۱۰۸۳) إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

۲۸ ذی‌القعده-۱ ذی الحجه ۱۴۴۴

ترجمه

مسلما خداوند است که غیب آسمانها و زمین را می‌داند و خداوند [است که] بدانچه می‌کنید بیناست.

اختلاف قرائت

بَصیرٌ / خَبیرٌ

اختلاف قرائتی که موافق مصاحف عثمانی در اینجا وجود دارد فقط  در خصوص ترقیق یا عدم ترقیق حرف راء است (معجم القراءات ج۹، ص۹۳[۱]

اما قرائتی از اعمش روایت شده که به جای «بصیر» کلمه «خبیر» را قرائت می‌کرده است (المغنی فی القراءات، ص۱۷۰۳[۲])، که احتمالا قرائت مطابق با مصحف ابن مسعود باشد.

تَعْمَلُونَ / یَعْمَلُونَ

این کلمه در اغلب قرائات به صورت فعل مخاطب (تَعْمَلُونَ) قرائت شده است؛ که در این صورت عطف است به تعبیر «لا تمنوا»؛

اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و روایتی از قرائت کوفه (روایت أبان از عاصم، و نیز روایت حمزه بن قاسم از حفص از عاصم) و برخی قرائات اربعه عشر (ابن محیصن) و برخی قراءات غیرمشهور (أعمش و طلحه و عیسی) به صورت فعل غایب «یَعْمَلُونَ» قرائت شده است؛ که وجه این را مرحوم طبرسی امتداد کاربرد غایب در آیه ۱۵ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا»‌، و قرطبی ردی بر ادعای «قالت الاعراب» (آیه۱۴) دانسته‌اند.

تبصره: قرطبی قرائت اخیر را قرائت اهل بصره (ابو عمرو) نیز دانسته؛ اما با توجه به اینکه کس دیگری چنین مطلبی را نگفته واضح است که وی استباه کرده و برخی همچون عبداللطیف خبیر (مولف معجم القراءات) نیز این خطای وی را گوشزد کرده‌اند.

مجمع البیان، ج‏۹، ص۲۰۸[۳]؛ المغنی فی القراءات، ص۱۷۰۳[۴]؛ الجامع لأحكام القرآن، ج‏۱۶، ص۳۵۰[۵]؛ الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏۹، ص۹۲[۶]؛ معجم القراءات ج۹، ص۹۳[۷]

نکات ادبی

یعْلَمُ / تَعْمَلُونَ

درباره ماده «علم» قبلا در آیه ۱ و ۱۶ همین سوره توضیحاتی گذشت:

جلسه ۱۰۶۶ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/

جلسه ۱۰۸۱ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-16/

غَیبَ

درباره ماده «غیب» ذیل آیه ۱۲ همین سوره توضیحاتی گذشت:

جلسه ۱۰۷۷ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-12/

السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

چنانچه ذیل آیه ۱۶ هم بیان شد (جلسه ۱۰۸۱ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-16/) قبلا درباره کلمه السَّماواتِ و ریشه آن و تفاوت کلمه «سماء» با کلماتی مانند «رفعت» و «ارتفاع»، «علو» «صعود» «رقی» و «فوق» در جلسه ۱۰۴۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-74/ و درباره الْأَرْضِ هم قبلا در جلسه ۷۸۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-33/ بحث شد.

بَصیرٌ

درباره ماده «بصر» قبلا بیان شد که برخی بر این باورند که این ماده در اصل بر دو معنای متفاوت دلالت دارد:‌ یکی به معنای علم به چیزی است چنانکه وقتی می‌گویند «بصرت بالشیء» یعنی نسبت بدان علم و بصیرت پیدا کردم و خود «بصر» به معنای چشم به کار می‌رود و وقتی چیزی را ببینند تعبیر «أبصرته» را به کار می‌برند؛ و «بصیرة» به معنای زره و سنگر گرفتن هم ناظر به همین معناست؛ معنای دوم به معنای غلظتی است که در چیزی هست چنانکه تعبیر «بُصرِ» کوه و آسمان و دیوار و مانند آن به کار می‌رود و «بَصرَه» به معنای سنگ سست ویا زمین گچی است؛ و گفته‌اند شهر «بصره» را هم به همین جهت بصره نامیدند که وقتی مسلمانان آن را فتح کردند برای عمر نامه نوشتند که ما در «أرضاً بَصْرَةً» فرود آمدیم؛ و این اسم برای آنجا ماند.

اما بسیاری کوشیده‌اند یک معنای جامعی برای این ماده بیابند:

اغلب این معنای جامع را ناظر به دیدن دانسته‌اند؛ مثلا راغب محور معنای این ماده را دیدن قرار داده و در خصوص کاربردهای دیگر آن هم معقتد است که یک نحوه به مساله دیدن گره می‌خورد مساله زمین «بصرة»، زمینی است که خاک نرم و گچ‌مانند دارد به طوری که از دور به چشم می‌آید و …؛ و مرحوم مصطفوی هم این را به معنای علمی می‌داند که با نظر کردن حاصل می‌شود، خواه نظر کردن [ظاهری] چشم و خواه نظر کردن [باطنی] قلب؛ و همین دو مولفه (نظر + علم) را ممیزه این ماده از دو کلمه «نظر» و «علم» می‌داند که «نظر» مقید به علم نیست: «وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ» (اعراف/۱۹۸) و «علم» هم مقید به «نظر» و دیدن نیست؛ اما «بصر» جایی است که این دو مولفه با هم لحاظ شده باشد و کاربرد آن در معنای غلظت هم شاید بدین جهت بوده که همواره اول چیزی که به چشم می‌آید جسم است که غلظتی دارد و کاربردش در خصوص سنگهای نرم و گچی هم به خاطر آن سفیدی‌ای است که در آنها هست و به چشم می‌آید.

اما حسن جبل این معنای محوری را «امساک (نگه داشتن) یا التقاط (درهم‌آمیختن) در اثنای یک امر جمع‌شده ویا ممتد» معرفی کرده چنانکه در دیدن همه صورتها در چشم جمع می‌شود و بصیرت به معنای زره هم همین است و در خصوص سنگهای نرم هم در واقع سنگریزه‌هایی درون گِل احاطه و نگه داشته شده است.

البته اغلب اتفاق نظر دارند که عموم کاربردهای قرآنی این ماده ناظر به همان دیدن و درک کردن است. برخی گفته‌اند کلمه «بَصَر» (که جمع آن «أبصار» است) به خود چشم (که عمل دیدن را انجام می‌دهد) و نیز به قوه بینایی اطلاق می‌گردد؛ مانند «كَلَمْحِ الْبَصَرِ» (نحل/۷۷) و «وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ» (أحزاب/۱۰)« فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ»‏ (أحقاف/۲۶) -هرچند که مقصود دیدن با چشم باطن‌بین باشد؛ مانند «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (ق/۲۲) یا «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى»‏ (نجم/۱۷) – ولی به درک قلبی و قوه درک قلبی علاوه بر «بصر» از تعبیر «بصیرة» هم استفاده می‌شود: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي»‏ (يوسف/۱۰۸) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قيامة/۱۴) که جمع آن «بصائر» است: «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُم» (انعام/۱۰۴) و برای دیدن غالبا از فعل «أبصر» استفاده می‌شود اما برای درک قلبی هم از «ابصر» استفاده می‌شود و هم فعل ثلاثی مجرد (بصر) و گفته‌اند حتی آنجا که فعل «بصر» که برای دیدن به کار می‌رود غالبا زمانی است که مساله در افق حس محدود نشود و درک قلبی‌ای هم همراهش باشد: «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا» (سجدة/۱۲) «وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ‏» (يونس/۴۳) «وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ»‏ (لصافات/۱۷۹) «بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ‏» (طه/۹۶) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۲۷-۱۲۸[۷]) هرچند برخی فرق این دو را در این می‌دانند که «ابصار» بر نظر کردن دقیق که با یک نحوه اشراف همراه و نتیجه‌اش حصول علم و معرفت باشد اطلاق می‌گردد و متعدی است در حالی که «بصر» [و نیز کلمه «بصیر»] لازم است و دلالت بر یک نحوه ثبوت و استمرار دارد؛ و به همین مناسبت است که کلمه «مبصر» و ابصار در مورد خداوند به کار نمی‌رود (إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ اعراف/۲۰۱) اما «بصیر» و «بصر» برای خداوند به کار می‌رود…

اشاره شد که ماده «بصر» به یک نحوه به معنای «علم» دلالت دارد؛ تفاوت «بصر» و «علم» را در عام بودن علم نسبت به بصر معرفی کردند؛ خوب است اشاره کنیم که تفاوت «بصیرت» و «علم» را هم در این دانسته‌اند که بصیرت تکامل علم و معرفت به چیزی است؛ و لذا کلمه «بصیرت» هم برای خداوند به کار نمی‌رود.

جلسه ۱۰۵۲ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-85/

همچنین درباره تفاوت «سمع» و «بصر» و «علم» هم ذیل آیه اول همین سوره توضیحاتی گذشت:

جلسه ۱۰۶۶ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/

حدیث

۱) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند که می‌فرماید «[خداوند] عالم غیب و شهادت [است]» (انعام/۷۳؛ توبه/۹۴ و ۱۰۵؛ و …) سوال شد.

فرمودند: غیب چیزی است که نبوده است؛ و شهادت آن چیزی است که موجود است.

معاني الأخبار، ص۱۴۶

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» فَقَالَ:

الْغَيْبُ مَا لَمْ يَكُنْ وَ الشَّهَادَةُ مَا قَدْ كَان‏.

 

۲) ابن مسکان می‌گوید: از امام صادق ع سوال کردم درباره اینکه خداوند تبارک و تعالی آیا مکان را می‌دانست پیش از اینکه مکان را بیافریند یا علم او هنگامی است که آن را آفرید و بعد از آفرینشش است؟

فرمود: خداوند برتر است؛ بلکه همواره به مکان عالم بوده است قبل از اینکه آن را ایجاد کند همانند علم وی بدان بعد از ایجاد کردنش؛ و علمش به همه اشیاء‌ نیز شبیه علم او به مکان است.

التوحيد (للصدوق)، ص۱۳۷

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَصْفَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَ كَانَ يَعْلَمُ الْمَكَانَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْمَكَانَ أَمْ عَلِمَهُ عِنْدَ مَا خَلَقَهُ وَ بَعْدَ مَا خَلَقَهُ؟

فَقَالَ: تَعَالَى اللَّهُ بَلْ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِالْمَكَانِ قَبْلَ تَكْوِينِهِ كَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ مَا كَوَّنَهُ وَ كَذَلِكَ عِلْمُهُ بِجَمِيعِ الْأَشْيَاءِ كَعِلْمِهِ بِالْمَكَانِ.

 

۳) الف. از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که فرمودند:

همانا خداوند متعال علمی خاص و علمی عام دارد. اما علم خاص او همان علمی است که نه فرشتگان مقربش و نه پیامبران مرسل خویش را بدان آگاه نکرده است؛ و اما علم عامش همان علمی است که فرشتگان مقربش و پیامبران مرسل خویش را بدان آگاه کرده و از جانب رسول الله ص به ما رسیده است.

التوحيد (للصدوق)، ص۱۳۸

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:

إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.

ب. وباز از امام باقر ع روایت شده است:

همانا خداوند دو علم دارد:‌علمی که بذل می‌کند و علمی که آن را نگه می‌دارد. اما علمی که بذل می‌کند پس چیزی از آن نیست که فرشتگان و پیامبرانش بدانند مگر اینکه ما هم می‌دانیم؛ و اما علمی که نگه‌داشته شده است پس آن چیزی است که نزد خداوند عز و جل در أمّ الکتاب است و هنگامی که بیرون آید نافذ می‌گردد.

الكافي، ج‏۱، ص۲۵۵-۲۵۶

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ ضُرَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:

إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ‏ مَكْفُوفٌ. فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ‏ءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ؛ وَ أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.

 

۴) هشام بن حکم روایتی از گفتگوی امام صادق ع با زندیقی را روایت کرده است. فرازی از آن گفتگو چنین است:

زندیق گفت: آیا می‌گویی او سمیع [شنوا] و بصیر [بینا] است؟

امام صادق ع فرمود: او سمیعو بصیر است؛‌شنواست بدون هیچ عضوی و بیناست بدون هیچ ابزاری؛ ‌بلکه به نفس خود می‌شنود و به نفس خود می‌بیند و وقتی می‌گویم به نفس خود می‌شنود منظورم این نیست که او چیزی است و نفس چیز دیگری است؛ بلکه منظورم از نفس همان خود است، همان گونه که می‌گوییم: خودم، هنگامی که مورد سوال واقع می‌شوم و [می‌گوییم] خودت، هنگامی که وقتی سوال می‌کنی و می‌خواهم چیزی را به تو تفهیم کنم؛ و مرجع من در تمام اینها چیزی نیست جز اینکه او شنوای بینای عالم خبیر است بدون اختلافی و در ذات و اختلافی در معنا.

الكافي، ج‏۱، ص۱۰۹

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ فِي‏ حَدِيثِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع:

أَنَّهُ قَالَ لَهُ: أَ تَقُولُ إِنَّهُ سَمِيعٌ بَصِيرٌ؟

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: هُوَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ سَمِيعٌ بِغَيْرِ جَارِحَةٍ وَ بَصِيرٌ بِغَيْرِ آلَةٍ بَلْ يَسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَ يُبْصِرُ بِنَفْسِهِ. وَ لَيْسَ قَوْلِي إِنَّهُ سَمِيعٌ بِنَفْسِهِ أَنَّهُ شَيْ‏ءٌ وَ النَّفْسُ شَيْ‏ءٌ آخَرُ وَ لَكِنِّي أَرَدْتُ عِبَارَةً عَنْ نَفْسِي إِذْ كُنْتُ مَسْئُولًا وَ إِفْهَاماً لَكَ إِذْ كُنْتَ سَائِلًا فَأَقُولُ يَسْمَعُ بِكُلِّهِ لَا أَنَّ كُلَّهُ لَهُ بَعْضٌ لِأَنَّ الْكُلَّ لَنَا لَهُ بَعْضٌ وَ لَكِنْ أَرَدْتُ إِفْهَامَكَ وَ التَّعْبِيرُ عَنْ نَفْسِي وَ لَيْسَ مَرْجِعِي فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَّا أَنَّهُ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ الْعَالِمُ الْخَبِيرُ بِلَا اخْتِلَافِ الذَّاتِ وَ لَا اخْتِلَافِ مَعْنًى.

 

۵) محمد بن مسلم روایت کرده است که امام باقر ع در وصف خداوند فرمود: همانا او واحد و صمد است، تک معناست نه دارای معانی متعدد مختلف.

گفتم: فدایت شوم! قومی از اهل عراق گمان می کنند که شنیدن او [به وسیله چیزی] غیر از آنچیزی است که با آن می‌بیند و دیدنش با چیزی غیر از آن است که با آن می‌شنود. [یعنی همچون ما برای دیدن و شنیدن از ابزار و آلات مختلف استفاده می‌کند].

فرمود: دروغ گفتند و الحاد ورزیدند و خدا را تشبیه کردند و خداوند برتر از اینهاست. همانا او شنوای بیناست؛ با آنچه می‌بیند می‌شنود و با آنچه می‌شنود می‌بیند.

گفتم: گمان می‌کنند که او بناست بر اساس آنچه تعقلش می‌کنند.

فرمود: خداوند برتر از این است؛ همانا کسی تعقل می‌کند که ویژگی مخلوقات را داشته باشد و خداوند چنین نیست.

الكافي، ج‏۱، ص۱۰۸

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ فِي صِفَةِ الْقَدِيمِ: إِنَّهُ وَاحِدٌ صَمَدٌ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى لَيْسَ بِمَعَانِي كَثِيرَةٍ مُخْتَلِفَةٍ.

قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ يَسْمَعُ بِغَيْرِ الَّذِي يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ بِغَيْرِ الَّذِي يَسْمَعُ.

قَالَ فَقَالَ: كَذَبُوا وَ أَلْحَدُوا وَ شَبَّهُوا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ إِنَّهُ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَسْمَعُ بِمَا يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ بِمَا يَسْمَعُ.

قَالَ قُلْتُ: يَزْعُمُونَ أَنَّهُ بَصِيرٌ عَلَى مَا يَعْقِلُونَهُ.

قَالَ فَقَالَ: تَعَالَى اللَّهُ إِنَّمَا يَعْقِلُ مَا كَانَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ وَ لَيْسَ اللَّهُ كَذَلِكَ.

تدبر

۱) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

به نظر می‌رسد این آیه تعلیلی برای مطالبی است که بیان شد، که این تعلیل، می‌تواند ناظر باشد به:

الف. آیه قبل،‌ یعنی اگر طاعت و معصیت و کفر و ایمان داشته باشید خداوندی که غیب همه چیز را می‌داند و بر تمام آنچه می‌کنید آگاه است از آن خبر دارد (مجمع البيان، ج‏۹، ص۲۰۹[۸]

ب. فرازهای پایانی (آیه ۱۴-۱۷)، یعنی اینکه این اعراب ادعای ایمان کردند و خداوند فرمود که ایمان در دل شما وارد نشده، حالا تاکید می‌کند که خدایی که غیب همه امور را می‌داند و بر تمام کارهای که در آشکار و نهان می‌کنید آگاه است. چگونه ضمایر شما بر او مخفی باشد و صدق و کذب شما را متوجه نشود (الكشاف، ج‏۴، ص۳۷۹[۹]).

ج. کل سوره، یعنی تمام آن امر و نهی‌هایی که در این سوره شد و حقایقی که در آن بیان شد از جمله اینکه برخی ایمانشان در حد ادعاست و برخی ایمان واقعی دارند، همه اینها بر اساس علم خداوندی است که غیب همه چیز را می‌داند و بر تمام کارهایی که می‌کنید آگاه است (الميزان، ج‏۱۸، ص۳۳۱[۱۰]). به عبارت دیگر، سوره را با توصیه به تقوا و هشدار به اینکه خداوند شنوا و علیم است آغاز کرد و در پایان تذکر می‌دهد که مواظب باشید که در محضر خدایی هستید که خداوندی است که غیب همه چیز را می‌داند و بر تمام کارهایی که می‌کنید آگاه است (مفاتيح الغيب، ج‏۲۸، ص: ۱۱۹[۱۱]).

د. کل معارف قرآن باشد با همین تحلیل فوق.

 

۲) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

خداوند غیب آسمانها و زمین را می‌داند. این تعبیر، تذکر می‌دهد که «در آسمان‏ها و زمين، اسرار نهفته و نامكشوف بسيارى است (تفسير نور، ج‏۹، ص۲۰۲)؛ و جدی گرفتن این تذکر، نیاز انسان به دین و هدایت الهی را بیشتر می‌کند. از این جهت این سوره که بحث را با خطاب قرار دادن مومنان به رعایت تقوا شروع کرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (حجرات/۱) و با تذکر به اینکه خداوند غیب آسمانها و زمین را می‌داند به پایان برد؛ شبیه است به ابتدای سوره بقره، تقواپیشگان را کسانی معرفی کرد که ایمان به غیب دارند: «هُدىً لِلْمُتَّقين‏؛ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب‏» (بقره/۲-۳).

 

۳) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

در مدار توحيد، ارزشها بر اساس تظاهر، منّت وشعار نيست، بلكه بر اساس اخلاص قلبى است كه آگاهى بر آن مخصوص خداست: خداوندى كه غيب و پنهان هستى را مى‏داند، چگونه ايمان درونى ما را نمى‏داند؟ (تفسير نور، ج‏۹، ص۲۰۲)

 

۴) «اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

از علم خداوند به بصيرت تعبیر شده است. این نشان می‌دهد علم او، اجمالى، سطحى، يك جانبه، قابل ترديد و موقّت نيست (اقتباس از تفسير نور، ج‏۹، ص۲۰۲[۱۲]).

 

۵) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

انگيزه‏هاى پنهان بشر، گاهى به مراتب پيچيده‏تر از غيب آسمان‏ها و زمين است؛ جالب اینجاست که در مورد آسمان‏ها، واژه «يَعْلَمُ» به كار رفته و در مورد عمل انسان‏ها، واژه «بَصِيرٌ» آمده است. (تفسير نور، ج‏۹، ص۲۰۲)

ثمره اخلاقی

اگر انسان به علم و بصيرت خداوند ايمان داشته باشد، در رفتار و گفتار خود دقّت مى‏كند. (اگر بدانيم از روزنه‏اى فيلم ما را مى‏گيرند و يا صداى ما را ضبط مى‏كنند، در كلمات وحركات خود دقّت بيشترى مى‏كنيم.) (تفسير نور، ج‏۹، ص۲۰۲)

 

۶)‌ «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

وقتی کسی غیب آسمانها و زمین را می‌داند معلوم است که همه اعمال ما را هم می‌داند، پس چرا در اینجا این جمله دوم را آورد؟

الف. چه‌بسا می‌خواهد تأکید کند که ابعاد نهان انسان چه‌بسا از غیب آسمانها و زمین پیچیده‌تر است (تدبر۵).

ب. اگرچه این ذکر خاص بعد از عام است، اما به یک لحاظ می‌تواند دو مطلب متفاوت باشد؛ و آن اینکه وقتی می‌گویند فلانی به غیب علم دارد تلقی اولیه افراد این است که او هم از آن امور غایب است و کسی که غایب است اگر به چیزی علم دارد، علمش غیر از طریق دیدن است، در اینجا می‌خواهد این شبهه را در مورد خداوند نفی کند که او در عین حال که به غیب علم دارد، اما بصیر و بیناست و همه کارها و جهت‌گیریهایتان (حتی آنچه شما آن را کاملا در درون خود مخفی می‌کنید) را مستقیما می‌بیند؛ و اتفاقا با این تعبیر، آن قول کسانی که علم خدا صرفا در افق کلیات می‌دانند و علم او به جزییات را منکرند رد کند (التحرير و التنوير، ج‏۲۶، ص۲۲۷[۱۳]).

ج. چون موضوع بحث این سوره روابط انسانها و اعمال انسان بود؛ از این رو، این فراز آخر مطلب اصلی است و فراز اول آیه مقدمه آن است؛ یعنی مساله‌ اصلی این است که خداوند به همه اعمال شما بیناست و آنگاه به عنوان مقدمه‌اش می‌فرماید این همان خدایی است که غیب آسمانها و زمین را می‌داند پس مطمئن باشید که به همه اعمال آشکار و پنهان شما آگاهی کامل دارد.

د. …

 

۷) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

در آیه ۱۶ فرمود که «خداوند  آنچه را که در آسمانهاست و آنچه را که در زمین است می‌داند و خداوند به هر چیزی داناست». اما در اینجا فرمود: «خداوند غیب آسمانها و زمین را می‌داند و خداوند بدانچه می‌کنید بیناست».

در واقع در آیه ۱۶ مطلب را در هر دو زاویه کاملا عامتر بیان کرد: در فراز اول آنجا، از علم خدا به هرچه در آسمانها و زمین است سخن گفت، اما در این آیه از علم خدا فقط درباره غیب آسمانها و زمین؛ و در فراز دوم، هم آنجا از علم خدا به همه چیز، و اینجا فقط از بینایی خداوند به عمل ما. چرا؟

(امری که مساله را پیچیده‌تر می‌کند این است که عبارت آيه ۱۶ بعد از این بود که آنان را مذمت کرد که «بگو آیا خدا را به دینتان آگاه می‌کنید [به خدا دینتان را تعلیم می‌دهید]»؛ و آگاهی خداوند از حقیقت دینداری انسانها، از جنس آگاهی او به غیب و بصیرت او به اعمال انسانهاست (که با آیه ۱۷ تناسب بیشتری دارد)؛  اما آیه ۱۸ بعد از این بود که در آیه قبل آنان را از منت گذاشتن برحذر داشت و هدایت به ایمان را منتی از جانب خداوند دانست (که این یک آگاهی ساده و عمومی است که برای اشاره به آگاهی خدا به این، همان مقدار توضیحی که در آیه ۱۶ آمده بود، کافی بود.)

الف. شاید این از باب ذکر خاص بعد از عام باشد که آگاهی و اشراف خداوند به ما را ملموس‌تر و جدی‌تر می‌کند؛ که آمادگی ما را برای اینکه مراقب باورها و اندیشه‌هایمان باشیم بیشتر می‌کند. یعنی در آیه ۱۶ یک مبنایی که هر مسلمانی و موحدی بدان باور دارد را بیان کرد که تذکر خداوند را جدی بگیریم؛ و در این مرحله، مقداری مطلب را دقیقتر کرد که آن جدی گرفتن حضور و احاطه خدا بر ما تقویت شود.

ب. …

اگر در پاسخ این سوال تحلیل دیگری به ذهن شما خطور می‌کند لطفا در قسمت دیدگاه (پایین همین صفحه) بگذارید تا دیگران هم استفاده کنند.

 


[۱] . قرأ بترقیق الراء الأزرق وورش بخلاف عنهما.

[۲] . الأعمش: «خبیر بما»، بدل «بصیر».

[۳] . قرأ ابن كثیر یعملون بالیاء و الباقون بالتاء. الحجة: وجه التاء أن قبله خطابا و هو قوله «لا تَمُنُّوا» و وجه الیاء أن قبله غیبة و هو قوله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا».

[۴] . «یعلمون» بالیاء: مکی، و ابان، و حمزة بن القاسم عن حفص.

[۵] . قرأ ابن كثير و ابن محيصن و أبو عمرو بالياء على الخبر، ردّا على قوله: «قالت الأعراب». الباقون بالتاء على الخطاب.

[۶] . قرأ ابن كثير، و الأعمش، و طلحة، و عيسى (بالياء)، غيرهم (بالتاء).

[۷] . تَعْمَلُونَ. قرأ ابن كثیر وأبان عن عاصم وابن محیصن «یعْمَلُونَ» بیاء الغیبة، وذكرها القرطبی قراءة لأبی عمرو، وهو سبق قلم منه. وقرأ الجمهور بتاء الخطاب «تَعْمَلُونَ».

[۸] . «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» من طاعة و معصية و إيمان و كفر.

[۹] . و هذا بيان لكونهم غير صادقين في دعواهم، يعنى أنه عزّ و جل يعلم كل مستتر في العالم و يبصر كل عمل تعملونه في سركم و علانيتكم، لا يخفى عليه منه شي‏ء، فكيف يخفى عليه ما في ضمائركم و لا يظهر على صدقكم و كذبكم، و ذلك أنّ خاله مع كل معلوم واحدة لا تختلف.

[۱۰] . قوله تعالى: «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» ختم للسورة و تأكيد يعلل و يؤكد به جميع ما تقدم في السورة من النواهي و الأوامر و ما بين فيها من الحقائق و ما أخبر فيها عن إيمان قوم و عدم إيمان آخرين فالآية تعلل بمضمونها جميع ذلك.

[۱۱] . و آخر السورة مع التئامه بما قبله فيه تقرير ما في أول السورة، و هو قوله تعالى: لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ [الحجرات: ۱] فإنه لا يخفى عليه سر، فلا تتركوا خوفه في السر و لا يخفى عليه علن فلا تأمنوه في العلانية، و الحمد للّه وحده و الصلاة و السلام على من لا نبي بعده.

[۱۲] . عبارت وی چنین است: علم خداوند همراه با بصيرت او است. علم او، اجمالى، سطحى، يك جانبه، قابل ترديد و موقّت نيست.

[۱۳] . و جملة وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ معطوف على جملة إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عطف الأخص على الأعم لأنه لما ذكر أنه يعلم الغيب و كان شأن الغائب أن لا يرى عطف عليه علمه بالمبصرات احتراسا من أن يتوهّموا أن اللّه يعلم خفايا النفوس و ما يجول في الخواطر و لا يعلم المشاهدات نظير قول كثير من الفلاسفة: إنّ الخالق يعلم الكليات و لا يعلم الجزئيات، و لهذا أوثر هنا وصف بَصِيرٌ.

Visits: 71

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*