۳۰ رجب۱۴۴۰
ترجمه
کالایی اندک؛ سپس قرارگاهشان جهنم است، و [چه] بد آسایشگاهی!
نکات ادبی
مَتاعٌ
در آیه ۱۸۵ همین سوره (جلسه ۹۰۸) اشاره شد که ماده «متع» در اصل بر منفعت و بهرهوری دلالت دارد؛ و در تفاوتش با نفع، برخی گفتهاند نفعی است که مدتی ادامه داشته باشد و برخی گفتهاند نفع و منفعتی است که همراه با لذت و رفع حاجت باشد، مخصوصا اگر انسان لذتش را زود درک کند، مانند لذت پولدار شدن؛ در حالی که «نفع» در جایی که برای رسیدن به لذت باید صبر کرد نیز به کار میرود.
«متاع»، هم به معنای مصدری به کار میرود (به معنای بهرهمند شدن و نفع بردن)، و هم به معنای آن چیزی که مورد بهرهوری قرار میگیرد، و به هر چیزی که به نحوی از آن بتوان استفاده کرد اطلاق میشود و در بسیاری از آیات قرآن هر دو میتواند مد نظر بوده باشد: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ؛ نساء/۷۷) و جمع آن «أَمْتِعَة» (أَمْتِعَتِكُمْ؛ نساء/۱۰۲) میباشد.
به لحاظ نحوی، «متاع» خبر برای مبتدای محذوف است که تقدیر کلام چنین بوده: «تقبلهم متاع قلیل» (مجمع البيان، ج۲، ص۹۱۵)
مَأْواهُمْ
قبلا بیان شد که: ماده «أوی» را در جایی جمع شدن یا به چیزی منضم شدن دانستهاند و «مأوی» به مکانی گفته میشود که در آن گرد میآید و مستقر میشوند و در فارسی معادل کلمات قرارگاه و پناهگاه میباشد. (فَإِنَّ الْجَحيمَ هِيَ الْمَأْوى … فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى؛ نازعات/۳۹و۴۱)
البته ابنفارس بر این باور است که این ماده در معنای دومی هم به کار رفته و دلالت بر «شفقت و مهربانی ورزیدن» هم دارد؛ اما مرحوم مصطفوی، که اصل معنای این ماده را «قصد کردن جایی به نیت استقرار و سکونت و استراحت در آن» معرفی کرده، معانیای مانند جمع شدن، منضم شدن و شفقت ورزیدن را از لازمههای این معنا میداند.
جلسه ۵۴۰ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-51/
الْمِهادُ
ماده «مهد» در اصل بر آماده کردن و مهیا کردن برای کاری دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۸۰) و به طور خاصتر، مکانی است که برای استراحت و سکونت آماده شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۱، ص۱۸۹)
بدین ترتیب، «مَهْد» محلی است که برای خواب کودک مهیا شده است: «كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا» (مريم/۲۹) (كتاب العين، ج۴، ص۳۱) و هم کلمه «مهد» و هم «مهاد» برای بستر آماده به کار میرود؛ و در مورد زمین هر دو به کار رفته است: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» (طه/۵۳) «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» (نبأ/۶) که به لحاظ معنایی شبیه است به آیه «الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» (بقره/۲۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۰) و قرابت این دو لفظ در این آیه بخوبی مشهود است: «وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ» (ذاریات/۴۸) و البته در قرآن کریم جهنم هم بارها «مهاد» دانسته شده است؛ مثلا: «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» (آل عمران/۱۹۷ رعد/۱۷) ؛ «لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ» (اعراف/۴۱). برخی چنین توضیح داده اند که «مهاد» جایی است که انسان آن را مفروش و آماده سکونت میکند. (مجمع البيان، ج۲، ص۹۱۵) و برخی هم تذکر دادهاند که کلمه «مهاد» اوسع و اجمع و شاملتر از کلمه «مهد» است (كتاب العين، ج۴، ص۳۱) ظاهرا از این جهت که «مهد» عمدتا برای کودک به کار میرود اما «مهاد» برای مردم و … هم به کار میرود.
ماده «مهد» هم به صورت فعل ثلاثی مجرد به کار رفته است: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ» (روم/۴۴) و هم در باب تفعیل: «وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهيداً» (مدثر/۱۴) و در هر دو مورد ظاهرا به همان معنای آماده و مهیا کردن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۰)
ماده «مهد» جمعا ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
در ذیل آیه ۱۸۵ همین سوره (جلسه ۹۰۸) درباره اینکه دنیا متاع غرور است، احادیثی گذشت که آنها را هم میتوان به این آیه مرتبط دانست.
۱) از رسول الله ص روایت شده است:
دنیا در قبال آخرت، نیست جز به اندازهای که یکی از شما انگشتش را در دریا بزند و بردارد: ببیند با چه اندازه از دریا برمیگردد!
روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج۲، ص۴۴۰
وَ قَالَ َ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَا الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ مَا يَجْعَلُ أَحَدُكُمْ إِصْبَعَهُ فِي الْيَمِّ فَلْيَنْظُرْ بِمَ تَرْجِعُ.
۲) امیرالمومنین ع چند روز بعد از رحلت پیامبر اکرم ص خطبهای خواندند که به «خطبه وسیله» مشهور شده است و فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱] در فرازی از این خطبه آمده است:
چه اندازه راحتی [در این دنیا] به رنج و دردسر [در آخرت]، و سختی و شدت [در دنیا] به نعمت همیشگی [در آخرت] نزدیک است؛ و هیچ شری، که پایانش بهشت باشد، شر نیست؛ و هیچ خیری که پایانش جهنم باشد خیر نیست؛ و هر نعمتی کمتر از بهشت، حقیر و بیارزش است؛ و هر بلایی دون جهنم، عافیت است!
الكافي، ج۸، ص۲۴؛ الأمالي( للصدوق)، ص۳۲۲
خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هِيَ خُطْبَةُ الْوَسِيلَةِ
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُكَايَةَ التَّمِيمِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ النَّضْرِ الْفِهْرِيِّ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَن أَبِي جَعْفَرٍ ع … قَالَ: اسْمَعْ وَ عِ وَ بَلِّغْ حَيْثُ انْتَهَتْ بِكَ رَاحِلَتُكَ؛ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِيفِهِ فَقَال: …
مَا أَقْرَبَ الرَّاحَةَ مِنَ التَّعَبِ وَ الْبُؤْسَ مِنَ النَّعِيمِ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة.
۳) ابنعباس میگوید: عمر بر پیامبر اکرم ص وارد شد در حالی که ایشان بر حصیری نشسته بود که اثر آن بر پهلوی ایشان نمایان شده بود. گفت: ای پیامبر خدا ! ای کاش فرشی برای خود می انداختی.
فرمود: مرا چه به دنیا ! همانا مَثَلِ من و مَثَلِ دنیا همانند سوراهای است که در روزی تابستانی در حرکت است، پس در مسیرش به درختی میرسد که سایهای دارد، اندکی زیر سایه آن درنگ می کند تا شدت آفتاب کم شود؛ آنگاه از آنجا میرود و آن را ترک میگوید.
مكارم الأخلاق، ص۲۵؛ روضة الواعظين، ج۲، ص۴۴۰
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَخَلَ عَلَيْهِ عُمَرُ وَ هُوَ عَلَى حَصِيرٍ قَدْ أَثَّرَ فِي جَنْبَيْهِ فَقَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ لَوِ اتَّخَذْتَ فِرَاشاً فَقَالَ ص مَا لِي وَ لِلدُّنْيَا وَ مَا مَثَلِي وَ مَثَلُ الدُّنْيَا إِلَّا كَرَاكِبٍ سَارَ فِي يَوْمٍ صَائِفٍ فَاسْتَظَلَّ تَحْتَ شَجَرَةٍ سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَكَهَا.
در مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص۲۶۵ این حدیث نبوی را امام صادق ع روایت کرده است.[۲]
تدبر
۱) «تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ؛ مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ»
برو و بیا، آمد و شد، جولان و تصرفات دنیامداران در اقصی نقاط زمین، که چشم همه را مبهوت کرده، محور خبرها قرار گرفته، وبه گونهای است که تاریخنگاران، از کل زندگی انسانها، بیش از همه، این آمد و شدها را ثبت و گزارش میکنند، «متاع قلیل» است؛ و ای کاش همین بهره ناچیز برای شخص باقی میماند؛ در عوض این منفعت ناچیز، سرنوشتی بسیار ناگوار – اقامت دائمی در جهنم – در انتظار است.
تاملی با خویش
اگر انسانها همین دو آیه را در زندگی خود جدی میگرفتند، این اندازه به خاطر قدرت و ثروت و شهرت و … عمرشان را هدر نمیدادند و با یکدیگر نزاع نمیکردند.
۲) «مَتاعٌ قَليلٌ»
چرا بهرهوری در دنیا را «متاع قلیل» خواند؟
الف. در مقایسه دنیا با قیامت است؛ که هر نعمت عظیمی در دنیا، در مقایسه با نعمتهای قیامت بسیار قلیل است. (حدیث۱)
ب. در مقایسه با عاقبت خودشان است؛ یعنی امکانات و خوشیهای دنیا، هرچقدر هم زیاد باشد، از این جهت که نهایتش به عذاب منجر میشود، بهرهوری و منفعتش برای شخص، بسیار قلیل میشود. (حدیث۲)
ج. چون دنیا فانی است، و بقای انسان بینهایت است، پس هرچقدر هم در دنیا بهرهمند شود، چون در مقایسه با بینهایت قرار میگیرد، قلیل است. (حدیث۳)
د. مقایسه بهرهوری کفار است و مومنان؛ همه بهرهوری کفار، در ازای آنچه خدا در قیامت به مومن میدهد بسیار قلیل است. (تفسير الصافى، ج۱، ص۴۱۱)
ه. مقایسه بین بهرهوری مادی و معنوی است: كاميابىهاى مادّى هر اندازه باشد، محدود و ناچيز است. (تفسير نور، ج۱، ص۶۸۲)
و. …
۳) «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»
کسی که قرارگاه نهاییاش جهنم است، واقعا بد آسایشگاهی را برای خود برگزیده است!
حکایت
کسی در انجام عبادات اهتمام جدی نداشت؛ به او هشدار دادند که عذاب خدا در پیش است. گفت: ما از دغدغه ثواب و عقاب گذشتهایم، نه ترس از عذاب داریم و نه شوق به ثواب. اگر عبادت میکنیم، تنها عبادت احرار است، که به شوق خداست.
ظریفی پاسخش داد: خود را نشناختن، ریشه همه مشکلات است. آیا همین زندگیات، که برای به دست آوردن ثروت و خانه و ماشین و مقام و …، این اندازه خود را به تکاپو میاندازی، نشان نمیدهد که تمام زندگیات بر مدار «ثواب» و «پاداش» و «مزد» میگردد؟! و از سوی دیگر، آیا واقعا تحمل یک دقیقه روی آهن مذاب ایستادن در همین دنیا را داری، که میگویی ترس از جهنم ندارم؟! کسی واقعا اهل عبادت احرار است که زندگیاش، زندگیِ عبید و تجار نباشد؛ نه اینکه همه چیزش بر مدار امید به پاداش و ترس از عقوبت باشد، و در عین حال بگوید دغدغه ترس و پاداش ندارم.
ثمره اخلاقی
کسی که بداند جهنم چیست، هرگز جهنم را مأوای خود قرار نمیدهد. مشکل جهنمیان این بوده که جهنم، و اینکه بد جایگاهی است، را جدی نگرفتند؛ و جهنمی شدند.
۴) «تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا … ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ»
وضعیت دنیوی آنها را با واژه «تقلب» بیان کرد، که بر دگرگونی و انتقال دائمیِ آنان از جایی به جای دیگر دارد؛ و وضعیت اخروی آنان را با تعبیر «مأوی» بیان فرمود که بر استقرار ودلالت دارد. (البحر المحیط، ج۳، ص۴۸۲)
از این تقابل نتیجه میشود:
الف. آخرت است که سرای ثبات و قرار است؛ وگرنه بهترین وضعیتهای دنیوی هم استقرار و ثبات ندارد.
ب. اینکه تنوعطلبی مطلوب آدمیان است، به خاطر وضعیت و اقتضائات دنیاست (از جمله اینکه هر چیزی که انسان بدان میرسد محدود است، و انسان بعد از مدتی از آن خسته و دلزده میشود)؛ وگرنه آخرت، حتی جهنمش هم، سرای ثبات و استقرار است.
ج. …
۵) «مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»
كاميابىهاى كافران، نشانه حقّانيت ومحبوبيّت آنان نيست. (تفسير نور، ج۱، ص۶۸۲)
۶) «مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»
برای جهنم، تعبیر «مهاد» به کار برد، که از «مهد» و آمادهسازی میآید.
میتواند از این جهت باشد که:
الف. آنها خودشان جهنم را برای خود آماده کرده اند.
ب. جهنم هماکنون برای عذاب آنان آماده و مهیا شده است.
ج. چهبسا اشاره داشته باشد که جهنم نیز افراد را آماده و مهیای درک حق و حقیقت میکند؛ اما آماده کردنی که بسیار بد و ناخوشایند است.
د. …
[۱] . در جلسه۱۶۷، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-araf-007-142/
و جلسه۲۱۲، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-muminoon-023-074/
و جلسه۲۵۴، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-34/
و جلسه۳۵۴، حدیث۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/
و جلسه ۶۳۲، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-51/
و جلسه ۸۳۹، حدیث۲ http://yekaye.ir/ale-imran-3-168/
و جلسه ۸۷۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fajr-89-8/ گذشت.
[۲] . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَنَا وَ الدُّنْيَا إِنَّمَا مَثَلِي وَ مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رَجُلٍ رَاكِبٍ مَرَّ عَلَى شَجَرَةٍ لَهَا فَيْءٌ فَاسْتَظَلَّ تَحْتَهَا فَلَمَّا أَنْ مَالَ الظِّلُّ عَنْهَا ارْتَحَلَ وَ ذَهَبَ وَ تَرَكَهَا.
بازدیدها: ۶۳
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۹۰) أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى