ترجمه
اگر بخواهد شما را میبَرَد و خَلقِ جدیدی میآوَرَد.
نکات ادبی
«خَلْقٍ»
قبلا بیان شد که کلمه «خَلق» مصدری است (= آفرینش) که در بسیاری از موارد در معنای مفعولی به کار میرود (= مخلوق، آفریده شده) و در آیه حاضر نیز همانند (قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ) هر دو معنا (آفرینش، آفریدگان) میتواند اراده شده باشد.
اهل لغت معتقدند اصل این ماده دلالت بر «تقدیر» (تعیین اندازه) داشته است ، چنانکه «خُلق» (به معنای خوی و خصلت و اخلاقیات شخصی) را هم از این جهت «خلق» نامیدهاند که بیانگر ویژگیهایی است که در صاحب آن معین و مقدر شده است؛ و البته کلمه «خلق» به نحو خاص به معنای «ایجاد کردن بر اساس یک کیفیت [و محاسبه] خاص» میباشد که هم در مورد ایجاد بیسابقه و هم ایجاد چیزی از چیز دیگر به کار میرود.
این ماده وقتی درباره «سخن» به کار برده میشود غالبا به معنای «سخن دروغ» میباشد (عنکبوت/۱۷) که اشاره به همان معنای «ساختگی» بودن دارد چون کلام دروغ، مطلبی است که شخص بدون مراجعه به واقعیت در خود ایجاد کرده است.
جلسه ۱۷۰ http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/
«جَديدٍ»
ماده «جدد» از الفاظی است که در معانی بسیار متعددی به کار رفته است، مانند:
- بزرگی و عظمت (وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا؛ جن/۳)
- پدربزرگ و مادربزرگ (جَدّ و جَدّة)
- حظ و بهره ویا بخت و شانس (جَدّ)
- قطع کردن (و نیز پیمودن) (جَدَدَ)
- زنی که شیرش خشک شود (جَدود)
- راهی آشکار و نمایان (جُدَد، جمع جُدَّة: «وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ» فاطر/۲۷) که «جَادَّة» هم در همین معناست؛
- جِدّ (جدی بودن در مقابل شوخی و مسخرهبازی)
- تازه و نو و دوباره (جدید و مُجَدّد) چنانکه تعبیر «خَلْقٍ جَدِيدٍ» هم به معنای خلقت مجدد و دوباره همان افراد: (أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديد، رعد/۵ و سجد
- /۱۰؛ إِنَّكُمْ لَفي خَلْقٍ جَديدٍ، سبأ/۷؛ هُمْ في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ، ق/۱۵) و هم به معنای مخلوقاتی جدید که جایگزین شما شوند: (يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ، ابراهیم/۱۹ و فاطر/۱۶)
و …
بر این اساس، در بین اهل لغت درباره اصل و ریشه این ماده اختلاف نظر است:
برخی آن را در اصل در سه معنای مختلف دانسته و کوشیدهاند که همه را به این سه معنا برگردانند: یکی عظمت؛ دیگری حظ و بهره، و سومی «قطع» کردن، (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۴۰۷) و توضیح دادهاند که مفهوم «جدید» هم ابتدا در مورد لباس جدید به کار میرفته که به معنای لباس بوده از این جهت که دوزندهاش آن را که الان قطع کرده است؛ و به این مناسبت در مورد هر چیزی که تازهای که هنوز ایامی بر او نگذشته باشد، به کار رفته است و نیز جاده و جُدَد را هم از این جهت که پیموده و قطع میشود جاده نامیدهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۴۰۹؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۸۸) برخی هم گفتهاند از این جهت که کار آن بتازگی به پایان رسیده و «عمل از آن قطع شده» بدان «جدید» می گویند (مجمعالبیان، ج۸، ص۶۳۰)
اما برخی به نحو تکلفآمیزی خواستهاند همه این معانی را به معنای «مقام حاصل از جلال و عظمت و قدرت» برگردانند؛ چنانکه «قطع» را از طریق ارجاع آن به کلمه «مقطوع» (رفع شک و تردید و یقینی بودن) به نوعی جلال و عظمت برمیگردانند؛ و «جدیت» را هم همین گونه توجیه میکنند؛ «حظ و بهره» را به اینکه برای انسان جلالت و قدرت میآورد برگردانده؛ و یا «جدید» را نه به معنای هر چیز نو، بلکه به معنای امری که علاوه بر نو بودن یک عظمت و خصوصیت ممتازی نسبت به گذشته پیدا کرده باشد، میدانند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۶۰-۶۱)
ماده «جدد» در قرآن کریم ۱۰ بار و تنها در قالب همین سه کلمه [جَدّ، جُدَد و جدید] به کار رفته است.
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا برای صاحب این امر [= قیام جهانی] اصحابش محفوظ و معین است؛ به طوری که اگر همه انسانها بروند، خداوند اصحابش را برایش خواهد آورد و آنان همانانیاند که خداوند عز و جل فرمود: «و اگر اینان بدان کافر شوند پس قومی را بدان میگماریم که هرگز بدان کافر نباشند.» (انعام/۸۹) و آنان همان کسانیاند که خداوند در موردشان فرمود: «پس بزودی خداوند قومی را میآورد که دوستشان دارد و آنان هم او را دوست دارند؛ نزد مومنان رام و خاضعاند و بر کافران عزیز و غالب» (مائده/۵۴).
الغيبة للنعماني، ص۳۱۶
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمْزَةَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ قَالا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ الْعِجْلِيِّ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَحْفُوظَةٌ لَهُ أَصْحَابُهُ لَوْ ذَهَبَ النَّاسُ جَمِيعاً أَتَى اللَّهُ لَهُ بِأَصْحَابِهِ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِين»
۲) از امام صادق ع در ضمن گفتگویی با سلیمان بن هارون عجلی روایت شده است:
به خدا سوگند اگر همه اهل زمین جمع شوند تا این امر [ولایت] را از جایگاهی که خداوند در آن جایگاه قرارش داده برگردانند نخواهند توانست؛ و اگر جمیع خلق الله همگی کافر شوند تا جایی که حتی احدی [مومن] نماند خداوند برای این امر کسانی را میآورد که اهل و سزاوار آناند.
بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۷۴ و ۱۷۷؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۳۲۶[۱]
حَدَّثَنِي الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ
و حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع … قال ع: … وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُحَوِّلُوا هَذَا الْأَمْرَ مِنْ مَوْضِعِهِ الَّذِي وضحه [وَضَعَهُ] اللَّهُ مَا اسْتَطَاعُوا وَ لَوْ أَنَّ خَلْقَ اللَّهِ كُلَّهُمْ جَمِيعاً كَفَرُوا حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ جَاءَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ بِأَهْلٍ يَكُونُونَ هُمْ أَهْلَهُ.
تدبر
۱) «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»
خداوند به ما هیچ نیازی ندارد. اگر ما را آفریده و به ما مهلت داده است معنایش این نیست که دست او بسته باشد و حالا مجبور باشد ما را تحمل کند. اگر بخواهد برایش کاری ندارد که ما را از بین ببرد و خَلقِ جدیدی را به جای ما بیاورد.
ثمره اخلاقی
گاه مشاهده غلبه ظلم و کژی و انحراف انسانها و فقدان خوبی و زیبایی و … انسان را به ستوه میآورد.
این مساله موجی از نگرانی را در اندیشمندان جهان رقم زده که با این وضعی که ما پیش میرویم عاقبت انسان چه خواهد شد. همین امر موجب پیدایش برخی از فلاسفه بدبین شده است که جهان را سراسر تیره و تار و انسان را عامل همه بدبختیهای جهان و نهایتا عامل نابودی زمین معرفی میکنند.
همه اینها ریشه در این دارد که خدا را نمیشناسند و جهان را به خود واگذار شده میپندارند.
انسان مومن، که خدا را میشناسد میداند که همه عالم تحت تدبیر اوست و کافران و ظالمان و گناهکاران و حتی شیاطین هم در پازل الهی بازی میکنند. برای او کاری ندارد که همه این بدکاران را در دمی نابود کند و عالم را فقط از فرشتگان و نیکان پر کند؛ اما چنین نکرده است.
او برنامهای برای عالم دارد که همه آنچه در زمین و زمان میگذرد برای آن است که آن برنامه محقق شود.
کسی که این را باور کند، در عین حال که لحظهای از کار و تلاش در راستای وظایفی ک خدا برای او تعیین فرموده فروگذار نمیکند، اما نگرانیای از وضعیت عالم نداشته و نخواهد داشت؛ چرا که میداند:
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها
«إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»
اگر اندکی به تاریخ نگاه کنیم درمییابیم که از بین بردن قدرقدرتها و به زبالهدان تاریخ سپردن آنها و جایگزین کردن آنها با خلایقی دیگر، کاری است که بارها سابقه داشته است.
به قول بیدل شیرازی
کجا شد تخت جمشید و کجا شد تاج کیخسرو کجا شد ملک اسکندر، کجا شد حشمت دارا
نگشته چرخ بر کامی، همی تا گشته این دوران نبوده با کس این گیتی، همی تا بوده این دنیا …
به شوکت گر تویی کاوس و در قوت تویی رستم چنانت بشکند از هم، که سنگ و ساغر مینا
بسا شاهان مهر افسر، که سرشان خانهی موران بسا خوبانِ مهپیکر که تنشان خاک معبرها …
ما هم همین طور،
اگر هر قدرت و ثروت و شوکت و شهرتی به هم بزنیم، باز هم:
اگر بخواهد ما را میبَرَد و خَلقِ جدیدی میآوَرَد.
تاملی با خویش
اگر چنین است، پس کاری کنیم که بمانیم؛ که ماندن در جمع آوری مال و مقام نیست؛
بلکه ماندن در رسیدن به وجه الله است؛
چرا که همه فانی میشوند و تنها وجه او باقی است. «کُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ؛ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/۲۵-۲۶)
به قول شهید آوینی:
«پندار ما این است كه ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است كه زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند.»
https://old.aviny.com/Article/Aviny/Chapters/Matnefilm/part_6/01.aspx
۳) «هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ؛ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»
به نظر میرسد دو جمله این آیه، هریک مبتنی بر دو وصف خداوند است که در آیه قبل بدانها اشاره شد:
خداوند غنی و حمید است:
بینیاز است؛ پس به شما نیازی ندارد و اگر بخواهد شما را میبرد.
حمید است و کارهایش ستودنی؛ اگر شما را ببرد به جای شما خلق جدیدی میآورد، نه بدین سبب که بدانان نیازی دارد؛ بلکه چون او حمید است و اقتضای آن این است که جهان از فیض او بیبهره نماند.
و این گونه مبتنی شدن این دو جمله بر آن دو صفت را در آیه دیگری یکجا بیان فرموده است:
«وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرينَ: و پروردگار تو بىنياز است و دارای رحمت؛ اگر بخواهد شما را مىبرد، و پس از شما، آنچه بخواهد جانشين مىكند هم چنان كه شما را از ذریه گروهى ديگر پديد آورده است.» (أنعام/۱۳۳) (المیزان، ج۱۷، ص۳۵)
۴) «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»
قدرت الهى را جدّى بگيريم. چرا که دست خداوند در آفرينش باز است و قدرت او بن بست ندارد.
اگر انسان زير پاى خود را سست و خطرناك بداند، آرامتر مىرود. (تفسير نور، ج۹، ص۴۸۸)
برای تامل بیشتر
۵) «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»
این مضمون در سه آیه دیگر نیز آمده است؛ و البته هر بار با اندکی تفاوت؛ یکبار بر قدرت خدا تاکید میشود (نه بر غنی و حمید بودنش) بار دیگر آن خلق جدید را حکایت خود ما میداند که نسبت به گذشتگانمان جدید بودیم؛ و بار دیگر مساله را از زاویه حق بودن آفرینش عالم مطرح میفرماید:
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَأْتِ بِآخَرينَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى ذلِكَ قَديراً (نساء/۱۳۳)
وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرينَ (انعام/۱۳۳)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديد. (ابراهیم/۱۹)
[۱] . در تفسير العياشي، ج۱، ص۳۶۹ هم همین حدیث را آورده، اما کلمه «و» از ابتدای «و الله» آن افتاده که گویی «قال الله» شده است. اما با توجه به اینکه در ص۳۲۶ با همین سند همانند متن آورده و در بصائر هم در هر دو موردش همین «والله» است به نظر میآید تصحیف رخ داده باشد:
عن ابن سنان عن سليمان بن هارون قال قال الله: لو أن أهل السماء و الأرض اجتمعوا على أن يحولوا هذا الأمر من موضعه الذي وضعه الله فيه ما استطاعوا، و لو أن الناس كفروا جميعا حتى لا يبقى أحد- لجاء لهذا الأمر بأهل يكونون هم أهله، ثم قال: أ ما تسمع الله يقول: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ» الآية. و قال في آية أخرى «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ- فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» ثم قال: أما إن أهل هذه الآية هم أهل تلك الآية.
بازدیدها: ۱۴۵