۱۱۴۷) وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ

 ۴ رمضان ۱۴۴۶

ترجمه

و چه چيزی آگاهت کرد [= می‌تواند آگاهت کند] که طارق چیست؟

اختلاف قرائت

وَمَا أَدْرَيكَ[۱]

نکات ادبی

ما أَدْراكَ

درباره ماده «دری» و این ترکیب به تفصیل در جلسات ۹۸  http://yekaye.ir/al-qadr-097-02/ و ۵۵۱ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-63/ بحث شد.

الطَّارِقُ

درباره این کلمه ذیل آیه قبل https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/ بحث شد.

شأن نزول

ظاهرا شأن نزول آیه ۱ در مورد این آیه هم صادق است. https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/

حدیث

احادیث ۲ و ۳ که ذیل آیه ۱ گذشت عینا به این آیه هم مرتبط است و عینا تکرار می‌شود:

۱) روایت شده است که از امیرالمومنین ع درباره «طارق» سوال شد.

فرمودند: آن بهترین ستاره در آسمان است ولی مردم آن را نمی‌شناسند؛ و همانا «طارق» نامیده شد چون نورش آیمان به آسمان را می‌پیماید تا هفت آسمان را، سپس این طریق را برمی‌گردد تا به جایگاهش برگردد.

علل الشرائع، ج‏۲، ص۵۷۷

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ:

سُئِلَ عَلِيٌّ ع عَنِ الطَّارِقِ؟

قَالَ: هُوَ أَحْسَنُ نَجْمٍ فِي السَّمَاءِ وَ لَيْسَ تَعْرِفُهُ النَّاسُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الطَّارِقَ لِأَنَّهُ يَطْرُقُ نُورُهُ سَمَاءً سَمَاءً إِلَى سَبْعِ سَمَاوَاتٍ ثُمَّ يَطْرُقُ رَاجِعاً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَكَانِهِ.

 

۲) ابوبصیر روایت کرده که امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه «وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ» فرمودند:

آسمان در اینجا، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است،

و طارق کسی است که از نزد پروردگار، از آنچه در شب و روز اتّفاق می‌افتد، برای ائمّه (علیهم السلام) خبر می‌آورد؛ و آن همان روحی است که همراه ائمّه (علیهم السلام) است و آن‌ها را ثابت‌قدم می گرداند.

از ایشان پرسیدم: «وَ النَّجْمُ الثَّاقِبُ» چطور؟

فرمودند: آن رسول الله ص است.

تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۱۵؛ غرر الأخبار، ص۱۸۲[۲]

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» قَالَ: قَالَ:

السَّمَاءُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ الطَّارِقُ الَّذِي يَطْرُقُ الْأَئِمَّةَ ع مِنْ عِنْدِ رَبِّهِمْ- مِمَّا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ- وَ هُوَ الرُّوحُ الَّذِي مَعَ الْأَئِمَّةِ ع يُسَدِّدُهُمْ.

قُلْتُ وَ النَّجْمُ الثَّاقِبُ؟

قَالَ: ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ ص.

تدبر

به نظر می‌رسد همان مطالبی که ذیل آیه قبل در تدبرهای ۱ و ۲ گذشت عینا در این آیه هم قابل ارائه باشد که آنها را متناسب با این آیه بازنویسی کرده‌ایم و بدون ارجاعات در ادامه تقدیم می‌شود اشاره شد که در یک تقسیم کلی، می‌توان تفسیر آفاقی یا انفسی از این آیات داشت؛ که در هریک ظرفیت‌های معنایی متعددی وجود دارد:

الف. تفسیر آفاقی:

۱) « وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ»

اگر مقصود از آسمان در آیه قبل، همین آسمان فیزیکی و مادی باشد که بالای سرمان مشاهده می‌کنیم؛ آنگاه برای مقصود از «طارق» گزینه‌های متعددی قابل تصور است از جمله:

الف. ستاره صبح (كتاب العين، ج‏۵، ص۹۸)

ب. ستاره‌ای که فقط شبها طلوع می‌کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۸ ؛ الميزان، ج‏۲۰، ص۲۵۸) و روزها مخفی می‌شود (ابن جریج، به نقل از الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۵).

ج. هر ستاره‌ای که در منظومه خود نقش خورشید را ایفا می‌کند و بدان منظومه نورافشانی می‌کند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۷، ص۷۳).

د. مطلق هر ستاره نورانی‌ای است (حسن، به نقل از مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۴) و از ابن عباس نقل شده که هر ستاره‌ای است که نور می‌‌دهد و شبانه آسمان را می‌پیماید (به نقل الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۵). و از قتاده هم نقل شده که شامل همه ستارگان می‌شود زیرا همگی طلوعشان در شب است و طارق به کسی می‌گویند که در شب می‌آید (الجامع لأحكام القرآن، ج‏۲۱، ص۲ ؛ الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶).

ه. مقصود زحل [= سیاره کیوان، بزرگترین سیاره در منظومه شمسی بعد از مشتری] است و مقصود از ثاقب، آن ستاره‌ای است که بر بقیه ستارگان تفوق دارد (ابن زید، به نقل از مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۴ ؛ الجامع لأحكام القرآن، ج‏۲۱، ص۱).

و. ستاره جدی (ستاره قطبی] است (ابن عباس، به نقل الجامع لأحكام القرآن، ج‏۲۱، ص۱)

ز. طارق که همان نجم ثاقب است ستاره‌ای در آسمان هفتم است که در آنجا هیچ ستاره دیگری نیست. وقتی ستارگان جایگاه‌های خود را در آسمان یافتند او نیز هبوط کرد و همراه آنها شد. سپس به جایگاهش در آسمان هفتم برگشت؛ و همان ستاره «زحل» است که طارق [= رونده در شب] است وقتی که نزول می‌کند و و طارق است وقتی بالا می‌رود (ابن عباس، الكشف والبيان عن تفسير القرآن (ثعلبی)، ج۲۹، ص۲۰۶ ؛ ابن عباس و حضرت علی و فراء، به نقل از الجامع لأحكام القرآن، ج‏۲۱، ص۱). مضمون این توضیح که در منابع اهل سنت (قرطبی) یافت شد به نحوی با مفاد حدیث ۳ در منابع شیعی نزدیک است بدون اینکه آن ستاره را «زحل» معرفی کند که در تدبر ۲ ذیل تفسیر انفسی خواهد آمد.

ح. گفته شده که مقصود «ثریا» است [تعبیر ثریا غالبا در خصوص ستارگان موسوم به خوشه پروین (هفت خواهران) به کار می‌رود] که عرب آنها را روی هم «نجم» می‌خواند. (به نقل از مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۴ ؛ ابن زید به نقل الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶ ؛ ابن زید و فراء به نقل از الجامع لأحكام القرآن، ج‏۲۱، ص۱ ؛ هرچند که این قول در معاني القرآن، ج‏۳، ص۲۵۴ یافت نشد).

ط. ستاره‌ای که درخشش آشکاری دارد (مجاهد، به نقل از الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶).

ی. گفته شده که مقصود «ماه» است چون شبها طلوع می‌کند (این قول به فراء نسبت داده شده [‌ر.ک: به نقل از مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۴ ] ولی در معاني القرآن [ج‏۳، ص۲۵۴ ] چنین چیزی مشاهده نمی‌شود).

ک. …

ب. تفسیر انفسی:

۲) «وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ»

اگر مقصود از آسمان، آسمان روحانی و معنوی باشد، آنگاه مقصود از «طارق» عبارت است از:

الف. به قرینه کلمه «ثاقب» که در توصیف آن آمده است، آن ستاره [معنوی و ملکوتی]‌ای است که کسانی که [از ملکوت] استراق سمع می‌کنند را هدف قرار می‌دهد (خصیف، به نقل از الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶) و با آن شیاطین [از آسمانهای معنوی] رانده می‌شوند (ابن عباس و عطاء، به نقل از الجامع لأحكام القرآن، ج‏۲۱، ص۲ ؛ الكشف والبيان عن تفسير القرآن (ثعلبی)، ج۲۹، ص۲۰۵).

این توضیحات تناسب دارد با این دو دسته آیات شریفه؛ که در یکی کلمه «ثاقب» به جای «نجم» با «شهاب» همراه شده؛ و در دیگری هم کلمه «شهاب» برای همین تعقیب شیاطین آمده است:

الف.۱) «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ؛ وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ؛ لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ؛ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِب؛‏ إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِب‏» (صافات/۶-۱۰)

الف.۲) «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرينَ؛ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجيمٍ؛ إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ» (حجر/۱۶-۱۸)

ب. اگر مراد از آسمان، آسمان روحانی باشد، طارق، آن نفس روحانی مطمئن نورانی کامل است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۷، ص۷۳).

چه‌بسا اشکال شود که در کلمه «طارق» یک نحوه حرکت لحاظ شده است و این با تطبیق آن بر یک نفس به کمال‌رسیده (که ظهورش در این است که به پایان مقصد رسیده) چگونه قابل جمع است؟

شاید بتوان چنین گفت که اساسا آفرینش انسان به گونه‌ای است که توقف‌پذیر نیست چون حرکتش الی الله است و وصول الی الله در هیچ موقفی پایان نمی‌پذیرد و لذا این سیر حتی برای کاملترین انسانها بی‌توقف است و موید این معنا هم تشویق ما به صلوات فرستادن بر پیامبر ص و اهل بیت‌اش است که از خداوند برای ایشان ترفیع درجه درخواست می‌کنیم؛ و هم تعابیری است از اهل بیت ع که فرموده‌اند که اگر ما دائما در حال فزونی نباشیم تمام و نابود خواهیم شد: «لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ، لَأَنْفَدْنَا» (الكافي، ج‏۱، ص۲۵۳-۲۵۴).

ج. کلمه «طارق» به معنای سالک (رهرو)ای است که طریقی را می‌پیماید به ویژه که در شب باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۸) و اگر آسمان را آسمان معنوی و ملکوتی در نظر بگیریم، این آسمان بستر و مسیری است که یک سالک الی الله قرار است بپیماید، آنگاه وجه شب بودنش هم شاید این باشد که اساسا زندگی در دنیا، زندگی در شب [لیلة القدر] است تا انسان به روز [یوم القیامة] برسد.

د. در حدیث ۱، آسمان، امیرالمومنین ع؛ و طارق، فرشته‌ای که کل وقایع عالم را نزد ائمه می‌آورد؛ و نجم ثاقب، رسول الله ص معرفی شده بود. اینکه با توجه به برتر بودن رسول الله ص بر همگان از جمله بر حضرت علی ع، چگونه امیرالمومنین ع را آسمان و رسول الله را نجم ثاقب معرفی کرده، محتملات مختلفی دارد از جمله:

د.۱. در بسیاری از کاربردهای قرآنی، تعبیر «السماء» ناظر به سماء دنیاست. اشاره شد که برخی مفسران نجم را به معنای مطلق ستارگان در نظر گرفته‌اند. اگر چنین باشد آنگاه سماء پایین‌تر از نجم می‌شود و آنگاه شاید وجه شبه این باشد که برای عرف انسانها، حضرت علی ع با همه عظمت و بزرگی‌اش دسترسی‌پذیرتر از رسول الله ص است. مقام رسول الله ص، مقامی است که هیچ کفوی در مخلوقات ندارد.

د.۲. با توجه به نور واحد بودن اهل بیت ع، در برخی احادیث، مقام رسول الله ص را مقام ظاهر (که بر تنزیل جنگید) و امیرالمومنین ع را مقام باطن (که بر تأویل جنگید) معرفی کرده‌اند؛ و شاید این تطبیق از این باب باشد و هر سه کلمه (سماء و طارق و نجم ثاقب) ظهور یک حقیقت باشد؛ خصوصا که ظهور آیه این است که طارق همان نجم ثاقب است.

د.۳. در نکات ادبی گذشت که از کاربردهای کلمه «ابر» است؛ آنگاه مقایسه، نه بین آسمان و ستاره؛ بلکه بین ابر و ستاره است.

د.۴. …

تبصره:

شأن نزولی که برای این آیه در منابع اهل سنت آمده تناسب جدی‌ای دارد با اینکه آن نجم ثاقب امیرالمومنین ع باشد که خداوند وی را به حضرت ابوطالب ع مرحمت فرموده است.

ه. اگر آسمانهای هفت‌گانه‌ای که در قرآن کریم مطرح است، بیشتر با تفسیر انفسی سازگار باشد، که ظهور بسیاری از روایات این است که چنین است) آنگاه حدیث ۲ را نباید همچون برداشتی که در کتب اهل سنت از مضمون آن شده، نه یک تفسیر آفاقی و ناظر به ستاره زحل (تدبر۱.ز)، بلکه تفسیری انفسی دانست.

و. …

اما نکات دیگر:

۳) «وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ»

قبلا (جلسه۳۴۱، تدبر۱  https://yekaye.ir/al-balad-90-1 ) اشاره شد که تعبیر «ما ادراک» (چه چيزی آگاهت کرد) ۱۳ بار در قرآن کریم آمده است. ۱۱ بار آن درباره قیامت و احوالات آن است که عبارتند از «الْحَاقَّةُ» (حاقه/۳) ، «سَقَر» (مدثر/۲۷) ، «يَوْمُ الْفَصْلِ» (مرسلات/۱۴) «‏يَوْمُ الدِّينِ‏» (انفطار/۱۷-۱۸) «سِجِّين» (مطففين/۸) ، «عِلِّيُّونَ‏» (مطففين/۱۹) ، «الْعَقَبَةُ» (بلد/۱۲) ، «الْقارِعَةُ» (قارعه/۳) ، «هاویة» (قارعه/۱۰). یکی در مورد «لَيْلَةُ الْقَدْرِ» (قدر/۲) است، که قبلا بیان شد که به نظر می‌رسد  «لَيْلَةُ الْقَدْرِ» حقیقتی در دنیاست که در ازای «يَوْمَ الْقِيامَة» است. و تنها مورد دیگر درباره «الطَّارِقُ» (طارق/۲) است.

این نشان می‌دهد که حقیقت این «طارق» حقیقتی بسیار عظیم است که در ازای حقایقی همچون قیامت و شب قدر است. این نکته آن تفاسیر انفسی را که ذیل آیه قبل گذشت و مطلب را بسیار برتر از توضیحی درباره یک ستاره فیزیکی می‌دانست، بسیار تقویت می‌کند و چه‌بسا دلالت دارد که مطلب از آن هم بسیار فراتر است و چیزی نیست که با تحلیلهای عادی بشری و بدون راهنمایی و استمداد از معلم معصوم بتوان بدان رسید.

 

۴) «وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ»

در همان جلسه۳۴۱، تدبر۱https://yekaye.ir/al-balad-90-1 ) به این نکته نیز اشاره شد که در همه این موارد مذکور در تدبر ۱، اگر می‌خواهد توجه را جلب کند چرا یکدفعه نفرمود «مَا …؟ : فلان چیز چیست»؟ و فرمود «وَ ما أَدْراكَ ما …: و چه چيزی آگاهت کرد [= می‌تواند آگاهت کند] كه … چيست»؟[۳] نکات زیر در همانجا مطرح شد که مواردی که در خصوص طارق هم قابل بیان باشد عینا تکرار می‌شود:

الف. می‌خواهد کمال اهمیت و نهایت بزرگی (فخیم بودن) مطلب را بفهماند (المیزان، ج۱۹، ص۳۹۲). یعنی تو به کُنه و عظمت آن علم نداری؛ و از بس که آن مطلب عظیم و شدید است، عقل و وهم کسی توان درک آن را ندارد، و هرچه درباره‌اش تصور کنی، مطلب بزرگتر از آن است (الكشاف، ج‏۴، ص۵۹۹)

ب. در قرآن کریم، هرجا مطلب معلوم است و از آن خبر داده‌اند، تعبیر «ما أدراك» (= چه چيزی آگاهت کرد) می‌آید و هر جا مطلب معلوم نیست و از آن خبر نداده‌اند، تعبیر «ما يدريك» (= چه چيزی آگاهت می‌کند) می‌آید؛ و از این جهت، خطاب به کسی که مطلبی را می‌داند، «ما أدراك» می‌گویند که: آن را [نه مستقیم و بالعیان، بلکه] فقط با توصیفش می‌شناسد. (سفیان ثوری، به نقل از مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۱۶ و ۷۵۰)[۴] یعنی گویی وقتی می‌فرماید «ما أدراك»، به کنایه فرموده که «نمی‌دانی»؛ و وقتی می‌فرماید «ما يدريك»، به تصریح فرموده که «نمی‌دانی». (ابن‌عباس، به نقل المیزان، ج۱۹، ص۳۹۲)

ج. برخی چیزهاست که ما نمی‌دانیم، اما باید بدانیم. در عین حال به گونه‌ای هستند که با مدل‌های محاسباتی‌ رایج نمی‌توانیم آنها را بفهمیم. در واقع، ابتدا باید این سوال به طور جدی پیش آید که «چه چیزی می‌توانست تو را آگاه سازد که … چیست؟»، و تا جواب این سوال را پیدا نکنیم، جواب سوالِ «طارق چیست»‌ را پیدا نمی‌کنیم. به تعبیر دیگر، شاید می‌خواهد بفرماید اگر با روش‌های عادی کسب معرفت (مشاهده و استدلال‌هایی که بدان انس داشته‌اید) دنبال یافتن پاسخ این سوالید، بدانید که به پاسخ نمی‌رسید.

د. …

 

 


[۱] . تقدمت الإمالة فيه، وانظر الآية /٣ من سورة الحاقة، والآية / ١٧ من سورة الانفطار.

[۲] . أبو بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام … و بالسند (عنه عليه السّلام) في قوله تعالى: (وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ) ، قال: «الطارق: هو الذي يطرق الأئمّة من العلوم فيما يحدث بالليل و النهار بما يسدّد اللّه تعالى به»، فقلت: و (النَّجْمُ الثَّاقِبُ) ؟ قال: «هو رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله»

[۳] . البته در خصوص برخی از آنها هم «ما …» آمده و هم «ما أَدْراكَ مَا …». اما باز سوال باقی است که چرا با اینکه «ما …» را مطرح کرده بود دوباره «ما أَدْراكَ مَا …» را آورد

[۴]. ظاهرا اصل سخن سفیان ثوری خیلی سطحی‌تر از این نکته است و بلکه نکته غلطی است. آن طور که طبری نقل کرده است حرف سفیان این است که هرجا خداوند درباره مطلب خبری داده «ما أدراک» آمده و هرجا خبری نداده «ما یدریک» آمده است: حدثنا ابن حميد، قال: ثنا مهران، عن سفيان قال: ما في القرآن” و ما يدريك” فلم يخبره، و ما كان” و ما أدراك”، فقد أخبره (جامع البيان في تفسير القرآن، ج‏۲۹، ص۳۱).  غلط است زیرا در برخی آیات نظیر (وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ، حاقه/۳؛ وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ، مرسلات/۱۴) خبری درباره آن مطلب داده نشده است.

اما شیخ طوسی این سخن وی را نقل به مضمون کرده و همین توضیح را داده که معنای بسیار لطیفی شده است: «و قوله (ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ) قال سفيان: يقال للمعلوم ما أدراك، و لما ليس بمعلوم: و ما يدريك في جميع القرآن. و إنما قال لمن يعلمها: ما أدراك لأنه إنما يعلمها بالصفة، فعلى ذلك قال تفخيماً لشأنها أى كأنك لست تعلمها إذا لم تعاينها و ترى ما فيها من الأهوال» (التبيان في تفسير القرآن، ج‏۱۰، ص۹۴) و مرحوم طبرسی هم این توضیح شیخ را تلخیص نموده است: «وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ» أي كأنك لست تعلمها إذ لم تعاينها و لم تر ما فيها من الأهوال قال الثوري يقال للمعلوم ما أدراك و لما ليس بمعلوم ما يدريك في جميع القرآن و إنما قال لمن يعلمها ما أدراك لأنه إنما يعلمها بالصفة (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۵۱۶)

بازدیدها: ۱۶

4 Replies to “۱۱۴۷) وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ”

  1. با سلام
    من یه هفته پیش یک کامنتی را به این سایت فرستاده بودم، فکر کنم شاید درست ارسال نشده باشه
    امیدوارم که اینبار کامنتم به دست شما برسه و پاسخ سوالم را بدهید
    متن سوال: در اینترنت ، بسیاری هستند که قرآن و مسلمانان را مسخره می کنند
    البته منظورم از اینکه مسخره می‌کنند، این نیست که لودگی بکنند، بلکه با استدلال سعی می‌کنند قرآن را نعوذ بالله، کتابی پوچ معرفی کنند
    یکی از مسخره هایشان به شرح زیر است …

    • سلام علیکم
      مسخره کردن دین حق توسط کافران از زمان پیامبر ص وجود داشته است و هنوز هم ادامه دارد و این چیز چدیدی نیست.
      چون همان طور که نوشته اید مطلبی که ارسال کرده بودید مصداق تمسخر بود متن آن حذف شد که خود ما این تمسخرات را دامن نزنیم.
      اگر فکر می کنید در بیان آنها یک استدلال مانندی وجود دارد که ایجاد شبهه می‌کند آن را در همان صفحه ای که به آیه‌اش مربوط است به عنوان یک اشکال بنویسید تا همانجا پاسخ داده شود.

      • بخشید که مزاحم تان شدم
        همان طور که گفتم، آنها در اینترنت از منتقدین اسلام هستند و لودگی نمی‌کنند بلکه فقط با استدلال نقد می کنند و آدم های متشخصی هستند و من هم با اینکه مومن هستم ولی تعصب ندارم و شاید حق با آنها باشد
        آن مطلب نقد آمیزی که من از آنها برای تان نقل قول کردم کاملا محترمانه بود و تمسخر آمیز نبود، گفتم که آنها اهل لودگی کردن نیستند و واسه خودشان سایت هایی دارند
        ولی نمی دانم چرا شما آن را سانسور نمودید و واقعا تعجب برانگیز بود
        از اینکه موجب نارحتی شما شدم معذرت می خواهم و دیگر مزاحم شما نخواهم شد؛ من این سوالم را از یک شخص دیگر می پرسم تا بدانم حق با چه کسی است
        ببخشید

        • سلام علیکم
          ناراحت نشدم. چون عبارتی که از آنها نقل کرده بودید توهین آمیز بود حذفش کردم. برایتان نوشتم اگر ناظر به آن آیات انتقادی دارید همان انتقاد را با عبارات معمولی (نه عبارات توهین آمیزی که از آنها نقل کردید) و به صورت سوال مطرح کنید.
          لودگی و مسخرگی به این نیست که مسخره کننده حتما قیافه خاصی داشته باشد یا لباس خاصی بپوشد که شما می فرمایید کسانی که اینها را مطرح می کنند آدمهای متشخصی هستند. کسی که متشخص و محترم است وقتی می خواهد دیدگاه شخص دیگری را نقد کند با ادبیات مودبانه سوال می کند نه با ادبیاتی که سرتاپای آن تمسخر است. تمسخر کردن همان لودگی است ولو کسی که تمسخر می کند خودش را آدم محترمی جا بزند.
          دوباره عرض می کنم. چون به اینجا مربوط نبود حذف شد. می توانید ذیل آیه مربوطه و با ادبیات محترمانه سوال کنید. نیاز نیست حتما عبارات خود آنها را بیاورید که سراسر توهین و تمسخر بود. بلکه با عبارات خودتان سوال آنها را بپرسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*