۶۲۰) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً

ترجمه

و چرا، آنگاه که در باغت وارد شدی، نگفتی «ما شاء الله [= آنچه خدا بخواهد] لا قوة الا بالله [= توانی جز به عنایت خداوند در کار نیست]»؟ اگر مرا [چنین] می‌بینی که من کمتر از تو است مال و فرزندم،

اختلاف قرائت[۱]

حدیث

۱) از امیرالمومنین ع درباره معنای «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» سوال شد. فرمودند:

ما در عرض خداوند مالک هیچ چیز نیستیم و جز آنچه او به مِلک ما درآورد، مالک چیزی نیستیم؛ پس هر گاه آنچه را که خود نسبت بدان مالکیت دارد به مِلک ما درآورد، ما را [در قبال آن] مکلف و مسئول فرموده است و هرگاه که آن را از ما گرفت تکلیفش را از دوش ما برداشته است.

نهج‌البلاغه، حکمت۴۰۴

وَ قَالَ ع – وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ – إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا.

همچنین از امام باقر ع نیز درباره معنای «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» سوال شد؛ فرمودند:

معنایش این است که: ما را هیچ برگرداننده‌ای از معصیت خدا نیست مگر به یاری خدا؛ و ما را هیچ توانی برای طاعت خداوند نیست مگر به توفیق خداوند عز و جل.

التوحيد (للصدوق)، ص۲۴۲

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعْنَى لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَ

مَعْنَاهُ لَا حَوْلَ لَنَا عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ إِلَّا بِتَوْفِيقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

 

۲) از امام صادق ع روایت شده است:

هیچکس نیست که دعا کند و دعایش را به گفتن «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» ختم کند مگر اینکه صاحب و هم‌نشین‌اش [= خداوند] اجابتش کند.

الأمالي( للصدوق)، ص۱۹۹؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‏۲، ص: ۳۲۶

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:

مَا مِنْ رَجُلٍ دَعَا فَخَتَمَ دُعَاءَهُ بِقَوْلِ «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» إِلَّا أُجِيبَ صَاحِبُهُ.

 

۳) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

هرکس که چیزی از خانواده و مال و فرزند در چشمش [بزرگ] جلوه کند و بگوید «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» (ما شاء الله، هیچ توانی جز به عنایت خدا نیست) از آن بهره‌مند شود [= برخورداری از اینها واقعا بهره و نصیب خوبی عایدش کند] آیا سخن خداوند متعال را ندیده‌ای که فرمود «و چرا، آنگاه که در باغت وارد شدی، نگفتی: ما شاء الله لا قوة الا بالله»؟

الدعوات (للراوندي)، ص۱۱۱

وَ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص‏ مَنْ جَلَى‏  فِي عَيْنِهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ فَقَالَ‏ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ مُتِّعَ بِهِ‏  أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏.

و همچنین از ایشان روایت شده است که هر کس چیزی ببیند که اعجال او را برانگیزاند و بگوید « اللَّه، اللَّه، ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏» چیزی ضرر به او نرساند.

تفسير جوامع الجامع (طبرسی)، ج‏۴، ص: ۵۶۴؛ أنوار التنزيل (بیضاوی)، ج‏۳، ص۲۸۱

عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ مَنْ رَأَى شَيْئاً يُعْجِبُهُ فَقَالَ اللَّهُ اللَّهُ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ لَمْ يَضُرَّهُ شَيْ‏ءٌ.

 

۴) از امام صادق ع روایت شده است:

کسی بر انگشترش این را حک کند «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» از فقر خوارکننده در امان باشد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۸۰؛ جامع الأخبار(للشعيري)، ص۱۳۵

أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ عَلِيٍّ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ كَتَبَ عَلَى خَاتَمِهِ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَمِنَ مِنَ الْفَقْرِ الْمُدْقِعِ.[۲]

نکته:

بر اساس روایات، نقش انگشتر امام رضا ع (الكافي، ج‏۶، ص۴۷۳[۳]و ص۴۷۴[۴]) و یکی از انگشترهای امیرالمومنین ع (الخصال، ج‏۱، ص۱۹۹[۵]) همین عبارت «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» بوده است.

 

۵) حضرت علی ع به تفصیل جریان خواستگاری‌اش از حضرت زهرا س را روایت کرده است. این حکایت را چنین به انتها می‌رساند:

حضرت علی ع فرمود: پس رسول الله ص مرا به همسری او درآورد سپس مرا فراخواند و دستم را گرفت و فرمود: بلند شو به اسم الله، و بگو «عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ، وَ ما شاءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» (= به برکت خدا و آنچه خدا بخواهد که هیچ توانی جز خدا نیست و بر خدا توکل کردم) سپس فرمود:

خدایا این دو دوست‌داشتنی‌ترین مخلوقاتت نزد من هستند پس تو هم آنان را دوست بدار و در ذریه‌ آنان برکت قرار ده؛ و از جانب خودتت بر آنان نگهبانی بگمار؛ و من این دو و فرزندانشان را از شیطان رجیم در پناه تو قرار می‌دهم.

الأمالي (للطوسي)، ص۴۰

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ هَاشِمٍ الْغَسَّانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي جُوَيْبِرُ بْنُ سَعِيدٍ، عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ: …[۶]

قَالَ عَلِيٌّ: فَزَوَّجَنِي رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ أَتَانِي فَأَخَذَ بِيَدِي فَقَالَ: قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ:” عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ، وَ ما شاءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ جَاءَنِي حِينَ أَقْعَدَنِي عِنْدَهَا (عَلَيْهَا السَّلَامُ)، ثُمَّ قَالَ:” اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِكَ إِلَيَّ فَأَحِبَّهُمَا، وَ بَارِكْ فِي ذُرِّيَّتِهِمَا، وَ اجْعَلْ عَلَيْهِمَا مِنْكَ حَافِظاً، وَ إِنِّي أُعِيذُهُمَا وَ ذُرِّيَّتَهُمَا بِكَ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ”.

 

۶) روایت شده است که حضرت موسی ع [در مناجات با خداوند] عرض کرد: پروردگارا ! تو بسیار بیش از آرزویم به من عطا می‌فرمایی!

خطاب آمد: چون تو بسیار می‌گویی «ما شاءالله لا قوة الا بالله»

شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۶، ص۱۹۵

قال موسى ع يا رب إنك لتعطيني أكثر من أملي قال لأنك تكثر من قول ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.

 

و از امام صادق ع روایت شده است:

هنگامی که بنده‌ای دعا کند و بعد از دعایش بگوید «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» خداوند [به فرشتگانش] می‌فرماید بنده‌ام از همه قطع امید کرد و تسلیم امر من شد، حاجتش را روا کنید!

عدة الداعي و نجاح الساعي، ص۲۱۱

عَنِ الصَّادِقِ ع إِذَا دَعَا الرَّجُلُ فَقَالَ بَعْدَ مَا يَدْعُو- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ قَالَ اللَّهُ اسْتَبْتَلَ عَبْدِي وَ اسْتَسْلَمَ لِأَمْرِي اقْضُوا حَاجَتَهُ.

 

۷) امام حسین ع وقتی خواست حرکتش از مکه به سوی عراق را شروع کند خطبه‌ معروفی خواند (خط مرگ بر گردن آدم همچون گردنبندی بر گردن دختری جوان است …) و شروع خطبه‌اش این بود که الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ‏ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ‏ (نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص۸۶)[۷] و جالب این است که سر بریده حضرت در موقعیت‌های مختلف آیات متعددی را قرائت کرده و در شام (که آخرین موقف نمایش دادن سر بر سر نیزه‌ها بود) همین عبارت «لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» از ایشان شنیده شد. (مناقب آل أبي طالب ع، ج‏۴، ص۶۱)[۸]

تدبر

۱) «وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»

در این آیه و آیات بعد ادامه سخنان آن فرد موحد، در برابر آن فرد مغرور آمده و در ادامه بدون اینکه پاسخی از او نقل شود به عذابی که بر او نازل شد اشاره می‌شود. شاید خداوند در اینجا می‌خواهد برتری منطق وی بر منطق آن فرد مغرور را نشان دهد که او پاسخی برای این سخنان نداشته است.

شروع جمله با «لو لا …» است یعنی مواخذه‌ای بر رفتار و سخن آن مغرور. شاید این پاسخی است به نکته‌ای که در دو آیه قبل مورد توجه قرار گرفت (جلسه۶۱۸، تدبر۳؛ جلسه۶۱۹، تدبر۴). یعنی چه‌بسا آن مغرور اعتراض کرده که چرا به من نسبت کفر و شرک دادی در حالی که من از «ربی: پروردگارم» سخن گفتم و او را قبول دارم.

گویی این فرد واقعا خداپرست می‌گوید: اگر واقعا خدا را به ربوبیت قبول داری، چرا وقتی وارد باغت شدی همه چیز را از خودت دیدی و اینها را برای خود همیشگی دانستی و نگفتی هرچه خدا بخواهد همان می‌شود و همه چیز به اراده و قدرت الهی وابسته است؟!

 

۲) «وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»

کسی که واقعا خدا را باور دارد، هر امکاناتی که خداوند به او داده را کاملا از خدا، به اراده خدا و در کف قدرت خدا می‌بیند. (حدیث۱) و اگر چنین دید خداوند نزول نعمت‌هایش بر او را فراوان می‌سازد (حدیث۲ و حدیث۶)، نعمت‌هایی که به او داده را برایش پابرجا می‌گرداند و نمی‌گذارد آن نعمت برای او به نقمت تبدیل شود (حدیث۳).

ظاهرا به همین جهت بوده که اولیاء الله شروع و نهایت کار خود را این جمله قرار می‌دادند (حدیث۵ و حدیث۷) و حتی این عبارت را بر انگشترهایشان حک می‌کردند (حدیث۴) و بر مداومت بر آن در موقعیت‌های مختلف اصرار داشته‌اند؛ مثلا در شروع نماز (دعائم الإسلام، ج‏۱، ص۱۶۷)[۹]؛ در تعقیبات نماز (عدة الداعي و نجاح الساعي، ص۲۶۸)[۱۰]؛  هنگام سفر (الكافي، ج‏۲، ص۵۴۴[۱۱]و ج‏۴، ص۲۸۸[۱۲])؛ در مواقف حج (من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص۵۴۱)[۱۳]؛ در هنگام وداع دوستان و برای ایمن ماندن از حوادث غیر مترقبه (مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۱۱)[۱۴] و از جمله دفع چشم زخم (مكارم الأخلاق، ص۳۸۶)[۱۵].

نکته تخصصی انسان‌شناسی

کسی که خود را درست بشناسد و نسبت خود و همه دارایی‌های خود با خدا را درست بفهمد، همه چیز را از او می‌بیند.

اما کسی که در امور عالم دست خدا را نمی‌بیند با رسیدن به دارایی‌های دنیوی، احساس بی‌نیازی به او دست می‌دهد و سر به طغیان برمی‌دارد «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏؛  أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏: همانا انسان قطعا طغیان می‌کند، اگر که خود را بی‌نیاز احساس کند» (علق/۶-۷)

تاملی در مدرنیته و تکنولوژی

پیشرفت تکنولوژی در دوره مدرن، و انجام راحت‌تر کارها و رفع ساده‌تر نیازها، به احساس بی‌نیازی انسان‌ها از خدا دامن زده است. برخی گمان می‌کنند که راه نجات آن کنار گذاشتن تکنولوژی‌هاست؛ اما ظاهرا راه اصلی، تقویت نگاه خدامدارانه در زندگی است، تا حدی که بفهمیم که نه‌تنها تکنولوژی‌ها، بلکه «اگر خدا نخواهد» حتی آب هم نمی‌تواند کسی را سیراب کند (وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني‏ وَ يَسْقين‏: اوست که مرا طعام می‌دهد و سیراب می‌سازد؛ شعراء/۷۹) و حتی آتش هم نمی‌تواند چیزی را بسوزاند (قُلْنا يا نارُ كُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهيم‏: به آتش گفتیم که بر ابراهیم ع سرد و سلامت باش؛ انبیاء/۶۹)

 

۳) «ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً؛ … ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»

آن مغرور «گمان» می‌کرد که دارایی‌هایش همیشگی است؛ این موحد پاسخش داد «آنچه خدا بخواهد و همه چیز به قدرت او وابسته است» (الميزان، ج‏۱۳، ص۳۱۵)

این پاسخ، راه غلبه کردن بر غرور را به ما نشان می‌دهد.

تذکر اخلاقی

اگر به یاد داشته باشیم که هرچه به دست آوردیم، (خواه مال و فرزند، یا علم و مقام و ذهن قوی و تن سالم و …) همه و همه تنها به خواست خدا بوده و اگر او نخواهد همان لحظه می‌تواند آن را از ما بگیرد، آنگاه آیا چیزی می‌ماند که به خاطرش احساس غرور کنیم؟!

 

۴) «لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»

کسی که باور داشته باشد که هیچ نیرویی نیست مگر به عنایت و خواست خدا، آنگاه براحتی در برابر مستکبران و زورمداران عالم سینه سپر می‌کند و بدون هیچ واهمه‌ای خواهد گفت: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!»

کسی که از زورمداران و مستکبران عالَم می‌ترسد، در باورش به خدا باید تجدیدنظر کند!

 

۵) «وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً»

سخنان آن فرد موحد در این آیه دو فراز دارد: یکی مواخذه آن فرد مغرور از این جهت که چرا امور را به دست خداوند ندیده است؛ دوم اینکه «اگر دیدی که من مال و اولادم کمتر از توست،» و جمله شرطی در این فراز دوم نیمه‌کاره رها شده و جزای شرط در آیه بعدی آمده است.

با توجه به اینکه این آیه از آیاتی نیست که مستقل بودنش مورد اختلاف باشد، این سوال پررنگ می‌شود که چرا به این صورت آمده؟ چرا با فراز اول آیه را تمام نکرده و این «مقدم» جمله شرطیه را در کنار «تالیِ» آن در آیه بعد قرار نداده است؟

الف. شاید می‌خواهد نشان دهد که این اعتراض وی در مورد مقایسه‌ای که آن مغرور انجام داد، از باب تاکید، و مصداقی از همان نگاه توحیدی است، نه اینکه صرفا دفاع از خود و برتری‌طلبی‌ای باشد شبیه کاری که آن رفیق مغرورش انجام داد.

ب. …

 

۶) «إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً»

چرا دو بار کلمه «من» را آورد (ترنِ در اصل «ترانی: مرا می‌بینی» بوده و بعدش هم «أنا» آمده است)

الف. قبلا اشاره شد که آن فرد متکبر با تعبیر «أنا اکثر منک …» حقیقت خود را در ثروت و نفرات می‌دید (جلسه۶۱۵، تدبر۲) در اینجا این فرد موحد همان تعبیر او در مورد خویش «أنا اقل منک …» را به کار برد؛ لکن می‌خواهد بیان کند که این مدل تحلیل توست، نه واقعیتِ ماجرا. لذا می‌گوید «تو مرا اینچنین می‌بینی که “من از تو کمترم …”»؛ یعنی در نگاه تو به من است که ارزش من و ارزش تو در گروی ثروت و نفرات است، نه اینکه من هم واقعا به خاطر کمی ثروت و نفرات، خود را کمتر از تو بدانم.

ب. …

 

۷) «إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً»

مؤمن به خاطر كمى اموال و اولاد، خود را نمى‏بازد. «إِنْ تَرَنِ» يعنى تو مرا كم مى‏بينى، نه آنكه من كم هستم. (تفسیر نور، ج۷، ص۱۷۳)

 


[۱] . و قرأ الجمهور: أَقَلَّ بالنصب مفعولا ثانيا لترني و هي علمية لا بصرية لوقوع أَنَا فصلا، و يجوز أن يكون توكيدا للضمير المنصوب في ترني، و يجوز أن تكون بصرية و أَنَا توكيد للضمير في ترني المنصوب فيكون أَقَلَّ حالا. و قرأ عيسى بن عمر أَقَلُّ بالرفع على أن تكون أنا مبتدأ، و أَقَلُّ خبره، و الجملة في موضع مفعول ترني الثاني إن كانت علمية، و في موضع الحال إن كانت بصرية (البحر المحيط، ج‏۷، ص۱۸۰)

[۲] . نزدیک به این مضمون است روایت زیر در جامع الأخبار(للشعيري)، ص۱۳۴

عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكْثُرَ مَالُهُ وَ وُلْدُهُ وَ يُوَسَّعَ رِزْقُهُ عَلَيْهِ فَلْيَتَّخِذْ فَصّاً مِنْ عَقِيقٍ وَ لْيَنْقُشْ عَلَيْهِ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً أَوْ نَفَراً وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً.

[۳] . عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ نَقْشِ خَاتَمِهِ وَ خَاتَمِ أَبِيهِ ع قَالَ نَقْشُ خَاتَمِي «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» وَ نَقْشُ خَاتَمِ أَبِي «حَسْبِيَ اللَّهُ» وَ هُوَ الَّذِي كُنْتُ أَتَخَتَّمُ بِهِ.

[۴] . سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّانِي ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّا رُوِّينَا فِي الْحَدِيثِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَسْتَنْجِي وَ خَاتَمُهُ فِي إِصْبَعِهِ وَ كَذَلِكَ كَانَ يَفْعَلُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ صَدَقُوا قُلْتُ فَيَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَفْعَلَ قَالَ إِنَّ أُولَئِكَ كَانُوا يَتَخَتَّمُونَ فِي الْيَدِ الْيُمْنَى وَ إِنَّكُمْ أَنْتُمْ تَتَخَتَّمُونَ فِي الْيُسْرَى قَالَ فَسَكَتَ فَقَالَ أَ تَدْرِي مَا كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ آدَمَ ع فَقُلْتُ لَا فَقَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ النَّبِيِّ ص مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ خَاتَمِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع اللَّهُ الْمَلِكُ وَ خَاتَمِ الْحَسَنِ ع الْعِزَّةُ لِلَّهِ وَ خَاتَمِ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع خَاتَمُ أَبِيهِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ الْأَكْبَرُ خَاتَمُ جَدِّهِ الْحُسَيْنِ ع وَ خَاتَمُ جَعْفَرٍ ع اللَّهُ وَلِيِّي وَ عِصْمَتِي مِنْ خَلْقِهِ وَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع حَسْبِيَ اللَّهُ وَ أَبُو الْحَسَنِ الثَّانِي ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ خَالِدٍ وَ مَدَّ يَدَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ خَاتَمِي خَاتَمُ أَبِي ع أَيْضاً.

این روایت در مكارم الأخلاق، ص۹۱ بدین صورت آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّانِي ع قَالَ: كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ النَّبِيِّ ص مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ خَاتَمِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع اللَّهُ الْمَلِكُ وَ خَاتَمِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع الْعِزَّةُ لِلَّهِ وَ خَاتَمِ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ وَ خَاتَمُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع خَاتَمَ أَبِيهِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ الْكَبِيرُ ع خَاتَمُهُ خَاتَمَ جَدِّهِ الْحُسَيْنِ أَيْضاً وَ خَاتَمُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع اللَّهُ وَلِيِّي وَ عِصْمَتِي مِنْ خَلْقِهِ وَ خَاتَمُ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع حَسْبِيَ اللَّهُ وَ أَبِي الْحَسَنِ الثَّانِي ع ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ خَالِدٍ وَ مَدَّ يَدَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ ع خَاتَمِي خَاتَمُ أَبِي وَ نَقْشُ خَاتَمِ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع حَسْبِيَ اللَّهُ حَافِظِي هَكَذَا كَانَ عَلَى خَاتَمِ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ عَلَى خَاتَمِ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع اللَّهُ الْمَلِكُ.

[۵] . حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُذَكِّرُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ وَارَةَ الرَّازِيُ‏  قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يُوسُفَ الْفَرْيَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ السُّدِّيِ‏  عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ قَالَ: كَانَ لِعَلِيٍّ ع أَرْبَعَةُ خَوَاتِيمَ يَتَخَتَّمُ بِهَا يَاقُوتٌ لِنُبْلِهِ وَ فَيْرُوزَجٌ لِنُصْرَتِهِ وَ الْحَدِيدُ الصِّينِيُّ لِقُوَّتِهِ وَ عَقِيقٌ لِحِرْزِهِ وَ كَانَ نَقْشُ الْيَاقُوتِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ نَقْشُ الْفَيْرُوزَجِ اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ نَقْشُ الْحَدِيدِ الصِّينِيِّ الْعِزَّةُ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ نَقْشُ الْعَقِيقِ ثَلَاثَةُ أَسْطُرٍ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ.

همچنین از امیرالمومنین ع برای استفاده از چنین انگشتری ثواب زیادی روایت شده است:

عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: مَنْ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِهِ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَذَكَرَ فِي ذَلِكَ ثَوَاباً عَظِيماً. (مكارم الأخلاق، ص۹۱)

[۶] . أَتَانِي أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: لَوْ أَتَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَذَكَرْتَ لَهُ فَاطِمَةَ، قَالَ: فَأَتَيْتُهُ، فَلَمَّا رَآنِي رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) ضَحِكَ، ثُمَّ قَالَ: مَا جَاءَ بِكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ مَا حَاجَتُكَ قَالَ: فَذَكَرْتُ لَهُ قَرَابَتِي وَ قِدَمِي فِي الْإِسْلَامِ وَ نُصْرَتِي لَهُ وَ جِهَادِي، فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، صَدَقْتَ، فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْكُرُ. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَاطِمَةَ تُزَوِّجُنِيهَا فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ، فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَقَامَتْ إِلَيْهِ، فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَيْهِ، وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ، فَوَضَّأَتْهُ بِيَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَيْهِ، ثُمَّ قَعَدَتْ، فَقَالَ لَهَا: يَا فَاطِمَةُ. فَقَالَتْ: لَبَّيْكَ، حَاجَتَكَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلَامَهُ، وَ إِنِّي قَدْ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُزَوِّجَكِ خَيْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَيْهِ، وَ قَدْ ذَكَرَ مِنْ أَمْرِكِ شَيْئاً فَمَا تَرَيْنَ فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) كَرَاهَةً، فَقَامَ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا، فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، زَوِّجْهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَهَا لَهُ وَ رَضِيَهُ لَهَا.

[۷] . وَ لَمَّا عَزَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَلَى الْمَسِيرِ إِلَى الْعِرَاقِ قَامَ خَطِيباً، فَقَالَ:

الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ‏ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ [وَ آلِهِ‏] وَ سَلَّمَ خُطَّ  الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ  الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاةِ، وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى‏  أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ، وَ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي بِأَوْصَالِي تَقَطَّعُهَا  عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ‏ ، بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً، وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ، نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ  الصَّابِرِينَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَحْمَةٌ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ، وَ يُنَجَّزُ لَهُمْ‏  وَعْدُهُ، مَنْ‏  كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ‏  نَفْسَهُ، فَلْيَرْحَلْ فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً، إِنْ شَاءَ اللَّه‏

[۸] . رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ أَنَّهُ صُلِبَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بِالصَّيَارِفِ فِي الْكُوفَةِ فَتَنَحْنَحَ الرَّأْسُ وَ قَرَأَ سُورَةَ الْكَهْفِ إِلَى قَوْلِهِ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً فَلَمْ يَزِدْهُمُ ذَلِكَ إِلَّا ضَلَالًا وَ فِي أَثَرٍ أَنَّهُمْ لَمَّا صَلَبُوا رَأْسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنْهُ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ وَ سُمِعَ أَيْضاً صَوْتُهُ بِدِمَشْقَ يَقُولُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ سُمِعَ أَيْضاً يَقْرَأُ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً فَقَالَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ أَمْرُكَ أَعْجَبُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

[۹] . عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ كَمَا شَاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ زُوَّارِكَ وَ عُمَّارِ مَسَاجِدِكَ وَ افْتَحْ لِي بَابَ رَحْمَتِكَ وَ أَغْلِقْ عَنِّي بَابَ مَعْصِيَتِكَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِمَّنْ يُنَاجِيهِ اللَّهُمَّ أَقْبِلْ عَلَيَّ بِوَجْهِكَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ ثُمَّ افْتَحِ الصَّلَاةَ.

[۱۰] . عَنِ الرِّضَا ع مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الْغَدَاةِ لَمْ يَلْتَمِسْ حَاجَةً إِلَّا تَيَسَّرَتْ لَهُ وَ كَفَاهُ اللَّهُ مَا أَهَمَّهُ- بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ. فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ. فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ- وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ- ما شاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا مَا شَاءَ النَّاسُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ كَرِهَ النَّاسُ حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ حَسْبِيَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ حَسْبِيَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِينَ حَسْبِيَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ حَسْبِي مَنْ هُوَ حَسْبِي حَسْبِي مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي حَسْبِي مَنْ كَانَ مُنْذُ [قَطُّ] كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي- حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيم‏.

[۱۱] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: إِذَا خَرَجْتَ مِنْ مَنْزِلِكَ فِي سَفَرٍ أَوْ حَضَرٍ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَتَلَقَّاهُ الشَّيَاطِينُ‏ فَتَنْصَرِفُ وَ تَضْرِبُ الْمَلَائِكَةُ وُجُوهَهَا وَ تَقُولُ مَا سَبِيلُكُمْ عَلَيْهِ- وَ قَدْ سَمَّى اللَّهَ وَ آمَنَ بِهِ وَ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ وَ قَالَ ما شاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.

(این حدیث در المحاسن، ج‏۲، ص۳۵۰ با این سند «عَنْهُ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع» آمده است.)

[۱۲] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ لِنَفْسِيَ الْيَقِينَ وَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي وَ أَنْتَ رَجَائِي وَ أَنْتَ عَضُدِي وَ أَنْتَ نَاصِرِي بِكَ أَحُلُّ وَ بِكَ أَسِيرُ قَالَ وَ مَنْ يَخْرُجْ فِي سَفَرٍ وَحْدَهُ فَلْيَقُلْ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدِّ غَيْبَتِي

[۱۳] . رَوَى زُرْعَةُ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَتَيْتَ الْمَوْقِفَ فَاسْتَقْبِلِ الْبَيْتَ وَ سَبِّحِ اللَّهَ تَعَالَى مِائَةَ مَرَّةٍ وَ كَبِّرِ اللَّهَ تَعَالَى مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تَقُولُ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَه‏ …

[۱۴] . رُوِيَ أَنَّ الْخَضِرَ وَ إِلْيَاسَ يَجْتَمِعَانِ فِي كُلِّ مَوْسِمٍ فَيَفْتَرِقَانِ عَنْ هَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ مَا شَاءَ اللَّهُ كُلُّ نِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِيَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ فَمَنْ قَالَهَا حِينَ يُصْبِحُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَمِنَ مِنَ الْحَرَقِ وَ الشَّرَقِ وَ الْغَرَقِ.

[۱۵] . رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ الْعَيْنُ حَقٌّ وَ لَيْسَ تَأْمَنُهَا مِنْكَ عَلَى نَفْسِكَ وَ لَا مِنْكَ عَلَى غَيْرِكَ فَإِذَا خِفْتَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ فَقُلْ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ثَلَاثاً.

 

Visits: 382

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*