ظالمانه مال برادرش را بخورد، روز قیامت قطعهای از آتش میخورد.
الكافي، ج۲، ص۳۳۳
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
مَنْ أَكَلَ مَالَ أَخِيهِ ظُلْماً وَ لَمْ يَرُدَّهُ إِلَيْهِ أَكَلَ جَذْوَةً مِنَ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَة.
۹) الف. ابوبصیر میگوید: خدمت امام باقر ع عرض کردم: خداوند کار شما را درست کند! کمترین چیزی که بنده را وارد جهنم میکند چیست؟
فرمودند: اینکه یک درهم مال یتیم بخورد؛ و ما آن یتیم هستیم.
كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص: ۵۲۲؛ من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۴۱؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۴۵
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا أَيْسَرُ مَا يَدْخُلُ بِهِ الْعَبْدُ النَّارَ؟
قَالَ مَنْ أَكَلَ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ دِرْهَماً وَ نَحْنُ الْيَتِيمُ.
ب. در فرازی از خطبهای که پیامبر اکرم ص روز غدیر ایراد کردند، بعد از اینکه حضرت علی ع و اولاد ایشان را معرفی کردند، فرمودند:
همانا دشمنان ایشان همان کسانیاند که «لهیب آتشی را شعلهور کنند»
(این تعبیر «يَصْلَوْنَ سَعِيراً» در قرآن کریم تنها در مورد کسانی که مال یتیم میخورند آمده است)
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۶۳
حَدَّثَنِي السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ الشَّيْخِ السَّعِيدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ الْوَالِدُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَن أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيٌّ السُّورِيُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُ مِنْ وُلْدِ الْأَفْطَسِ وَ كَانَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُ قَالَ حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ وَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ قَيْسِ بْنِ سِمْعَانَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِيعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَيْرَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَة …
قال- صلّى اللّه عليه و آله- بعد أن ذكر عليّا و أولاده- عليهم السّلام: … أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ [الذین] يَصْلَوْنَ سَعِيراً…
ج. بعد از جریان سقیفه، عدهای از مردم در مسجد جمع شدند و دوازده نفر (شش تن از مهاجرین: خالد بن سعيد بن عاص، سلمان فارسي، أبوذر غفاري، عمّار ياسر، مقداد، و أبوبريدة أسلمي؛ و شش تن از انصار: قيس بن سعد بن عبادة، خزيمة بن ثابت ذوالشهادتين، سهل بن حنيف، أبوالهيثم بن تيهان، ابيّ بن كعب، و أبوأيّوب أنصاري) در دفاع از حق امیرالمومنین ع سخنانی را ایراد کردند. آخرین آنان ابوایوب انصاری بود که گفت:
ای جماعت قریش! آیا نشنیدید این سخن خداوند متعال را که: «کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند [لهیب آتشی را شعلهور کنند].» (نساء/۱۰) و نیز این را که فرمود: «همانا ما برای ظالمان آتش آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را احاطه کند» (کهف/۲۹). بترسید از اینکه فردا مردم درباره شما بگویند: دیروز به سخن پیامبرشان گوش میدادند و امروز حق اهل بیت او را غصب کردند. و نشست.
الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص۴۴۶؛ الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج۲، ص۸۲
في ذكر رجال أمير المؤمنين عليه السّلام الاثني عشر الذين قاموا الى أبي بكر و هو على المنبر؛ و هم ستّة من المهاجرين و ستّة من الأنصار. فأمّا الذين من المهاجرين فهم: خالد بن سعيد بن العاص الاموي، و سلمان الفارسي، و أبو ذر الغفاري، و عمّار بن ياسر، و المقداد بن الأسود الكندي، و أبو بريدة الأسلمي. و أمّا الذين من الأنصار فهم: قيس بن سعد بن عبادة، و خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين، و سهل بن حنيف، و أبو الهيثم بن تيهان، و ابيّ بن كعب، و أبي أيّوب الأنصاري رضي اللّه عنهم أجمعين….
و قام أبو أيّوب الأنصاري رحمه اللّه فحمد اللّه و أثنى عليه و قال: يا معاشر قريش أ ما سمعتم إنّ اللّه تعالى قال: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» و قال جلّ من قائل: «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» فإيّاكم و قول الناس في غد: بالأمس سمعوا قول نبيّهم و اليوم غصبوا أهل بيته. ثمّ جلس.
۱۰) عده ای خدمت امام هادی ع نامهای نوشتند و از حضرت در مورد جبر و اختیار سوال کردند. حضرت پاسخی طولانی برایشان نوشتند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱۸] در فرازی از آن آمده است:
پس هرکس دینداری خود را بر اساس اعتقاد به جبر ویا چیزی که انسان را به باور به جبر میخواند، قرار دهد به خداوند ظلم کرده و او را متهم به جور و ستم نموده؛ چرا که [بر اساس قول به جبرباید گفت] او کسی را عقوبت میکند که مجبور بوده است؛ و کسی که گمان کند که خداوند بندگان را مجبور کرده، بر همین قیاس لازم میداند که خداوند عقوبت را از آنان دفع کند و کسی که گمان کند خداوند عذاب را از اهل معصیت یکسره دور میکند [یعنی میپندارد خداوند هیچکسی را عذاب نخواهد کرد] خدا را در تهدیدهایش دروغگو شمرده آنجایی که میفرماید: «چرا، هر كه كار بدى كسب كرد و گناهش او را فرا گرفت چنين كسانى اهل آتشند و در آن جاودان خواهند بود.» (بقره/۸۱) و یا میفرماید: «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآيند [لهیب آتشی را شعلهور کنند].» (نساء/۱۰) «بىترديد كسانى كه به آيات ما كفر ورزيدهاند به زودى آنها را به آتشى درآوريم؛ هر گاه كه پوستشان بريان و پخته گردد براى آنها پوستهاى ديگرى به جاى آن بياوريم تا [كاملا] عذاب را بچشند؛ حقّا كه خداوند مقتدر و داراى حكمت است» (نساء/۵۶) به علاوه آیات فراوان دیگری در این راستا برای کسی که تهدیدهای خداوند را تکذیب کند و تکذیب آیهای از کتاب خداوند مستلزم کفر است.
تحف العقول، ص۴۶۲
و روي عن الإمام الراشد الصابر أبي الحسن علي بن محمد ع:
رسالته ع في الرد على أهل الجبر و التفويض و إثبات العدل و المنزلة بين المنزلتين:
… فَمَنْ دَانَ بِالْجَبْرِ أَوْ بِمَا يَدْعُو إِلَى الْجَبْرِ فَقَدْ ظَلَّمَ اللَّهَ وَ نَسَبَهُ إِلَى الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ إِذْ أَوْجَبَ عَلَى مَنْ أَجْبَرَهُ الْعُقُوبَةَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ أَجْبَرَ الْعِبَادَ فَقَدْ أَوْجَبَ عَلَى قِيَاسِ قَوْلِهِ إِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ عَنْهُمُ الْعُقُوبَةَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ عَنْ أَهْلِ الْمَعَاصِي الْعَذَابَ فَقَدْ كَذَّبَ اللَّهَ فِي وَعِيدِهِ حَيْثُ يَقُولُ «بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» وَ قَوْلَهُ «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» وَ قَوْلَهُ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً» مَعَ آيٍ كَثِيرَةٍ فِي هَذَا الْفَنِّ مِمَّنْ كَذَّبَ وَعِيدَ اللَّهِ وَ يَلْزَمُهُ فِي تَكْذِيبِهِ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ الْكُفْرُ.
تدبر
۱) «..الَّذينَ يَأْكُلُونَ … ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ … ناراً، وَ سَـ + يَصْلَوْنَ سَعيرا»
در این آیه هم کار دنیوی آنها (خوردن مال یتیم) و هم وضعیت اخرویشان (خوردن آتش) را با یک فعل بیان کرد: «آنها که ظالمانه … میخورند، آتش میخورند» هرچند «آتش گرفتنشان» را (که دیگر خودشان هم متوجه آتش میشوند) با حرف «سـ» (که دلالت بر آینده نزدیک دارد) بیان کرد.
ثمره جهانشناسی
آخرت در باطن دنیا حضور دارد.
۲) «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً»:
پاداش و عذابهای اخروی قراردادی و اعتباری نیست، بلکه باطن و حقیقت همان عمل ماست که آن موقع آشکار میشود.
به همین جهت است که عدالت بتمامه و بیهیچ کم و کاستی حاصل میشود و جای هیچ اعتراضی نمیماند.
۳) «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً»
با اینکه هرگونه تصرف ظالمانهای در مال یتیم حرام است، چرا در این آیه از کلمه «أکل» (خوردن) استفاده کرد؟
الف. چون عمده منافع مالی استفاده در مصرف و خوردن آن است و از این رو برای انتفاع از این تعبیر استفاده کرد چنانکه در جای دیگر هم فرمود «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» (بقره/۱۸۸) یا فرمود «و لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا» (آلعمران/۱۳۰) (مجمع البيان، ج۳، ص۲۱؛ مفاتيح الغيب، ج۹، ص۵۰۷)
ب. جون عمده مال یتیم در آن موقع مخارجی بوده که خرج خوردن وی میشده و از این رو، بر عادت آنان چنین تعبیر شده است. (مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج۹، ص۵۰۷)
ج. از باب این رویه است که کسی که مالش را در هر مقصودی (اعم از خوب یا بد) خرج میکند میگویند فلانی مالش را چنین خورد. (مفاتيح الغيب، ج۹، ص۵۰۷)
د. …
۴) «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً»
آنها الان آتش میخورند اما بعدا تمام وجودشان آتشی شعلهور میشود، یعنی همان طور که در این دنیا خوردن چیزی، اجزای بدن را تامین میکند؛ در باطن انسان هم خوردن آتش، تمام وجود انسان را آتش میکند.
این تعبیر بسیار ظریفتر است از آنچه در ترجمههای رایج بیان میشود که جمله آخر را صرفا به «در آتش افتادن» ترجمه میکنند.
توضیح تخصصی تفسیری
عبارت «إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيرا» روی هم، خبرِ «إنّ» است یعنی حال و روز «کسانی که مال یتیم میخورند» را بیان میکند. کنار هم قرار گرفتن دو جمله در عبارت فوق، بویژه با توجه به اینکه اولی با فعل مضارع «یاکلون» و دومی با فعل مستقبل «سیصلون» آمده، ظاهرا عمل و نتیجه آن را شرح میدهد (الان آتش می خورند بعدا آتشی شعلهور میشوند)؛ مخصوصا اگر توجه کنیم که تعبیر «یصلون» به معنای «آتش افروختن» و «شعلهور شدن آتش» است، نه «در آتش انداختن» (توضیح در نکات ادبی).
۵) «..الَّذينَ يَأْكُلُونَ … ظُلْماً + إِنَّما + يَأْكُلُونَ … ناراً»
کلمه «إنما» دلالت بر حصر میکند. یعنی کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند «فقط» آتش میخورند؛ نه اینکه هم چیزی خورده و قوت بدنی گرفته و سودی کرده باشند و هم آتش خورده باشند. این نشان میدهد که باطن هر عملی تمام حقیقت آن را تشکیل میدهد و آنچه در ظاهر میبینیم لزوماً اثری در حقیقت شیء ندارد.
۶) «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً»
تعبیر این آیه که «یأکلون» را هم برای عمل دنیوی آنها و هم برای جزای اخروی آنها ذکر کرد، از تعابیری است که بوضوح دلالت بر تجسم اعمال میکند [که حقیقت عمل در قیامت مجسم میشود] (المیزان، ج۴، ص۲۰۳)
۷) «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً»
نفرمود «کسانی که اموال یتیمان را میخورند فقط در شکمهایشان آتش میخورند» بلکه این را مقید به ظلم کرد؛ یعنی این گونه نیست که هرگونه تصرفی در مال یتیم ظلم باشد، بلکه کسی که مال یتیم در دست اوست، میتواند با رعایت شرایطی آن را به تجارت اندازد ویا از آن به عنوان قرض بردارد و … (مجمع البيان، ج۳، ص۲۱) مواردی از این مساله در احادیث ذیل آیه ۶ (جلسه ۹۳۱) گذشت.
۸) «إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً»
با توجه به اینکه خوردن همواره در شکم است، چرا کلمه «فی بطونهم» را آورد و فرمود: «فقط در شکمهایشان آتش میخورند»؟
الف. این مطلب در آیات دیگری هم نظیر دارد؛ مثلا با اینکه سخن گفتن همواره با دهان انجام میشود باز فرمود «یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» (آل عمران/۱۶۷) ویا با اینکه معلوم است که قلب درون سینه است فرمود «وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (حج/۴۶) ] و یا با اینکه معلوم است که پرندگان با بالهایشان پرواز میکنند، فرمود «وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ» (أنعام/۳۸) و غرض از همه اینها تاکید و مبالغه در بیان است. (مفاتيح الغيب، ج۹، ص۵۰۷)
ب. تعبیر «أکَلَهُ فی بطنه» و «أکَلَهُ» به یک معناست جز اینکه تعبیر اول صریحتر است (المیزان، ج۴، ص۲۰۴) و شاید میخواهد تاکید کند که این خوردن آتش را یک امر استعاری و مجازی نبینید؛ واقعا در همین شکمشان آتش می خورند.
ج. …
۹) «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً»
خداوند در مورد کسی که زکات نمیدهد تعبیر «داغ زدن بر پیشانی و پهلو و پشت» به کار برد (يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ؛ توبه/۳۵) اما در این آیه برای کسی که مال یتیم را میخورد، از تعبیر خوردن آتش در درون شکم استفاده کرد؛ و شک نیست که این تهدید خیلی شدیدتر است؛ شاید بدین جهت است که فقیر ابتداءا مالک زکات نبوده اما اینجا یتیم واقعا صاحب مال است، به علاوه اینکه فقیر شخص بزرگسالی است که تاحدودی توان کسب و کار دارد ولی یتیم به خاطر خردسالیاش ضعیفتر است و ظلم در حق او بسیار به او بیشتر ضرر میزند. (مفاتيح الغيب، ج۹، ص۵۰۷)
[۱] . جاء في مصحف ابن مسعود «ومن يأكل أموال اليتامى ظلماً فإنما يأكل في بطنه ناراً وسيصلى سعيراً» (معجم القراءات، ج۲، ص۲۴)
[۲] . قرأ ابن عامر و أبو بكر عن عاصم سيصلون بضم الياء و الباقون بفتحها.
الحجة: قال أبو علي حجة من فتح الياء قوله اصْلَوْها فَاصْبِرُوا و جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها و إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ و حجة من ضم الياء أنه من أصلاه الله النار كقوله فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً.
[۳] . قرأ الجمهور: و سيصلون مبنيا للفاعل من الثلاثي. و قرأ ابن عامر و أبو بكر: بضم الياء و فتح اللام مبنيا للمفعول من الثلاثي. و ابن أبي عبلة: بضم الياء و فتح الصاد و اللام مشدّدة مبنيا للمفعول.
[۴] . قرأ ابن كثير ونافع وأبو عمرو وحمزة والكسائي وحفص عن عاصم وأبو جعفر ويعقوب «سَيَصْلَوْنَ» مبنيا للفاعل من الثلاثي «صلي». وهو الاختيار عند ابن خالويه.
وقرأ ابن عامر، وأبان وأبو بكر بن عياش والمفضل عن عاصم، وحماد، والحسن «سَيُصْلَوْنَ» بضم الياء وفتح اللام، مبنياً للمفعول من الثلاثي.
وقرأ ابن أبي عبلة وأبو حيوة «سَيُصَلَّوْنَ» بضم الياء وفتح الصاد واللام مشددة ، مبنيا للمفعول، قال أبو البقاء: «والتضعيف للتكثير.»
وقرأ ابن أبي عبلة «سَيُصْلُونَ»، بضم الياء واللام من «أصلى» قال ابن عطية: «وهي ضعيفة»، وأصله: سَيُصْلِیونَ من «أصلى» مثل يكرمون من أكرم، فاستثقلت الضمة على الياء فحذفت، فالتقى ساكنان، فحذف أولهما وهو الياء وضم ماقبل الواو ليصح. والمعنى: سَيُصْلُونَهم الملائكة سعيرا أو سَيُصْلُونَ أنفسهم بسبب كفرهم.
[۵] . درباره این ماده به طور متفرقه در جلسات زیر بحث شد، که اکنون با مراجعهای مجدد به کتب لغت، بحث را یکپارچه تقدیم میکنیم:
جلسه ۱۶۲ http://yekaye.ir/al-isra-017-018/ ؛ جلسه ۱۹۷ http://yekaye.ir/an-nisa-004-010/
جلسه ۲۹۳ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-22/ ؛ جلسه ۵۳۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-43/
جلسه ۸۱۳ http://yekaye.ir/ya-seen-36-64/
[۶] . فأمّا سِعْر الطعام فهو من هذا أيضا؛ لأنَّه يرتفع و يعلو.
[۷] . و السِّعْرُ في السّوق، تشبيها بِاسْتِعَارِ النار.
[۸] . منه سعر السوق لاستعارها به في النفاق.
[۹] . و تضمنت هذه الآيات من ضروب البيان و الفصاحة. الطباق في: واحدة و زوجها، و في غنيا و فقيرا، و في: قل أو كثر. و التكرار في: اتقوا، و في: خلق، و في: خفتم، و أن لا تقسطوا، و أن لا تعدلوا من جهة المعنى، و في اليتامى، و في النساء، و في فادفعوا إليهم أموالهم، فإذا دفعتم إليهم أموالهم، و في نصيب مما ترك الوالدان و الأقربون، و في قوله: و ليخش، و خافوا من جهة المعنى على قول من جعلهما مترادفين، و إطلاق اسم المسبب على السبب في: و لا تأكلوا و شبهه لأن الأخذ سبب للأكل. و تسمية الشيء باسم ما كان عليه في: و آتوا اليتامى، سماهم يتامى بعد البلوغ. و التأكيد بالاتباع في: هنيئا مريئا و تسمية الشيء باسم ما يؤول اليه في: نصيب مما ترك، و في نارا على قول من زعم أنها حقيقة. و التجنيس المماثل في: فادفعوا فإذا دفعتم، و المغاير في: و قولوا لهم قولا. و الزيادة للزيادة في المعنى في: فليستعفف. و إطلاق كل على بعض في: الأقربون، إذ المراد أرباب الفرائض. و إقامة الظرف المكاني مقام الزماني في: من خلفهم، أي من بعد وفاتهم. و الاختصاص في: بطونهم، خصها دون غيرها لأنها محل للمأكولات. و التعريض في: في بطونهم، عرض بذكر البطون لخستهم و سقوط هممهم و العرب تذم بذلك قال: «دع المكارم لا ترحل لبغيتها / و اقعد فإنك أنت الطاعم الكاسي» و تأكيد الحقيقة بما يرفع احتمال المجاز بقوله: في بطونهم. رفع المجاز العارض في قوله: «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً» و هذا على قول من حمله على الحقيقة، و من حمله على المجاز فيكون عنده من ترشيح المجاز، و نظير كونه رافعا للمجاز قوله: «يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ»، و قوله: «يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ». و الحذف في عدة مواضع. (البحر المحيط، ج۳، ص۵۳۲)
[۱۰] . قال مقاتل بن حيان: نزلت في رجل من غطفان يقال له: مَرْثَد بن زيد، وَ لِيَ مالَ ابن أخيه و هو يتيم صغير فأكله، فأنزل اللَّه تعالى فيه هذه الآية. (أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص۱۴۹۸)
نزلت في المشركين كانوا يأكلون أموال اليتامى و لا يورثونهم و لا النساء، قاله: ابن زيد. و قيل: في حنظلة بن الشمردل، ولي يتيما فأكل ماله. و قيل: في زيد بن زيد الغطفاني ولي مال ابن أخيه فأكله، قاله: مقاتل. و قال الأكثرون: نزلت في الأوصياء الذين يأكلون من أموال اليتامى ما لم يبح لهم، و هي تتناول كل أكل بظلم و إن لم يكن وصيا (البحر المحيط، ج۳، ص۵۲).
[۱۱] . في حديث أبي سعيد عن ليلة الإسراء قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: «رأيت قوما لهم مشافر كمشافر الإبل، و قد وكل بهم من يأخذ بمشافرهم ثم يجعل في أفواههم صحرا من نار يخرج من أسافلهم، فقلت: يا جبريل من هؤلاء؟ قال: هم الذين يأكلون أموال اليتامى ظلما و بأكلهم النار حقيقة.
[۱۲] . در ص ۲۱۴ بدین صورت روایت شده: عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَكَلَ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ، هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ؟ قَالَ يَرُدُّ إِلَى أَهْلِهِ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً الْآيَةَ.
[۱۳] . أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْكَبَائِرِ قَالَ هِيَ خَمْسٌ وَ هُنَّ مِمَّا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِنَّ النَّارَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ قَالَ إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً وَ قَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ وَ رَمْيُ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ وَ قَتْلُ مُؤْمِنٍ مُتَعَمِّداً عَلَى دِينِهِ.
[۱۴] . رُوِيَ أَنَّ الْمَأْمُونَ بَعَثَ الْفَضْلَ بْنَ سَهْلٍ ذَا الرِّئَاسَتَيْنِ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ تَجْمَعَ لِي مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ فَإِنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ فَدَعَا الرِّضَا ع بِدَوَاةٍ وَ قِرْطَاسٍ وَ قَالَ ع لِلْفَضْلِ اكْتُب … وَ اجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ وَ هِيَ … وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتامى ظُلْماً.
[۱۵] . این روایت در تفسیر عیاشی با اندک تفاوتی در عبارات بوده و ادامهای داشته که در روایت ۷ الف خواهد آمد.
[۱۶] . ۳ روایت ذیل شماره ۱۴ در جلسه ۹۳۰ نیز به این بحث مرتبط است.
[۱۷] . عن الرجل يكون في يده مال لأيتام فيحتاج فيمد يده فينفق منه عليه و على عياله و هو ينوي أن يرده إليهم أ هو ممن قال الله: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً» الآية قال: لا و لكن ينبغي له ألا يأكل إلا بقصد و لا يسرف.
[۱۸] . در جلسه ۱۳۸، حدیث۴ http://yekaye.ir/ad-dukhan-044-39/
و جلسه ۱۴۰، حدیث۶ http://yekaye.ir/az-zumar-039-18/
و جلسه ۱۸۴، حدیث۱ http://yekaye.ir/an-nisa-004-100/
و جلسه ۳۱۵، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-hajj-22-10/
و جلسه ۳۹۹، پاورقی ۵ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-2/
و جلسه ۵۲۶، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-36/
و جلسه ۶۳۰، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-49/
و جلسه ۷۰۸، پاورقی ۸ http://yekaye.ir/al-fater-35-8/
و جلسه ۸۳۸، حدیث۱ http://yekaye.ir/ale-imran-3-167/
ضمنا توجه شود که در برخی از نقلهای مذکور، مطلب را از کتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی آوردهایم؛ زیرا اگرچه متن روایت احتجاج بسیار مختصرتر از متن روایت تحف العقول است، اما سندش ذکر شده؛ و در هر صورت، مرحوم طبرسی این فرازهایی که در متن امروز آمده را با عبارت « ثُمَّ قَالَ الْعَالِمُ ع بَعْدَ كَلَامٍ طَوِيل» (الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۲) حذف کرده است و لذا فقط به تحف العقول ارجاع دادیم.
بازدیدها: ۱۷۰