۱۰۹۲) وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى

۱۷-۱۹ محرم ۱۴۴۵

ترجمه

ترجمه اول: و بر تو [مسئولیتی] نیست که پاکی پیشه نمی‌کند.

ترجمه دوم: و آنچه علیه تو می‌ماند همین است که [این فرد مستغنی هم] تزکیه نمی‌کند.[۱]

اختلاف قرائت

يَزَّكَّى[۱]
أَلَّا يَزَّكَّى / أَلَّا يَتَزَكَّى / أَلَّا تَتَزَكَّى / لَعَلَّهُ تَتَزَكَّى

در قرائت معروف به همین صورت «أَلَّا يَزَّكَّى» قرائت شده است؛ یعنی با تشدید حرف «ز»؛ و کلمه «یَزَّكَّى» در اصل «یتزکّی» بوده است که حرف «ت» به دلیل قریب المخرج بودن در حرف «ز» ادغام شده است.

اما در قرائت ابن مسعود و أبیّ‌ بن کعب این ادغام انجام نشده و به صورت «أَلَّا يَتَزَكَّى» قرائت شده است (هرچند که در قرائت ابن مسعود در «أَوْ يَذَّكَّرُ» وی هم همانند قرائت مشهور به صورت ادغام قرائت کرده است).

والبته قرائت دیگری بر اساس مصحف أبیّ‌بن کعب هم هست که نه‌تنها ادغام نکرده بلکه به جای کلمه «أَلَّا» از کلمه  «لَعَلَّهُ» استفاده شده است و به صورت «لَعَلَّهُ تَتَزَكَّى» قرائت کرده است.

المغنی فی القراءات، ص۱۸۸۹[۲]

نکات ادبی

ما عَلَيْكَ …

حرف «ما» را عموما «ما»ی نافیه دانسته‌اند و «علیک» خبر مقدم و عبارت «أن لا یزکی» که به تاویل مصدر می‌رود مبتدای موخر است.

در این میان، ابوحیان آن را «ما»ی استفهامیه دانسته که معنای آیه این می‌شود: «أي شي‏ء عليك: چه چیزی بر عهده توست …» (البحر المحيط في التفسير، ج‏۱۰، ص۴۰۷[۳])، که چنانکه متاخران توضیح داده‌اند این استفهام انکاری می‌شود و مآلاً معنایش تفاوتی ندارد (روح المعاني، ج‏۱۵، ص۲۴۳[۴]؛ إعراب القرآن و بيانه، ج‏۱۰، ص۳۷۶[۵]).

اما برخی از معاصران (سید عبدالحجت بلاغی) ترجمه‌ای کرده‌اند که ظاهرا آن را «ما»ی موصوله گرفته‌اند: «و چيزى كه از شخص مستغنى، بر زيان تو باقى مي‌ماند اين است كه وى از صفات رذيله پاك نمي‌شود و سخن حق در او تأثير نمي‌كند» (حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج‏۷، ص۱۷۲)؛ که اگرچه احتمال بعیدی برای آیه است اما بویژه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ برای چند معنا، می‌تواند یکی از معانی محتمل آیه باشد؛ که در این صورت به لحاظ نحوی، «علیک» صله آن است و کل موصول و صله مبتدا می‌باشد و عبارت «أن لا یزکی» که به تاویل مصدر می‌رود خبر خواهد بود.

یَزَّكَّى

درباره ماده «زکو» یا «زکی» در همین سوره در جلسه ۱۰۸۸ به تفصیل بحث شد. https://yekaye.ir/ababsa-80-03/

شأن نزول

به توضیحاتی که درباره شأن نزول این آيات ذیل آیه ۱ بیان شد مراجعه کنید.

حدیث

ذیل آیه ۳ احادیث متعددی درباره تزکیه نفس گذشت که در اینجا نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. اما احادیث دیگر:

۱) ذیل آیه ۵ (جلسه ۱۰۹۰، حدیث۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-05/ ) روایتی از امام باقر ع گذشت که یکی از مصادیق آيه «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏» را کسی معرفی کرده بود که ترک‌کننده حق اهل بیت، و ضایع‌کننده ولایت ایشان باشد. در ادامه فرمودند:

[و اینکه فرمود] «و بر تو [مسئولیتی] نیست که پاکی پیشه نمی‌کند» می‌فرماید: ای محمد! چیزی بر عهده تو نیست که او نماز نخواند و زکات ندهد و روزه نگیرد، زیرا که همانا اگر او همه اعمال خیر را هم انجام دهد و همه واجبات را بتمامه بجا آورد ولی ولایت اوصیاء را قبول نکند آنچه انجام داده نزد خداوند سبحان به اندازه بال مگسی وزن ندارد.

شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج‏۱، ص۲۳۹

[عن الحسين بن الحكم الحبري، باسناده، عن] عبد اللّه بن محمد بن عقيل، عن أبي جعفر عليه السّلام، إنه قال في قول اللّه تعالى: «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏»، قال: هو التارك لحقنا، المضيع لما افترضه اللّه تعالى عليه من ولايتنا.

«وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى»، قال: يقول ليس عليك يا محمد ألا يصلي و يزكي و يصوم، فانه إن عمل أعمال الخير كلها و أتى بالفرائض بأسرها ثم لم يقبل بولاية الأوصياء لم يزن ما عمل عند اللّه سبحانه جناح بعوضة.

 

۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:

آنچه سبب تزکیه اخلاق می‌شود حسن ادب است.

عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۲۸۱؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۲۴۷

سَبَبُ تَزْكِيَةِ الْأَخْلَاقِ حُسْنُ الْأَدَبِ.

تدبر

۱) «وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى»

اغلب مفسران معنای این آیه را از جنس توصیه عامی به پیامبر ص (و به عموم مبلغان دینی) دانسته‌اند همانند آیه: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغ: پس اگر [از دعوتت] روى برتابند [تو را نكوهشى نيست، زيرا ما] تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‏ايم، بر عهده تو جز ابلاغ نيست‏» (شوری/۴۸) (مثلا:  مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۶۶۵[۶]؛ الكشاف، ج‏۴، ص۷۰۲[۷]؛ مفاتيح الغيب، ج‏۳۱، ص۵۴[۸])؛ یعنی همان که: پيامبر مسئول ارشاد مردم است، نه دیندار شدن آنان[۹].

برخی همین را در سه وجه معرفی کرده‌اند و گفته‌اند به ترتیب زیر مناسبترین معنای این آیه آن است که:

الف. اصلا نگران نباش که چنین کسی از پلیدی کفر و فجور پاک نشود؛

ب. اگر او پاک نشود چه چیزی برعهده تو خواهد بود؛ تو فقط پیامبری و جز ابلاغ وظیفه‌ای نداری؛

ج. باکی بر تو نیست که وی به تزکیه اقدام نکند، که تو به خاطر این اقدام نکردن وی و حرص بر اسلام آوردنش به اعراض و بی‌اعتنایی نسبت به کسی که اسلام آورده و به تو اقبال دارد اقدام کنی (الميزان، ج‏۲۰، ص۲۰۱[۱۰]).

بعید نیست که با توجه به سیاق آیه، بتوان این آیه را، نه ناظر به قبول کردن یا نکردن مخاطب، بلکه ناظر به نوع اهتمام مبلغ به مخاطبان نیز فهمید، یعنی این آیه هشدار می‌دهد که تو باید در دعوتت توجه‌ات به افراد فقیر و غنی فرقی نکند و اگر چنین آدم مستغنی‌ای رو به سمت تزکیه نیاورد و فقرا و افراد ضعیف رو به سوی تزکیه آورند، هیچ حرجی بر تو نیست.

 

۲) «فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى؛ وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى»

در قسمت اختلاف قراءات آیه قبل و نیز در حدیث ۵ ذیل همان آیه اشاره شد یکی از قراءات آیه قبل، قرائت کلمه «تصدی» به نحو مجهول است: «فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى»؛ که بر این اساس معنایش این می‌شود که : «تو فقط متصدی او شده باشی»؛ ‌یعنی از تو انتظار دارند که اهتمام اصلی‌ات را این شخص ثرومتمند و مستغنی قرار دهی؛ و در آیه حاضر خداوند این را به چالش می‌کشد (توضیح بیشتر در جلسه ۱۰۹۱، آیه قبل، تدبر۱).

بر اساس آن قرائت، معنی آیه حاضر هم این است که: ای پیامبر! نیاز نیست که تو به اهتمام و نظام ارزش‌گذاری آنان پایبند باشی. اگر از نظر بسیاری از متدینان، هدایت افراد دارای ثروت و قدرت و … اولویت بیشتری دارد، این هیچ اولویتی برای تو نمی‌آورد و اگر این صاحبان ثروت و قدرت و … مسیر تزکیه را نپیمایند حرجی بر تو نیست. تو باید وظیفه خودت را درست انجام دهی.

 

۳) «مَنِ اسْتَغْنى‏ … أَلَّا يَزَّكَّى‏»

احساس بى‏نيازى و خود را كامل و بى نياز دانستن، سبب محروم شدن از تزكيه است (تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۸۴).

 

۴) «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى؛ فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى؛ وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى»

ذیل آیه قبل، در تدبر ۲ بیان شد دنیا دار تزاحم است و ما انسانها نمی‌توانیم برای تصدی امور و رسیدگی به کار همه انسانها وقت بگذاریم؛ پس برای پرداختن به امور دیگران چاره‌ای نداریم جز یک اولویت‌بندی؛ و هر اولویت‌بندی هم خواه ناخواه مبتنی بر یک نظام ارزش‌گذاری است؛ یعنی علی القاعده ما برای کسی بیشتر وقت می‌گذاریم که اهمیت بیشتری در دیدگان ما داشته باشد؛ و این اهمیت دادن به نظام ارزشی‌ای برمی‌گردد که در ذهن ما حاکم باشد؛ در حالی که این سه آیه دارد این نظام ارزشی ما را به چالش می‌کشد؛ و در همین زمینه هشدار یکی از متفکران را یادآوری کردیم که تذکر می‌داد که چرا اهتمام شما به آمریکاییان و اروپاییان بمراتب بیش از مردم آفریقا و آمریکای لاتین است؟

به همین ترتیب می‌توان این تذکر ایشان را توسعه داد: آیا اهتمام ما مبلغان دینی، به دعوت و تزکیه افراد بالاشهری بیش از افراد پایین‌شهری و روستایی نیست؟ آیا اهتمام ما به افراد تحصیل‌کرده بیش از توده‌ها نیست؟ آیا …؟ و آیا واقعا ما وظیفه داریم که هم و غم اصلی خود را هدایت شدن این افراد، که اتفاقا چندان احساس نیاز نمی‌کنند، قرار دهیم؟! آیا چنین اهتمامی که ظاهرش اهتمام به دیندار شدن دیگران است، واقعا برخاسته از یک انگیزه الهی است، یا بروز همان نگاه دنیامدارانه است که این گونه در امثال ما، که کار و برنامه اصلی‌ زندگی‌مان، تبلیغ و دعوت به دین است، خود را نشان می‌دهد؟!

تبصره:

توجه شود این سخن به معنای پرهیز از تبلیغ تخصصی نیست؛ ‌به تعبیر دیگر، ممکن است شخصی به دلایل مختلف، در مواجه با قشر خاصی از جامعه زبده‌تر باشد و آمادگی بیشتری برای حرکت دادن گروه خاصی به سمت تزکیه در خود سراغ داشته باشد و این تخصص را در برخورد با سایر اقشار جامعه نداشته باشد. اگر کسی این گونه بود نمی‌توان وی را با استناد به این آیه مواخذه کرد. فقط باید مراقب باشیم که این از باب توجیه نباشد، یعنی واقعا در زمینه گروه خاصی، که دست بر قضا، به لحاظ اعتبار اجتماعی دنیوی از دیگران برترند، توانایی بیشتری داریم، یا چون اینها را به خاطر همین برتری ظاهری و دنیوی‌شان مهمتر از دیگران می‌شماریم به اینها اهتمام ویژه می‌کنیم؟

در واقع، هشدار فوق، از جنس تذکری بود که هرکس باید به خود بدهد که مبادا با بهانه‌ای سر خود کلاه بگذارد، چرا که خداوند می‌فرماید: «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَة؛ وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذيرَه: ‏ بلكه انسان بر نفس خويشتن بيناست؛ هر چند عذر و بهانه‌ها در میان افکند» (قیامت/۱۴-۱۵)؛ نه اینکه بخواهیم درباره درون دیگران قضاوت کنیم و افراد را بر اساس حدس و گمان به دنیامداری متهم سازیم؛ که این خود امری بمراتب بدتر است که خداوند متعال فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ: ای کسانی که ایمان آورده‌اند، بسیار از گمان اجتناب کنید، که همانا بعضی از آن گمان‌ها گناه است» (حجرات/۱۲).

 

 


[۱] . . الإمالة والتقليل فيه كالذي ذكرته في «تلهى» في الآية الأولى (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۵).

[۲] . القراءة المعروفة: «أَلَّا يَزَّكَّى» بتشدید الزای، «أَوْ يَذَّكَّرُ» بتشدید الزای و الکاف و فتحهما.

فی حرف عبدالله: «أَلَّا يَتَزَكَّى» بزیادة تاء و تخفیف الزای، «أَوْ يَذَّكَّرُ» بتشدید الزای و الکاف و فتحهما کقراءة العامة.

و فی حرف أبیّ‌بن کعب: «أَلَّا تَتَزَكَّى أَوْ تَتَذَكَّرُ» بزیادة التاءين مع تخفیف الزای و الذال.

و عنه ایضا:‌کذلک، إلا أنه «لَعَلَّهُ» ‌بدل «ألّا».

[۳] . وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى: تحقير لأمر الكافر و حض على الإعراض عنه و ترك الاهتمام به، أي: و أي شي‏ء عليك في كونه لا يفلح و لا يتطهر من دنس الكفر؟

[۴] . وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى و ليس عليك بأس في أن لا يتزكى بالإسلام حتى يبعثك الحرص على إسلامه إلى الإعراض عمن أسلم فما نافية و الجملة حال من ضمير تَصَدَّى و الممنوع عنه في الحقيقة الإعراض عمن أسلم لا الإقبال على غيره و الاهتمام بأمره حرصا على إسلامه، و يجوز أن تكون ما استفهامية للإنكار أي أي شي‏ء عليك في أن لا يتزكى و مآله النفي أيضا

[۵] . و ما نافية و عليك خبر مقدم و أن و ما في حيّزها مبتدأ مؤخر أي ليس عليك بأس في عدم تزكيته بالإسلام، و اختار أبو حيان أن تكون ما استفهامية للإنكار فتكون مبتدأ و عليك خبرها و ألا يزكّى منصوب بنزع الخافض و الجار و المجرور متعلقان بما تعلق به عليك أي الاستقرار و الجملة حال من الضمير في تصدی.

[۶] . «وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى» أي أي شي‏ء يلزمك إن لم يسلم و لم يتطهر من الكفر فإنه ليس عليك إلا البلاغ.

[۷] . و ليس عليك بأس في أن لا يتزكى بالإسلام إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ

[۸] . المعنى لا شي‏ء عليك في أن لا يسلم من تدعوه إلى الإسلام، فإنه ليس عليك إلا البلاغ، أي لا يبلغن بك الحرص على إسلامهم إلى أن تعرض عمن أسلم للاشتغال بدعوتهم

[۹]. این عبارت را آقای قرائتی این گونه بیان کرده‌اند: پيامبر مسئول ارشاد مردم است نه اجبار آنان (تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۸۴). اما اجبار در اینجا تعبیر مناسبی نیست؛ بلکه آیه می‌خواهد بگوید تو مسئول قبول کردن آنان نیستی و قبول نکردن آنان ربطی به تو ندارد.

[۱۰] . و ما عليك ألا يزكى و تتلهى و تعرض عمن يجتهد في التزكي و هو يخشى.

و قوله: «وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى» قيل: «ما» نافية و المعنى و ليس عليك بأس أن لا يتزكى حتى يبعثك الحرص على إسلامه إلى الإعراض و التلهي عمن أسلم و الإقبال عليه.

و قيل: «ما» للاستفهام الإنكاري و المعنى و أي شي‏ء يلزمك أن لم يتطهر من الكفر و الفجور فإنما أنت رسول ليس عليك إلا البلاغ.

و قيل: المعنى و لا تبالي بعدم تطهره من دنس الكفر و الفجور و هذا المعنى أنسب لسياق العتاب ثم الذي قبله ثم الذي قبله.

Visits: 32

One Reply to “۱۰۹۲) وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى”

  1. بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۹۵) فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*