۶-۸ ربیعالاول ۱۴۴۱
ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید، مگر آنکه تجارتی با رضایت طرفینی از جانب شما واقع شود؛ و خودهایتان را نکشید، که خداوند نسبت به شما رحیم بوده است.
اختلاف قرائت
لا تَأْكُلُوا / لا تَاكُلُوا[۱]
تِجارَةً / تِجارَةٌ
این کلمه در اغلب قرائات، یعنی در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و نیر در قرائات أبوجعفر و يعقوب (از قراء عشره) به صورت مرفوع «تجارةٌ» قرائت شده است؛ که در این صورت، «کان» کان تامه خواهد بود به معنای «إلا أن تقع تجارة: مگر اینکه تجارتی در کار باشد» و استثناء هم استثنای منقطع میگردد؛ چرا که تجارت با رضایت مصداق اکل مال بالباطل نیست.
اما در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و نیز برخی قراء عشره (خلف) و اربعه عشر (حسن و اعمش) که اینها هم اغلب کوفی بودهاند به صورت منصوب قرائت شده که در این صورت، دو گونه تحلیل نحوی دارد: یکی اینکه خبر کان است و تقدیر کلام این چنین بوده است: «إلا أن تكون التجارةُ تجارةً عن تراض»، که در این صورت، استثنا، استثنای متصل است؛ و دیگر اینکه مضاف الیهای است که چون جانشین مضاف شده منصوب گردیده و تقدیر کلام چنین بوده است: «إلا أن تكون الأموالُ أموالَ تجارةٍ» که در این صورت باز استثناء، استثنای منقطع خواهد بود.
مجمع البيان، ج۳، ص۵۹[۲]؛ معجم القراءات، ج۲، ص۵۵-۵۶[۳]
وَ لا تَقْتُلُوا / وَ لا تُقَتِّلوا
در اغلب قرائات مشهور این فعل به صورت فعل ثلاثی مجرد «وَ لا تَقْتُلُوا» قرائت شده است؛
اما در قرائت حسن (از قراء اربعه عشر) و نیز قرائتی منسوب به امیرالمومنین ع و قرائت سلمی و مطوعی به صورت فعل باب تفعیل «وَ لا تُقَتِّلوا» قرائت شده است که چنانکه در نکات ادبی خواهد آمد، در هر دو صورت این فعل متعدی است و رفتن آن به باب تفعیل صرفا دلالت بر شدت و کثرت قتل میکند.
معجم القراءات، ج۲، ص۵۶[۴]
نکات ادبی
بِالْباطِلِ
قبلا بیان شد که «باطل» نقطه مقابل «حق» است و به معنای امری است که با تفحص معلوم میشود هیچ ثباتی ندارد. این کلمه اسم فاعل از ماده «بطل» است که اصل این ماده را به معنای «[از بین] رفتن شیء و اینکه درنگ و مکث بسیار اندکی داشته باشد» دانستهاند و «شیطان» را هم از این جهت «باطل» نامیدهاند که کارهایش هیچ حقیقتی ندارد و هر چیزی که به او برگردد، پشتوانهای در واقعیت ندارد.
کلمه «بَطَل» (جمع: أبطال) به معنای شجاع، از همین باب است و درباره وجه تسمیهاش برخی گفتهاند چون دیگران را به هلاکت و نابودی میاندازد، ویا چون خودش را در معرض عرصههای هلاکتبار قرار میدهد، و نیز گفتهاند از «بطل دمه: خونش را به هدر داد» گرفته شده که گویی شخص شجاع خون خود را به هدر میدهد و یا اینکه کسی که متعرض وی شود خونش را هدر داده است.
جلسه ۱۷۴ http://yekaye.ir/saad-38-27/
تِجارَةً
ماده «تجر» از مواد نادر در زبان عرب است (از این جهت که ظاهرا تنها مادهای است که در آن حرف ج بعد از حرف تاء آمده است[۵] (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۶۴؛ معجم مقاييس اللغه، ج۱، ص۳۴۱) و «تجارت» را به معنای تصرف در سرمایه به منظور رسیدن به سود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۶۴) و به تعبیر دیگر، هرگونه معاملهای که درصدد رسیدن به سود باشد، دانسته؛ و تفاوتش با «بیع» (خرید و فروش)را در این معرفی کردهاند که بیع به مطلق معاملات و خرید و فروش اطلاق میشود اعم از اینکه سودآور باشد یا زیانده؛ اما تجارت را در جایی به کار میبرند که سودآوری مدنظر باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۴۱۱)
این کلمه جدای از کاربردش در خصوص معاملات: «إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُم» (بقره/۲۸۲) «إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ» (نساء/۲۹) «وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها» (توبه/۲۴) «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/۳۷) «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ» (جمعه/۱۱)، در قرآن کریم به مناسبت در خصوص تجارت معنوی هم به کار رفته است: «الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» (بقره/۱۶) «يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ» (فاطر/۲۹) «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ» (صف/۱۰)
این ماده اگرچه به صورت فعل (تَجَرَ يَتْجُرُ) و اسم فاعل (تَاجِرٌ و تَجْرٌ؛ شبیه صاحب و صحب) به کار رفته اما تنها کاربرد این کلمه به صورت مصدر «تجارة» در قرآن کریم مشاهده میشود و این کلمه (و در واقع ماده «تجر») همین ۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
تَراضٍ
قبلا بیان شد که ماده «رضو» نقطه مقابل «سخط» (خشم گرفتن و ناراحت شدن) است و از این جهت شاید بتوان آن را معادل خشنودی دانست و برخی توضیح داده اند که «فرح» به معنای مطلق سرور و خشنودی است؛ اما «رضایت» به معنای موافقت میل است با آنچه جریان مییابد و شخص با آن مواجه میشود؛ که این هم در مورد خداوند نسبت به بنده مصداق دارد (که معنایش این است که بنده را در حالتی ببیند که همواره به اوامر الهی عمل میکند) و هم در مورد بنده نسبت به خداوند (که آنچه خداوند برایش مقدر کرده را ناخوش ندارد): «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» (مائده/۱۱۹؛ توبه/۱۰۰؛ مجادله/۲۹)
وقتی هم به باب تفاعل میرود (تراضی) به معنای رضایت طرفینی است، چنانکه در آیه «إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» (بقرة/۲۳۲) یعنی هریک از طرف مقابل خود راضی باشد و نسبت به طرف مقابل خویش ابراز رضایت کند. همچنین: «فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما» (بقره/۲۳۳) یا «تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم» (نساء/۲۹) ً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة]» (نساء/۲۴)
جلسه ۸۴۵ http://yekaye.ir/ale-imran-3-174-2/
لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ
قبلا بیان شد که ماده «قتل» در اصل بر میراندن (إماته) دلالت دارد و در فارسی معادل «کُشتن» است. این ماده، به ماده «موت» (مرگ) بسیار نزدیک است؛ یعنی در هردو جدا شدن روح از بدن مد نظر است؛ اما با هم تفاوتی هم دارند: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» (آل عمران/۱۴۴) و در تفاوت این دو گفته اند وقتی به عمل عامل توجه شود، «قتل» گفته میشود و وقتی خود زوال حیات مد نظر است «موت» گویند؛ و یا اینکه قتل به عملی گویند که با آن موت حاصل میشود اما موت به وضعیتی که حاصل شده گویند. برخی هم گفتهاند موت صرفِ زوال حیات است، اما قتل، زایل کردن بنیه حیوانیِ موجود زنده است و حتما باید فعل انسان باشد؛ از این جهت حتی به کار کسی که دیگری را زندانی کند و مانع دسترسی او به غذا و … شود تا او بمیرد هم تعبیر «قتل» به کار میبرند
این ماده در حالت عادی ثلاثی مجرد متعدی است: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/۲۵۱) و مصدر آن «قتل» است (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ، بقره/۱۹۱) و وقتی به باب مفاعله (مقاتله، قتال) میرود (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبير، بقره/۲۱۷؛ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ، بقرة/۱۹۳؛ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا، حشر/۱۲؛ قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ، توبة/۱۲۳؛ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ [النساء/ ۷۴) به معنای پیکار و جنگیدن است، یا از این باب که جنگیدن، زمینه قتل دیگران را فراهم میکند ویا از این جهت که به اقتضای این صیغه که دلالت بر استمرار دارد، جنگیدن موجب قتل مستمر میشود و در این ماده، گاه معنای «کشتن» و به قتل رساندن غلبه دارد: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُون» (توبه/۳۰ و منافقون/۴) و گاه اصل جنگیدن و مبارزه مسلحانه: «قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ» (آل عمران/۱۶۷) یا «إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُم» (بقره/۲۴۶) «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُم» (نساء/۹۰)
بدین بیان، «قتال» با «جهاد» نزدیک است؛ تفاوتش ان این است که در «قتال» بر کشتن و به قتل رساندن تاکید میشود؛ اما «جهاد» از ماده «جهد» به معنای «مشقت و طاقت» است و «جِهاد» و «مُجاهده» به معنای به کار بستن تمام توان و تلاش خود برای دفع کردن دشمن میباشد.
این ماده وقتی به باب تفعیل میرود (مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً، احزاب/۶۱؛ إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا، مائده/۳۳) دلالت بر کثرت و شدت در قتل دارد؛ و البته غالبا در این ماده به نحو استعاری برای عشق (کُشته عشق) به کار میرود.
جلسه ۹۱۸ http://yekaye.ir/ale-imran-3-195/
حدیث
۱) از امام باقر ع درباره معنای آیه «اموالتان را بین خود به ناروا نخورید» روایت شده که مقصود ربا و قمار و «بخس» [= ناچیز شمردن کالای فروشنده برای خرید آن به زیر قیمت واقعی] و ظلم است.
التبيان، ج۳، ص۱۷۹؛ مجمع البيان، ج۳، ص۵۹
و في معنى قوله: «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» قولان: أحدهما قال السدي: بالربا، و القمار، و البخس، و الظلم، و هو المروي عن أبي جعفر (ع)[۶]
در تایید مضمون این حدیث باید گفت: در تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۷ دو روایت از امام صادق ع آمده که مصداق این را «قمار» دانسته (و نیز و در الكافي، ج۵، ص۱۲۲[۷]) و در تفسير القمي، ج۱، ص۱۳۶ هم روایتی از امام صادق ع آمده که مصداق این را «ربا» معرفی کرده است.[۸]
۲) سماعه میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: مردی از ماست که نزدش اموالی هست که با آن امرار معاش میکند و برعهدهاش بدهیای هست؛ آیا همچنان روزی خانوادهاش را از آن مال تامین کند تا خداوند گشایشی در کار وی پدید آورد و بتواند قرضش را ادا کند؛ یا اینکه علیرغم بدی زمانه و سختی کسب و کار باز زیر بار قرض برود و یا اینکه صدقه قبول کند [و در هر صورت آن بدهیاش را پرداخت کند]؟
فرمودند: با اموالی که دارد بدهیاش را پرداخت کند [و اگر لازم شد صدقه قبول کند] و اموال مردم را که نزد اوست مصرف نکند مگر اینکه نزدش چیزی باشد که بتواند حق مردم را ادا کند که همانا خداوند عز و جل میفرماید: «اموالتان را بین خود به ناروا نخورید، مگر آنکه تجارتی با رضایت طرفینی از جانب شما واقع شود» و بار قرض گرفتن جدید را بر دوش خود برندارد مگر اینکه [بداند که] از عهده بازپرداخت قرض برمیآید؛ هرچند که مجبور شود به در خانههای مردم برود و با یک لقمه و دو لقمه و یکی دوتا دانه خرما او را برگردانند؛ مگر اینکه ولیّای داشته باشد که پس از وی بدهی او را ادا کند؛ همانا هیچ متوفایی از ما نیست که بمیرد مگر اینکه خداوند برای او ولیّای قرار میدهد که وعدهها و بدهیهای وی را ادا کند تا وعده و بدهی او روی زمین نماند.
الكافي، ج۵، ص۹۵؛ تهذيب الأحكام، ج۶، ص۱۸۵؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۶[۹]
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ مِنَّا يَكُونُ عِنْدَهُ الشَّيْءُ يَتَبَلَّغُ بِهِ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ؛ أَ يُطْعِمُهُ عِيَالَهُ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَيْسَرَةٍ فَيَقْضِيَ [أو یقضی] دَيْنَهُ، أَوْ يَسْتَقْرِضُ عَلَى ظَهْرِهِ فِي خُبْثِ الزَّمَانِ وَ شِدَّةِ الْمَكَاسِبِ، أَوْ يَقْبَلُ الصَّدَقَةَ [و يقضي بما كان عنده دينه]؟
قَالَ: يَقْضِي بِمَا عِنْدَهُ دَيْنَهُ [و يقبل الصدقة] وَ لَا يَأْكُلْ أَمْوَالَ النَّاسِ إِلَّا وَ عِنْدَهُ مَا يُؤَدِّي إِلَيْهِمْ حُقُوقَهُمْ [و لا يأخذ أموال الناس إلا و عنده وفاء بما يأخذ منهم أو يقرضونه إلى ميسرة] إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ» وَ لَا [فلا] يَسْتَقْرِضْ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَّا وَ عِنْدَهُ وَفَاءٌ وَ لَوْ طَافَ عَلَى أَبْوَابِ النَّاسِ فَرَدُّوهُ بِاللُّقْمَةِ وَ اللُّقْمَتَيْنِ وَ التَّمْرَةِ وَ التَّمْرَتَيْنِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلِيٌّ يَقْضِي دَيْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ؛ [أنه] لَيْسَ مِنَّا مِنْ مَيِّتٍ [یموت] إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَلِيّاً يَقُومُ فِي عِدَتِهِ وَ دَيْنِهِ فَيَقْضِي عِدَتَهُ وَ دَيْنَه.
۳) روایت شده که معمر روغنفروش از امام صادق ع سوال کرد:
فدایت شوم! من مردی هستم که فروشنده روغن زیتون هستم؛ از شام برایم روغن میآید و از آنچه میفروشم برای خودم هم برمیدارم. [ظاهرا مقصود این است که وکیل در فروش هستم و برای خودم هم از همین برمیدارم]
فرمود: این را برایت نمیپسندم. [که این تعبیر امام ع را علما حمل بر کراهت کردهاند]
گفت: من برای خودم، از چیزی که میفروشم کم نمیکنم! [یعنی به همان مبلغی که قرار است به دیگران بفروشم برای خودم هم برمیدارم]
فرمود: از دیگری بخر و از آن چیزی را برندار! آیا به نظرت اگر آن کس به تو بگوید به ازای هر پیمانه کمتر از یک سکه طلا نمیفروشم [یعنی قیمت خیلی بالایی برای کالایش بگذارد] چکار میکنی؟ آیا باز هم برای خودت از همان برمیداری؟! [ظاهرا امام ع میخواهند تذکر دهند که تو در این معامله هوای خودت را داری نه هوای کسی را که وکیل او برای فروش شدهای؛ و لذاست که سزاوار نیست اگر از طرف کسی فروشنده کالایی شدی برای خودت برنداری؛ چون در چنین شرایطی سعی میکنی که قیمت کالا را کم بگذاری که برای خودت هم صرفه داشته باشد و این موجب ضرر به کسی است که وکیل فروش اموال اویی]
گفت: فدایت شوم! گاهی در ظرف روغن و روغن زیتون به ازای هر ظرفی فلان تعداد پیمانه ریخته میشود ولی گاهی مقداری کم ویا زیاد میشود. [به تعبیر امروزی مثلا میگویند هر بطری یک لیتر دارد؛ اما گاهی چند سیسی کمتر یا بیشتر میشود]
فرمود: اگر این «با رضایت طرفینی بین شما» باشد اشکالی ندارد.
تهذيب الأحكام، ج۷، ص۱۲۸
الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ مُعَمَّراً الزَّيَّاتَ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي رَجُلٌ أَبِيعُ الزَّيْتَ يَأْتِينِي مِنَ الشَّامِ فَآخُذُ لِنَفْسِي مِمَّا أَبِيعُ؟
قَالَ مَا أُحِبُّ لَكَ ذَلِكَ.
قَالَ إِنِّي لَسْتُ أَنْقُصُ نَفْسِي شَيْئاً مِمَّا أَبِيعُ.
قَالَ بِعْهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ لَا تَأْخُذْ مِنْهُ شَيْئاً؛ أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الرَّجُلَ قَالَ لَكَ لَا أَنْقُصُكَ رِطْلًا مِنْ دِينَارٍ كَيْفَ كُنْتَ تَصْنَعُ أَ لَا تَقْرَبُهُ؟!
قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنَّهُ يَطْرَحُ ظُرُوفَ السَّمْنِ وَ الزَّيْتِ لِكُلِّ ظَرْفٍ كَذَا وَ كَذَا رِطْلًا فَرُبَّمَا زَادَ وَ رُبَّمَا نَقَصَ؟
قَالَ: إِذَا كَانَ ذَلِكَ «عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ» فَلَا بَأْسَ.
۴) الف. از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال شد که میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید»
فرمودند: مقصود از آن قمار است؛ و اما اینکه فرمود «و خودهایتان را نکشید» مقصود این بود که گاه مردی از مسلمانان بتنهایی بر مشرکین در منازل آنان حمله میکرد و کشته میشد و خداوند از این نهی فرمود.
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۵؛ النوادر(للأشعري)، ص۱۶۲[۱۰]
عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَه رَجُلٌ فَقَالَ له: أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ الْقِمَارَ؛ و أما قوله «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» عنى بذلك الرجل من المسلمين يشد على المشركين [وحده يجيء] في منازلهم فيقتل فنهاهم الله عن ذلك.
و قال: في رواية أخرى عن أبي علي رفعه قال: كان الرجل يحمل على المشركين وحده حتى يقتل أو يقتل، فأنزل الله هذه الآية «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» .
ب. و باز از امام صادق ع درباره همین آیه روایت شد که فرمودند: اینکه فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید» مقصود از آن قمار است که در میان قریش گاه کسی بر سر خانواده و اموالش قمار میکرد و خداوند آنان را از این کار نهی فرمود؛ و سپس ادامه آیه را قرائت کردند که «و خودهایتان را نکشید، که خداوند نسبت به شما رحیم بوده است.» و فرمودند: گاه میشد که مسلمانان هنگام جنگ با دشمن به غارها و درههای آنان وارد میشدند و دشمن بر آنان احاطه پیدا میکرد و هرگونه که میخواست آنان را به قتل میكساند و خداوند نهی کرد که در این موقعیتها وارد شوند.
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۷
عن محمد بن علي عن أبي عبد الله ع في قول الله: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» قال: نهي عن القمار، و كانت قريش تقامر الرجل بأهله و ماله فنهاهم الله عن ذلك و قرأ قوله: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» قال: كان المسلمون يدخلون على عدوهم في المغارات فيتمكن منهم عدوهم فيقتلهم كيف شاء، فنهاهم الله أن يدخلوا عليهم في المغارات.
ج. و باز از امام صادق ع روایت شده که فرمودند مقصود از «و خودهایتان را به کشتن ندهید» این است که خویشتن را در موقعیتهای جنگیای قرار ندهید که با کسانی بجنگید که توان جنگ با آنان را ندارید.
مجمع البيان، ج۳، ص۶۰
«وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» روي عن أبي عبد الله (ع) أن معناه لا تخاطروا بنفوسكم في القتال فتقاتلوا من لا تطيقونه
د. و باز ظاهرا از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: اینکه میفرماید «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید» یعنی ربا؛ «مگر آنکه تجارتی با رضایت طرفینی از جانب شما واقع شود» یعنی خرید و فروش حلال؛ «و خودهایتان را نکشید» این است که گاهی شخصی همراه با رسول الله ص در غزوات شرکت میکرد و بدون اینکه رسول الله ص به او دستور داده باشد خودش یک تنه به دشمن حمله میکرد و خداوند نهی کرد که کسی بدون دستور رسول الله جان خویش را در معرض کشته شدن قرار دهد.
تفسير القمي، ج۱، ص۱۳۶
قَالَ الصَّادِقُ ع … و قوله «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» يعني «الربا «إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ» يعني الشراء و البيع الحلال «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» قَالَ كَانَ الرَّجُلُ إِذَا خَرَجَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الْغَزْوِ يَحْمِلُ عَلَى الْعَدُوِّ وَحْدَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَأْمُرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَهَى اللَّهُ أَنْ يَقْتُلَ نَفْسَهُ مِنْ غَيْرِ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص.
۵) از امام صادق ع روایت شده است که:
کسی که خود را عامدا بکشد [= خودکشی کند] او در آتش جهنم است و در آن جاودانه خواهد بود؛ که خداوند تبارک و تعالی میفرماید «و خودتان را نکشید که همانا خداوند به شما رحیم بوده است؛ و کسی که از روی دشمنی و ستم چنین کند پس بزودی او را به آتشی میافکنیم و این بر خداوند آسان است.»
من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۵۷۱
قَالَ الصَّادِقُ ع: مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِي نَارِ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها. قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً؛ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً»[۱۱]
۶) از امیرالمومنین ع روایت شده است که از رسول الله درباره جبیرههایی [=پانسمانهایی] که روی شکستگیهاست سوال کردم که کسی که چنین وضعیتی دارد چگونه وضو بگیرد و اگر جُنُب شد چگونه غسل کند؟
فرمودند: همین که با دست خیس روی آن [جبیره] بکشد برای غسل جنابت و وضو کافی است.
گفتم: اگر در سرما بود و از اینکه آب به بدنش برسد بر جان خویش بترسد، چطور؟
رسول الله ص این آیه را قرائت فرمود: «و خودتان را به کشتن ندهید که همانا خداوند به شما مهربان بوده است.»
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۶
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قال: حدثني الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنِ الْجَبَائِرِ تَكُونُ عَلَى الْكَسِيرِ كَيْفَ يَتَوَضَّأُ صَاحِبُهَا وَ كَيْفَ يَغْتَسِلُ إِذَا أَجْنَبَ؟
قَالَ يُجْزِيهِ الْمَس بالماء [المسح] عَلَيْهَا فِي الْجَنَابَةِ وَ الْوُضُوءِ.
قُلْتُ فَإِنْ كَانَ فِي بَرْدٍ يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ إِذَا أَفْرَغَ الْمَاءَ عَلَى جَسَدِهِ؟
فَقَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيما».[۱۲]
۷) الف. از امام صادق ع درباره این سخن خداوند متعال که میفرماید «و خودهایتان را مکشید» روایت شده که فرمودند: مقصود [از خودهایتان] اهل بیت پیامبرتان است.
تفسير فرات الكوفي، ص۱۰۲
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ قَالَ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ [ع].
ب. عین همین مضمون در کتب اهل سنت از قول ابنعباس روایت شده است؛ مثلا در شواهد التنزيل، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲[۱۳] و یا در «مناقب علي» (لابن المغازلي) ج۱، ص۸۳ ونیز در شواهد التنزيل، ج۱، ص۱۸۲[۱۴] روایت شده است که:
ابن عباس درباره این آیه که میفرماید «خودهایتان را نکشید که همانا خداوند نسبت به شما رحیم بوده است» گفت: [یعنی] اهل بیت پیامبرتان را نکشید که همانا خداوند [در آیه مباهله] میفرماید: «بیایید فرا بخوانیم پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودهایمان و خودهایتان را سپس تضرع کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم» (آل عمران/۶۱) و منظور از «فرزندان» این امت، [امام] حسن و [امام] حسین ع بودند و «زنان»شان [حضرت] فاطمه س بود و «خودهایشان» پیامبر ص و [حضرت] علی ع.
أخبرنا أحمد بن محمد بن عبد الوهاب إجازة أن أبا أحمد عمر بن عبد الله بن شوذب أخبرهم قال: حدثنا جعفر بن محمد الجلودي، حدثنا قاسم بن محمد بن حماد، حدثنا جندل بن والق عن محمد بن عثمان المازني عن الكلبي عن كامل بن العلاء عن أبي صالح عن ابن عباس في قول الله عز وجل: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»، قال:
لا تقتلوا أهل بيت نبيكم؛ إن الله عز وجل يقول في كتابه: «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين»، قال: كان أبناء هذه الأمة: الحسن، والحسين، وكان نساؤها فاطمة، وأنفسهم النبي وعلي.
تدبر
۱) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ»
واضح است که مقصود از «خوردن» اموال به باطل، صرف خوردن نیست؛ بلکه هرگونه تصرف را شامل میشود و علت اینکه از تعبیر «خوردن» استفاده کرد زیرا شایعترین و اولین استفاده از آن برای رفع نیاز به غذا و امرار معاش است. (مجمع البيان، ج۳، ص۵۹؛ المیزان، ج۴، ص۳۱۷)
اما همین که محور تصرفات را خوردن قرار داد شاید دلالت دارد بر اهمیت لقمه حلال در زندگی.
۲) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید، مگر آنکه تجارتی با رضایت طرفینی از جانب شما واقع شود.
پس کسی که مومن است، از کسب مال به باطل، به هر نحوی که باشد: ربا، قمار، کمفروشی، و … خودداری میکند؛ و افزایش سرمایه را تنها از راه تجارت و معاملاتی که کاملا طرفین رضایت دارند تعقیب مینماید.
۳) «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
نقطه مقابل خوردن مال بالباطل، تجارت (هرگونه معامله) همراه با رضایت طرفین معرفی شده است.
از طرفی معروفترین مصادیق خوردن مال به باطل در روایات، قمار و ربا معرفی شده است؛ دو معاملهای که صریحا در قرآن کریم باطل شمرده شدهاند.
نکته تخصصی اقتصادی
غالبا هم در قمار و هم در ربا نوعی رضایت مشاهده میشود: یعنی هم کسی که مجبور میشود پولی را از طریق ربا بگیرد عملا رضایت داده که پول بیشتری به ازای پول فعلیاش بدهد؛ و هم کسی که قمار میکند عملا پذیرفته که در صورت باخت اموالش را بدهد؛ اما همین که این دو را در مقابل هم قرار داد بخوبی نشان میدهد که هرگونه رضایتی در معاملات مصحح معامله نیست؛ وضعیتی که شخص از روی اضطرار (مثل ربا) و یا حماقت و منفعتطلبی غیرمنطقی (مثل قمار) بدان رضایت دهد، طبق این آیه مصداق رضایتی که موجب صحیح شدن معامله میشود نخواهد بود.
۴) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ»
نفرمود «اموالتان را به باطل نخورید» بلکه فرمود اموالتان را بین خودتان به باطل نخورید. چرا؟
الف. آوردن تعبیر «بینکم» دلالت دارد که مقام بحث معاملاتی است که بین افراد واقع میشود و جامعه را به سوی هلاکت میبرد (المیزان، ج۴، ص۳۱۷) و این موید آن است که در اینجا صرف رضایت فعلی طرفین (ولو در اثر اضطرار یا حماقت حاصل شده باشد، تدبر۳) مد نظر نیست؛ بلکه رضایتی که بنیاد سعادت اجتماعی را تامین کند مد نظر است.
ب. …
۵) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ»
درباره اینکه مراد از این جمله که « اموالتان را بین خود به ناروا نخورید» چیست دیدگاههای متعددی مطرح شده است:
الف. مقصود اموال معاملات حرام است مانند ربا و قمار و کمفروشی و ظلم (سدی، مجمع البيان، ج۳، ص۵۹؛ و نیز حدیث۱)
ب. مراد هرگونه استفاده از اموال دیگران بدون استحقاق و بدون پرداخت مابه ازای آن است؛ تا حدی که گاه برخی از اینکه در خانه شخص دیگری [از خویشاوندان خود بدون اجازهاش] غذا بخورند هم پرهیز میکردند که البته این حد از پرهیز را خداوند با آیه «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَميعاً أَوْ أَشْتاتاً» (نور/۶۱) غیرضروری خواند. (حسن، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۵۹)
ج. به معنای کسب مال از غیر راههای درست و مصرف آن در راههای حرام است. (به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۵۹) و موید اینکه هم شامل کسب مال و هم شامل خرج کردن مال میشود این است که هم «اکل مال دیگران»به باطل را شامل میشود و هم اکل مال خویش به باطل را. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۵۷)
د. …
۶) لا تَأْكُلُوا … إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
مالكيّت فردى محترم است و تصرّف در اموال ديگران، جز از راه معاملات صحيح و بر اساس رضايت، حرام است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۵)
۷) «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
جامعه، داراى روح واحد و سرنوشت مشترك است. اموال ديگران را همچون اموال خودتان محترم بدانيد. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۵)
۸) «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ»
هر نوع تصرّفى كه بر مبناى «حقّ» نباشد، ممنوع است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۵)
۹) «لا تَأْكُلُوا … إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
داد و ستدها بايد با رضايت طرفين باشد، نه با اجبار و اكراه. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۵)
۱۰) «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ … وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»
در این آیه نهی از خوردن مال به باطل در ردیف کشتن انسانها و بلکه مقدم بر آن مطرح شده است؛ شاید بتوان نتیجه گرفت: گردش مال به باطل در جامعه، به اندازه کشتن انسانها و بلکه بیش از آن به هلاکت انسانها میانجامد.
به تعبیر دیگر،
رمز اينكه نهى از قتل، «لا تَقْتُلُوا» بدنبال نهى از حرامخورى، «لا تَأْكُلُوا» آمده است، شايد آن باشد كه سيستم اقتصادى ناسالم، زمينهى قيام محرومان عليه زراندوزان و بروز درگيرىها و پيدايش قتل و هلاكت جامعه است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۴)
۱۱) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا … لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خودهایتان را نکشید، چون خداوند نسبت به شما رحیم است. دقت شود که «رحیم» آن رحمت خاص خداوند است که خاص مومنان است (كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيما؛ احزاب/۴۳) و در اثر ایمان و عمل صالح متوجه انسان میگردد (برخلاف رحمت رحمانیه که همگان، خوب و بد، را شامل میشود)
نکته تخصصی انسانشناسی
هرکس که به خودکشی روی میآورد از باب این است که از زندگی خسته شده و ادامه زندگی را غیرقابل تحمل میداند.
این وضعیت شاید برای یک انسان غیرمومن عادی باشد که بر اثر سختیهای زندگی به پوچی و یاس برسد؛ اما کسی که مومن باشد باید بداند که خداوند همواره با رحمت خاصهاش با او مواجه میشود.
در واقع، جان انسان [مومن] محترم است، لذا خودكشى و يا ديگركشى حرام است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۵)
۱۲) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ … إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»
اینکه ما نباید اموال یکدیگر را بناحق بخوریم و باید تجارت و معاملاتمان بر اساس رضایت طرفینی باشد،بدین جهت است که خداوند بر ما مهربان است و نمیخواهد به دست خویش زمینه نابودی جامعه خویش را فراهم آوریم.
۱۳) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا … لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»
درباره اینکه مقصود از «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» چیست، دیدگاههای متعددی بیان شده است:
الف. یعنی دست به قتل همدیگر نزنید زیرا همه شما از دینی واحد و همچون پیکری واحدید؛ و از این جهت شبیه آیه «سلِّموا علی أنفسکم» (نور/۶۱) است (حسن و عطا و سدی و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۵۹)
ب. این دلالت بر نهی از خودکشی دارد (ابوالقاسم بلخی، مجمع البيان، ج۳، ص۵۹؛ و نیز حدیث۵)
ج. مقصود این است که با ارتکاب گناهانی همچون خوردن مال به باطل و سایر گناهان خود را به هلاکت نیندازید. (به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۶۰)
د. یعنی با ورود در جنگی که هیچ احتمال موفقیت و توان مقابله ندارید خود را به کشتن ندهید (به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۶۰؛ و نیز حدیث۴)
ه. قاعده عامی است که هرگونه در معرض هلاکت قرار دادن خود را نهی میکند؛ تا حدی که این قاعده میتواند انجام برخی از وظایف شرعی را که منجر به ضرر شدید میشود برطرف سازد (حدیث۶)
و. به قرینه آیه مباهله که مقصود پیامبر از «خود ما» در خصوص امتی که در مقابل اهل ضلالت قرار گرفته بودند، حضرت علی ع بود، مقصود هشدار در خصوص کشتن اهل بیت پیامبر ص است توسط این امت؛ (ابن عباس، المناقب ابن المغازلی، ج۱، ص۸۳؛ و نیز حدیث۷)
ز. …
تبصره
با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست همگی مد نظر باشند بویژه که اغلب این دیدگاهها در احادیث هم ذکر شدهاند. علامه طباطبایی در ذیل این آیه تبیینی ارائه میدهد که با قرینه قرار دادن هر عبارتی در آیه، میتوان یکی از این معانی را ترجیح داد؛ [گویی آیه با آوردن قرینههای متعدد، درصدد است اصرار کند بر اینکه چند معنا مد نظرش بوده است]:
– ظهور اولیه عبارت «خودتان را نکشید» در نهی از خودکشی است؛
– اینکه این تعبیر را بلافاصله بعد از «نهی از خوردن اموال بین خودتان به باطل» قرار داد، گویی مجموع مومنان را همچون پیکرده واحدی قلمداد کرده که چنین کاری منجر به هلاکت او میشود؛ و از زاویه دیگر گویی اینان پیکره واحدیاند که کشتن دیگری همانند کشتن خویش است؛
– از ذیل آیه که فرمود «ان الله کان بکم رحیماً» میتوان دریافت که منظور آیه هرگونه به خطر انداختن جان خویش و در معرض هلاکت قرار دادن است، چه در موقعیت جنگی نامناسب قرار گرفتن، ویا هر اقدامی که به هلاکت انسان منجر شود. (الميزان، ج۴، ص۳۲۰)[۱۵]
۱۴) «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ … وَ لا تَقْتُلُوا … إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»
احكام و مقرّرات اسلام پرتوى از رحمت خداوند است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۵)
۱۵) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»
این آیه چه ارتباطی به آیات قبل دارد؟
الف. در آیات قبل از اینکه افراد اموال زنانشان را بناحق مصادره کنند سخن گفت، حالا مساله را عامتر کرده و درباره مطلق خوردن اموال به باطل تذکر میدهد. (المیزان، ج۴، ص۳۱۶) در واقع، بنیان رعایت حقالناس در مسائل اقتصادی در جامعه، از رعایت حقالناس در مسائل اقتصادی و ظلم نکردن به زیر دستان در خانواده شروع میشود.
ب. در آیات قبل کیفیت تصرف در دیگران به سبب نکاح را شرح داد و اکنون وارد به کیفیت تصرف در اموال شد. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۵۶)
ج. بعد از اینکه از چگونگی رسیدن به نکاح با هزینه کردن از اموال سخن گفت و به پرداخت تمام و کمال مهریه و نفقه دستور داد، اکنون سراغ مطلق تصرفات در اموال رفت. (قاضی عبدالجبار، به نقل از مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۵۶)
د. …
این را در کانال نگذاشتم
۱۶) «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
درباره اینکه در عبارت «تجارت با رضایت طرفینی از جانب شما» دلالتی بر «خیار مجلس» دارد یا خیر دو قول است:
الف. این عبارت میخواهد بگوید تا با رضایت طرفینی از هم جدا نشدهاید معامله قطعی نشده؛ یعنی خرید و فروش بعد از جدا شدن خریدار و مشتری از همدیگر الزامی میشود و قبل از جدا شدن هنوز طرفین اختیار به هم زدن معامله را دارند (در اصطلاح فقهی: خیار مجلس) (این نظر شريح و شعبي و ابن سيرين و مذهب شافعي و شیعه است؛ و در این زمینه به سخن پیامبر ص که فرمود «خریدار و فروشنده اختیار به هم زدن دارند مادامی که متفرق نشدهاند» استناد میکنند؛ به نقل مجمع البيان، ج۳، ص۵۹)
ب. این فقط دلالت بر تحقق خرید و فروش با انجام عقد طرفینی دارد (این نظر مذهب مالکی و حنفی است، مجمع البيان، ج۳، ص۵۹)
فخر رازی به تفصیل چگونگی این نزاع بر سر آیه را توضیح داده است (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۵۸)[۱۶]
[۱] . قرأ أبو جعفر وأبو عمرو بخلاف عنه والأزرق وورش عن نافع والأصفهاني ومحمد بن حبيب الشموني عن الأعشى عن أبي بكر عن عاصم «لاتاكلوا» بإبدال الهمزة الساكنة ألفا. وكذلك جاءت قراءة حمزة في الوقف. (معجم القراءات، ج۲، ص۵۵)
[۲] . قرأ أهل الكوفة تجارة نصبا و الباقون بالرفع. قال أبو علي من رفع فتقديره إلا أن تقع تجارة فالاستثناء منقطع لأن التجارة عن تراض ليس من أكل المال بالباطل و من نصب تجارة احتمل ضربين (أحدهما) إلا أن تكون التجارة تجارة عن تراض و مثل ذلك قول الشاعر: «إذا كان يوما ذا كواكب أشنعا» أي إذا كان اليوم يوما (و الآخر) إلا أن تكون الأموال أموال تجارة فحذف المضاف و أقيم المضاف إليه مقامه فالاستثناء على هذا الوجه أيضا منقطع.
[۳] . قرأ ابن كثير ونافع وأبو عمرو وابن عامر وأبو جعفر ويعقوب «إلا أن تكون تجارةٌ..». بالرفع، على أن تكون» تامة، على معنى، إلا أن تقع تجارةٌ. وقرأ عاصم وحمزة والكسائي وخلف والحسن والأعمش «إلا أن تكون تجارةً…» بالنصب، و تكون على هذه القراءة ناقصة، وتجارة هي الخبر، والضمير في «تكون» يعود على الأموال، واختار قراءة الكوفيين هذه أبوعبيد. وقال مكي بن أبي طالب: «الأكثر فی كلام العرب أن قولهم: «إلا أن تكون» في الاستثناء بغير ضمير فيها على معنى يحدث أو يقع». قال أبو حيان: «وهذا مخالف لاختيار أبي عبيد». وقراءة النصب أعجب إلى الطبري من قراءة الرفع، لقوة النصب.
[۴] . قراءة الجمهور «ولاتقتلوا» بالتخفيف من «قَتَل». وقرأ علي بن أبي طالب والحسن والسلمي والمطوعي «ولاتُقَتِّلوا» بالتشديد من «قَتَّلَ» المضعف، والتضعيف للتكثير.
[۵] . البته دو کلمه «تجاه» و «تجوب» در عربی وجود دارد که اولی در اصل «وجاه» بوده و دومی هم تاءش تاء مضارعه است نه جزء ماده فعل. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۶۴)
[۶] . در نهج البيان عن كشف معاني القرآن، ج۲، ص۱۴۴ نیز قریب به این مضمون از امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده است، فقط به جای «بخس» و «ظلم»، «سحت» و «أیمان» [= سوگند خوردنها] آمده است: قوله تعالى: لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ أي: بالقمار و السّحت و الرّبا و الأيمان. روي ذلك عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه عليهما السّلام عن الباقر و الصادق (عليهما السلام).
[۷] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ زِيَادِ بْنِ عِيسَى وَ هُوَ أَبُو عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» فَقَالَ كَانَتْ قُرَيْشٌ تُقَامِرُ الرَّجُلَ بِأَهْلِهِ وَ مَالِهِ فَنَهَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ.
[۸] . این سه روایت در ذیل شماره ۴ خواهد آمد. همچنین در مجمع البيان، ج۳، ص۵۹ روایت شده است:
«عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ» (أحدهما) أنه إمضاء البيع بالتفرق أو التخاير بعد العقد و هو قول شريح و الشعبي و ابن سيرين و مذهب الشافعي و الإمامية لقوله «البيعان بالخيار ما لم يتفرقا» که این مضمون اخیر، روایت نبوی است که با تعابیر مختلف در کتب حدیثی آمده است مثلا در الكافي، ج۵، ص۱۷۰:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ وَ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ حَتَّى يَفْتَرِقَا.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَفْتَرِقَا فَإِذَا افْتَرَقَا فَلَا خِيَارَ بَعْدَ الرِّضَا مِنْهُمَا.
و در این زمینه روایات اهل سنت نیز فراوان است مثلا در الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۲، ص۱۴۴ آمده است:
أخرج ابن ماجة و ابن المنذر عن ابن سعيد قال قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم انما البيع عَنْ تَراضٍ.
و أخرج ابن جرير عن ميمون بن مهران قال قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم البيع عَنْ تَراضٍ و الخيار بعد الصفقة و لايحل لمسلم ان يغش مسلما.
و أخرج ابن ماجة عن جابر بن عبد الله قال اشترى رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم من رجل من الاعراب حمل خبط فلما وجب البيع قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم اختر فقال الاعرابى عمرك الله بيعا.
و أخرج ابن جرير عن ابن عباس ان النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم باع رجلا ثم قال له اختر فقال قد اخترت فقال هكذا البيع.
و أخرج ابن جرير عن ابى زرعة انه كان إذا بايع رجلا يقول له خيرني ثم يقول قال أبو هريرة قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم لا يفترق اثنان الا عن رضا.
و أخرج ابن جرير عن ابى قلابة ان رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم قال يا أهل البقيع لا يتفرقن بيعان الا عن رضا.
و أخرج البخاري و الترمذي و النسائي عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم البيعان بالخيار ما لم يتفرقا أو يقول أحدهما للآخر اختر.
[۹] متن تفسیر عیاشی اندکی متفاوت است که تفاوتها را در گیومه نشان دادهایم.
[۱۰] . سند و عبارت در نوادر چنین است: أَبِي قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَكُونُ الرِّبَا إِلَّا فِيمَا يُوزَنُ أَوْ يُكَالُ وَ مَنْ أَكَلَهُ جَاهِلًا بِتَحْرِيمِ اللَّهِ لَهُ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ قَوْلُ اللَّهِ «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» قَالَ ذَلِكَ الْقِمَارُ «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» قَالَ نَزَلَ ذَلِكَ فِي الرَّجُلِ يَحْمِلُ عَلَى الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُقْتَل.
[۱۱] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص: ۲۵۴
الْمُثَنَّى الْحَضْرَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُهْلُولِ بْنِ مُسْلِمٍ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَةِ كِفَّةِ الْمِيزَانِ كُلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِهِ «۱».
۱۱- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْمُؤْمِنُ لَا يَمْضِي عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ يَحْزُنُهُ يُذَكَّرُ بِهِ.
۱۲- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ نَاجِيَةَ عن أَبِي جَعْفَرٍ ع … ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ.
[۱۲] . در این رابطه در کتب اهل سنت درباره خوف از هلاکت در اثر غسل در سرما چنین آمده است در الدر المنثور، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵
و أخرج أحمد و ابو داود و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن عمرو بن العاصي قال بعثني رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم عام ذات السلاسل احتلمت في ليلة باردة شديدة البرد فأشفقت ان اغتسلت ان أهلك فتيممت به ثم صليت بأصحابي صلاة الصبح فلما قدمت على رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم ذكرت ذلك له فقال يا عمرو صليت بأصحابك و أنت جنب قلت نعم يا رسول الله انى احتلمت في ليلة باردة شديدة البرد فأشفقت ان اغتسلت ان أهلك و ذكرت قول الله وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ فتيممت ثم صليت فضحك رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم و لم يقل شيأ.
و أخرج الطبراني عن ابن عباس ان عمرو بن العاصي صلى بالناس و هو جنب فلما قدموا على رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم ذكروا ذلك له فدعاه فسأله عن ذلك فقال يا رسول الله خشيت أن يقتلني البرد و قد قال الله تعالى وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً فسكت عنه رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم.
[۱۳] . أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ الْفَرْغَانِيُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ أَبُو الطَّيِّبِ الْجُعْفِيُّ الدَّهَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ صُهَيْبٍ الْكُلَيْبِيُّ، عَنْ كَامِلٍ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ قَالَ: لَا تَقْتُلُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ ص.
[۱۴] . متن و سند در شواهد التنزیل چنین است:
أَخْبَرُونَا عَنِ الْقَاضِي أَبِي الْحُسَيْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ النَّصِيبِيِّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ صَالِحٍ السَّبِيعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنِي جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ عَبَّادٍ، عَنْ كَامِلٍ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» قَالَ:
لَا تَقْتُلُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ؛ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» وَ كَانَ «أَبْنَاؤُنَا» الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ، وَ كَانَ «نِسَاؤُنَا» فَاطِمَةَ، وَ «أَنْفُسُنَا» النَّبِيُّ وَ عَلِيٌّ ع.
[۱۵] . «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» ظاهر الجملة أنها نهي عن قتل الإنسان نفسه لكن مقارنتها قوله: لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ، حيث إن ظاهره أخذ مجموع المؤمنين كنفس واحدة لها مال يجب أن تأكلها من غير طريق الباطل ربما أشعرت أو دلت على أن المراد بالأنفس جميع نفوس المجتمع الديني المأخوذة كنفس واحدة نفس كل بعض هي نفس الآخر فيكون في مثل هذا المجتمع نفس الإنسان نفسه و نفس غيره أيضا نفسه فلو قتل نفسه أو غيره فقد قتل نفسه، و بهذه العناية تكون الجملة أعني قوله: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ مطلقة تشمل الانتحار- الذي هو قتل الإنسان نفسه- و قتل الإنسان غيره من المؤمنين. و ربما أمكن أن يستفاد من ذيل الآية أعني قوله: إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً أن المراد من قتل النفس المنهي عنه ما يشمل إلقاء الإنسان نفسه في مخاطرة القتل و التسبيب إلى هلاك نفسه المؤدي إلى قتله، و ذلك أن تعليل النهي عن قتل النفس بالرحمة لهذا المعنى أوفق و أنسب كما لا يخفى، و يزيد على هذا معنى الآية عموما و اتساعا، و هذه الملاءمة بعينها تؤيد كون قوله: إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً تعليلا لقوله: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ فقط.
[۱۶] . المسألة الرابعة: قال أبو حنيفة رحمة اللَّه عليه، خيار المجلس غير ثابت في عقود المعاوضات المحضة، و قال الشافعي رحمة اللَّه عليه: ثابت.
احتج أبو حنيفة بالنصوص: أولها: هذه الآية، فان قوله: إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ ظاهره يقتضي الحل عند حصول التراضي، سواء حصل التفرق أو لم يحصل. و ثانيها: قوله: أَوْفُوا بِالْعُقُودِ فألزم كل عاقد الوفاء بما عقد عن نفسه. و ثالثها: قوله عليه الصلاة و السلام: «لا يحل مال امرئ مسلم إلا بطيبة من نفسه» و قد حصلت الطيبة هاهنا بعقد البيع، فوجب أن يحصل الحل. و رابعها: قوله عليه الصلاة و السلام: «من ابتاع طعاما فلا يبعه حتى يقبضه» جوز بيعه بعد القبض، و خامسها: ما روي أنه عليه السلام نهى عن بيع الطعام حتى يجري فيه الصيعان، و أباح بيعه إذا جرى فيه الصيعان، و لم يشترط فيه الافتراق. و سادسها: قوله عليه الصلاة و السلام: «لا يجزي ولد والده إلا أن يجده مملوكا فيشتريه فيعتقه» و اتفقوا على أنه كما اشترى حصل العتق، و ذلك يدل على أنه يحصل الملك بمجرد العقد.
و اعلم أن الشافعي يسلم عموم هذه النصوص، لكنه يقول: أنتم أثبتم خيار الرؤية في شراء ما لم يره المشتري بحديث اتفق المحدثون على ضعفه، فنحن أيضا نثبت خيار المجلس بحديث اتفق علماء الحديث على قبوله، و هو قوله عليه الصلاة و السلام: «المتبايعان بالخيار ما لم يتفرقا» و تأويلات أصحاب أبي حنيفة لهذا الخبر و أجوبتها مذكورة في الخلافيات و اللَّه أعلم.
بازدیدها: ۹۴