۱۱۵۴) يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ

۲۹ رمضان- ۱۱ شوال ۱۴۴۶

ترجمه

روزی که رازها آزموده و برملا ‌شود؛

روزی که از پرده برون افتد رازها؛

اختلاف قرائت

تُبلَى[۱]
السَّرَآئرُ[۲]

نکات ادبی

تُبْلَى

قبلا بیان شد که ماده «بلو» به معنای «اختبار» (امتحان کردن به منظور خبر گرفتن و معلوم کردن یک وضعیت) و ماده «بلی» به معنای کهنه شدن و پوسیدن می‌باشد. اینکه آیا واقعا اینها دو ماده مستقلند یا اینکه هردو به یکی برمی‌گردند، بین علمای لغت اختلاف است که این اختلاف در خصوص کلماتی مانند بلاء (که از کدام است) بیشتر آشکار می‌شود. تا حدی که برخی همچون ابن فارس گفته‌اند اینها دو اصل با دو معنا (امتحان کردن و پوسیدن) است و تفکیک نکرده‌اند که کدام کلمه از کدام ریشه گرفته می‌شود. کسانی هم که یکی را اصل دانسته‌اند دو دسته‌اند: برخی همچون راغب اصل را بر معنای کهنه شدن و پوسیدن قرار داده، و گفته‌اند به این جهت به معنای امتحان کردن (اختبار) به کار می‌رود که گویی از کثرت امتحان و خبر گرفتن از او، او را پوساندم! و بلاء را هم از این جهت بلا گفته‌اند که جسم را می‌پوساند؛ و برخی هم همچون مرحوم مصطوی «ایجاد تحول به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب» (که به معنای «امتحان کردن» نزدیکتر است) را معنای اصلی این ماده دانسته‌اند و آنگاه گفته‌اند لفظ «بَلِیَ» به خاطر کسره در عین‌الفعل بر «تحول رو به سقوط» دلالت دارد و به همین جهت است که معنای پوسیدن می‌دهد.

جلسه۹۵ http://yekaye.ir/al-anbiya-021-035/

همچنین اشاره شد که ابتلاء با اینکه به باب افتعال رفته اما معنای متعدی می‌دهد (وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ؛ بقره/۱۲۴) و ابتلی را عموما به معنای امتحان کردن و به بلا انداختن دانسته‌اند.

جلسه ۸۸۶ http://yekaye.ir/al-fajr-89-15/

السَّرائِرُ

قبلا بیان شد که برخی بر این باورند که اصل ماده «سرر» در معنای مخفی کردن و آن بُعد «خالصِ» از هر چیزی به کار می‌رود و  «سرور» به معنای خوشحالی نیز از این جهت سرور گفته‌اند که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. به تعبیر دیگر، اصل معنا همان «مخفی کردن» است؛ آنگاه معنای «خالص» یا از این باب به کار رفته که «خالصِ» هر چیزی همان حقیقت باطنی و اصلی آن چیز است که از تطورات ظاهری مصون می‌باشد و مخفی و دور از دسترس است و «سرور» هم انبساط خاطر باطنی شخص می‌باشد؛ و یا اینکه به نحو استعاره‌ای برای «خالص» به کار رفته چنانکه می‌گویند فلانی «سرّ» قوم خویش است [یعنی کاملا خالصانه خود را وقف آنها کرده چنانکه اسرارشان را با او در میان می‌گذارند] و به همین ترتیب، «سرور» را نیز از این جهت سرور گفته‌اند که شادمانی‌ای در درون انسان است و انسان در خود آن را می‌پوشاند. و «مسرور»‌ اسم مفعول است یعنی «کسی که خوشحال شده، شادمان» (وَ يَنْقَلِبُ إِلی‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً … إِنَّهُ كانَ في‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ انشقاق/۹ -۱۳)

اما برخی با توجه به حروف اصلی این کلمه و تنوع کاربردهای این ماده بر این باورند که اصل این ماده به معنای فرو رفتن به عمق است که با امتداد و دقت همراه باشد، چنانکه به خط داخل کف دست و صورت و ‍یشانی «سُرّ» (أسرار) گویند، و یا قسمت عمیق حوض که آب در آن جمع می‌شود و نیز به سوراخ قنات که آب در آن جاری می گردد «سِرّه» گویند؛ و «سِرّ وادی» به وسط یک صحرا گویند که فرورفته‌ترین مکان آن است و چون آب به آن سمت می‌رود مرغوبترین قسمت آن حساب می‌شود. با این ملاحظه سّری که باید مخفی بماند از این جهت است که گویی در عمق شخص مخفی شده است؛ و «سرور» به معنای شادمانی هم چون در سینه پخش می‌شود و گشایشی است در باطن نفس امتداد می‌یابد.

در هر صورت، «سِرّ» به معنای «راز» و مطلبی است که انسان آن را پوشیده می‌دارد (يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی؛‏ طه/۷) که جمع آن «أسرار» است (آیه ۲۶ سوره محمد که در قرائت حفص (و اغلب قرائات اهل کوفه) به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» قرائت می‌شود در بقیه قرائات به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَسْرارَهُمْ» قرائت شده است؛ مجمع‌البیان، ج۹، ص۱۵۹) و «سریرة» نیز به همان معنای «سِرّ» است که جمعِ آن «سرائر» می‌شود: «يَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ» (طارق/۹)

بدین ترتیب نقطه مقابل «سِرّ» ، «علانیة: امر آشکار» است (يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، بقره/۷۷؛ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً، نوح/۹) و البته چون «سرّاء» از «سرور» گرفته شده و به معنای «خوشی» به کار می‌رود نقطه مقابل آن «ضرّاء: سختی و وضعیت پر از ضرر» می‌باشد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آل‌عمران/۱۳۴)

تفاوت «سرّ» با «خفاء» و «مخفی کردن» می‌تواند این باشد که «سر» فقط در اموری که از عرصه حواس مخفی است به کار می‌رود؛ اما «خفا» هرگونه پنهان کردنی است و یا اینکه مخفی کردن حتما در برابر کس خاصی مد نظر است ولو که خود شیء اقتضای مخفی بودن نداشته باشد؛ اما در «سّر» خود شیء ‌اقتضای مخفی بودن دارد.

و تفاوتش با ماده «کنن» (أَكْنَنْتُمْ في‏ أَنْفُسِكُم، بقره/۲۳۵؛ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ، نمل/۶۹) آن است که «اکنان» سِرّ را حفظ و صیانت کردن و به هیچ عنوان افشا نکردن است.

از ابوعبیده نقل شده که ظاهرا وی ماده «سرر» را از موادی که بر دو معنای متضاد هم دلالت می‌کنند قلمداد می‌کرده (مانند «قسط» که هم در معنای عدل به کار می‌رود و هم در معنای ظلم) و می‌گفته است که این ماده هم بر «مخفی کردن» و هم بر «آشکار کردن» دلالت دارد و به آیه «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» (یونس/۵۴) استشهاد می‌نموده است؛ اما عموم اهل لغت بر او خرده گرفته‌اند و مثلا فراء تفسیر وی از این آیه را خطا می‌دانسته و خود فراء این آیه را بدین معنا دانسته که رهبران گمراهی هنگامی که عذاب را دیدند پشیمانی خود را از زیردستانشان مخفی کردند. در مقابل هر دوی اینها راغب اصفهانی در حالی که اصرار دارد که «سرّ» به همان معنای مخفی کردن (و نه اظهار نمودن) است، توضیح داده که اساسا وقتی ماده «سرّ» به باب افعال می‌رود به معنای «در میان گذاشتن سرّ با دیگری» است چنانکه این مطلب در آیه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلی‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً» (تحریم/۳) کاملا واضح است [و یا در تعبیر «وَ أَسَرُّوا النَّجْوی» ‏طه/۶۲ و انبیاء/۳] و از آنجا که سرّی را با کسی در میان نهادن، مستلزم آشکار کردن آن سرّ نزد آن شخص است، از این جهت معنای اظهار کردن در آن پیدا می‌شود؛ چنانکه در آیه «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» (ممتحنة/۱) به معنای آن است که این منافقان اهل کتاب را از آن مودتی که مخفیانه نسبت به آنان دارند مطلع کردند و در واقع مودت مخفیانه‌شان نسبت به آنان را برای خود آنان اظهار نمودند. و موید نظر ایشان – که در همین «أسرّ» نیز معنای اصلی «مخفی کردن» است – آن است که کاربردِ عبارت «أسَرَّ فی نفسه» به معنای «در درون خود مخفی کردن» می‌باشد (فَيُصْبِحُوا عَلی‏ ما أَسَرُّوا في‏ أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ، مائده/۵۲؛ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في‏ نَفْسِه، یوسف/۷۷؛ تُسِرُّونَ إِلَيهِم بِالْمَوَدَّة؛ ممتحنه/۱)

جلسه ۸۲۶ http://yekaye.ir/ya-seen-36-76/

يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ

اینکه این ظرف متعلق به چیست دست کم دو احتمال مطرح شده است:

متعلق است به فعل مخفی «یرجعه» که کلمه «رجعه» در آیه قبل بر آن دلالت دارد (به لحاظ قواعد نحوی بر این باورند که خود مصدر رجع نمی‌تواند عامل باشد زیرا بین این دو کلمه »لقادر» فاصله انداخته است) یعنی او را روزی که رازها از پرده برون می‌افتد برمی‌گرداند»

متعلق است به «قادر» یعنی می‌تواند در روزی که رازها از پرده برون می‌افتد او را برگرداند.

مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۳[۳]

شأن نزول

احتمالا شأن نزولی که برای آیه ۵ مطرح شده، برای این آیه هم باشد. جلسه ۱۱۵۰ https://yekaye.ir/at-taariq-68-05/

حدیث

۱) الف. از طریق ابوالدرداء از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

خداوند شش مطلب را برای خلایق ضمانت کرده است: نماز و زکات و روزه ماه رمضان و غسل از جنابت؛ و اینها همان سرائری هستند که خداوند عز و جل فرمود: «روزی که سرائر آزموده و برملا شود».

شعب الإيمان، ج۳، ص۲۰؛ مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۵[۴]؛ الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶[۵]

أخبرنا أبو بكر أحمد بن الحسن القاضي وعبد الملك بن عثمان الزاهد [و] أبو نصر بن قتادة قالوا ثنا أبو علي حامد بن محمد الهروي ثنا محمد بن يونس ثنا أبو علي الحنفي ثنا عمران القطان عن قتادة عن خليد العصري عن أبي الدرداء قال:

قال رسول الله ص: ضمن الله عز وجل خلقه أربعا [أربع خصال] ‌الصلاة ‌والزكاة ‌وصوم ‌رمضان والغسل من الجنابة و هو [هی/ هن] السرائر [التی] قال الله عز وجل: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ».

ب. از معاذبن‌جبل نقل شده است که از رسول خدا ص پرسیدم: «این سرائری که بندگان در آخرت با آن برملا می‌شوند، چیست»؟

فرمود: همان سرائر [ابعاد مخفی و سر] در اعمال شما است اعم از نماز و روزه و زکات و وضو و غسل جنابت و هر واجبی؛ چون همه‌ی اعمال، همگی سرائر نهانی‌ای هستند؛ شخص اگر خواست می‌گوید: «نماز خواندم» درحالی‌که نماز نخوانده است؛ و اگر خواست می‌گوید: «وضو گرفتم» درحالی‌که وضو نگرفته است؛ و این است که خداوند می‌فرماید: روزی که سرائر برملا می‌گردد».

التفسير الوسيط (للواحدي) ج۴، ص۴۶۶؛ مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۵[۶]

«أَخْبَرَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَسَنِ الْحَافِظُ، فِيمَا أَجَازَ لِي أَنَا عُمَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْوَاعِظُ، نا مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى الْهَمَذَانِيُّ، نا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَصْبَهَانِيُّ، نا الْحُسَيْنُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَصْبَهَانِيُّ، نا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ، عَنْ ثَوْرٍ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذٍ، قَالَ:

سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص: مَا هَذِهِ السَّرَائِرُ الَّتِي يُبْلَى بِهَا الْعِبَادُ فِي الآخِرَةِ؟

فَقَالَ: هِيَ ‌سَرَائِرُكُمْ فِي ‌أَعْمَالِكُمْ مِنَ الصَّلاةِ، وَالصِّيَامِ وَالزَّكَاةِ، وَالْوُضُوءِ، وَالْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ، وَكُلِّ مَفْرُوضٍ لَأَنَّ الْأَعْمَالَ كُلَّهَا سَرَائِرُ خَفِيَّةٌ، فَإِنْ شَاءَ قَالَ الرَّجُلُ: صَلَيْتُ وَلَمْ يُصَلِّ، وَإِنْ شَاءَ، قَالَ: تَوَضَّأْتُ وَلَمْ يَتَوَضَّأْ فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»

در نقل مرحوم طبرسی شروع حدیث پیامبر به جای «هِيَ ‌سَرَائِرُكُمْ فِي ‌أَعْمَالِكُمْ» به صورت «سَرَائِرُكُمْ هِيَ أَعْمَالُكُمْ سرائر شما همان اعمال شما هستند» آمده است.

ج. از طریق حسن بصری از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

خداوند می‌فرماید:‌ سه چیز است که هرکس آنان را حفظ و مراقبت کند بنده حقیقی من است و کسی که آنها را ضایع کند دشمن حقیقی من است. خداوند در سه چیز به فرزند آدم اعتماد کرده است: بر نماز، که اگر خواست می‌گوید: «نماز خواندم»؛ و بر روزه، که اگر خواست می‌گوید: «وضو گرفتم»؛ و بر غسل از جنابت، که اگر خواست می‌گوید: «غسل کردم». سپس این آیه را تلاوت کردند: «روزی که امور نهان برملا می‌گردد».

تفسير يحيى بن سلام، ج۲، ص۷۴۲؛ المعجم الأوسط للطبراني، ج۹، ص۸[۷]

حَدَّثَنِي أَبُو الأَشْهَبِ وَالْمُبَارَكُ وَالْحَسَنُ بْنُ دِينَارٍ، عَنِ الْحَسَنِ، قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: قَالَ اللَّهُ: ‌ثَلاثٌ ‌مَنْ ‌حَفِظَهُنَّ فَهُوَ عَبْدِي حَقًّا، وَمَنْ ضَيَّعَهُنَّ فَهُو عَدُوِّي حَقًّا، ائْتَمَنَ اللَّهُ ابْنَ آدَمَ عَلَى ثَلاثٍ عَلَى الصَّلاةِ، وَلَوْ شَاءَ قَالَ قَدْ صَلَّيْتُ، وَعَلَى الصَّوْمِ وَلَوْ شَاءَ قَالَ قَدْ صُمْتُ، وَعَلَى الْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَلَوْ شَاءَ قَالَ قَدِ اغْتَسَلْتُ “، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الآيَةَ «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»

به مناسبت این سه چیزی که در حدیث نبوی مورد تاکید شدید قرار گرفت حدیث نبوی دیگری نیز در کتب اهل سنت آمده است که بر حفظ سه چیز تاکید شدید دارد:

د. از ابوسعید خدری روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

برای خداوند عز و جل سه حرمت وجود دارد که هرکس آنان را حفظ و مراقبت کند خداوند امر دین و دنیایش را حفظ کند و کسی که آنها را حفظ نکند خداوند هیچ چیزی را برای او حفظ نکند:‌ حرمت اسلام و حرمت من و حرمت رَحِمِ [= خانواده نسبیِ] من.

المعجم الكبير للطبراني، ج۳، ص۱۲۶

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عُثْمَانَ بْنِ صَالِحٍ، وَمُطَّلِبُ بْنُ شُعَيْبٍ الْأَزْدِيُّ، وَأَحْمَدُ بْنُ رِشْدِينَ الْمِصْرِيُّونَ، قَالُوا: ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ حَمَّادِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ الْمَدِينِيُّ، ثنا عِمْرَانُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رضي الله عنه قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: إِنَّ لِلَّهِ عز وجل حُرُمَاتٍ ‌ثَلَاثٍ، ‌مَنْ ‌حَفِظَهُنَّ حَفِظَ اللهُ لَهُ أَمْرَ دِينِهِ وَدُنْيَاهُ، وَمَنْ لَمْ يَحْفَظْهُنَّ لَمْ يَحْفَظِ اللهُ لَهُ شَيْئًا: حُرْمَةَ الْإِسْلَامِ، وَحُرْمَتي، وَحُرْمَةَ رَحِمِي.

 

۲) حدیثی طولانی از پیامبر اکرم ص خطاب به ابن‌مسعود آمده که مجموعه وصایایی است از ایشان خطاب به ابن‌مسعود؛ و در واقع، خطاب به تمامی مومنان. فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۸] در فرازی دیگر از آن حدیث آمده است:

ای پسر مسعود! بر تو باد به اصلاح سرائر و امور مخفی‌ات، زیرا که خدای تعالی می‌فرماید: «روزی که سرائر آزموده و برملا ‌شود؛ پس هیچ نیرو و یاوری نباشد» (طارق/۹-۱۰).

مکارم الأخلاق، ص۴۵۷

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَةُ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ شَدِيدَةٌ …

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَيْكَ بِإِصْلَاحِ السَّرِيرَةِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ».

 

۳) الف. روایت شده که امیرالمومنین ع در خطبه‌ای فرمودند:

عمل کنید برای روزی که ذخیره‌ها برای آن ذخیره می‌شود و سریره‌ها (امور مخفی و راز) در آن آزموده و برملا می‌شود؛ براى روزى كار كنيد كه اندوخته‏ها براى آن نهند، و رازها در آن روز آشكار شود. آن را كه سودش ندهد خردى كه دارد، چگونه از خردى كه با او نيست سود بردارد؟ كه آن غايب، ناتوانتر است از آنچه پيداست. و آن پنهان، محتاجتر است از آنچه هويداست. از آتشى بپرهيزيد، كه گرمى آن سخت است و ژرفاى آن دورتك و پر از بيم، زيور آن آهن و نوشيدنى آن زردآب و چرك و ريم.

نهج البلاغة، خطبه۱۲۰، (ترجمه سید جعفر شهیدی)

قال أمير المؤمنين ع:

… اعْمَلُوا لِيَوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخَائِرُ وَ تُبْلَى فِيهِ السَّرَائِرُ وَ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعَازِبُهُ عَنْهُ أَعْجَزُ وَ غَائِبُهُ أَعْوَزُ وَ اتَّقُوا نَاراً حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حِلْيَتُهَا حَدِيدٌ وَ شَرَابُهَا صَدِيدٌ.

ب. در خطبه دیگری از ایشان که به خطبه دیباج معروف است و فرازهایی از آن قبلا گذشت[۹] آمده است:

همانا من ندیدم چیزی مانند بهشت را که طالب آن، این گونه خواب باشد، و نه چیزی مانند جهنم که فرارکننده از آن، این گونه خواب باشد و نه پرسودتر از کسی که امروزش کسب کند برای روزی که ذخیره‌ها برای آن ذخیره می‌شود و سریره‌ها (امور مخفی و راز) در آن آزموده و برملا می‌شود؛ و همانا کسی که حق او را سود ندهد باطل به او ضرر رساند و کسی که با هدایت به راه مستقیم نیاید گمراهی به او ضرر زند و کسی که یقین نفعی به وی نرساند شک به او ضرر رساند.

تحف العقول، ص۱۵۲

روي عن أمير المؤمنين ع‏ خطبته ع المعروفة بالديباج‏

… فَإِنِّي لَمْ أَرَ مِثْلَ الْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا وَ لَا أَكْثَرَ مُكْتَسِباً مِمَّنْ كَسَبَهُ الْيَوْمَ تُذْخَرُ فِيهِ الذَّخَائِرُ وَ تُبْلَى فِيهِ السَّرَائِرُ وَ إِنَّ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى تَضُرُّهُ الضَّلَالَةُ وَ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ الْيَقِينُ يَضُرُّهُ الشَّك‏…

 

۴) روایت شده که امیرالمومنین ع فرمودند:

گفته‌ها حفظ شده و سرائر (رازهای نهفته) آزموده و برملا و «هرکس در گروی آن چیزی است که کسب کرده است.»

نهج البلاغة، حکمت ۳۴۳؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۲۱۲

وَ قَالَ ع:

الْأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ وَ «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ».

 

۵) از امام صادق ع روایتی نقل شده است که در آن برخی مواعظی که خداوند تبارک و تعالی خطاب به حضرت عیسی ع داشته است را بیان فرمودند. در قسمتی از آن موعظه‌های الهی آمده است:

ای عیسی بن مریم! به ظالمان بنی‌اسرائیل بگو که چه خواهید کرد وقتی که برای شما کتابی بیرون آید که به حق سخن می‌گوید و سرائر و رازهایی را که همواره مخفی می‌کردید آشکار کند …

الأمالي( للصدوق)، ص۵۱۹

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: كَانَ فِيمَا وَعَظَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهِ عِيسَى بْنَ مَرْيَمَ ع أَنْ قَالَ لَه‏: …

يَا عِيسَى قُلْ لِظَلَمَةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَيْفَ أَنْتُمْ صَانِعُونَ إِذَا خَرَجْتُ لَكُمْ كِتَاباً يَنْطِقُ بِالْحَقِّ فَتَنْكَشِفُ سَرَائِرَ قَدْ كَتَمْتُمُوهَا…

 

۶) الف. عمر بن یزید روایت کرده است که شبی در محضر امام صادق ع بودم. ایشان آیه «بلکه انسان بر نفس خویش بصیرت دارد؛ هرچند بهانه‌هایی بتراشد» (قیامت/۱۴-۱۵) را تلاوت کردند و فرمودند:

ای ابوحفص! انسان چگونه به خداوند عز و جل نزدیک شود با انجام کاری برخلاف آنچه خداوند متعال می‌داند. [یعنی انسان چگونه ممکن است با انجام ظاهری کاری که در باطنش خلاف آن است، مانند عمل ریاکارانه، انتظار دارد به خدا نزدیک شود] همانا رسول الله ص می‌فرمود:

کسی که سریره و رازی را مخفی بدارد خدا ردای همان را بر تن او می‌پوشاند؛ اگر خوب باشد، خوب؛ و اگر بد باشد بد.

الكافي، ج‏۲، ص۲۹۴

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: إِنِّي لَأَتَعَشَّى مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذِيرَهُ»:

يَا أَبَا حَفْصٍ مَا يَصْنَعُ الْإِنْسَانُ أَنْ يَتَقَرَّبَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِخِلَافِ مَا يَعْلَمُ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ:

مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً رَدَّاهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ.

مرحوم کلینی همین حدیث را با همین سند در دو صفحه بعد آورده است (ص۲۹۶) با این تفاوت که به جای تعبیر «أَنْ يَتَقَرَّبَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» آمده است: «أَنْ يَعْتَذِرَ إِلَى النَّاسِ»[۱۰] یعنی «انسان چگونه نزد مردم بهانه می‌آورد [= خودش را خوب جلوه می‌دهد] با انجام کاری …».

ضمنا خصوص حدیث نبوی فوق با سند دیگری در الجعفريات (ص۱۵۸) نیز آمده[۱۱] و با دو تعبیر در مشكاة الأنوار (ص۳۲۱) آمده است[۱۲] که در این منبع اخیر، قبل از آن، حدیث نبوی زیر هم آمده است:

ب. روایت شده که پیامبر ص فرموده است:

هنگامی که بنده‌ای سریره [امور مخفی] و آشکارش برابر شود خداوند عز و جل فرماید: این حقیقتا بنده من است.

مشكاة الأنوار، ص۳۲۱

وَ قَالَ النَّبِيُّ ص:

إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اسْتَوَتْ سَرِيرَتُهُ وَ عَلَانِيَتُهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَهُوَ عَبْدِي حَقّاً.

ج. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

بزودی بر من زمانی خواهد آمد که سرائر (باطن‌های)شان مخفی می‌ماند و وضعیت آشکارشان خوب به نظر می‌رسد، به خاطر طمع در دنیا، با آن آنچه را که نزد پروردگارشان است نمی‌خواهند؛ دینشان ریاکاری است، که با هیچ خوفی [از جانب خداوند] همراه نیست؛ خداوند عقاب را برای آنان فراگیر می‌کند، پس به دعای غریق* خدا را می‌خوانند اما برایشان اجابت نمی‌شود.

*پی‌نوشت:

ظاهرا مقصود از دعای غریق، دعای کسی است که در حال غرق شدن است و جز به خدا به هیچکس امیدی ندارد

الكافي، ج‏۲، ص۲۹۶

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِيهِ عَلَانِيَتُهُمْ، طَمَعاً فِي الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ، يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً، لَا يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ، يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلَا يَسْتَجِيبُ لَهُمْ.

 

۷) الف. آن گونه که از امام صادق ع روایت شده، در فرازی از خطبه‌ای که رسول الله در جریان غدیر خم ایراد فرمودند آمده است:

همانا رحمتش همه چیز را در برگرفته است و بر همه خلایقش با نعمت خود منت گذاشته است، نه در انتقامش عجله کند و نه به آنچه از عذاب که استحقاقش را دارند مبادرت نماید؛ سرائر [امور مخفی و رازها] را می‌فهمد و بر ضمائر [= باطن اشخاص] آگاه است و چیزی از مکنونات [= امور کاملا مخفی نگه داشته شده] بر او مخفی نیست و امور پنهان بر او مشتبه نمی‌شود؛ احاطه‌ای به همه چیز دارد و غلبه‌ای بر هر چیزی و قوتی در هر چیزی و قدرتی بر هر چیزی….

روضة الواعظين، ج‏۱، ص۹۱

رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِيعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ مَا خَلَا الْحَجَّ وَ الْوَلَايَةَ … وَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوْقَ تِلْكَ الْأَحْجَارِ وَ قَالَ ص:

[۱۳] قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ بِنِعْمَتِهِ لَا يُعَجِّلُ بِانْتِقَامِهِ وَ لَا يُبَادِرُ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذَابِهِ قَدْ فَهِمَ السَّرَائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمَائِرَ وَ لَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُونَاتُ وَ مَا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيَّاتُ لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ء …

ب. شبیه چنین مضمونی در ابتدای یکی از خطبه‌های امیرالمومنین ع هم آمده است که ایشان فرمودند:

سرائر [امور مخفی و رازها] را می‌داند و از ضمائر [= باطن اشخاص] باخبر است؛ احاطه‌ به همه چیز دارد و غلبه‌ بر هر چیزی و نیرویی بر [انجام] هر چیزی….

نهج البلاغة، خطبه ۸۶

قال أمير المؤمنين ع:

قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ء.

 

۸) از امام رضا ع روایت شده است که یکبار در زمان امیرالمومنین ع عید غدیر و جمعه با هم تلاقی کردند و حضرت امیر خطبه‌ای خواندند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱۴] در فراز دیگری از آن آمده است:

این [روز]، روز با عظمتی است که فرج در آن واقع شده است؛ … این روز امن و مورد امنیت قرار گرفتن است؛‌این روز اظهار امری مصون از امور مکنون و مخفی است؛ این روز روز آشکارشدن سرائر [رازهای مخفی] است».

مصباح المتهجد، ج‏۲، ص۷۵۶؛ إقبال الأعمال، ج‏۱، ص۴۶۳؛ المصباح للكفعمي، ص۶۹۹

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِيُّ الْحَاجِبُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ هَارُونَ أَبُو عُمَرَ  الْمَرْوَزِيُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِينَ سَنَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْفَيَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِيُ‏  بِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِينَ‏ أَنَّهُ شَهِدَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلَاتِ وَ الْكِسْوَةَ حَتَّى الْخَوَاتِيمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَيَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِيَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَيْرُ الْآلَةِ الَّتِي جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ يَوْمِهِ وَ هُوَ يَذْكُرُ فَضْلَ الْيَوْمِ وَ قِدَمَهُ‏  فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِ ع:

حَدَّثَنِي الْهَادِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِي الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ قَالَ اتَّفَقَ فِي بَعْضِ سِنِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِيرُ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِكَ الْيَوْمِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ حَمْداً لَمْ يُسْمَعْ بِمِثْلِهِ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثَنَاءً لَمْ‏  يَتَوَجَّهْ إِلَيْهِ غَيْرُهُ فَكَانَ مَا حُفِظَ مِنْ ذَلِك‏ …

… إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ فِيهِ وَقَعَ الْفَرَج‏ … هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ الْمَأْمُونِ هَذَا يَوْمُ إِظْهَارِ الْمَصُونِ مِنَ الْمَكْنُونِ هَذَا يَوْمُ إِبْلَاءِ السَّرَائِر…

 

۹) روایت شده که امیرالمومنین ع فرمودند:

هنگام بررسی صحت ضمائر [باطن انسانها] است که غلّ و غش در سرائر [رازهای مخفی نگه داشته] آشکار می‌گردد.

عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۳۸؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۲۵

قال أمير المؤمنين ع:

عِنْدَ تَصْحِيحِ الضَّمَائِرِ يَبْدُو غِلُّ السَّرَائِرِ.

 

۱۰) الف. درفرازی از خطبه امیرالمومنین ع که هفت روز بعد از شهادت رسول الله ص ایراد کردند و به خطبه وسیله معروف است و فرازهایی از آن قبلا گذشت[۱۵] آمده است:

در زیر و رو شدن احوال است که جوهره مردان آشکار می‌گردد و روزگار سرائرِ [= رازهای] مخفی‌شده را برایت آشکار کند.

الكافي، ج‏۸، ص۲۳؛ تحف العقول، ص۹۷

خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هِيَ خُطْبَةُ الْوَسِيلَةِ:

… وَ فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ وَ الْأَيَّامُ تُوضِحُ لَكَ السَّرَائِرَ الْكَامِنَةَ…

ب. شبیه همین مضمون در وصیتی که امیرالمومنین ع به محمد حنفیه داشتند چنین آمده است:

در زیر و رو شدن احوال است که جوهره مردان آشکار می‌گردد و روزگار سرائرِ [= رازهای] مخفی‌شده را برایت هتک و مفتضح کند.

من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص۳۸۸

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَصِيَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْه:

… وَ فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ الْأَيَّامُ تَهْتِكُ لَكَ عَنِ السَّرَائِرِ الْكَامِنَة…

 

۱۱) از امام حسین ع روایت شده که فرمودند:

ای فرزند آدم! بیندیش و بگو که کجا رفتند پادشاهان دنیا و ارباب آن که عمری کردند [یا: آن را آباد کردند] و نهرهایی شکافتند و درختانی کاشتند و شهرهایی برپا کردند؛ از آن جدا شدند در حالی که خوش نداشتند و قوم دیگری آن را به ارث بردند ما هم اندکی بعد بدانان ملحق خواهیم شد.

ای فرزند آدم! به یاد آور به خاک افتادنت را و بسترت در قبر را و جایگاهت در پیشگاه خداوند را که اعضا و جوارحت علیه تو شهادت دهند در روزی که قدمها بلغزد و قلبها به حنجره رسد و چهره‌هایی سفیدرو شوند و چهره‌هایی سیه‌رو و سرائر [=رازها] آشکار کردند و تراز را برای قسط و عدل برپا کنند.

ای فرزند آدم! به یاد آور، به خاک افتادن پدران و فرزندانت را که چگونه بودند و کجا جای گرفتند و گویی تو هم بزودی در همان جای آنان جای خواهی گرفت و مایه عبرتی برای عبرت‌گیرندگان خواهی شد؛

و سپس این شعر را سرودند:

کجایند پادشاهانی که از حفظ آن غفلت کردند / تا اینکه ساقی‌اش با جام مرگ آنان را سقایت کند

آن شهرهایی که در آفاق خالی ماند / و به خرابی برگشت و بانیان آن مرگ را چشیدند

اموالمان را برای وارثان جمع می‌کنیم / و خانه‌هایمان را برای اینکه روزگار ویرانش کند بنا می‌نهیم.

إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۱، ص۳۰

وَ قَالَ الْحُسَيْنُ ع:

يَا ابْنَ آدَمَ! تَفَكَّرْ وَ قُلْ أَيْنَ مُلُوكُ الدُّنْيَا وَ أَرْبَابُهَا الَّذِينَ‏ عَمَرُوا وَ احْتَفَرُوا أَنْهَارَهَا وَ غَرَسُوا أَشْجَارَهَا وَ مَدَّنُوا مَدَائِنَهَا فَارَقُوهَا وَ هُمْ كَارِهُونَ وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ وَ نَحْنُ بِهِمْ عَمَّا قَلِيلٍ لَاحِقُونَ.

يَا ابْنَ آدَمَ! اذْكُرْ مَصْرَعَكَ وَ فِي قَبْرِكَ مَضْجَعَكَ وَ مَوْقِفَكَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَشْهَدُ جَوَارِحُكَ عَلَيْكَ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَ تَبْلُغُ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ وَ تَبْدُو السَّرَائِرُ وَ يُوضَعُ الْمِيزَانُ لِلْقِسْطِ.

يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْ مَصَارِعَ آبَائِكَ وَ أَبْنَائِكَ كَيْفَ كَانُوا وَ حَيْثُ حَلُّوا وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ وَ صِرْتَ عِبْرَةً لِلْمُعْتَبِرِ؛

وَ أَنْشَدَ شِعْراً:

أَيْنَ الْمُلُوكُ الَّتِي عَنْ حِفْظِهَا غَفَلَتْ / حَتَّى سَقَاهَا بِكَأْسِ الْمَوْتِ سَاقِيهَا

تِلْكَ الْمَدَائِنُ فِي الْآفَاقِ خَالِيَةً / عَادَتْ خَرَاباً وَ ذَاقَ الْمَوْتَ بَانِيهَا

أَمْوَالُنَا لِذَوِي الْوُرَّاثِ نَجْمَعُهَا / وَ دُورُنَا لِخَرَابِ الدَّهْرِ نَبْنِيهَا.

 

۱۲) دعای یازدهم صحیفه سجادیه دعایی است که برای عاقبت به خیری است و با عبارت «ای کسی که یادش مایه شرافت یادکنندگان است» آغاز می‌شود. امام سجاد ع این دعا را با عبارات زیر به پایان می‌رسانند:

پس بر محمد و آل محمد ص درود فرست و پایان آنچه را که کاتبان اعمال ما برای ما احصاء می کنند توبه مقبولی قرار دهد که بعد از آن در موقعیتی قرار نگیریم که مرتکب گناهی شویم ویا به معصیتی دست بزنیم؛ و پرده‌ای را که در برابر چشم‌انداز شاهدان پوشانده‌ای را از ما کنار نزن روزی که خبرهای بندگانت را برملا می‌کنی؛ که همانا تو به کسی که تو را بخواند رحیم، و برای کسی که تو را ندا دهد اجابت‌کننده‌ای.

الصحيفة السجادية، دعاء (۱۱)

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِخَوَاتِمِ الْخَيْرِ:

يَا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ …[۱۶]فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِي عَلَيْنَا كَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِيَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَكْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، يَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِكَ. إِنَّكَ رَحِيمٌ بِمَنْ دَعَاكَ، وَ مُسْتَجِيبٌ لِمَنْ نَادَاكَ.

 

۱۳) از مفضّل روایتی طولانی از امام صادق (علیه السلام) درباره حضرت مهدی ع نقل شده است که البته در سند آن مناقشاتی هست؛ با این حال علی‌القاعده حاوی مطالب درستی هم هست که کسی مرحوم مجلسی آن را به طور کامل در بحارالانوار (ج۵۳، ص۱-۳۸) نقل کرده و شرح داده و در مرآت العقول (ج۵، ص۲۶۹) برای توضیح برخی احادیث دیگر از آن استفاده کرده است. شروعش این است که تأکید می‌کنند حاشا از اینکه خداوند برای ظهور ایشان یک وقت معیّنی را تعیین کرده باشد یا شیعیان بتوانند چنین وقتی را تعیین کنند. در فرازی از آن به مساله خروج «حسنی» و برخورد و گفتگوهایی که بین او و حضرت مهدی ع می‌رسد؛ که وی از حضرت شواهدی بر صدق خویش می‌طلبد و حضرت اقداماتی انجام می‌دهد؛ اما برخی از اصحاب حسنی که همگی به عنوان اهل قرآن و مصحف شناخته می‌شوند و به «زیدیه» معروفند،‌ زیر بار دعوت حضرت نمی‌روند و آن کرامات را سحر می‌خوانند. ادامه واقعه چنین است:

و حضرت مهدی (علیه السلام) به طرف آن طائفه منحرف آمده و سه روز آن‌ها را موعظه و دعوت می‌نماید، ولی آن‌ها جز بر سرکشی و کفر خود نمی‌افزایند. پس دستور به قتل آن‌ها می‌دهد و آنها بر روی مصحف‌هایشان کشته شده و به خون خود می‌غلطتند. آنگاه برخی از اصحاب مهدی جلو می‌روند که آن مصحف‌ها را بردارند؛ اما حضرت مهدی به آنها می‌فرماید: آنها را برندارید تا باعث حسرت آن‌ها گردد؛ همان‌طور که آن را تبدیل کرده و تغییر دادند و مطابق آنچه در آن بود عمل نکردند».

مفضّل گفت: سپس چه می‌شود؟

فرمود: سپس مردانش را برای جنگهایی با سفیانی به دمشق می‌فرستد؛ پس او را می‌گیرند و روی صخره‌ای سر می‌برند. آنگاه امام حسین (علیه السلام) با دوازده هزار صدیق و هفتاد و دو نفر از مردانش در کربلا ظهور می‌کند. خوشا به حالتان با آن بازگشت نورانی و رجعت سپید؛ سپس صدّیق اکبر امیرالمؤمنین ع بیرون می‌آید و کار تسلیم او می‌شود و برایش قبه‌ای در نجف نصب می‌شود که بر چهار رکن استوار است؛ رکنی در نجف؛ و رکنی در هَجَر* و رکنی در صنعای یمن؛ و رکنی در طیبه، که همان مدینه الرسول ص است. گویا  آن را می‌بینم در حالی که نورافشانی‌اش آسمان و زمین را درخشانتر مهر و ماه روشن می‌کند. در آن موقع است که «رازها آزموده و برملا ‌شود» (طارق/۹) و «هر زن شیردهی بچه‌شیرخوارش را رها کند و هر آبستنى بار خود را فرو مى‏نهد، و مردم را مست مى‏بينى و حال آنكه مست نيستند، ولى عذاب خدا شديد است». (حج/۲).

* پی‌نوشت:

مقصود از «رکن هجر» دقیقا معلوم نیست و در کتبی مثل بحار که توضیح مختصری درباره این حدیث داده شده درباره این تعبیر چیزی نگفته‌اند. در برخی از ترجمه‌هایی که از این حدیث انجام شده آن را به «رکن حجرالاسود» ترجمه کرده‌اند؛ در حالی که «هجر» غیر از «حجر» است مگر اینکه تصحیفی در متن رخ داده باشد؛ و این در حالی است که در هیچیک از کتابهایی که این روایت در آنها بود اشاره‌ای به نسخه دیگری که در آن به صورت «حجر» ثبت شده باشد یافت نشد.

الهداية الكبرى، ص۴۰۴-۴۰۵؛ مختصر البصائر، ص۴۵۴-۴۵۵[۱۷]

قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ لَهُ وقت [وَقْتاً] أَوْ تُوَقِّتَ شِيعَتُنَا …

… وَ يُقْبِلُ الْمَهْدِيُّ عَلَى الطَّائِفَةِ الْمُنْحَرِفَةِ فَيَعِظُهُمْ وَ يَدْعُوهُمْ‏ [یدعیهم] ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا إِلَّا طُغْيَاناً وَ كُفْراً فَيَأْمُرُ بِقَتْلِهِمْ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَ قَدْ ذُبِحُوا عَلَى مَصَاحِفِهِمْ وَ تَمَرَّغُوا بِدِمَائِهِمْ. فَيُقْبِلُ بَعْضُ أَصْحَابِ الْمَهْدِيِّ لِأَخْذِ تِلْكَ الْمَصَاحِفِ، فَيَقُولُ لَهُمُ الْمَهْدِيُّ: دَعُوهَا تَكُنْ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً كَمَا بَدَّلُوهَا وَ غَيَّرُوهَا وَ لَمْ يَعْمَلُوا بِمَا فِيهَا.

قَالَ الْمُفَضَّلُ: ثُمَّ مَا ذَا يَا سَيِّدِي؟

قَالَ: ثُمَّ تَثُورُ رِجَالُهُ إِلَى سَرَايَا السُّفْيَانِيِّ بِدِمَشْقَ فَيَأْخُذُونَهُ وَ يَذْبَحُونَهُ عَلَى الصَّخْرَةِ.

ثُمَّ يَظْهَرُ الْحُسَيْنُ [بْنُ عَلِيٍّ] ع فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّيقٍ، وَ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ رِجَالِهِ بِكَرْبَلَاءَ، فَيَا لَكَ عِنْدَهَا مِنْ كَرَّةٍ زَهْرَاءَ وَ رَجْعَةٍ بَيْضَاءَ.

ثُمَّ يَخْرُجُ الصَّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ وَ تُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ عَلَى النَّجَفِ وَ تُقَامُ أَرْكَانُهَا: [رُكْنٌ بِالنَّجَفِ، وَ] رُكْنٌ بِهَجَرَ، وَ رُكْنٌ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ، وَ رُكْنٌ بِطَيْبَةَ وَ هِيَ مَدِينَةُ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)؛ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهَا وَ مَصَابِيحِهَا تُشْرِقُ بِالسَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَضْوَى مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَعِنْدَهَا «تُبْلَى السَّرائِرُ» وَ «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ. …

تدبر

۱) «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»

این آیه از آیاتی است که تمام کلماتش ظرفیت معانی متعددی دارند که ضرب آنها در هم ظرفیت معانی بسیار متنوعی را در آن می‌تواند رقم بزند:

الف. معنای «یوم» متناسب با اینکه «رجع» در آیه قبل به کدام معنا باشد [رجوع ماء دافق به جای اول خود؛ بازگشت به مراحل قبلی زندگی و توبه (احادیث۹ و ۱۰)؛ بازگشت بعد از مرگ، در سه حالت: «برای ادامه زندگی عادی» و «در رجعت و برای زندگی پس از ظهور» (حدیث۱۳) و «در قیامت» (احادیث۱ و ۳ و ۵ و ۱۱ و ۱۲)] متفاوت می‌شود؛ و نیز به تناسب با کلمه «تبلی» می‌تواند مصادیق دیگری هم داشته باشد، مانند روز غدیر (حدیث۸) و آخرالزمان (حدیث۶) و …

ب. معنای «تبلی» هم می‌تواند ناظر به آزمودن و در امتحان قرار گرفتن باشد؛ هم ناظر به کهنه و پوسیده شدن؛ که این دومی مخصوصا با برملا شدن راز بسیار سازگار است؛ راز را زیر چیزی مخفی می‌کنند و با پوسیده و مندرس شدن آن شیء مخفی کننده، راز برملا می‌شود.

ج. معنای «سرائر» می‌تواند اعمال بنی‌آدم و واجباتی که برعهده‌اش گذاشته شده، باشد از این جهت که در دنیا با توجه به ستاریت خداوند، اینها فقط بین او و خدای خودش است و در قیامت برملا می‌شود (حدیث۱؛ نیز مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۱۵[۱۸]؛ الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶[۱۹])؛ یا هرگونه رازی که از دیگران مخفی کرده است (احادیث ۲تا۵ و ۷ و ۹ و ۱۱-۱۲؛ و نیز: الدر المنثور، ج‏۶، ص۳۳۶[۲۰]).

 

۲) «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»

اولین ظهوری که آیه (به ویژه با توجه به سیاق) دارد این است که درباره روز قیامت است. اما با توجه به اینکه قیامت عرصه ظهور و بروز امور است چرا برای آؤکار شدن سرائر و امور مخفی، از تعابیری همچون «برز» و «ظهر» و «کشف» استفاده نکرد و از ماده «بلی» استفاده کرد؟

الف. اگر «بلی» در معنای امتحان و ابتلاء باشد، چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند که:

الف.۱. آنچه از باطن انسانها و رازهایی که مخفی کرده‌اند در قیامت آشکار می‌شود حاصل و ثمره امتحانات و بلاهایی است که در معرض آن قرار گرفتند و این امتحانات، با در موقعیت قرار دادن افراد، عملا آن باطن افراد را آشکار کردند.

الف.۲. …

ب. اگر «بلی» در معنای پوسیدن و مندرس شدن و … باشد، چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند که:

ب.۱. رازها و اسرار انسانها، وقتی مخفی شده‌اند گویی زیر پوشش‌هایی قرار گرفته‌اند. در قیامت هر پوششی حاصیت پوشانندگی خود را از دست می‌دهد و همانند پارچه مندرس و پوسیده‌ای می‌شود که دیگر نمی‌تواند چیزی را پشت سر خود مخفی کند.

ب.۲. …

 

 


[۱] . قرأه بالإمالة في الوقف حمزة والكسائي وخلف والأعمش. والأزرق وورش بالفتح والتقليل (معجم القراءات، ج۱۰ ، ص۳۸۱).

[۲] . رقق الراء الثانية الأزرق وورش بخلاف عنهما (معجم القراءات، ج۱۰ ، ص۳۸۱).

[۳] . الإعراب: و قوله «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» العامل فيه فعل مضمر يدل عليه قوله «عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ» و التقدير يرجعه يوم إبلاء السرائر و لا يجوز أن يعمل فيه المصدر لأنه يكون من صلته و قد فرق بينه و بينه بقوله «لَقادِرٌ» و يجوز أن يكون العامل فيه قوله «لَقادِرٌ».

[۴] . روي ذلك مرفوعا عن أبي الدرداء قال قال رسول الله ص ضمن الله خلقه أربع خصال الصلاة و الزكاة و صوم رمضان و الغسل من الجنابة و هي السرائر التي قال الله «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»

[۵] . أخرج البيهقي في شعب الايمان عن أبى الدرداء قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ضمن الله خلقه أربعة الصلاة و الزكاة و صوم رمضان و الغسل من الجنابة و هن السرائر التي قال الله يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر

[۶] . عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص مَا هَذِهِ السَّرَائِرُ الَّتِي تُبْلَى بِهَا الْعِبَادُ في الآخرة؟

قَالَ: سَرَائِرُكُمْ هِيَ أَعْمَالُكُمْ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْوُضُوءِ وَ الْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ كُلِّ مَفْرُوضٍ لِأَنَّ الْأَعْمَالَ كُلَّهَا سَرَائِرُ خَفِيَّةٌ، فَإِنْ شَاءَ قَالَ الرجل صَلَّيْتُ وَ لَمْ يُصَلِّ وَ إِنْ شَاءَ قَالَ تَوَضَّأْتُ وَ لَمْ يَتَوَضَّأْ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ: يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر.

[۷] . حَدَّثَنَا مِقْدَامٌ، ثَنَا أَسَدٌ، ثَنَا عَدِيُّ بْنُ الْفَضْلِ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «‌ثَلَاثٌ ‌مَنْ ‌حَفِظَهُنَّ فَهُوَ وَلِيِّي حَقًّا، وَمَنْ ضَيَّعَهُنَّ فَهُوَ عَدُوِّي حَقًّا: الصَّلَاةُ وَالصِّيَامُ وَالْجَنَابَةُ» لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ حُمَيْدٍ إِلَّا عَدِيُّ بْنُ الْفَضْلِ، تَفَرَّدَ بِهِ أَسَدُ بْنُ مُوسَى.

[۸] . عبارت اول حدیث فوق در جلسه۶۸، حدیث۱ http://yekaye.ir/nuh-071-21/

و فرازهای دیگری از این حدیث در جلسه۷۷، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-hadeed-057-14/

و جلسه۱۳۶، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-02/

و جلسه ۱۵۸، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-jathiyah-045-23/

و جلسه۱۶۲، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-isra-017-018/

و جلسه ۱۷۶، حدیث۱ http://yekaye.ir/qiamat-75-5/

و جلسه ۱۸۸، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-13/

و جلسه۵۷۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-lail-92-19/

و جلسه۵۸۹، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-8/

و جلسه ۶۰۹، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-28/

و جلسه ۶۲۷، حدیث۵ http://yekaye.ir/al-kahf-18-46/

و جلسه ۶۸۸، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-kahf-18-105/

و جلسه ۶۹۴، حدیث۵ http://yekaye.ir/al-kahf-18-110/

و جلسه ۷۱۰، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-10/

و جلسه ۷۲۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-29/

و جلسه ۷۵۹، حدیث۳ http://yekaye.ir/ya-seen-36-12/

و جلسه ۸۱۴، حدیث۳ http://yekaye.ir/ya-seen-36-65/

و جلسه ۸۶۲، حدیث۳ http://yekaye.ir/hood-11-75/

و جلسه ۹۱۱، حدیث۲ https://yekaye.ir/ale-imran-3-188/

و جلسه ۱۱۲۳ حدیث۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37/

[۹] . جلسه ۵۲۲ حدیث ۴ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-32/

و جلسه ۵۶۶ حدیث۳ https://yekaye.ir/al-lail-92-6/

و جلسه ۱۰۷۶، ذیل حدیث ۱۶ (پاورقی ۱۱) https://yekaye.ir/al-hujurat-49-11-1/

و جلسه ۱۰۸۲ حدیث۲۲.ب (پاورقی۱۷) https://yekaye.ir/al-hujurat-49-15-2/

[۱۰] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: إِنِّي لَأَتَعَشَّى مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذِيرَهُ يَا أَبَا حَفْصٍ مَا يَصْنَعُ الْإِنْسَانُ أَنْ يَعْتَذِرَ إِلَى النَّاسِ بِخِلَافِ مَا يَعْلَمُ اللَّهُ مِنْهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً أَلْبَسَهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَر.

[۱۱] . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَعَالَى رَدَاهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ.

أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْأَشْعَثِ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى حَدَّثَنَا مُؤَمِّلُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الثَّقَفِيُّ عَنْ حُمَيْدٍ الطَّوِيلِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُرْدٍ كُلَّ امْرِئٍ رَدَى عَمَلِهِ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ شَرّاً فَشَرٌّ.

[۱۲] . وَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً رَدَّاهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً.

وَ قَالَ أَيْضاً مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً أَظْهَرَ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ.

[۱۳] . الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا بِتَوْحِيدِهِ وَ دَنَا فِي تَفْرِيدِهِ وَ جَلَّ فِي سُلْطَانِهِ وَ عَظُمَ فِي أَرْكَانِهِ وَ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ يَعْنِي أَنَّ الشَّيْ‏ءَ فِي مَكَانِهِ وَ قَهَرَ جَمِيعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهَانِهِ حَمِيداً لَمْ يَزَلْ مَحْمُوداً لَا يَزَالُ وَ مَجِيداً لَا يَزُولُ وَ مُبْدِئاً مُعِيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ بَارِئُ الْمَسْمُوكَاتِ وَ دَاحِي الْمَدْحُوَّاتِ قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ مُتَفَضِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ يَرَاهُ مُتَطَوِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ ذَرَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ نَفْسٍ وَ الْعُيُونُ لَا تَرَاهُ كَرِيمٌ حَلِيمٌ ذُو أَنَاةٍ

[۱۴] . جلسه۲۵۶ حدیث۱ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-36

و جلسه ۵۵۵ حدیث۱ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-67/

و جلسه ۱۱۴۰ حدیث۱۶ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-10/

[۱۵] . در جلسه۱۶۷، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-araf-007-142/

و جلسه۲۱۲، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-muminoon-023-074/

و جلسه ۲۰۲، پاورقی ۲: https://yekaye.ir/ale-imran-003-31/#_ftn2

و جلسه۲۵۴، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-34/

و جلسه۳۵۴، حدیث۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/

و جلسه ۶۳۲، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-51/

و جلسه ۸۳۹، حدیث۲  http://yekaye.ir/ale-imran-3-168/

و جلسه ۸۷۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fajr-89-8/

و جلسه ۹۲۰ حدیث۲ https://yekaye.ir/ale-imran-3-197/

و جلسه ۱۰۷۷ حدیث۹۵ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-12/

و جلسه ۱۰۹۰، حدیث۸ https://yekaye.ir/ababsa-80-05/

[۱۶] . وَ يَا مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاكِرِينَ، وَ يَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِيعِينَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُكْرِكَ عَنْ كُلِّ شُكْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِكَ عَنْ كُلِّ طَاعَةٍ. فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَةٍ لَا تُدْرِكُنَا فِيهِ تَبِعَةٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِيهِ سَأْمَةٌ، حَتَّى يَنْصَرِفَ عَنَّا كُتَّابُ السَّيِّئَاتِ بِصَحِيفَةٍ خَالِيَةٍ مِنْ ذِكْرِ سَيِّئَاتِنَا، وَ يَتَوَلَّى كُتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِينَ بِمَا كَتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا وَ إِذَا انْقَضَتْ أَيَّامُ حَيَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُكَ الَّتِي لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا،

[۱۷] . چون اندک اتلافی در عبارات هست متن مختصر هم تقدیم می‌شود:

حَدَّثَنِي الْأَخُ الصَّالِحُ الرَّشِيدُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَسِّنٍ الْمَطَارَآبَادِيُّ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ أَبِيهِ الرَّجُلِ الصَّالِحِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَسِّنٍ هَذَا الْحَدِيثَ الْآتِيَ ذِكْرُهُ وَ أَرَانِي خَطَّهُ وَ كَتَبْتُهُ مِنْهُ، وَ صُورَتُهُ: الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّيْنِ، عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ ع هَلْ لِلْمَأْمُولِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ ع مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ؟ فَقَالَ: «حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا»….

وَ يُقْبِلُ الْمَهْدِيُّ ع عَلَى الطَّائِفَةِ الْمُنْحَرِفَةِ فَيَعِظُهُمْ وَ يُؤَخِّرُهُمْ‏  إِلَى ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَلَا يَزْدَادُونَ إِلَّا طُغْيَاناً  وَ كُفْراً، فَيَأْمُرُ الْمَهْدِيُّ ع بِقَتْلِهِمْ‏ ، فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ قَدْ ذُبِحُوا عَلَى مَصَاحِفِهِمْ كُلِّهِمْ، يَتَمَرَّغُونَ فِي دِمَائِهِمْ وَ تَتَمَرَّغُ الْمَصَاحِفُ، فَيُقْبِلُ بَعْضُ أَصْحَابِ الْمَهْدِيِّ ع فَيَأْخُذُوا تِلْكَ الْمَصَاحِفَ، فَيَقُولُ الْمَهْدِيُّ ع: دَعُوهَا تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً كَمَا بَدَّلُوهَا وَ غَيَّرُوهَا وَ حَرَّفُوهَا وَ لَمْ يَعْمَلُوا بِمَا حَكَمَ اللَّهُ فِيهَا».

قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيِّدِي مَا ذَا يَعْمَلُ الْمَهْدِيُّ ع؟

قَالَ ع: «تَثُورُ سَرَايَاهُ عَلَى السُّفْيَانِيِّ إِلَى دِمَشْقَ، فَيَأْخُذُونَهُ وَ يَذْبَحُونَهُ عَلَى الصَّخْرَةِ.

ثُمَّ يَظْهَرُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّيقٍ، وَ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا- أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ يَوْمَ عَاشُورَاءَ- فَيَا لَكَ عِنْدَهَا مِنْ كَرَّةٍ زَهْرَاءَ وَ رَجْعَةٍ بَيْضَاءَ.

ثُمَّ يَخْرُجُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع، وَ تُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ الْبَيْضَاءُ عَلَى النَّجَفِ، وَ تُقَامُ أَرْكَانُهَا: رُكْنٌ بِالنَّجَفِ، وَ رُكْنٌ بِهَجَرَ، وَ رُكْنٌ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ، وَ رُكْنٌ بِأَرْضِ طَيْبَةَ، فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَصَابِيحِهَا تُشْرِقُ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ كَأَضْوَأَ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَعِنْدَهَا تُبْلَى السَّرائِرُ  وَ تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏  الْآيَةَ.

[۱۸] . و السرائر أعمال بني آدم و الفرائض التي أوجبت عليه و هي سرائر بين الله و العبد و تبلى أي تختبر تلك السرائر يوم القيامة حتى يظهر خيرها من شرها و مؤديها من مضيعها

[۱۹] . و أخرج ابن المنذر عن عطاء في قوله تُبْلَى السَّرائِرُ قال الصوم و الصلاة و غسل الجنابة و أخرج ابن المنذر عن يحيى بن أبى كثير مثله

و أخرج البيهقي في شعب الايمان عن أبى الدرداء قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ضمن الله خلقه أربعة الصلاة و الزكاة و صوم رمضان و الغسل من الجنابة و هن السرائر التي قال الله يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر

[۲۰] . و أخرج عبد بن حميد عن الربيع بن خثيم يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ قال السرائر التي تخفين من الناس وهن لله بواد داووهن بدوائهن قيل و ما دواؤهن قال ان تتوب ثم لا تعود.

بازدیدها: ۱۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*